خاطره رباب صدر از فعالیت در موسسات، کتاب عزت شیعه، دفتر دوم
یک بار در نمایشگاهی شرکت کردیم که ۶۲ جمعیت خیریه در آن حضور داشتند. خیلیها در آن نمایشگاه شرکت کردند. خوب، بیروت محیط بازی است. جمعیتهای مسیحی بودند، جمعیتهایی بودند که به انگلیس و فرانسه وابسته بودند، جمعیتهای دروزی بودند و همچنین دیگران. ما هم با همین چادر و حجاب خود رفتیم و شرکت کردیم. جالب اینجاست که از میان ۶۲ جمعیت شرکت کننده، هم از جهت برنامه و هم از جهت فروش، مقام اول را به دست آوردیم. دشمنیها بلافاصله بعد از این قضیه آغاز شد و مورد اعتراض قرار گرفتیم. گفتند که چرا در این محیطها حضور پیدا کردید؟ چرا همکاری کردید؟ و از این گونه چراها... من خیلی ناراحت شدم. نزد آقای صدر رفتم و گفتم داداش، ببین در مورد ما چه میگویند! ایشان جواب دادند:
«تو چه کار کردی؟ آیا خدا راضی نبود؟ آیا وجدانت راضی نبود؟ آیا در چارچوب اخلاق نبود؟ اگر همه اینها بود، پس محل دیگران هم نگذار. از حالا به بعد هرگاه دیدی که به نفع شیعیان است، چادر و اثاث خود را بردار و در نیویورک کارت را انجام بده... هرجایی که عزت شیعه را حفظ میکند... به امثال اینها هم اعتنا نکن! نگذار اینها روی تو اثر بگذارند... راه خود را برو و یک لحظه هم توقف نکن.»