بسم الله الرحمن الرحیم
برادر  گرامی و سرور عزیز اجازه بده بزبان ایام دوستی و جوانی شعری برایت بنویسم 
آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد(که حتماً تو نبودی) کاش می آمد و از دور تماشا می کرد
سوختنی همه جانبه و دردناک که جسم و روح و قلب و عقل همه در سوز و گداز بود و الحمدالله الذی لا یحمد  علی مکروه سواء
و در میان این طوفان آتش و خون و در برابر سیل سهمگین تیرهای ناروا یاد محبت ها و نوازش ها و واقع بینی ها وحق طلبی ها و حق گویی های جلیل عزیز  دلنواز و مرهم زخمهاست.
 تا آنکه دوستان لبنانی ما بازگشتند و هرچند برای من تازه ای نیاوردند ولی آنها غرق محبت و دهشت بودند و از تعجب نمی توانستد خودداری کنند و از آن همه محبت و رعایت و همدردی و ظرافت مکررا به من می گفتند هرچه زودتر بایدنامه تشکری بنویسی و از این همه فداکاری قدرشناسی کنی.
 خدای در هر جا رو سفیدت کنند که دو برادر ، تو و آیت الله  ... ما بین برادری بیش از حد عمل کردید و امتداد وجودی دوستان را اثبات نمودید.
 و حال که بحران لبنان رو به آرامش می رود و اگر محنت دردناک جنوب هم که قرار است در همین ماه پایان یابد به پایان برسد وظیفه رسیدگی و سازندگی و رهبری بحران های روحی و مادی و اخلاقی شروع و شدت می یابد امیددوارم با دعای مخلصانه و ... مرا یاری کنی. چه باید کرد همین تقدیر بود و امتحان الهی فوق العاده سخت . ولحمدالله
سلام خدمت خانم و نورچشمان و همه دوستان و برادران میرسانم. 
برای تصحیح افکار عمومی و جلب مزید توجه مردم چه پیشنهاد به ما می کنی که عمل کرده و ... شوم و نمی دانم آیا ممکن است به دیدارت مثل سابق موفق گردم 
ایکاش ... 
خدای نگهدارت و به امید دیدارت
سلام به برادرانت آقای آقا حسین و حمید و همه را برسان