امام موسی صدر در پیامی خطاب به قبیلهها و عشایر بعلبک از آنها خواست عادت زشت انتقام جویی را کنار بگذارند و پیمان وفاداری و صلح ببندند.
متنی که میخوانید پیام امام موسی صدر به قبیلهها و عشایر بعلبک برای کنار گذاشتن عادت زشت انتقامجویی است. خطرناكترین پدیدۀ اجتماعی شایع در منطقه بعلبک، سنت انتقامجویی است. امام موسی صدر دریافت كه این عادت زشت به مشكلی ریشهدار تبدیل شده و جامعه را به سمت قبیلهای شدن سوق میدهد و مانع پیشرفت آن میشود. از این رو، امام برای برقراری آشتی در میان عشایر این منطقه تلاش فراوان كرد و از عشایر خواست تا برای وفاداری به پیمانی كه امضا كردهاند، سوگند یاد كنند. در این پیماننامه آمده است كه امضاکنندگان فقط قاتل را مسئول خواهند شناخت و مورد پیگیری قرار خواهند داد و از افراد بیگناه خانوادهاش انتقام نخواهند گرفت و عشیرۀ قاتل هم از او حمایت نخواهند كرد. متن این پیام در روزنامه النهار مورخ 1970/07/01 به طبع رسید.
ای فرزندان بعلبك و هرمل،
در این روزها كه وطنِ مجروحِ شما آغشته به خون است و در این اوضاع و احوالی که آه و اندوه و سوگواری یتیمان و بیوهگان و بیسرپناه آن شبها را فراگرفته، غصهای گلوی مرا میفشارد و خار بالینم شده است و قیام و سجود مرا فراگرفته، از خود و شما میپرسم:
شدت بخشیدن به انتقامجوئی و خونخواهی چه معنا دارد؟
انتقامگیری از جنایتهای قدیمی چه توجیهی دارد؟
آیا انسان جاهلی كه به او ستم شده است، حق دارد امنیت قومش را از بین ببرد؟ و شما هم رضایت میدهید؟
آیا فردی مغرور و ماجراجو حق دارد که دیگران را متهم و سپس، بدون محاكمه حكم صادر و اجرا كند و شما ساكت باشید؟
آیا مصلحت در این است كه نیروی شگرفتان را، كه وطن و هموطنان ما امید فراوانی بدان بستهاند، در اطاعت از نفس اماره، که به بدی فرمان میدهد، صرف كنید بجای آنكه آن را در راه رضای خدا در آخرت و برای رفع نیازهای انسان در این دنیا به كار گیرید؟
ملت زخمی و سرزمین اشغال شده و كرامت پایمال شده و خواب پریده از چشمها و گرسنگی آزاردهنده و نگرانی و تیرگی سرنوشت، همه و همه، برای شما مهم نیست؟ و جز پرستش بتهای جاهلیت و پیروی از بتهای جاهلیت و گوش سپردن به شیون قبرستانها در جشن خونخواهی و خونریزی بزدلانه چیزی برای شما اهمیت ندارد؟
ای فرزندان جوانمرد بعلبك و هرمل،
ای خاندان الحاج حسن در شَعَت و رعیان و رسمالحدث و شواغیر، چرا شجاعت افراد بیشمار شما نباید در مرزهای وطن اندوهناكمان صرف شود؟
ای خاندان زغیب، كجا رفت آن علم و دین و تقوای الهی؟
ای خاندان شقیر و خاندان الجبلی، کجا رفت آن پیشانیهایی كه آثار سجده بر آن بود؟
ای خاندانهای دندش و شمص و جعفر و علو، آیا میراث مبارزه با استعمارگر و اشغالگر و نفوذی و طمعكار، اینگونه به شما رسیده است؟
ای اهالی بریتال، آیا دژ ملی و پناهگاه مردان به چنین روزی افتاده است؟
ای خاندان حیدر و یاغی، آیا منتظرید از من درس سازندگی و حراست وطن را بیاموزید؟
و شما ... شما؟
ای برادرانم در بعلبك و هرمل،
عقلایتان كجایند تا سفیهان را بازدارند و آنان دست از این كارها بكشند؟ و یا عقلا در راه دفاع از انسان و وطن و پاسداری از مكارم اخلاقی كشته میشوند؟
کجاست آن احساسات لطیف؟ کجاست آن خردهای روشن؟ کجاست آن دستها و زبانهای قاطع؟ کجایند مردان مسئولیت پذیر؟ کجایند ستونهای زمین؟ کجایند مرکز آرزوها؟ کجاست آرزو؟
ما اینجا در بیروت، در شمال، در جنوبِ تهدیدشده، در روستاهای ویران شده و میان آوارگان در دریایی از مشكلات عمیق به شما انسانهای شریف مینگریم.
ما به شب تیره مینگریم و در انتظار سپیدهدم بودیم، ولی دیدیم كه تیرگیاش افزونتر شده است و این تیرگی در ژرفای این منطقۀ عزیز فرو رفته است و اندوه و نگرانی را به چشمهای ما انعكاس میدهد و دغدغهای را كه پایانی بر آن نیست...
برادران، دوستان شما در ماتماند و دشمن شما در پی فرصت است. شماتتگران راه را پر كردهاند. آیا صدای شماتتشان را میشنوید؟
اگر دولت به سبب هراس و یا فقر اخلاق و فقدان بینش شما را فراموش كرده است، آیا خودتان هم خود و امنیت و سعادت و شرافت و انسانیت و وطندوستیتان را فراموش كردهاید؟
اگر سرپرستان شما مردهاند، آیا به دالان فراموشی و سرگردانی و آدمكشی روانه خواهید شد؟
آیا شما سفیه و صغیرید كه اگر حكومت بالای سرتان نباشد و حتی اگر دیگران گمراه شدند، گمراه شوید؟
آیا موج هولناک به کسی رحم میکند؟
آیا ارزیابی حقوق و ارزشها و كرامتها به دست ظالمان و جاهلان و اوباش سپرده شده است؟
آیا در تاریخِ درندگان اینگونه دریده شدن سابقه دارد كه دل را میسوزاند و استخوان را میشكند؟
ای مردم، آیا در برابر پایمال شدن حق، سكوت میكنید و فراموش كردهاید كه چنین كسی شیطانِ گنگ است؟
اما بعد، ای شجاعان، شما سه گزینه در برابرتان دارید تا به صلح باز گردید و كار را به خدا واگذارید:
۱- اگر دنبال مال و متاعید، به من اجازه دهید که آن را از طریق برادرانتان در گوشه و كنار جهان فراهم آورم تا دیۀ قربانیان را از آن بپردازم و آخرین میخ را بر تابوت نزاع و خصومت و سرگردانی بكوبم.
۲- اگر دنبال جنگید، مرا هم یكی از خود بدانید كه باید در مسیر فداكاری برای قدس عزیز حركت كنیم و هركس از ما بر زمین افتاد و شهید شد، در نهر خون مقدس افتاده است.
۳- و اگر شهوت خون و خونریزی دارید، آیا میپذیرید كه من قربانی شوم و انتقام خونهایتان را از من بگیرید و شهوت خونریزیتان را با ریختن خون من خاموش كنید؟ و خدا بر آنچه من میگویم وكیل و گواه است.
اما اگر این هر سه گزینه را رد كردید و به قلعۀ شیطان پناه بردید، به خدا قسم شهادت میدهم كه شما ستمگرید. باشد كه از این مسیر برگردید، إنشاءالله.