معنای روایاتی که میگوید: تا زمانی که کعبه، قلب جهان اسلام است، این دین پابرجا میماند، همین است. این حلقهها و زنجیرهها و جریانهای انسانی که به گرد کعبه طواف میکنند، جریان خون در رگهای جهان اسلام و مایۀ حیات اسلام است.
در سال ۱۹۷۶ که خاک لبنان در شعلههای جنگهای داخلی میسوخت، اختلافات کشورهای منطقه هم، این آتش را شعله ور میکرد و در این میان، همۀ جناحها، چه شیعیان و چه فلسطینیان، متضرر میشدند. اختلافات سوریه و مصر هم یکی از این اختلافات بود.
میانجگری و تلاشها و سفرهای متعدد امام صدر، نقش عمدهای در رفع این اختلافات داشت. عربستان سعودی یکی از کشورهای منطقه بود که امام برای آشتی میان سوریها و مصریها به آنجا سفر کرد. در اثنای سفر امام مجلۀ «المدینة المنوره» گفتوگویی با امام صدر دربارۀ مسائل لبنان و منطقه صورت میدهد. خبرنگار دربارۀ فلسفۀ حج هم چند پرسش مطرح میکند. آنچه میخوانید پاسخهای امام دربارۀ فلسفۀ حج است.
* کمی از مسایل لبنان دور شویم و از حضرتعالی درباره فلسفه حج بپرسیم.
ج. طبیعتا مایۀ افتخار من است که در حال حج و در راهِ رفتن به سوی بیت الله الحرام هستم. احساس من پس از تجربه و تحصیلاتی طولانی در اسلام این است که حج یعنی رستاخیزی کوچک در زندگی انسان. انسان در زندگی خود غرق در روابط مادی میشود که او را به زمین و خانه و خانواده و سرزمین و لباس و زیورآلات و برداشت خاص از زندگی و تنبلی و عادتهای روزانه مشغول میکند. اگر انسان بخواهد از نظر معنوی و حتی مادی رشد کند و تعالی یابد و اگر بخواهد توسعه پیدا کند و اگر بخواهد با دیگر برادرانش همسو و هماهنگ شود باید از این وابستگیها رها شود. هر چند این وابستگیها، اموری حیاتی و ضروری برای انسان است ولی نمیتوان پذیرفت که انسان را کاملا اسیر خود کند. حج، این وابستگیها را از ابزاری برای اسارت، به ابزارهایی تبدیل می کند که در امور عادی زندگی به کار گرفته میشود. سخن امام علی (ع) را به یاد آوریم که میفرماید: «پارسایی به این نیست که مالک چیزی نباشی. پارسایی به این است که چیزی مالک تو نباشد.» خانه انسان برای آسایش اوست ولی اگر همین خانه، سرور انسان شود و انسان بنده خانهاش باشد، مانعی در مسیر کمال او خواهد بود.
حج تلاشی است برای از بین بردن تسلط وابستگیها بر انسان. وقتی انسان از خانه و کاشانه و عادتهای روزانه خود دور میشود، به طور موقت از آنها رهایی مییابد؛ به میقات میرسد و لباسهای خود را در میآورد و آنجاست که سیطرۀ خودآرایی و آراستگی و اهتمام به جسم را از خود میزداید. وقتی طواف میکند و به سعی صفا و مروه میرود و هروله میکند، میکوشد تا از نگاه خاص خود به زندگی و از وقار و احترامی که برای خود برگزیده است آزاد شود. وقتی قربانی میکند از سیطره مال و ثروت بر خود رها میشود و بدین ترتیب در پایان حج احساس میکند این وابستگیهای محکمی که او را اسیر کرده بود، گسسته و او آزاد شده و توانایی حرکت پیدا کرده است. چون از لاک مخصوص خود بیرون آمده، با برادر مسلمانش از هر جای کره زمین دست میدهد و به ملاقات پروردگار میرود این به معنای آن نیست که باید ابزارهای حیاتی را از دست دهیم بلکه به این معناست که هر یک را در جایگاه خود قرار دهیم و بیش از حد به آنها بها ندهیم.
بنابراین حج، رستاخیزی کوچک است؛ حج، رهایی از همۀ امور مادی است؛ حج، ملاقات با پروردگار است؛ حج همسویی و هماهنگی میان مسلمانان است و همۀ اینها راز عظمت اسلام و حیات اسلام و ماندگاری اسلام است. معنای روایاتی که میگوید: تا زمانی که کعبه، قلب جهان اسلام است، این دین پابرجا میماند، همین است. این حلقهها و زنجیرهها و جریانهای انسانی که به گرد کعبه طواف میکنند، جریان خون در رگهای جهان اسلام و مایۀ حیات اسلام است.
• جناب امام! احساس شما وقتی وارد مکۀ مکرمه میشوید چیست؟
ج. خوشبختانه من بارها و بارها وارد مکه شدهام. خدا را شکر میکنم. هر بار که وارد این مکان میشوم احساس میکنم وارد وجدان جهان اسلام و وارد ژرفای قلب آن شدهام. وقتی این امواج خروشان بشری را میبینم مطمئن میشوم که اسلام در شرایط بسیار خوبی قرار دارد. وقتی این همبستگی را در کنار آزاد شدن از بند عوامل مادی میبینم احساس میکنم میان زمین و آسمان زندگی میکنم. خوشبختانه از سالها پیش تا کنون همۀ موانعی که بر سر راهِ نگاهِ پاک و بیآلایش انسان و آسودگی و فهم عمیق او وجود داشت برطرف شد. امکاناتی همچون ساخت و سازها، راه سازی، خدمترسانی و برداشتن موانع همۀ اینها به انسان کمک میکند که معانی حج را [بهتر] درک کند. در اینجا باید از خدمات بزرگی که حکومت عربستان سعودی به حرمین شریفین ارائه میکند نیز یاد کنیم.
* وقتی وارد مسجدالنبی شوید چه احساسی دارید؟
ج. مسجد النبی مکانی است که رسول اعظم در آن نماز گزارد؛ مکانی است که دعوت اسلام از آنجا آغاز شد؛ مکانی است که ما در آن به گذشتهمان پیوند میخوریم و سپس به آینده چشم میدوزیم؛ مکانی است که ما این پیکرۀ بزرگ و پویا را که در سرتاسر قلمرو اسلامی گسترده است میبینم و خود را در پیشگاه سیرۀ پیامبر، این آیینه اسلام، مییابیم و در نتیجه میتوانیم خودمان را به خاطر خطاهایی که کردهایم وبه خاطر رفتارهای درست و نادرستمان حسابرسی کنیم و موضع [یکپارچۀ] خود با همۀ برادران مسلمان از سرتاسر کره زمین را احساس کنیم.
این مسجد روزی در نهایت سادگی و بیآلایشی بود ولی این اسلام عظیم که امروز در گوشه و کنار جهان گسترده است از همین مسجد برخاست. مسجد پیامبر سرشارترین مکان از خاطرات اسلامی است زیرا پیامبر در این مکان بیش از هر جای دیگر حضور داشت.