عکسی از ایشان هست که زير صليب مشغول سخنرانی در مراسم موعظه روزه مسیحیان هستند، يعني مثل ما كه عيد فطر موعظه و نماز داريم. مسيحيان هم يك موعظه دارند قبل از روزه و معمولا يك روحاني مسيحي، كاتوليك اين موعظه را ميگويد.
ملیحه صدر: عکسی از ایشان هست که زیر صلیب مشغول سخنرانی در مراسم موعظه روزه مسیحیان هستند، یعنی مثل ما که عید فطر موعظه و نماز داریم. مسیحیان هم یک موعظه دارند قبل از روزه و معمولا یک روحانی مسیحی، کاتولیک این موعظه را میگوید. از ایشان خواستند که ایشان موعظه را انجام بدهد در کلیسا، و این دفعه اولی بود و من نمیدانم شاید دفعه دیگری هم پیش آمده است، که یک روحانی مسلمان زیر صلیب موعظه کند، یعنی میشود مثل نماز جمعه مثل ما که شما فکر کنید که نماز جمعهتان را یک کشیش بخواند. این همان جور بود. من یک قسمتهایی از آن صحبتی را که در کلیسا ایراد کرده بودند، برایتان میخوانم. میگویند که برای انسان گرد آمدیم که ادیان برای او آمده است. ادیانی که یکی بوده است و هر کدام ظهور دیگری را بشارت میداده است و یک دیگر را تصدیق میکردهاند. ادیان یکی بودهاند زیرا در خدمت هدفی واحد بودهاند، دعوت به سوی خدا و خدمت انسان، و این دو نمودههای حقیقتی یگانه هستند. ایشان اعتقاد داشتند که خدمت به انسان روی دوم ایمان به خدا است.
شهیدیفر: بله، همین طور هست و در روایات ما هم خیلی بر این تاکید شده است.
[پخش کلیپ کوتاه]
شهیدیفر: انشاءالله که همه با هم هستیم. سی و سه سال پیش پدری از خانه بیرون رفت که مثلا چند روز بعد برگردد. من الآن با دختری حرف میزنم که سی و سه سال پیش در سن هفت سالگی آخرین بار پدرشان را دیدند و بعد از آن نه، و همچنان بیخبر. قبل از اینکه ببینیم که چه اتفاقی در این روزهای اخیر در لیبی افتاده و چه خبرهایی داریم، شما اول بفرمایید که الآن چکار میکنید در این سالها که همچنان هم در لبنان ماندهاید، کارهایی را که در واقع پدر شروع کردهاند. فقط فرض را بر این بدانیم که مردم میدانند که امام موسی صدر در لبنان موسساتی را راهاندازی کردهاند و شرایطی را مثل همین نمونهایی که گفتید برای رسیدگی به محرومان فراهم شده است، فرض کنیم که همه مردم انشاءالله این را میدانند، از این به بعدش را به ما بگویید.
ملیحه صدر: ببیند من الان دارم درباره چهل سال قبل سخن میگویم. ایشان اعتقاد به نظم داشتند و میگفتند که باید منظم باشیم و دیگر نمیشود که همه کارها را یک نفره کرد.
شهیدیفر: یعنی اصرار روی تشکل و موسسه و جمعیت و نهاد و اینها داشتند. کار منظم و پیوسته.
ملیحه صدر: کار منظم وقتی که هدفش واضح باشد و کارمندها بدانند که هدف چیست، دیگر حتی وقتی که آن رهبر نباشد، کار به جلو میرود. مثل الآن موسسات که رباب خانم ریاستش را دارند، تا الآن چند روز دیگر ما سالگرد پنجاهمین سال موسسات را میگیریم. به شکل خیلی مرتب و منظم روز به روز. موسسات امام موسی صدر جدید هستند و از دل آن موسسات بیرون آمدهاند و طراحی نویی هست که الآن میخواهیم راجع به آن صحبت کنیم.
شهیدیفر: خب خیلی خوب است.
ملیحه صدر:. این مرکز جدید که میگویم که از دل موسسات بیرون آمده و پدیده خیلی نویی در خاورمیانه و در غرب هست و بعضی از کشورهای عربی باز هم این موضوع را شروع کردهاند. به فارسی اگر بخواهم بگویم، میگویم که «مرکز مداخله زود هنگام برای کودکان با نیازهای ویژه و خانوادههای آن». ببینید وقتی که یک خانوادهای همان لحظه اول به آنها بگویند که کودک یا نوزاد شما نیازهای ویژهایی دارد، خیلی برای خانواده مرحله سختی هست، آن موقع پدر و مادر احساسات مختلفی مانند حیرت، عصبانیت، حسرت و بعضی از وقتها شک و تردید دارند و این ضعیف بودن و تردید، روی بچهای که خودش نیازهای ویژهای دارد، اثر میگذارد. این مرحله را این مرکز در کنار خانواده میایستد. سه سال اول مشاوره برای پدر و مادر و بعد با یک کارگروه چند منظوره که مجموعهایی هستند که از چند متخصص گفتار درمانی، حسی و حرکتی، فیزیوتراپ، مشاور متخصص روانشناسی بالینی. اینها مجموعهای هستند که با همدیگر کنار این خانواده میایستند که خانواده قوی باشد و بتواند این بچه را، که خودش نیازهای ویژهای دارد کمک کند. تحقیقات نشان داده است که اگر آن مدت اول، اولین سه سال، را با بچه کار کنیم بچه خیلی وضعیت بهتری دارد تا اینکه کار نکنیم. بچههایی مانند سندرومدان و اوتیستها. برای افتتاح آن هم وزیر بهداشت، لبنان آمد و در کنار رباب خانم موسسه را افتتاح کردند. برای اینکه اینجا، یک مرکز جدید در لبنان هست و در کشورهای خارجی و بعضی از کشورهای عربی دولت این کار را انجام میدهد، برای اینکه خیلی خرج دارد و خیلی هم مهم است.
شهیدیفر: عجب. خرجش از کجا تامین میشود؟
ملیحه صدر: الآن مردم و موسسات تقبل کردهاند، و برای اینکه خیلی اسم موسسات در لبنان مورد اطمینان است. از همان ابتدا دکترهای مغز و اعصاب بچهها را برای ما میفرستند، که ما با آنها کار کنیم. مثلا این بچهای را که شما تصویرش را میبینید، مشغول گفتاردرمانی است. این بچه دو سال و تقریبا چند ماهش بود، راه نمیرفت از طرف دکتر مغز و اعصاب به مرکز ما مراجعه شد و در یک درمان دو سه هفتهای این بچه راه افتاد. اگر این کار نمیشد این بچه راه نمیافتاد.
شهیدیفر: و از این نمونه شما طبیعتا زیاد دارید. در همه شهرها؟ یا چند تا شهر؟
ملیحه صدر: الآن ما دیگر شروع کردهایم در بیروت، برای اینکه تیممان خیلی کوچک هست. این کار یک نوع نمونه است. وقتی که این نمونه انشاءالله به اهدافش برسد تصمیم داریم که در تمام منطقه آن را گسترش بدهیم، یعنی رباب خانم میگویند که دلشان میخواهد در خاورمیانه گسترش یابد.
شهیدیفر: شما اسم رباب خانم را چندبار آوردید شاید بعضیها از وسط گفتوگوی ما شنیده باشند بگویید که ایشان کی هستند.
ملیحه صدر: رباب خانم صدر، ایشان خواهر امام صدر هستند و عمه من میشوند و مادرشوهر من هم هستند.
شهیدیفر: همه هم که در لبنان زندگی میکنید به غیر از خواهرتان؟
ملیحه صدر: بله. یعنی مادرم بین لبنان و ایران هستند. همیشه ما با همدیگر دعوا داریم، ایشان میکشانندشان آنور و ما میکشانیمشان اینور. ولی بین لبنان و ایران هستند مادر.
شهیدیفر: یعنی خانه بیشتر آنجا هست یا اینجا؟
ملیحه صدر: خانههاشان آنجا است. ایشان خیلی تاکید داشتند که خانه امام موسی صدر باشد.
شهیدیفر: که هست.
ملیحه صدر: همیشه چون ما منتظر هستیم.
شهیدیفر: یعنی خانهایی که با هم زندگی میکردند و شماها هم؟
ملیحه صدر: نه، آن به خاطر جنگها ما خانه به خانه شدیم ولی خانه ایشان همیشه بوده است و همیشه باز بوده برای همه مردم که بیآیند و این خانه را زیارت کنند.
شهیدیفر: مادر الآن کجا هستند؟
ملیحه صدر: مادر الآن ایران هستند. و حتما باز الآن دارند تماشا میکنند.
شهیدیفر: خب انشاءالله که سلامت باشند. و حالا اگر دوست داشتند که ما هم اینجا در خدمتشان باشیم و دیگران، بالاخره قصه امام موسی صدر از موضوعات مشترک مورد علاقه دوستان برنامهساز ما و تلویزیون و ملت ایران است و ما وظیفه خودمان میدانیم که همیشه راجعش صحبت کنیم.
ملیحه صدر: آقای شهیدیفر فر من میتوانم اینجا یک چیزی را این وسط بگویم.
شهیدیفر: بله.
ملیحه صدر: گفتم که رئیسجمهور سابق لبنان اسم پدر را گذاشته بودند مسیح عصر، مسیحیان او را مسیح لبنان نامیدهاند. سنیها او را معمار وحدت و همزیستی میدانستند. حتی اسقف فرانس کونیگ، که دانمارکی بود، لبنان را به دو مرحله تقسیم میکند قبل از موسی صدر و دوره موسی صدر.
شهیدیفر: سرکار خانم سی و سه سال است که شما، شما هنوز منتظر پدرتان هستید؟
ملیحه صدر: بله.
شهیدیفر: الآن در این اتفاقات چند ماه اخیر در لیبی به خصوص اوائل که اتفاق افتاد اولین چیزی که طبیعتا دراین مورد ذهن ما را متوجه خودش میکرد امام موسی صدر بود، که شاید خداوند انشاءالله به این واسطه ایشان را به ما برگردانند. شما به ما بگویید که چه خبری و چه اتفاق جدیدی در راه است؟
ملیحه صدر: من قدر احساسات مردم را میدانم. چون همه واقعا منتظر هستند. ببینید آقای شهیدیفر ما چند تا ثوابت در این مسئله داریم. اولین آن این حقیقت است که ایشان دعوت شدند و دولت لیبی دعوتشان کرد و ایشان آخرین باری هم که دیده شدند، داشتند سوار ماشین مراسم تشریفات دولت لیبی میشدند و میرفتند سرهنگ قذافی را ببینند.
شهیدیفر: تا اینجایش را همه میدانیم و خیلی هم واضح و مسلم هست.
ملیحه صدر: این مسلم هست. بعد از این مرحله وقتی که با ایشان نتوانستیم هیچ تماسی داشته باشیم دولت لیبی و شخص خود قذافی گفت که ایشان به ایتالیا رفتند، ایتالیا برای اینکه نخواهد این برنامه را به دوش خودش بگذارد تحقیقاتی کرد و تحقیقات رسمی و قضایی دولت ایتالیا به دو نتیجه رسید، یکی اینکه اصلا ایشان وارد ایتالیا نشدند و یکی اینکه ایشان داخل لیبی هستند. ایشان تا به الآن داخل زندانهای لیبی هستند. این هم باز حقیقت هست که نمیشود چون ما به علم باید صحبت کنیم. به حقیقت باید صحبت کنیم. نمیتوانیم که بیاییم همینجوری یک چیزی را بگوییم. پس ما به دو تا نتیجه رسیدیم. ایشان آنجا دعوت بودند و ایشان در لیبی هستند. حتی خود سرهنگ قذافی تا بیست سال میگفت که ایشان خارج شدهاند و رفتهاند ایتالیا؛ و بعد از بیست سال خودش گفت که بله، ایشان اینجا بودند و مهمان ما بودند و ما ایشان را خیلی دوست داریم با اینکه قبلا ایشان را ساواکی میدانست، ولی گفت نه ایشان دوست ما هستند و عزیز ما هستند و دوستشان داریم و ایشان در خود لیبی گم شدند بیایید با همدیگر بگردیم و پیداشان کنیم. یعنی، برای همین ما این دو تا حقیقت را میدانیم ایشان تا به الآن در زندانهای لیبی هستند و شخص خود قذافی و دولت او مسئول این قضیه هستند و ما منتظر ایشان هستیم. یعنی هیچ چیزی غیر از این را قبول نمیکنیم.
شهیدیفر: درست است. و این روزها هیچ خبری، کسی و نشانی از لیبی مثلا از معارضین لیبیایی؟ حرف پراکنده چیزی هم شنیدهاید؟
ملیحه صدر: خیلی هست. ما فقط الآن حتی الآن با این اوضاع الآن نیست، ما همیشه چیزهایی درباره ایشان میشنویم. و حتی کسانی ایشان را دیدهاند، و یا نوشتههایشان روی دیوار را دیدهاند. از این دست نشانهها خیلی شنیدهایم.
شهیدیفر: مثلا در زندان کسی که رفته است در زندان و نوشته دست خط امام موسی صدر را دیده است و بعدا آزاد شده است.
ملیحه صدر: یا کسانی در زندان بودهاند که ایشان را دیدهاند و بعدا از زندان آمدند بیرون گفتند. ولی ما گفتیم این ثوابت را داریم. نمیتوانیم اساس بر یک صحبتی که نمیدانیم اعتبار آن چقدر است و شخصی که گفته ممکن است حرفش را عوض کند، تصمیم بگیریم. یا یک کسی که قبلا عزیز دل سرهنگ قذافی بوده است و بعدا معارض شده است و یک چیز دیگری میخواهد بگوید. نمیتوانیم اصلا به اینها اعتماد کنیم. ما به دستگاه قضایی و به تحقیقات اعتماد میکنیم، و اینها به ما نتیجه داده است که ایشان در زندانهای لیبی هستند و زنده هم هستند.
شهیدیفر: پس اتفاقاتی که در لیبی افتاد خبر مسلم و مسجلی را اضافه نکرد؟
ملیحه صدر: نه. نه. انشاءالله دعا کنید، برای اینکه ببینید ما خانواده به اصطلاح دوست نداریم که نق بزنیم. ولی ما همیشه اعتقادمان این است که ایشان همیشه پشت در زندان منتظر هستند، که یک کسی یک کاری بکند.
شهیدیفر: بله. قطعا همینطور هست. تلاشهای زیادی هم در کشورهای مختلف و نهادهای مختلف و در ایران، و مردم ایران انجام دادند که حالا راجعش حتما باز هم در فرصتهایی صحبت میکنیم.
ملیحه صدر: بله ببینید موسسه تحقیقاتی که اینجا هست و مرکزی که در لبنان هست این دو مرکز سعی میکنند که هر چیزی که هست جمعآوری کنند. از عکس تا فیلم و نوشتههای ایشان، که بالاخره اینها چاپ بشود و به دست مردم برسد و جوانها بخوانند و فکر ایشان یک جا نماند و پخش بشود و آن کاری را که خواستند با گرفتن ایشان عملی کنند، عملی نشود. و تا به الآنکه شما اگر لبنان بیایید نمیدانم که البته ایران چگونه هست ولی لبنان تا به الآن بیشترین عکسی که به دیوارهای لبنان چسبیده است عکی ایشان است. بعد از سی و سه سال. هنوز هم عکسهاشان هست و برداشته میشود و گذاشته میشود.
شهیدیفر: بسیار خب. حالا اگر فرصت و شرایطی بود تا زمانیکه سرکار خانم در ایران تشریف دارند و طبیعتا کارهای زیادی هم دارند، اگر فراهم شد امکانش باز هم ایشان را دعوت میکنیم که باز هم درباره پدر، در مورد امام موسی صدر صحبت بکنیم. خیلی ممنونم سرکار خانم.
ملیحه صدر: من از شما خیلی تشکر میکنم.
شهیدیفر: اختیار دارید. شما محبت فرمودید و زحمت کشیدید.
ملیحه صدر: متشکرم. و اگر اجازه بدهید از خود امام موسی صدر من عذر میخواهم برای اینکه من مطمئن هستم ایشان دوست ندارند که آدم در موردشان صحبت بکند. حتی ایشان راضی نبودند که عکسشان جایی گذاشته شود ولی دیگر بعضی از وقتها باید صحبت بکند.
شهیدیفر: حتما. خیلی خوب کاری کردید. بالاخره این شرایط، شرایط دیگری هست و ممنونم. انشاءالله که خداوند به شما صبر بدهد و انشاءالله که خداوند هر چه زودتر و هر چه زودتر اسباب بازگشت پدر را، اگر الآن ایشان چند سال دارند؟
ملیحه صدر: ایشان هشتاد و سه سالشان هست.
شهیدیفر: همین چند وقت پیش ایشان سالروز تولدشان بود یا نه، درست میگویم؟
ملیحه صدر: بله. اتفاقا روز افتتاح این مرکز بود هشتاد و سه سالگیش. بله.
شهیدیفر: همگی دعا میکنیم که ایشان برگردند. بودنشان میتوانست اسباب چه خیر و برکاتی در جهان اسلام شود. خود انقلاب اسلامی ایران نتیجه دیدگاههای ایشان و تلاشهای ایشان و دوستانشان و مجموعه حلقهایی که ایشان، شهید چمران، حضرت امام خمینی به عنوان رهبر این حلقه فکری در واقع شناخته میشوند و دیگران تشکیل داده بودند. و در واقع این برکت، برکتی است که از آنجا هم همچنان میآید. حالا ببینید وقت نبودنشان که این هستیم و جهان پر آوازه ایشان است اگر میبودند و انشاء الله که همچنان هم باشند و با ما هم، آن وقت چه اتفاق خوبی میافتاد. حتما مقدمهای میشود برای ظهور (حضرت بقیة الله العظم عجل الله تعالی فرجه شریف). خیلی محبت فرمودید. خستهتان کردم و عذرخواهی میکنم.