آیت الله سید رضا صدر در کتاب «راه علی» میگوید: «هر کسی قدرت بر ظلم دارد. ولی آن که این قدرت را مهار کند، کمیاب است. عدل، گوهری است نایاب؛ چون قدرت برآن قدرت است.» گزیدهای از این نوشتار را که درباره عدالت امیرالمومنین است، در ادامه میخوانید.
عدل علی (ع)
عدل، کنترل خواستهٔ دل است و ظلم اجرای دل. عادل، بر دل فرمان میدهد ظالم، از دل فرمان میبرد. ظالم اسیرِ دل است و عادل، امیرِ دل.
عدل اراده میخواهد، نیروی روحی میخواهد. ظلم از همه کس ساخته است، کودک ظالم بسیار است. چنانچه کودکان مظلوم بسیارند، مانند بزرگسالان مظلوم. چیزی که ظلم را محقق میسازد، قدرت بر ظلم است، نه قدرت بر مظلوم.
کسی که قدرت بر تعدّی و غصب حقوق دارد، میتواند ظلم کند، خواه مظلوم آگاه باشد خواه غافل، خواه حاضر باشد، خواه غایب. خواه در قدرت از ظالم پیش باشد، خواه پس. بلکه در ظلم، وجود مظلوم نیز شرط نیست.
چه بسیار گذشتگانی که برآیندگانی ظلم روا داشتند و حق آنها را بردند. چنانچه حضور مظلوم نیز شرط نیست. شما میتوانید در نبودِ کسی، بدو ظلم کنید.
دایرهٔ ظلم بسیار وسیع است و هرکسی را، در بر میگیرد؛ ضعیف میتواند به قوی ظلم کند، اسیر میتواند به امیر ظلم کند. مظلوم، مظلوم است، خواه واجدِ قدرت باشد خواه فاقد؛ خواه حاضر باشد خواه غائب خواه موجود باشد و خواه معدوم، خواه صغیر باشد، خواه کبیر، خواه آگاه باشد خواه بی خبر. آری، ظلم فراوان است و عدل اندک.
هر کسی قدرت بر ظلم دارد. ولی آن که این قدرت را مهار کند، کمیاب است. عدل، گوهری است نایاب؛ چون قدرت برآن قدرت است.
بدترین ظلمها، ظلم به نام عدل است؛ در جامهٔ دادگستری ظلم را برقرار کردن، پلیدترین گناهی است که بشر تاکنون انجام داده است. ظلمِ به نام عدل، چند گناه است:
ظلمی است قبیح، دروغی است زشت، ریایی است پلید، فریبکاری است، استثمار عواطف بشری است، تعلیم و آموزش ظلم است به دیگران و تأسیس مکتب ظلم و ستم است.
این گناه شوم، در میان حکومتهای استبدادی، رواج داشته و دارد. آنان به نام آزادی، آزادی را کوبیده و به نام اسلام، اسلام را زیر پا نهاده و به نام خدا بر ضد خدا قیام میکنند. خوارج، در اسلام چنین کردهاند. وهّابیان، به نام توحید، مسلمانان را مشرک خواندهاند! حکومتهای سوسیالیستی، به نام آزادی، آزادی را از مردم سلب کردهاند!
برندهترین سلاح اینان شعار است. جوان، از شعار گول میخورد و استثمار میشود؛ چون عاطفهای نیرومند دارد و شعار، عاطفه را تسخیر میکند.
جوان، از منطق هراسان است؛ چون منطق و عاطفه سازگاری ندارند. خوارج، به نام توحید عبدالله بن خبّاب را کشتند! زنش را کشتند و علی (ع) را کافر خواندند! در حالی که عبدالله بن خبّاب از صحابهٔ رسول خدا بود و علی (ع) بهترین یار اسلام به شمار میرفت.
قاضی دادگاه وهابی، به جرم کشیدن قلیان، حکم اعدام صادر کرد. سپس از لابه لای عمامهاش پیچ قلیان بیرون آمد و معلوم شد خودش قلیان کش و بر طبق حکم خودش محکوم به اعدام است.
این جاست که عظمت مولای متقیان و عدل حضرتش روشن میشود. حضرتش دانا بود، توانا بود، دانشمند بود، قدرت داشت، میتوانست همه گونه ظلمی بکند و برای هر ظلمی دلیلی بتراشد و عنوانی درست کند، ولی چنین نکرد.
شکنجهٔ زندانیان، در میان زندانبانان علی (ع) راه نداشت. حضرتش، پسر ملجم را میشناخت و از قصد پلیدش آگاه بود. میدانست که برای قتلش آمده است، ولی کاری به کارش نداشت. قصاصِ قبل از جنایت را به کار نبرد. وی را زندانی نکرد. برای قصد جنایت، حکم جنایت قائل نبود. قاصدِ جنایت را جانی نمیدانست.