روایت طاهره توکلیان از روحیات متفاوت دکتر مصطفی چمران در مدرسه فنی و حرفهای
طاهره توکلیان، همسر شهید محسن الله داد، از همراهان دکتر مصطفی چمران در لبنان در مصاحبه با گروه تاریخ شفاهی موسسه خاطراتی از روزهای بودن با چمران را بیان کرده است. بخشی از خاطرات او را در ادامه می خوانید.
«مدرسه فنی و حرفهای که شهید چمران مسئول آن بود چند شاخه داشت؛ مثلاً تراشکاری، ریختهگری و آهنگری و نجاری و بچهها در رشتههای مختلف آموزش میدیدند و صبحها هم آموزش نظامی داشتند.
یک شب یکی از بچهها نمیدانم قصد شیطنت داشته یا به شوخی تیری را رها کرده بود، دکتر چمران به شدت عصبانی شد و گفت بچه را به انباری که زیرزمینی مخوف بود بردند و در را هم بستند. هرچه قدر بچه گریه و زاری کرد و گفت که اشتباه کردم فایدهای نداشت، دکتر به او میگفت این اشتباه تو میتوانست همه را به دردسر بیندازد، ممکن بود اسرائیلی ها به سمت ما تیراندازی کنند.
موقعیت ما جوری بود که از مدرسه میتوانستیم رفت و آمد نیروهای اسرائیلی را ببینیم یعنی این قدر به هم نزدیک بودیم و هر اشتباهی از این طرف میتوانست خطرات زیادی را ایجاد کند.
دکتر چمران طوری این بچه را تنبیه کرد که من با خودم گفتم چه قدر خشن است اما وقتی زمان تنبیه به پایان رسید و این بچه را از انباری درآوردند دکتر او را در آغوش گرفت و نوازش کرد، طوری دست محبت به سر این بچه کشید که گویا فرزند خودش را در آغوش گرفته است.
بعد از دیدن این قاطعیت دکتر چمران در جلسات عصر مدرسه با روی دیگری از شخصیت او آشنا شدم. عصرها برای بچهها مثنوی را به زبان عربی میخواند و شرح میداد و بچهها در حالی که اشک های دکتر را میدیدند مات و متحیر به حرفهای او گوش میدادند. جلساتی زیبا و عاشقانه بود.»