این گدایی اسبابش چیست و چرا گدایی هست. و برنامهای گذاشتند که ببینند گدایی برای چیست؟ که اگر فقر است باید برایش برنامهریزی کرد.
ملیحه صدر: درپرانتز یک نکته را بگویم. در فیلمی که پخش شد شما لهجه ایشان را شنیدید. خیلیها دوست داشتند که مثل ایشان صحبت کنند، لهجه زبانشان را یکجوری میکردند که فارسی در آن دیده شود و دوست داشتند که مثل خود امام صحبت کنند.
شهیدیفر: پدر متولد قم هستند؟ تا چند سالگی قم بودند؟
ملیحه صدر: بله متولد قم هستند. به تاریخ میلادی سال ۱۹۵۹ [۱۳۳۸خورشیدی] به صور رفتند.
شهیدیفر: ۱۹۵۹ به صور و لبنان میآیند. حالا این دیگر قصه دارد که چرا اصلا ایشان از قم میروند که ماجرای مفصلی دارد که اگر خدا بخواهد در وقت دیگری راجعش حرف میزنیم.
ملیحه صدر: انشاءالله. وقتی که وارد لبنان میشوند، بعد از مدتی، مثل اینکه یک سال و خردهای، ایشان فقط مناطق را میچرخیدند. خانه به خانه و جا به جا و خلاصه میشنیدند که مشکلات مردم چیست و دقتی کردند و دیدند که خیلی گدایی هست.
شهیدیفر: فقیر هستند و گدایی میکنند.
ملیحه صدر: و خیلیها در خیابان گدایی میکنند و دیدند که این گدایی اسبابش چیست و چرا گدایی هست. و برنامهای گذاشتند که ببینند گدایی برای چیست؟ که اگر فقر است باید برایش برنامهریزی کرد، و اگر که معلولیت است که باید برایش موسسات درست کرد، اگر هم تنبلی هست، که تنبلی را باید حذف کرد، خیلی و واقعا دیگر سال بعد در صور گدا نبود. یعنی طوری برنامه گذاشتند که این گدایی در صور توقف پیدا کرد.
شهیدیفر: یعنی یک مردی که از یک کشور دیگر وارد یک سرزمین دیگری میشود و خوب دورو برش را تماشا میکند و در یک برنامهریزی فقط یک ساله، در کشور دیگر موفق میشود که فقر را از سیمای اصلی شهر بردارد.
ملیحه صدر: ببینید ایشان درست میشنیدند. ما این ایام دیگر نمیشنویم.
شهیدیفر: این عکس برای صور هست نه؟
ملیحه صدر: این عکس صور هست. و قسم هست. که قسم میخورند مردم صور جمع میشوند میدانید که به خاطر محرومین و به خاطر اشکالات بزرگی که بود که یکبار گردهمایی بزرگی در صور انجام میشود، مردم جمع میشوند هزاران، و آنجا دستشان را بلند میکنند و میگویند که من میخواهم که یک قسم بخورم. بیایید با هم قسم بخوریم و قسم میخورند: قسم به کوههای لبنان، به دریای قشنگ لبنان، به ابرها. و به گریه یتیمان و دانه دانه این قسم را میگویند که ما رها نمیکنیم، مثل موج دریا این را تا موقعی که کسی محروم در لبنان نباشد.
شهیدیفر: یعنی پدر، امام موسی صدر میایستند و دستشان را بلند میکنند و یکی یکی قسمها را در حضور مردم بیان میکنند، در واقع قسم جمعی میخورند.
ملیحه صدر: و معروف هست که این حرف را که میزنند. میگویند که شما هم مثل موج دریا هستید، اگرایستادید تمام شدید. باید مثل موج بروید و بروید تا اینکه برسید به حقوقتان.
شهیدیفر: این برای همان ابتدای ورودشان به لبنان است.
ملیحه صدر: آن چند سال اول. یک چیز جالبی یکبار گفتند، گفتند که معمولا روحانیون مثل ما، مینشستیم در خانه و مردم پیش ما میآمدند. من میخواهم که پیش مردم بروم. کسی یکبار به شکل خندهدار به ایشان گفت: چرا همه شما را دوستتان دارند؟ به ایشان میگوید که شما بروید کلیومتر ماشین من را ببینید و بعد ببنید که من در این لبنان کوچک صدها کیلومتر در روز میرفتم، و بعضی از اوقات آنهایی که با ایشان بودند رانندهها را عوض میکردند و یک رانندههای دیگری را میگرفتند و میرفتند یک جای دیگر.
شهیدیفر: بس که این راننده خسته میشد و دیگر تاب رانندگی را نداشت، ولی پدر بدون خستگی ادامه میداند.
ملیحه صدر: بعضی جاها میرسیدند که مثلا برف بود و نمیتوانستند که برسند، پیاده میشدند و پیاده میرفتند و میرسیدند به مقصد.
شهیدیفر: شما هنوز با همین قصهها زندگی میکنید؟
ملیحه صدر: میدانید که من پدر را از طریق چشم مردم شنیدم.
شهیدیفر: آنهایی که گفتهاند؟
ملیحه صدر: بله. در لبنان هر جا که بروید و هر گروهی که بودند زن، مرد، مسلمان و مسیحی و میدانید که در لبنان مذاهب مختلفی هست هر کسی یک داستانی با ایشان دارد، خیلی عجیب است یعنی اگر کسی بخواهد فکر کند، فکر میکند که این اغراق است. ولی واقعا همین که بعضی از وقتها از شکل من میشناسند که من کی هستم. یا اسم را که بشنوند، فورا از برق چشمشان معلوم میشود. من از این برق چشمها توانستم به شکل یک پازل یک عکسی از صورت ایشان در ذهنم روشن کنم.
شهیدیفر: محبوب هستند. یعنی فقط بین شیعیان محبوب نیستند که. الآن یک عکسی را، بچهها میشود که دوباره نشان بدهید. عکس با آن دو، سه تا کشیش وروحانی مذهبی دیگر. این عکسی که زیر درخت است، ماجرای این عکس را میدانید؟
ملیحه صدر: من اسمش را میگذارم زیر درخت سدر. این عکس برای هیئت جنوب است که در لبنان درست کردهاند، مقاومت هیئت نصرت الجنوب. که برای مقاومت جنوب لبنان از تمام مذاهب درست کرده بودند، مسلمان و مسیحی برای اینکه فقط شیعیان نباشند که مقاومت میکنند.
شهیدیفر: یک تعبیری داشتید از نگاه پدرتان به دین، میخواهید که آن را ادامه بدهیم و باز هم راجعش به ما اطلاعاتی بدهید؟ الآن ما با روحانیای مواجه هستیم که از سرزمین خودش به سرزمین دیگری مهاجرت میکند و در خانه هم نمینشیند. کارش فقط شیعیان هم نیست، فقط مسلمانان هم نیست، سراغ یک یک، اینکه میگویم یک یک به دقت دارم جملاتم را استفاده میکنم، به یک یک مسیحیان و سایر ادیانی که آنجا هستند در واقع سرمیزند و مشکلاتشان را حل میکند. و محرومان همه امام موسی صدر را رهبر دینی، برادر بزرگ دینی خودشان میدانند؛ حتی غیر مسلمانها. این ناشی از یک نگاه ویژه به دین هست. پدر شما دین را چگونه مگر تعریف میکردند؟ مگر فکر میکردند به عنوان یک مبلغ دینی با چه نگاهی و با چه آیهایی و کدام روایتی و کدام قصهایی باید چنان نگاهی را داشت؟
ملیحه صدر: ببینید ایشان مینویسند: من همواره بر این نکته تاکید داشتم که دین پیش از آنکه توشه آخرت باشد بالاترین وسیله برای زندگی هست. ایشان نقش خودشان را با اینکه روحانی بودند، نقش اجتماعی هم میدانستند یعنی مثلا میگویند که فعالیتهای دینی من قبل از هر چیز به هدف ارتقای زندگی اجتماعی مردم به طور عام و فرهنگ دینی مسلمانان به طور خاص صورت میپذیرد. بر این باور هستم که تا موقعی که زندگی اجتماعی مردم در این سطح است وضع دینی آنها را نمیتوانم بهبود بخشید. وقتی که وضع اجتماعیشان جور نیست نمیتوانیم از آنها بخواهیم که بیآیید به مساله دینتان. یعنی اصلا دینشان و تفسیرشان از قرآن تفسیر انسان اجتماعی بود.
شهیدیفر: و مقید بودند اول شرایط در واقع رفاهی، اقتصادی، اجتماعی زندگی مردم را به سامان کنیم وبعد سراغ گامهای بعد برویم؟
ملیحه صدر: بله.
شهیدیفر: این کتاب شما ترجمه شده به فارسی را خواندید، نه خانم؟ عذرخواهی میکنم. چون طبیعتا الآن خیلیها خواهند پرسید.
ملیحه صدر: بله. به فارسی. این از نشریات موسسه فرهنگی امام موسی صدر است که در تهران است.
شهیدیفر: عنوان کتاب اندیشه ربوده شده، گفتارهای صاحب نظران ایرانی و غیره ایرانی درباره امام موسی صدر که آقای فرخیان آن را گردآوری کرده است. خب، خدا را شکر کتابهای زیادی به زبان فارسی در ایران چاپ شده است.
ملیحه صدر: جالب اینجاست که برای ایشان کرامت انسان خیلی مهم بود یعنی با یک کسی که صحبت میکردند اول کرامت انسان بود برای همین هر کس که با ایشان صحبت میکرد از یک نقطه با هم شروع میکردند یک نقطه نه اختلاف یک نقطه مشترک اشتراک. برای همین مثلا میبینید که شارل حلو رئیس جمهور سابق لبنان که مسیحی هست به ایشان میگوید که این مسیح عصر است. اسم ایشان را میگذارد مسیح عصر. یا دروزیها که یکی از فرقههای مسلمان هستند، همچین صحبتی را میکند که، یا مثلا الآن جورج جرداق درباره امام حرفهای زیبایی دارند که من متن آن را میدهم لطفا شما قرائت کنید.
شهیدیفر: اختیار دارید. این چیست؟ آهان نویسنده این مقاله جورج جورداق است. به مناسبت انتخاب امام موسی صدر به ریاست مجلس اعلی.
ملیحه صدر: مقالهایی است که ایشان نوشتهاند.
شهیدیفر: جورج جورداق به مناسبت انتخاب امام موسی صدر نوشته است. چاپ شده است این تا به حال؟
ملیحه صدر: چاپ شده است. اما به فارسی هنوز نه.
شهیدیفر: در ایران هنوز منتشر نشده است؟
ملیحه صدر: نه. ولی یک قسمتی هست که من دلم میخواهد که خود شما بخوانید. که وقتی که میگویند ما وقتی با ایشان صحبت میکنیم چه احساسی داریم. نمیدانم اگر که بتوانید.
شهیدیفر: باشد شما هم راهنمایی بکنید. حالا امیدوارم که اشتباه نخوانم: باخبر انتخاب امام موسی صدر به ریاست مجلس شیعیان اعلی لبنان، غافلگیر نشدم از شادی همه مردم لبنان از شیعیان گرفته تا مسیحیان و اهل سنت به یک اندازه برای انتخاب این مرد بزرگ برای این منصب بزرگ غافلگیر نشدم. زیرا امام موسی صدر سیمای آرمانی و زیبای و بزرگوار از یک عالم دینی هست. اخلاقی والا و دلی مهربان و سینهایی گشاده به روی همه مردم دارد که برای عشق کامل و فراگیر گنجایش دارد. و عقلی روشنگر و چهرهایی مطمئن دارد. با او دیدار میکنیم، گویی که پدرت یا برادرت یا کسی را دیدهایی که آرزوی دیدارش را داشتهایی، و دست تقدیر برایت میسر کرده است. امام موسی صدر سیمای زیبا و باشکوه انسان است آنگونه که امام بزرگوار علی بن ابیطالب (علیه السلام) خواسته است. دادگر و راستگو و پاک دست و عالم و عامل به علم خویش است. و مجال نیکوکاری را غنیمت میشمارد و در مسیر هدایت، به سبب اندکی شمار پویندگان آن دچار هراس نمیشود و نزدیکی او به مردم با نرمخویی و مهربانی و بخشش مال و گشادهدستی همراه است. ین صفات علوی والا که در شخصیت امام موسی صدر گردآورده است، بارقهایی از این حدس را بر تو میافکند که گویی امام از زبان امام بزرگوار پسر ابوطالب به تو میگوید که نیت دارم که بسیاری از کارهای نیک را انجام دهم و به دستهایی از آنها عمل کنم و بر آنچه که از کفم رفته است حسرت میخورم که چگونه به آن عمل نکردهام. سادهترین سخنی که میتوان درباره شخصیت امام موسی صدر گفت، این است که اگر با او همنشین شوی و گرمای مهرورزی و مهربانی خلق کریمش تو را در برگیرد احساس میکنی که تشیع صفت طایفهایی از مردم نیست، بلکه در درجه نخست از آن تو نیز هست. سبحان الله.
ملیحه صدر: یک مسیحی دارد صحبت میکند.
شهیدیفر: آفرین. این یک متفکر مسیحی هست که کلماتش را به درستی استخدام میکند و در واقع به سهو و به مبالغه نمیگذارند. در ادامه میخوانیم: ادیان در حقیقت نهاییشان همان اصول اخلاقی متعالی هستند که همه در خدمت انسان هستند، از سرچشمه و مجار گرفته تا مسب و فقط کسانی میان آنها جدایی میافکنند که نتوانستند به بوستانهای روحانیتی که پیامبران بزرگ در آن و زیر ستارگان ابدی آن زیستهاند راه یابند و حائلی در برابر وزش نسیم روح شدهاند، و آن دین را ابزاری سود یا جاهطلبی یا هر دو قرار دادند. ما به امام سید موسی صدر زندباد میگوییم و سخن جد او امام بزرگوار حسین (علیه السلام) را تکرار میکنیم که از صاحب همت بزرگ جز سربلندی سر باز نمیزنند و چنان زبانه آتش است که برافروزانندهاش پنهانش میکند ولی جز به برآمدن و زبانه کشیدن نتواند. و امضاء کردهاند جورج جور داغ. من آنچه را که خواندم ترجمهایی بود از مقاله جورج جورداق برای انتخاب امام موسی صدر به ریاست مجلس اعلی شیعیان لبنان.
آقای دکتر طباطبایی یک بار به من میگفتند که در همان اوائل انقلاب، رفتند به نجف پیش امام؛ امام خودشان این را برای آقای دکتر طباطبایی گفته بودند که یکی از علما آمده بوده نجف و در اوائل انقلاب ما در سال پنجاه و شش یا پنجاه و هفت همان اوائل بوده است و میگوید که آقا دارید چکار میکنید که مردم را میریزد در خیابانها و تظاهرات و اینها، این سرانجام ندارد مثلا جزء نابودی و دشواری برای مردم، چه بسا سرنوشتی نداشته باشد. امام میگویند که نه، خدا بزرگ است انشاءالله این دفعه درست میشود. بعد میگوید که خب حالا پیروز شدید، بر فرض محال که پیروز شدید بعد چه کسی میخواهد که این مملکت را اداره کند؟ امام میگویند که همین آقا موسی خودمان، شنیده بودید حتما؟
ملیحه صدر: نه. نه.
شهیدیفر: از آقای دکتر طباطبایی بپرسید شاید الآن میبینند که امیدوارم که سلامت، سرحال و برقرار باشند، حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در اوائل انقلاب، امیدشان و آرزویشان این بوده است که بعد از انقلاب امام موسی صدر هدایت جریان انقلاب و تشکیلات نظام جمهوری اسلامی را به عهده بگیرند. باز هم تصاویری را خواهش میکنم که ببینید. اگر نکتهای دارید بگویید و بعد تصاویر را ببینیم و بعد دوباره ادامه بدهیم.