در موقعیتی حساس و سرنوشتساز، امـام موسـی صـدر مورد اتهام و افترا قرار گرفت. پس از این شایعه و افترا گروههای مردمی و شخصیات رسمی از مذاهب مختلف لبنان برای حمایت از امام روانه صور شدند. جنوب لبنان به جنبوجوشی بیسابقه افتاد تا این فتنه خاموش شود. به همین سبب، امام صدر در کنفرانسی مطبوعاتی شرکت کرد تا واقعیتها و نیز اوضاع شیعیان را توضیح دهد.
بـه دلیل تعهد و مسئولیتـی کـه بـر عهده دارم، بهناچـار بایـد افکار ملت را منعکس کنم و اوضاع و احوال ایشان را در زمینههای گوناگون و در مناطق مختلف شرح دهم. و این است واقعیت حیات انسانی شیعیان در لبنان:
اول. مناطق اصلی سکونت شیعیان الف. در لبنـان معمولاً میزان محرومیت و عقبافتادگی بـه نسبتِ دوریِ منطقه و روستا از پایتخت است. لذا منطقه جبلعامل در اقصینقاط جنوب و منطقه بعلبک و هرمل در اقصینقاط شمال که مناطق شیعهنشین لبنان هستند، از محرومترین شهرهای لبنان بهشمار میآیند. این بدین معناست که ساکنان این مناطق طعم ستم و بیعدالتی را بیش از دیگران چشیدهاند.
ب. تأمین نبودن نیازهای اولیه زندگی در روستاها، افزایش جمعیت و فقدان تأسیسات اقتصادی، مردم را بهسوی پایتخت سرازیر کرده است. لذا مردم جنوب و بقاع در حومه بیروت متمرکز شدند و زنگارهای عقبافتادگی را با خود آوردند. آنان هنوز هم به حیات انسانی شرافتمندانه دست نیافتهاند، علیرغم تفاوت زندگی آنان در شهر نسبت به روستا در خصوص تأمین زندگی و آموزش فرزندان.
ج. آفریقای غربی و کشورهای عربی مراکز سکونت حاصلخیزی برای برخی از شیعیان لبنان شده و ایشان به این نقاط مهاجرت کردهاند و از سطح اقتصادی بالایی برخوردار گشتهاند و گاه سرمایههای خویش را در وطن اصلی خود نیز به کار میگیرند. نیز عده دیگری از شیعیان، در اثر کار و کوشش و هوش و شعور، به وضع اقتصادی بسیار بالایی رسیدهاند، لکن عده ایشان نسبت به انبوه محرومان شیعه بسیار اندک است.
دوم. مظاهر عقبافتادگی مادی شیعیانپس از مشخص شدن محدوده مناطق سکونت شیعیان در لبنان، برای نمایاندن شکل حقیقی عقبماندگی ایشان ضروری است که به آمار زیر، که کارشناسان اوضاع لبنان ارائه کردهاند، رجوع کنیم:
نوع زمينه | جبل عامل | بعلبک و هرمل |
نسبت | ملاحظات | نسبت | ملاحظات |
بهداشتي | 1 | عقبماندگي | 30/1 | عقبماندگي در حال رشد |
تجهيزات پزشکي | 59/0 | عقبماندگي کامل | 56/0 | عقبماندگي کامل |
اقتصادي و فني | 90/0 | عقبماندگي کامل | 26/1 | عقبماندگي در حال رشد |
رشد عمومي و برنامهريزي | 55/0 | عقبماندگي در حال رشد | 07/10 | عقبماندگي کامل |
سکونت ـ مسکن | 2/1 | عقبماندگي در حال رشد | 36/1 | عقبماندگي در حال رشد |
مدارس | 14/2 | عقبماندگي در حال پيشرفت | 50/1 | عقبماندگي در حال رشد |
فرهنگي | 8/0 | عقبماندگي کامل | 20/0 | عقبماندگي کامل |
اجتماعي | 50/1 | عقبماندگي در حال رشد | 83/1 | عقبماندگي در حال رشد |
چنانچه عوامل این عقبافتادگی را پیگیری کنیم، اهمال و کوتاهی دولتهای متوالی تنها عامل اصلی است. اما تلاشهایی که برای مبارزه با محرومیت و برای بهبود اوضاع صورت گرفته، تنها به همتِ افرادی از فرزندان این مناطق محروم بوده است؛ افرادی که نیروها و امکانات خویش را بر اساس احساس مسئولیت و درک ضرورت تغییر و تحول در اوضاع و احوال عمومی بهکار گرفتهاند.
میدانیم که امکانات فردی و بازده و نتایج آن محدود است و توسعه به خبرگان و کارشناسان نیاز دارد، و لازم است که دولت مستقیماً وارد عمل شود و این امر تحقق نیافته است. تنها کوششهایی اندک، آن هم در سالهای اخیر، صورت پذیرفته است. آنچه گفتیم در سطحی عام و درباره مسائل کلی است. اما در خصوص شرکت و بهکار گماردن شیعیان در ادارات و مؤسسات دولتی، باید گفت شیعیان تنها دسته لبنانیاند که حقوق خویش را از ماده شش و شش مکرر قانون کشور استیفا نکردهاند. آمارْ صحت آنچه را گفتم تأیید میکند و من آن را به مسئولان کشور تقدیم داشتهام.
برخی خوش دارند ادعا کنند که علت عقبماندگی شیعیان نداشتن افراد شایسته است، حال آنکه مطابق آماری که به مسئولان ارائه شده است، شیعیانی که هماکنون تحصیلات عالی و مدارک لازم دانشگاهی دارند، میتوانند عهدهدار مسئولیتها و مشاغل شوند. وانگهی، آنان که چنین ادعایی دارند و از مسئولان کشور نیز هستند، زحمت این پرسش را به خود نمیدهند که چرا در میان شیعیان افراد شایسته نیستند، تا نتیجه بگیرند که ریشه این کمبود بیتوجهی دولت به آموزش همگانی است. اگر بخواهیم درباره عقبماندگی فرهنگی نمونهای متکی بر آمار و ارقام ذکر کنیم، کافی است که بدانیم کودکان میان شش تا دوازدهساله یکی از مناطق شیعهنشین، که دوازده هزار نفرند، بر طبق بررسیهای سال ۱۹۶۰، تنها ۳۱ معلم رسمی دارند، یعنی هر ۳۸۷ نفر پسر و دخترِ شش تا دوازده ساله یک معلم. پس از این همه آمار و ارقام و شواهد عینی و ملموس، باز هم درباره اسباب و عوامل عقبافتادگی ساکنان این مناطق سؤالی باقی میماند؟
سوم. مظاهر عقبافتادگی معنویالف. بسیاری از روستاهای شیعهنشین لبنان از آموزشهای مذهبی محروماند. مسجد و مدرسه و مبلغی در آنجا دیده نمیشود. این پدیده نوعی بحران معنوی برای ساکنان این مناطق بهوجود آورده است که خطر اجتماعی مرگباری را در پی دارد.
ب. هجوم روستاییان به بیروت و مراکز دیگر استانهای کشور، بدون راهنماییهای مذهبی و تهذیب اخلاق، فاجعه اجتماعی وصفناشدنیای را به بار خواهد آورد.
ج. مؤسسات فرهنگی و اجتماعی شیعیان بسیار ضعیف و نیازمند هماهنگی و تعاون است و در حال حاضر تواناییِ جذب عده اندکی از دانشآموزان شیعه را دارد. لذا عده زیادی از جوانان شیعه، بهناچار، برای فراگرفتن دانش، جذب سایر مؤسسات میشوند. پرواضح است که مشکلات این قبیل مؤسسات آموزشی و شیوههای ارشادی و تبلیغی آنها نسبت به فرزندان فِرَق دیگر، مشکل دردناکی است که بسیاری از عقدههای روانی و سرگشتگیهای روحی را موجب میشود.
د. اوقاف شیعه، با همه فراوانی، مهمل و بدون استفاده رها شده است. حال آنکه اگر بر طبق برنامهای منظم از این منابع عظیم بهرهبرداری شود، ثروت سرشاری در مسیر منافع ملی و پیشرفتهای اجتماعی کشور و در جهت تربیت اخلاقی نسلها و بالا بردن سطح فرهنگ عمومی بهکار میافتد و کامیابیهای فراوان به ارمغان میآورد.
ﻫ. احساس محرومیت و ناتوانی نزد هموطنان شیعه، بهویژه طبقه کارمند آن، از احساس عجز شیعیان در ابراز کامل شخصیت خویش در همه میدانها و زمینههای زندگی نشئت گرفته است. فرقه آنان باید بهگونهای باشد که پشتیبان کوشش و موفقیت فرزندانشان و نقطه اوج افتخار و یاور ایشان در شداید و گرفتاریها باشد، این احساس عجز مسبب بسیاری از عقدههای روانی است، که موجب کاهش احساس مسئولیت و ایفای کامل و گسترده تعهدهای ملی میشود.
چنین وضعی برخی گرایشهای منفی را در فرزندان شیعیان کشور لبنان بهوجود آورده است، از جمله:
۱. نداشتن اعتماد به نفس برای بالندگی و فقدان وحدت و اتحاد.
۲. ناامیدی از برنامههای دولت و مسائل اجرایی، بهویژه اینکه همه برنامههای حکومتی تنها تبلیغاتی است و برنامههایی جزئی که به اجرا درمیآید، جنبه تسکینی دارد و بهمنظور جلوگیری از انتقاد و گله است.
۳. اطمینان اندک به روحانیان و شخصیتهای سیاسی شیعه، به علت نداشتن وحدت و همکاری در مسیر انجام دادن کارهای عامالمنفعه در راه رفاه و رفع محرومیت از شیعیان. ناگفته نماند که این زمینههای منفی ویژگی ذاتی شیعیان نیست، زیرا شواهد بسیاری وجود دارد که اصالت مثبتنگری را در درون ایشان به اثبات میرساند و من خود یکی از این نمونهها هستم.
من آنگاه که به سرزمین آبا و اجدادی خویش (لبنان) برگشتم و کوششهای پیدرپی خود را آغاز کردم، پاسخ مثبت و همکاری صمیمانه و مشتاقانهای از شیعیان دریافت کردم، و این استقبال به میزانی که دستاوردهای این حرکت روشن و ابعاد آن مشخص میشود، روزبهروز افزایش یافته. اصالت ذهنی مردم از لحاظ مثبتاندیشی، سبب استقبالی اینگونه از کوششهای من شد. اما برخی از خواص هنوز اخلاص و صداقت و همیاری و دلسوزی را درک نکردهاند و تواناییِ تفسیر واقعیتها را ندارند، مگر آنطور تفسیر کنند که تمایلاتشان را ارضا کند. آنچه سزاوار خودشان بود به من نسبت دادند و اتهاماتی بر من وارد کردند و فعالیتهای مرا به تحرکات سیاسیِ محلی عربی یا جهانی ربط دادند، بدون اینکه ایمان یا وجدانشان مانع آنان شود و بدون قرینه و دلیلی؛ ماجرایی که، بنابه گفته ابنسینا، آدمی را از انسانیت خارج میسازد.
برای ایراد این شبههها و اتهامها علتی نبود جز اینکه من روحانیان را به صحنه حیات و حرکت وارد کردهام و غبار رکود سالیان دراز را از چهره آنان زدودهام تا بتوانند همراه با تحولات زندگی و پیشرفتِ آن در عین هماهنگی با تفکر اصیل دینی حرکت کنند.
پاسخ مثبتی که هموطنان به فریاد من دادند، سبب شد تا بدخواهان از اتهامات گذشته عدول کنند و شیوه دیگری برگزینند، که ایراد اتهامات شخصی بود. آنان توطئهای بر ضد شخص من آغاز کردند. ترفندهای آنان آنچنان ناجوانمردانه و باورنکردنی بود که احساسات شیعیان و دیگر هموطنان از فرقههای دیگر را برانگیخت. در کنار مردم شخصیتهایی را میبینیم که شریفترین و مخلصترین بیغرضترین افراد لبناناند. همچنین، رئیسجمهور شارل حلو، را میبینیم که استاد هنری لحود، استاندار جنوب، به نمایندگی از ایشان حضور دارند. افترای اخیر، این برداشت و احساس را در همگان بیدار کرد که مقصود شخص من نیست، بلکه لکهدار کردن شخصیت نوع است و در ورای آن خدشهدار کردن چهره شیعیان که بخش بزرگی از کشور لبنان بلکه بالهای آن است. و وای بر لبنان آنگاه که بالهایش را بشکنند و این است آنچه دشمنان میخواهند.
اما آنچه شیعیان میخواهند از این قرار است: ۱. تأییدات و پشتیبانیهای مردمی از حد شیوه متعارف و معمول طرفداریهای فردی گذشته است.
۲. مسئله تأیید و حمایت خودجوش در میان شیعیان از کسانی که خیر و سعادت ایشان را میخواهند، به صورت یک اصل مسلم در آمده است.
۳. ایجاد سازمانی که بتواند خواستههای شیعیان را برآورد، آمال و آرزوهای ایشان را محقق کند و در برابر رنجها و دردهای مسلمانان شیعه احساس مسئولیت کند، ضروری و حیاتی مینماید. ممکن است گمان شود که تشکیلات مذهبی و علمای دین که درحقیقت وجدان بیدار مردماند، قدرت دارند محنتها و محرومیتها را تخفیف دهند و این نقش حساس را در مسیر خواستههای ملی ایفا کنند. اما واقعیت این است که تشکیلات مذهبی نزد شیعیان سازمانی منظم و یکپارچه و منسجم نیست، و این معلول یک سلسله عوامل تاریخی و زمینههای مذهبی است، که اینک برشمردن آنها لازم به نظر نمیرسد. به همین سبب من، در این زمان، بیش از هروقت دیگر، نسبت به اهمیت و عظمت وظیفه خود احساس مسئولیت میکنم؛ احساس مسئولیتی عظیم، بهویژه اینکه مردم شرکتکننده در تظاهرات شهر صور نماینده همه شیعیان لبنان به حساب میآیند. لذا:
نظر به علاقه فراوان برای وحدت بخشیدن به تلاشهای خیرخواهانه و بسیجکردن همه نیروها و امکانات بشری بهمنظور اعتلای سطح زندگی اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی شیعیان در لبنان؛
نظر به اینکه برای ساختن جامعه سالم باید از خود آغاز کنیم، و باید فرقهای مثبتگرا با هدفها و شیوههای مثبت و منسجم و هماهنگ با برنامههای اصلاحی رسمی تشکیل دهیم؛
و نظر به علاقه بسیار برای تقویت روحیه دینی با توجه به این واقعیت تلخ که در حال حاضر عده برخورداران از آموزش مذهبی در میان شیعیان از دو درصد جمعیت ایشان تجاوز نمیکند؛
و برای احیا و بازسازی موقوفات رهاشده و برای تأمین مصالح عمومی و برای حراست از مؤسسات فرهنگی و اجتماعی و جلوگیری از هدر رفتن کوششهای افراد و گروهها و افتادن در دام عجز طاقتفرسا؛
و برای تبادل تجربیات و ایجاد روح تعاون و همکاری صادقانه میان شیعیان و برادرانشان در فرقههای دیگر بهمنظور ایفای نقش مثبت و تاریخی خویش در ساختن لبنان و ایجاد انسجام و هماهنگی آگاهانه و سازنده میان مسئولیت مشترک هموطنان، از هیئتها و مؤسسات و گروهها گرفته تا افراد مختلف، در راه ساختن همهجانبه کشور عزیز، لبنان؛
و بهمنظور نگاهبانی از مصالح عالیه شیعیان بدون در نظر گرفتن منافع شخصی و خصوصی؛
و با هدف کوشش در راه اقامه قسط و رعایت عدل و احقاق حق و رفع ستم از همه هموطنان محروم و مظلوم؛
و بهمنظور حمایت از وحدت ملی و حفظ کیان و یکپارچگی کشور و چرخاندن هرچه سریعتر چرخ اصلاحات و پیشرفت که از مشخصات لبنان است؛
مراتب فوق همگی و نیز اجتماعات مردمی که در صور اتفاق افتاد، مرا به این باور رساند که تأسیس سازمانی برای شیعیان بسیار ضروری است. هدف از تأسیس این سازمان محافظت از امور دینی و اشراف بر اوقاف و مؤسسات شیعیان و اداره و سازماندهی امور مربوط به آنها برطبق احکام شریعت مقدس اسلامی و قوانین و نظامهای نشئتگرفته از این آئین است. همه اینها به همت نمایندگانی با کفایت و اهل نظر انجام خواهد گرفت.
این امر بدعت نیست، بلکه ما در این کار فوقالعاده تأخیر داشتهایم، زیرا ما تنها فرقه لبنانی هستیم که مجلس رسمی ملی یا شرعی نداریم.
لذا برنامه آینده و عملی من در سطح مردمی همین خواهد بود و بس. بسیار هم امیدوارم که در سطح رسمی با من همراهی کنند.
این تنها راهی است که میتواند ما را از بحرانها نجات دهد و با رسیدن به این هدف بنیادین آمال و آرزوهای چند صدساله مردم محروم ما محقق خواهد شد.
تأکید میکنم آنگاه که من این ایده را با همه فروتنی و امید مطرح کردم، بسیاری از اهل اندیشه و دانش و سیاست آن را تأیید و آن را تنها راهحلِ غلبه بر مشکلات عنوان کردند. ولی سودجوییها و منافع شخصی مانع اجرای این فکر در دو سال اخیر شد. سودجویان و منفعتپرستان سعی کردند تا این مسئله دینی و اجتماعی را مشوه و وارونه و کاملاً سیاسی جلوه دهند و آن را کوشش فرقهگرایانه بنمایانند. حال آنکه فکر ایجاد مجلس، کوششی است در مسیر بالا بردن سطح فرهنگی و اجتماعی شیعیان، تا مگر امکان یابند که در راه تعاون و ایفای مسئولیتهای ملی و اجتماعی خویش چونان سایر فِرَق محترم لبنان تلاش کنند. شگفتآور آنکه کسانی ما را به فرقهگرایی متهم میکردند که خود در رأس سوداگران قرار دارند و خود به اختلافات دامن میزنند.
اینکه مجدداً این موضوع را به آرای عمومی میگذارم، از همه هموطنان و بهخصوص از شیعیان میخواهم که رأی و نظر خویش را با ارسال تلگراف و نامه برای رئیسجمهور و هیئت دولت و پارلمان بیان کنند و از آنها بخواهند همانطور که قانونی به شماره هجده در تاریخ ۱۹۵۵/۱/۱۳ بهمنظور تأسیس مجلسی برای اهل سنت و در تاریخ ۱۹۶۲/۷/۱۳ قانون دیگری بهمنظور ایجاد سازمانی برای دروزیان به تصویب رسید، قانونی هم بهمنظور ایجاد تشکیلاتی برای شیعیان به تصویب برسد.
استدعا دارم رونوشت نامهها و تلگرافهای ارسالی را برای ثبت و پیگیری و احقاق حقتان به دفتر اینجانب در صور یا بیروت بفرستید. «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ.» [۱]
[۱]. «توفیق من تنها با خداست. به او توکل کردهام و به درگاه او روی میآورم» (هود، ۸۸)