آقا موسی محبوبیت زیادی میان دانشجویان داشت و این هم علاوه بر امتیازات ظاهری، ناشی از اخلاق نیکو و دانش ایشان بود.
دکتر سید محمود عراقی طباطبایی، از دوستان دوران جوانی و یکی از دانشجویان دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران که همزمان با امام موسی صدر در این دانشگاه حضور داشت، ضمن دیدار از مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر به پرسشهای گروه تاریخ شفاهی نیز پاسخ داد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، وی دربارۀ اولین سالهای آشنایی و دوستی با امام صدر گفت: خانوادۀ ما به دلیل مأموریت اداری پدرم چند سالی در قم ساکن بودند. از این رو، من با جوانان هم سن و سال خودم که دوران مدرسه و متوسطه را میگذراندند، ارتباط داشتم. یکی از حلقههایی که ما با آن مرتبط بودیم، جمعی بود که آقا موسی صدر و تعدادی از دوستان از جمله آقای حسین اشراقی، منوچهر خاقانی و دیگران در آن حضور داشتند.
وی در ادامه افزود: خاطرم هست که بسیاری از مواقع دوستان در مقابل دکۀ روزنامه فروشی مقابل حرم همدیگر را میدیدند و دقایقی به گفتوگو با هم میپرداختیم که یکی از آن جمع آقا موسی بود. البته، گاهی جلساتی هم در منازل تشکیل میشد.
عراقی با اشاره به فضل علمی و موقعیت امام صدر در آن سالها گفت: آقای صدر معلومات زیادی داشت و زمانی که در جمع دوستان سخن میگفت کاملاً هویدا بود که از سطح علمی بالایی برخوردار است. علاوه بر اینها، با وجود موقعیت خانوادگی و همچنین اخلاق پسندیدهای که داشت، از محبوبیت زیادی هم نزد دوستان و علما برخوردار بود.
وی افزود: یادم هست چند بار به اتفاق ایشان به منزل علامه طباطبایی رفتیم. در حقیقت ایشان ما را به آنجا برد، چون مرحوم علامه به ایشان علاقهمند بود. در این دیدارها وقتی به حضور علامه طباطبایی میرسید، آقا موسی سؤالات و مباحثی را خدمت ایشان مطرح میکرد و علامه هم با صمیمیت و دقت آنها را پاسخ میداد و خلاصه جلسات بسیار شیرین و جذابی برای ما بود.
استاد عراقی طباطبایی دربارۀ سالهای حضور در دانشکده حقوق دانشگاه تهران هم گفت: آقا موسی محبوبیت زیادی میان دانشجویان داشت و این علاوه بر امتیازات ظاهری، ناشی از اخلاق نیکو و دانش ایشان بود. او اصلاً احتیاجی به خیلی از دروس دانشگاه نداشت و اگر در مواقعی به کلاس نمیآمد، موقع حضور غیاب بعضی از دانشجویان به جای او حاضر میگفتند. یادم هست یک بار سر کلاس دکتر معظمی، من به جای آقای صدر گفتم: حاضر. بلافاصله استاد گفت: پسرجان، این دانشجو را من میشناسم تو نمیخواهد جای او جواب بدهی. بعد از چند روز که دوباره با دکتر معظمی درس داشتیم، آقا موسی خودش سر کلاس بود و خودش حاضر گفت: که اینجا استاد گفت: این بار واقعاً حاضر.