دوم اسفند سالروز درگذشت دکتر صادق طباطبایی، خواهرزاده امام موسی صدر است که نقش مهمی در شناساندن این اندیشمند و فقیه نواندیش به نسل جدید داشت.
به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، صادق طباطبایی یکی از چهرههای برجسته سیاسی و فرهنگی ایران معاصر است. شخصیتی که از یک طرف در جریان حرکت انقلابی حضرت امام خمینی(ره) نقش موثری را ایفا کرد و صدای انقلابیون ایران در خارج از کشور بود و از طرف دیگر با حضور در دولت موقت و برپایی همهپرسی نظام جمهوری اسلامی ایران در فروردین 1358 تلاش موثری در زمینه تثبیت نظام انجام داد. همچنین تلاشهای مرحوم دکتر طباطبایی در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی و
تامین منابع لجستیک در تاریخ ایران فراموش نشدنی است.
مرحوم طباطبایی خواهرزاده و یکی از نزدیکان امام موسی صدر بود که بیان خاطراتش از امام صدر نقش مهمی در زنده نگاه داشتن یاد فقیه اندیشمند و مصلح اجتماعی و شناساندن سیره و روش سیر و سلوک او به نسل جدید داشت. سیره و نظرهای فقهی امام موسی صدر نیز یکی از مواردی است که در سخنان مرحوم طباطبایی بسیار به آن اشاره شده است.
دایی جان می گفت فقها باید ببینند اگر رسول خدا امروز بود چه می کرد
دکتر طباطبایی درباره دیدگاههای فقهی امام موسی صدر در یکی از
مصاحبههای خود میگوید: «مرحوم پدرم، داییجان و مرحوم آقا سید محمد باقر صدر، هم از نظر مبانی و هم از نظر ذائقه فقهی مشترکات زیادی داشتند. این اشتراکات به قدری زیاد بودند که میتوان گفت، اینها یکی بودند. هر سه اینها به دو عنصر زمان و مکان اهمیت زیادی میدادند. هر سه اینها معتقد بودند که اگر رسول خدا (ص) امروز بودند، خیلی از این احکام، حتی احکام اولیه، نوع دیگری بود. یادم هست که داییجان همواره میگفتند: «فقهاء ما نباید ببینند که رسول خدا (ص) ۱۴۰۰ سال پیش چه کردند. متاسفانه دگم یا جمود نمیگذارند که متناسب با زمان حرکت کنیم.آنها باید فکر کنند که اگر ایشان امروز میبودند، چه میکردند»
مساله ذبیحه اهل کتاب نیز یکی از مسائل مهم فقهی در میان فقها و متشرعین در طول تاریخ تشیع است. با توجه به مقتضیات روز جامعه اسلامی این مسئله میتواند تاثیر بسیاری در روابط کشورهای مسلمان با جوامع مسیحی داشته باشد. فراموش نکنیم که یکی از ادیانی که در کشور لبنان، محل اقدام و عمل امام موسی صدر، پیروانی بسیاری دارد، مسیحیت است. دکتر طباطبایی در یکی از
خاطرات خود موضوع ذبیحه اهل کتاب از منظر امام موسی صدر را اینگونه شرح میدهد: «در سال ۱۹۶۴میلادی بود و من در آخن سکونت داشتم. یک بازرگان لبنانی ایشان را دعوت کرده بود. آن زمان هنوز مرحوم آقای محققی در هامبورگ بود. به هر حال من در فرانکفورت به ایشان ملحق شدم. در سرسرای همان هتلی که مستقر بودند، پرسیدند که آیا ناهار خوردهام یا نه؟ ساعت ۳ بعد از ظهر بود. گفتم نه؛ گفتند که آشپزخانه اینجا از ساعت ۲ به بعد بسته است. برویم بیرون و یک جایی را پیدا کنیم. بیرون آمدیم و قدری قدم زدیم تا رستورانی را پیدا کردیم. داخل شدیم. من یک لحظه آمدم خودم را جمع کنم، چون قاعدتا همه جا نجس بود و...! گفتم: «داییجان! ما اینجا مجبور هستیم هر غذایی که بیرون طبخ میکنند، منهای گوشتش و همینطور گوشت خوک، ما بقی را استفاده کنیم. مسأله اینها چگونه است؟ آیا نجس است؟ پاک است؟ چگونه است»؟ داییجان در جواب گفتند: «ادا در میآوری؟» گفتم: «نه، میخواهم بدانم؛ چون آقا جون به من قیدی یاد ندادند و نگفتند که در فلان مورد قیدی داشته باش». آنجا بود که داییجان گفتند: «اینها مسیحی، اهل کتاب و بنابراین پاک هستند. اگر چیزی دال بر نجاست ندیدی، پاک هستند و اشکالی ندارد.»
امام صدر از نظر تمدنی به نقد غرب میپردازد، اما کلیت غرب را نفی نمیکند
جالب است که امام موسی صدر با توجه به نوآوریهای فکری خود در اصول فقه دیدگاههای فکری و فلسفی خود درباره غرب و غرب شناسی را نیز سامان میدهد. امام صدر از نظر تمدنی به نقد غرب میپردازد، اما کلیت غرب را به صورت یکپارچه نفی نمیکند و با بسیاری از نوآوریهای علمی و همچنین مسائلی که باعث رفاه انسانها میشود، موافق است. به باور دکتر طباطبایی امام موسی صدر مانند بسیاری از فقهای زمان خود نبود که ابتدا هرچیزی را که از غرب آمده تحریم کند و بعد در طول زمان آن را بپذیرد. دکتر طباطبایی در یکی از
میزگردهای خود با موضوع امام موسی صدر میگوید: «وقتی تازه پنکه آمده بود، یکی از بزرگان قم تعریف کرده بود که امروز برای من چیزی آورده بودند که فوت تعبیه میکرد! و چون از غرب آمده چه بسا که یک گرفتاری برای جامعه اسلامی ایجاد کند! به همین جهت گفته بود که آن را بیرون ببرند، و همین طور درباره رادیو، سینما، تلویزیون و موارد دیگر. ایشان میگفتند که چون ما از جریانات به دور هستیم و در مسیر نوآوریها نیستیم، نه تنها از آنها بهرهای نمیبریم، بلکه به قول آقای خسروشاهی اول آنها را تحریم میکنیم و بعد میپذیریم. یعنی بعد از آنکه خودشان را با همه خصوصیات بر ما تحمیل کردند و اثرشان را گذاشتند، چون چارهای نداریم با آنها کنار میآییم. هنر دیگر آقای صدر آن بود که درصدد تطبیق شرایط موجود با وضع آرمانی و مطلوب بودند.»
با تمام این اوصاف سوال اینجاست که آیا امام موسی صدر با توجه به تجربیاتی که از سفرهای بسیار خود به کشورهای اروپایی داشت به تجدید نظر در نظریات فقهی خود رسیده بود یا اینکه در دوران تحصیل خود در قم و نجف این
ایدههای فقهی را داشت. دکتر طباطبایی در یکی از گفت و گوها به این پرسش پاسخ داده و می گوید:« بعید میدانم [سفرهای ایشان به اروپا علت باشد.] علتش هم مشاهداتی است که قبل از سفر به آلمان داشتم! به عنوان مثال من در سال ۱۳۴۰ که میخواستم به اروپا بروم، اول به لبنان رفتم. آن نواری که سال گذشته در روزنامه اطلاعات پیاده و چاپ گردید، مربوط به آخرین شب اقامت من در لبنان است. داییجان تا آن زمان هنوز به اروپا نیامده بودند. در این بیست و چند روزی که آنجا بودم، برخورد ایشان را با خانمها میدیدم.جلسات مذهبی زیادی تشکیل میشد که خانمها هم میآمدند. هم محجبه بودند و هم غیر محجبه. آقای صدر در تمامی این برخوردها بسیار خوشرو، خوش برخورد و خوش بیان بودند. یعنی خیلی باز برخورد میکردند.»
توصیه های دایی جان به یادگیری موسیقی ایرانی و کلاسیک غربی
یکی دیگر از مسائل فقهی مهم گوش دادن یا فراگرفتن موسیقی است. در دوران پیش از انقلاب، بیشتر علمای حوزه علمیه قم با موسیقی مخالف بودند و گوش دادن یا فراگرفتن علم آن را حرام میدانستند، اما امام موسی صدر با دید باز خود به نظر دیگری درباره موسیقی داشت. او حتی به برخی کودکان و نوجوانان خانواده خود توصیه میکرد که موسیقی و علم آن را فرا بگیرند.
دکتر طباطبایی در یکی از
گفتوگوهای خود در این باره گفته است: «من در سال ۱۳۴۰ دیپلم گرفتم. اگر سه سال به عقب بر گردیم، حدودا سال ۷-۱۳۳۶ میشود. ایشان سفری به قم آمدند و البته بعد دوباره به نجف برگشتند. چون یک چند سالی را در آنجا بودند. یکی از روزهایی که به منزل ما آمده بودند، پسر خالهام که امروز برادر خانم من است، نیز آمده بود. در اتاق آقاجون نشسته بودیم. داییجان هر فرصتی که پیدا میکردند، مثلا وقتی میدیدند دو تا از بچههای فامیل حضور دارند، فورا به مسأله یک جنبه عاطفی و تربیتی میدادند و به اصطلاح تک مضرابی میزدند. آن روز هم یکی از همین فرصتها بود. پدر خانم من که در ضمن شوهر خالهام هم هستند، مرحوم آقای حجتالاسلام حاجآقا سید مهدی صدر، ردیف موسیقی ایرانی را میشناخت. خود او هم از جدش یاد گرفته بود. الان یکی از گوشههای موسیقی هست که بنام مثنوی صدریه معروف است. یکی از صدرهای اصفهان آن را در دستگاه افشاری میخواند. دائی جون رو به پسر خالهام کردند و گفتند: «محمد جان! هر فرصتی که برایت پیش میآید و به هر چیزی که برخورد کردی، اگر دیدی که غیر از لحظه قبل است و چه بسا در لحظه بعد هم دیگر نباشد، در آن دقیق شو! فضول شو! کنجکاو شو و ببین». من آنجا پرسیدم: «داییجان! اینکه وقتی رادیو را باز میکنیم، میگوید فلانی در دستگاه ماهور میخواند، این چه دستگاهی است؟ غیر از این ضبط صوت و اینهاست»؟ آنوقت دستگاههای موسیقی را برای ما تشریح کردند و دوباره به محمد گفتند: «تو الان فرصت خوبی در اختیار داری! پدرت با موسیقی آشناست. سعی کن هفتهای یک پرده موسیقی را از پدرت یاد بگیری. در این صورت دریچه یک علمی به رویت باز خواهد شد که خود جهان دیگری است.»
دکتر طباطبایی خود نیز به توصیه داییاش به فراگیری موسیقی پرداخت تا جایی که به عنوان یکی از نوازندگان پیانو مورد توجه موسیقیدانان و آهنگسازان برجسته کشور همچون پرویز مشکاتیان، حبیبالله بدیعی، علی تجویدی و فرهنگ شریف قرار گرفت. دکتر طباطبایی در جایی میگوید: «من
موسیقی را به توصیه دایی ام، امام موسی صدر، شروع کردم. زمانی که هنوز مدرسه می رفتم. ایشان به من گفتند که برو سراغ موسیقی ایران، یک معلم بگیر، موسیقی ایران را بشناس که دریایی است عظیم. و مرتب هم از من می پرسید که چه کار کردی. این بود که من در قم معلمی گرفتم و روزی ۳۵ دقیقه آموزش موسیقی می گرفتم. تا اینکه دیپلم گرفتم. روزی که می خواستم قم را ترک کنم، از دوازده دستگاه و ردیف موسیقی ایرانی، جز نوا، همه ردیفها و دستگاه ها را آموخته بودم. سال دومی که آلمان بودم، امام موسی صدر به آلمان آمد و به من گفت که موسیقی کلاسیک غرب هم دریای عظیمی است. برو توی این مساله غور کن و جواب یک مساله را هم برای من پیدا کن. گفتم چی دایی جان؟ گفت در مشرق زمین بیشترین محرک موسیقی دانان ما حرمان است. اینها قاعدتا چنین چیزی را در فرهنگ خود ندارند. ببین عنصر اصلی شکل دهنده موسیقی اینها چیست. من به قوانین هارمونی و هماهنگی رسیدم. گفتم دایی جان من فکر می کنم بیشتر هماهنگی است. ایشان گفت اصلا ساز آفرینش هماهنگ است.»
سفارش صوتی ماندگار برای خواهرزاده
مسائل تربیتی و آموزش نسل جدید نیز یکی از دغدغههای مهم امام موسی صدر بود. ایشان از همان دوران طلبگی به این مقوله مهم توجه تام داشته و ایدههای خود را نخستین بار روی فرزندان خانواده خود اجرایی کردند. شبی که قرار بود دکتر طباطبایی از فردای آن برای ادامه تحصیل به آلمان برود، نامهای صوتی از دایی خود دریافت کرد که اکنون به عنوان یک سند مهم تربیتی برای دانشجویان به شمار میرود. امام صدر در آغاز این
نامه صوتی می گوید: «خود این ضبط صوت، بهترین سند و گویاترین شاهد برای ابدی بودن موجودات در این جهان است. صدای مرا این ضبط صوت در خود ثبت میکند و به همراه تو، و در شبهای تو، و در روزهای تو، به گوش تو فرو میخواند. جهان ما ضبط صوت بزرگی است که صدای ما را، هر کلمهای را که از ما صادر میشود، ثبت میکند. هر حالتی را که از ما به وقوع بپیوندد، ضبط میکند، و هر عملی را که از ما صادر شود، در خود نگه میدارد.»
با هر کسی متناسب با روحیه و سنش ارتباط برقرار می کرد
دکتر طباطبایی در یکی از
گفتوگوهای خود میگوید: «از خصوصیات دایی جان، آقاموسی این بود بود که با تمام خواهرزادهها و برادرزادهها ارتباط خاص مستقیمی برقرار میکردند که متناسب با روحیهاش یک چیز مستقل خاص خودش بود. این جوری به بچهها شخصیت داده میشد و راهنمایی هم میشدند. بعد هم تشخیص میدادند ذوقشان در چه زمینهای است. مثلاً جواد، برادرم، رفت رشتۀ ادبیات و تاریخ ادبیات و فلسفه و این مقولهها. دایی جان تا به او میرسیدند یک بیت میگفتند، بعد میگفتند قسمت دومش چیست؟ میرفت پیدا میکرد و میآورد. پیگیر هم بودند. ول نمیکردند. پی میگرفتند که چکار کردی. در همان سنین نوجوانی خیلی متناسب با سن صحبت میکردند. هرچه جلوتر میرفتم احساس میکردم یک گام دارد به رویم باز میشود. مجلهای بود که حسینقلی مستعان در آن مطلب مینوشت چند شماره از آن را به من دادند، می گفتند این چند شماره را بخوان. این وسطهای قصه است. قسمت ۲۰ تا ۲۵. بخوان و تکمیلش کن. یک قصهای از قبل بیاور تا اینجا و بعد تا انتها ببر. این برای خلاقیت و قدرت تصور بود که آن موقع برای من خیلی ثقیل بود. البته اشاره میکردند که مثلاً اینطوری شروع کن. نه تنها با من، با همه بچهها و خواهرزادهها و برادرزادهها متناسب با اقتضای سنشان از این کارها میکردند. مناسب با جهتی که تشخیص میدادند. این خودش نشان میدهد ایشان با مسائل تربیتی و بینشهای تربیتی و مکاتب تربیتی آشنایی دارند.»
دایی جان به من پیشنهاد داد در تعطیلات تابستان از او زبان فرانسه یاد بگیرم
امام موسی صدر اعتقاد داشت که نوجوانان و جوانان حتماً باید برای پیشرفت فکری و علمی خود زبان دومی را هم یاد بگیرند.
دکتر طباطبایی در این باره میگوید: «تعطیلات تابستان بود و من کلاس ششم را تمام کرده بودم، روزی دایی جان به منزل ما آمده بودند، از من درباره تفریحاتم پرسیدند؟ گفتم کتاب میخوانم. پرسیدند برای یادگیری زبان دوم اقدامی نکردی؟ گفتم خیلی علاقه دارم. پیشنهاد دادند الان که من دو ماه فرصت دارم بیا تا فرانسه یادت بدهم.»