امام صدر در سلسله نشستهایی در ایام شهادت حضرت زهرا تا ولادت ایشان، خطبۀ دخت نبی را شرح و توضیح داده است. در این سخنان امام صدر به مسئلۀ عبادت و آسیبشناسی آن و خصوصاً آثار نماز میپردازد. بخش دوم این شرح را که در کتاب «مسیرة الامام السید موسی الصدر» منتشر شده با ترجمه احمد ناظم در ادامه میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلوة والسلام علی اشرف خلقه وخاتم رسله محمد وآله الطیبین الطاهرین.
بحث ما در هفتههای گذشته دربارۀ زندگی حضرت فاطمۀ زهرا (س)، سرور زنان، بود. گفتیم که تا زمان ولادت ایشان یعنی روز ۲۰ جمادی الثانی دربارۀ این موضوع بحث میکنیم.
خوشبختانه غنای فکری و سرمایۀانسانی در زندگی حضرت فاطمۀزهرا (س) به اندازهای است که هر کس بخواهد دربارۀ این موضوع سخنرانی کند، کارش آسان خواهد بود، حتی اگر زمانش نامحدود باشد. خطبۀ شیوایی که فاطمۀ زهرا در مسجد خواند، ما را بس است. به گفتۀ برخی نویسندگان، این خطبه محاکمۀ علنی حاکم آن زمان بود. همان گونه که دو هفته گذشته خواندیم، فاطمه (س) در مقدمۀ خطبهاش پس از حمد و نیایش، میکوشد که برای مردم حاضر در مسجد و برای همۀ کسانی که در تاریخ سخن او را میشنوند، حقیقت اسلام و روح دین را آشکار کند تا عبادتها و مناسک و آداب و سنتهای مسلمانان به قالبها و عادتهای بیمحتوا و بینتیجه تبدیل نشود.
انسان مسلمان و هر انسانی که در راه حق حرکت میکند، با لغزشگاهها و انحرافات فراوانی رو به روست. همواره حق و راه حق یکی است، ولی باطل راههای بسیاری دارد.
الان تصور کنید انسانی را که میخواهد به شهری سفر کند. در یک مسیر شروع به حرکت میکند، ولی در هر بخشی از راه احتمال انحراف او وجود دارد. اگر او از مسیر منحرف شود، گم میشود و از مقصود خود دور میافتد. به همینترتیب، در مسیر حق نیز لغزشگاههایی وجود دارد و ممکن است شیطان، رهرو این راه را گمراه و منحرف کند.
انسان مسلمان در برابر عبادتها باخطرهایی رو به روست. یک خطر این است که مسلمان عبادت را رها کند: نماز نخواند، روزه نگیرد، خواه از روی تنبلی یا تظاهر به تنبلی یا نادانی و خواه در اثر تفکری منحرف و برخاسته از هوا و هوس.
از این روست که میشنوید چه نیازی به این ظواهر و قالبهاست. کافی است دلهایمان پاک و نیتهایمان خیر باشد. اگر چنین شد، دیگر به نماز و روزه و مانند آن نیازی نیست. این انحراف از یک جهت است.
انحراف دیگر این است که انسان نماز بخواند و روزه بگیرد، ولی نماز و روزۀ او معنا و محتوا نداشته باشد. نماز و روزه و حج او هیچیک در دل او و در قلب او و در رفتار او تأثیر نگذارند. امیر مؤمنان (ع) فرموده است: «چه بسا روزهداری که از روزه گرفتن بهرهای جز گرسنگی و تشنگی نمیبرد.» بر همین اساس، میتوان گفت که چه بسا نمازگزاری که از نماز خواندن بهرهای جز خستگی و تلف شدن وقت نمیبرد. و به همین ترتیب، چه بسا حجگذاری که از رفتن به سفر حج، جز صرف مال و تحمل دشواریها بهرهای نمیبرد.
این خطر چه زمانی رخ میدهد؟ این خطر بسیار بزرگ است و در برابر چشمانمان قرار دارد. اگر نمازهایی که ما میخوانیم، همان نمازی است که خدا میخواهد، پس چرا تأثیر خود را ندارد؟
مثلاً شما نزد پزشک میروید و برای شما نسخهای مینویسد، دارویی تجویز میکند، شما دارو را میخرید، ولی میبینید اثری ندارد؛ یا در تخصص پزشک شک میکنید و یا در تأثیرگذاری دارو. وقتی میبینید دارو در شما اثری نداشته است، میگویید که این دارو تقلبی و فاسد است.
قرآن کریم عبادت را به سبب نتایج و آثاری که دارد، برای بندگانش تجویز کرده است: «إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ»ای مردمی که گرفتار کار زشت و ناپسند هستید، آیا نسخه یا ابزاری برای رهایی از آن میخواهید؟ بر شما باد به نماز: «إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ.» ما یک سال، دو سال، سه سال، ده سال، بیست سال نمازخواندهایم، ولی میبینیم که نمازهایمان ما را از کار زشت و ناپسند بازنداشته است. آیا باید خدای نکرده در حکمت آفریدگار شک کنیم؟ پناه میبریم به خدا.
باید در نوع و جنس دارو شک کنیم. یعنی این نسخهای که به آن عمل میکنیم، آن نسخهای نیست که خدا و رسولش خواستهاند. این نماز صحیح نیست. اشکال کجاست؟ باید بیندیشیم، باید بیندیشیم.
فاطمۀ زهرا (س) خود را در برابر امتی میبیند که سرپرست خود را از دست دادهاند؛ پیامبر و رهبر این امت از دنیا رفته است و مردم کسی را که پیامبر به او اعتماد داشت، به رهبری نگرفته و رهایش کردهاند؛ همان کسی که پیامبر دربارۀ او میگفت: «به خدا سوگند اگر امور خود را به او، و به علی اشاره میکرد، بسپارید، شما را به راه روشن هدایت میکند.»
بنابراین، امت بیسرپرست شده بود. فاطمۀ زهرا (س) میخواهد به آنان هشدار دهد که ای مردم، نگویید ما مسلمان شدیم؛ خدا را شکر از خطر نجات یافتیم. شما هنوز با خطر بزرگی روبهرو هستید. نگویید ما از میراث محمد (ص) پاسداری میکنیم: نماز میخوانیم، روزه میگیریم، مسجد ما پر از نمازگزار است. نه! در اشتباهید. نماز آثار و نتایجی دارد. روزه آثار و نتایجی دارد. حج و زکات و همۀ واجبات و مناسک اسلام حکمتها و مصالحی دارد.
فاطمه (س) میگوید کهای جماعت اگر دیدید شما نماز میخوانید، ولی با این حال متکبر هستید؛ روزه میگیرید، ولی نمیتوانید هوای نفس و خودخواهیتان را مهار کنید؛ عبادت میکنید، ولی این عبادت شما را از کار زشت و ناپسند باز نمیدارد، اگر چنین است، نگاهی به خودتان بیندازید و نگاهی به دینتان. چرا خدا شما را به این عبادتها مکلّف کرده است؟
همانطور که هفتۀ گذشته گفتم: نماز کار بنده است. بندۀ چه کسی؟ بندۀ خدا. یکی از شروط نماز اخلاص است. اگر در نماز شما کوچکترین شک و تردیدی پدید آید، اگر عمل شما دچار ریا شود، چه در اصل عمل یا در شروط و اجزای آن، در این صورت، عبادت شما باطل است. چرا؟ چون خداوند متعال میخواهد با نماز شما را برای چند دقیقه تمرین دهد: هرچند برای چند دقیقه و به صورت گام به گام.
کسی که میخواهد شنا یاد بگیرد، اول در مکانی کمعمق تمرین میکند. کسی که میخواهد ورزش کند، ابتدا آرام نرمش میکند. خدا نیز میخواهد تنها در پنج دقیقهای که مشغول نماز هستید، جز به فرمان خدا نباشید، و جز خدا را عبادت نکنید و جز به سوی خدا توجه نکنید. خدا به شما میگوید هنگامی که در حال خواندن این ۱۷ رکعت هستی، که در هر ۲۴ ساعت، نیم ساعت طول میکشد، اگر در مدتی که مشغول نماز هستی، به سبب احترام به کسی نماز خواندی یا به سبب احترام به مال یا مقام کسی نماز خواندی یا برای رسیدن به آبرو یا مقام نماز خواندی یا برای جلب اعتماد مردم نماز خواندی یا برای فرزندانت نماز خواندی یا به هر دلیل دیگری نماز خواندی، در این مدت نماز تو باطل است. چرا؟ تا در طی این چند دقیقه ما را بر اخلاص داشتن در عمل تمرین دهد تا بتوانیم بعد از تمرین نماز، تنها خدا را عبادت کنیم و تنها به ارادۀ او حرکت کنیم و از هوا و هوس و خودخواهی و اموال و زنان و فرزندانمان تأثیر نگیریم. خدای ما الله است، نه هوای نفس ما. نماز، خواهش میکنم توجه کنید، نماز در این مدت کوتاه تأثیر غیر خدا بر انسان را قطع میکند و بدین ترتیب انسان میآموزد که چگونه جز بر غیر خدا وارد نشود و جز برای غیر خدا کرنش نکند. نماز نماد عبادت خداوند است. خدا به من میگوید: بایست، میایستم؛ رکوع کن، رکوع میکنم؛ ذکر بگو، ذکر میگویم؛ سوره بخوان، سوره میخوانم؛ سجده کن، سجده میکنم؛ همانگونه که او گفته است، بدون هیچ کم و زیادی. شاید دریابید که دگرگونی و تبدیل و کاستی و زیادی در عبادات راه ندارد.
آیامثلاً شما میتوانید بگویید نماز صبح که دو رکعت است، تأثیری ندارد؛ خوب است کمی به آن بیفزاییم، چراکه نماز امر خوبی است. پس پنج رکعت بخوانیم. آیا میتوان چنین گفت؟ نه. آیا میتوان گفت که رکوع و سجده امر خوبی است، پس به جای یک رکوع، دو رکوع انجام دهیم یا مثلاً سه سجده انجام دهیم یا دو قنوت بخوانیم یا پنج تشهد بخوانیم یا نماز را هفت رکعت انجام دهیم؟ یا ممکن است کسی بگوید میخواهم اذان را تغییر دهم؟ یا بگوید من در سفر هستم، ولی خسته نیستم و می-خواهم به جای دو رکعت شکسته، چهار رکعت تمام بخوانم. آیا این حرف معقول است؟ نه. چرا معقول نیست؟ زیرا نماز، تمرین عبادت خدا و راهی برای نهادینه کردن آن است. هدف از نماز اطاعت مطلق است. اطاعت بدون کم و زیاد کردن، اطاعت بدون آنکه از نزد خود یا مطابق با خواستههای خود کاری انجام دهی. حتی اگر خواستۀ تو خواستهای نیک باشد نیز حق نداری از نزد خودت آن را انجام دهی. چرا؟ تا در این چند دقیقه تمرین اطاعتِ مطلق کنی تا بندگی خدا نهادینه شود و رشد کند، زیرا اگر بندگی را تمرین کنی، بندگی در قلب تو رشد مییابد و شکوفا میشود. نتیجۀ آن چیست؟ تو وقتی احساس کنی که بندۀ خدا هستی، مشکل تو پایان مییابد؛ راحت میشوی، چرا؟ چون تو بندۀ خدا هستی و جز خدا را نمیپرستی و از این رو، دیگر در برابر بزرگ و کوچک و در برابر ثروت و شهوت و وسوسهها و طمعها و در برابر فرزندان یا هر چیز دیگری سرفرو نمیآوری.
همانطور که هفتۀ گذشته توضیح دادیم، معنای اینکه انسان بندۀ خدا باشد، این است که به فرمان خدا حرکت کند؛ دست او وقتی حرکت کند که خدا آن را به حرکت در آورد؛ زبان او وقتی حرکت کند که خدا آن را به حرکت درآورد و به همین ترتیب.
اگر من احساس کنم که اعضای بدن من و اعمال من و زبان و قلب من و کار و زندگی من همه از سوی خدا به حرکت درمیآید، احساس قدرت میکنم. الان بهطور خودمانی مثالی ساده میزنم:
شما وقتی نزد کسی میروید تا کاری را بر عهدۀ او بگذارید، ممکن است احساس ضعف و ناتوانی کنید. ولی اگر پیامی شفاهی یا کتبی از سوی شخصیتی بسیار بزرگ، بزرگتر از کسی که پیام را برای او میبرید، داشته باشید، در این صورت آیا احساس قدرت نمیکنید؟ برای نمونه، البته در مثال مناقشه نیست، اگر نامهای از رئیس جمهور به همراه داشته باشید و بخواهید نزد وکیل یا فرماندار؟؟ یا افسری بروید، آیا هنگامی که نزد او میرسید احساس قدرت نمیکنید؟ چون شما از طرف او میآیید. این یک مثال مادی است و خداوند سبحان منزه از شبیه و مثال است. وقتی انسان در نتیجۀ خواندن نماز، بندۀ خدا به معنای درست آن میشود، این به چه معناست؟ یعنی من چیزی از خود ندارم، اختیار سود و زیان و مرگ و زندگی خود را ندارم. من، به تنهایی، هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم. با نام خداست که کارها را انجام میدهم و از این روست که ما هر عملِ دارای اهمیتی را با نام خدا آغاز میکنیم و میگوییم: بسم الله الرحمن الرحیم.
یعنی کارهایی که من انجام میدهم، گامهایی که من برمیدارم، برخورد و رفتاری که دارم، همه به دستور خداوند است و من در این مسیر حرکت میکنم. بنابراین، شما قدرت خدا را پشت سر خود به همراه دارید، به خدا اطمنیان دارید، نمایندۀ خدا هستید و آیا هیچ دستی نیرومندتر از دست خدا وجود دارد؟
ما بارها این ماجرای معروف را خواندهایم که امیر مؤمنان (ع) در جنگ خندق...