بسم الله الرحمن الرحیم. عظم الله أجورنا و أجورکم بمصابنا بـ«الحسین» (ع) و جعلنا من الطالبین بثأره و العاملین لتحقیق اهدافه. السلام علیک یا أباعبدالله و علی الأرواح التی حلّت بفنائک، علیکم منی سلام الله أبداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین و علی علیبنالحسین، و علی أولادالحسین، و علی أصحابالحسین.
امـام حسین (ع) بخشش فراوانی بـرای بشـریت داشـته اسـت. او جان خود و جان همۀ فرزندان و خویشان و دوستان خود را در راه پاسداری از حق فدا کرد و هیچ پاداش و سپاسی بابت آن طلب نکرد. انسانی که فداکاری میکند،گاه فداکاری او از سر ماجراجویی است و برای رسیدن به حکومت و ریاست به پا میخیزد و خود را به خطر میاندازد. میگوید یا کشته میشوم، یا پیروز میشوم و به حکومت و پادشاهی میرسم.
ارزش این فداکاری همان پاداشی است که انسـان در برابـر آن میگیرد. اگر پیروز شد، به هدفش میرسد و اگر کشته شد، چون ماجراجویی کرده، نمیتواند از کسی طلبکار باشد. امام حسین (ع) با چنین محاسبهای وارد میدان جنگ نشد، زیرا همانطور که شنیدهایم و میدانیم، از همان ابتدا میدانست که وارد نبردی نابرابر میشود و سرانجام کشته خواهد شد.
گاه نیز انسان وارد جنگ میشود و خود را فدا میکند تا برای خانواده و فرزندانش عزت و افتخاری کسب کند. این نیز نوعی فداکاری است، ولی ناقص است. جان خود را فدا میکند تا برای خانواده و فرزندانش عزت و افتخار کسب کند.
امام حسین (ع) با این نگاه نیز وارد صحنه نشد، زیرا همۀ کسانی که همراه ایشان در کربلا بودند فدا شدند. امام آنان را پیش از خود فدا کرد و با چشم خود شاهد کشته شدن فرزندان و برادران و خویشان و دوستان و همۀ خاندان خود بود. بنابراین، پس از خود کسی را نداشت تا برای او افتخار کسب کند. همۀ آنان را فدا کرده بود. شاید بگویید علیبنالحسین، زینالعابدین (ع)، کشته نشد و امام برای بعد از خود، او را داشت. پاسخ این است که علیبنالحسین به سبب شدت بیماری، گویا اصلا زنده نبود. او به سبب آنکه نمیتوانست بر روی پاهایش بایستد در جنگ شرکت نکرد.
در مورد کسانی که امام را همراهی نکرده و در جنگ شرکت نکرده بودند نیز باید گفت که امام حسین (ع) آنان را بهمثابۀ اهل و خویش خود نمیپذیرد، همچنانکه وقتی همۀ اهلبیت خود را بر سر دو راهی قرار داد، خطاب به همۀ خاندان عبدالمطلب آشکارا گفت: هر کس از شما به همراه من از مکه خارج شود به شهادت میرسد و هر کس نیاید هرگز به پیروزی و رستگاری دست نخواهد یافت. بدینترتیب، امام تأکید کرد که هدف او از فداکاری، کسب عزت و افتخار برای اهلبیت یا خانوادهاش نیست.
گاه نیز انسان از خود فداکاری نشان میدهد تـا بـه شـهرت و اعتبار برسد. امام حسین چنین هدفی نیز نداشت، چون این نوع فداکاری نیز ناقص است: اینکه انسان خود را فدا کند تا به گفتۀ شاعر، عمر دیگری یعنی شهرت و اعتبار کسب کند. امام حسین به این سبب وارد جنگ نشد. چرا؟ چون اگر به دنبال اعتبار و شهرت بود، برایش بهتر بود که در مدینه یا مکه کشته شود، زیرا این دو شهر مرکز تجمع مسلمانان بود. مکه قبلۀ مسلمانان است و امام حسین در موسم حج به مکه رسید. اگر در مکه کشته میشد، همۀ دنیا میفهمید که حسین در راه خدا کشته و شهید شده است. امام از این راه بهتر میتوانست شهرت به دست آورد. بنابراین، امام حسین در قیام خود به دنبال هیچ سودی از مال و مقام و افتخار برای خاندان و نوادگان خود و شهرت و اعتبار نبود. این از لحاظ کیفی و معنوی.
اما از نظر مـادی نیز فـداکاریهـا درجـاتی دارنـد. گـاه انسان بخشی از نیرو و توان خود را تقدیم میکند؛گاه همة وجود خود را تقدیم میکند و شهید میشود؛گاه همراه با خود همۀ فرزندان و نوادگان خود را نیز تقدیم میکند؛گاه همة زنان و اهلبیت خود را نیز در معرض اسارت و زندان قرار میدهد؛ وگاه همۀ آنچه دارد، فدا میکند.
امام حسین اینگونه فداکاری کرد، یعنی هر آنچه داشت در راه خدا و در راه خیر و حق تقدیم کرد. بنابراین، فداکاری امام حسین هم از لحاظ کمّی و هم از لحاظ کیفی به هیچ وجه نظیر ندارد. امام به هیچ وجه نمیخواست برای خود چیزی نگهدارد.
یکی از شـبهای گذشته گفتم که هـیچ نیـازی بـه فـدا کردن طفل شیرخوار نبود، ولی امام پافشاری داشت که او را نیز تقدیم کند. چرا؟ به سبب اهدافی بزرگ. همانطور که میدانید صحنۀ کربلا از هر سو آماج تیر و نیزه و شمشیر بود. آوردن طفل شیرخوار به این میدان و بوسیدن او و درخواست آب برای او به معنای به خطر انداختن اوست.
امام حسین (ع) به سخاوتمندانهترین شکلی که انسان میتواند در راه خدا فداکاری کند، جانفشانی کرد و هر آنچه داشت تقدیم کرد.
اما از لحاظ اوضاع و احوالی که امت در آن به سر میبرد، در روزهای گذشته مطالبی شنیدید و امروز نیز مطالب بسیاری گفته شد. امت به نهایت تباهی و انحطاط اخلاقی و کرنش در برابر حاکمان ستمگر و دل بستن به اوهام رسیده بود و سخت نیازمند شوکی قوی بود. امام حسین (ع) با جانفشانی خود، این شوک را به امت وارد کرد. امام برای این اقدام خود وضعیت مناسب را برگزید و سخاوتمندانهترین چیزی را که میتوانست در این راه تقدیم کند، فدا کرد. برای چه؟ فقط برای خدا، نه برای خود، نه برای خانواده، و نه برای شهرت و اعتبار. تنها برای خدا و از این روست که ما میگوییم: «السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره»؛ سلام بر توای خون خدا وای پسر خون خدا. خدا برتر و منزه از آن است که خون داشته باشد، چون او جسم نیست. اعتقاد ما این است. پس چرا میگوییم امام حسین «خون خدا» ست؟ این تعبیر کاملا مانند این است که میگوییم امام علی (ع) دست خداست: یدالله. خدا دست ندارد. پس چرا با وجود آنکه خدا دست ندارد، میگوییم علی دست خداست؟ این به معنای آن است که دست امام علی (ع) جز با ارادۀ خدا حرکت نمیکند، یعنی حرکت دست علی (ع) برای خواستهها و تمایلات و شهوات و نیازهای او نبود بلکه به فرمان خدا حرکت میکرد و با نهی او از حرکت میایستاد. بنابراین، اگر خدا دست داشت ـ و روشن است که او دست ندارد ـ اگر دست داشت، همان کاری را میکرد که علی (ع) کرد. از این رو، میگوییم علی (ع) دست خداست.
امام حسین (ع) را نیز از همین رو خون خدا مینامیم. چرا خون خدا مینامیم؟ چون اگر خدا فرزندی داشت، در همان راهی کشته میشد که امام حسین (ع) کشته شد. اگر خدا طرفداران و خویشان و اعوان و انصاری داشت، همینگونه عمل میکردند. اگر خدا خود میخواست وارد میدان شود همان زمانی وارد میشد که حسین (ع) وارد میدان شد. نبرد امام حسین کاملاً برای خدا بود و هیچگونه ناخالصی و هیچ امر غیر خدایی در آن وجود نداشت. از این روست که میگوییم: «سلام بر توای خون خدا وای پسر خون خدا.»
جنگ امام حسین (ع) جنگی بـود که از نظـر کمّـی و کیفـی و از نظر اهداف و اوضاع و همۀ ابعاد، در حد اعلا قرار دارد. تعبیری که از امام حسن (ع) به نقل از رسولخدا (ص) گفته شده است که «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» (هیچ زمان اوضاعی مانند زمان و اوضاع توای اباعبدالله نیست) به این معناست که هیچ روزی در دنیا به مقام و جایگاه روز عاشورا نمیرسد؛ روزی که امام حسین (ع) در برابر روزگار و زمان و مکان و در برابر همۀ جوانب حق و در برابر همۀ امتها، سخاوتمندانهترین چیزی که یک انسان میتواند تقدیم کند، فدا کرد. از این رو، اگر ما خسته و درمانده شویم و از چیزی احساس آزردگی کنیم، هیچ گلایهای نمیکنیم، بهویژه آنکه ما گرد هم آمدهایم تا یاد و نام امام حسین را گرامی بداریم و این، هدف بزرگ و ارزشمندی است.
ما هر سال برای گرامیداشت یاد امام گرد هم میآییم. این کار درستی است، ولی آیا ما در اجتماعات خود به امام حسین چیزی میدهیم یا از ایشان چیزی میگیریم؟ من بر این عقیدهام که ما گرد هم میآییم تا از امام حسین چیز تازهای بگیریم، چون ما در مکتب امام حسین، در مکتب عاشورا، در مکتب کربلا گرد هم میآییم و به پندها و درسها و آنچه عواطف ما را برمیانگیزد، گوش میدهیم تا خونمان را به جوش آورد و راه را دوباره برای ما روشن کند. پس ما در هر اجتماعی که برای امام حسین شرکت میکنیم چیزی تازه برای خود برمیگیریم و چیزی به امام حسین نمیدهیم. امام حسین از ما چیزی نمیخواهد. خداوند متعال او را از مزد و پاداش مردم بینیاز ساخته است. ما گرد هم میآییم تا دوباره چیزی برای خود برگیریم. از این رو، میتوانیم بگوییم امام حسین برای این امت و برای همۀ انسانیت فداکاری بزرگی کرد. فداکاری او تنها الهامبخش و حرکتآفرین نبود، بلکه حتی نام و یاد جاویدان او در تاریخ دستاوردهای فراوانی برای این امت در پی داشته است.
برادران، کیست که این سرمایۀ حسینی را در اختیار داشته باشد؟ اندکی به وضع خود توجه کنید. چه کسی شما را به این جلسه دعوت کرده است؟ چه کسی برای شما دعوتنامه فرستاده و وسیلۀ رفتوآمد فراهم کرده است تا به اینجا بیایید؟ آیا در این مراسم به شما غذا و نوشیدنی و سیگار میدهند؟ نه، شما خود به اینجا آمدهاید و این اجتماع عظیم را پدید آوردهاید. آیا این سرمایهای بزرگ برای امت نیست که میتوان به کمک آن مشکلات را حل کرد و مسائل آن را مورد بحث و بررسی قرار داد؟ آیا از این اجتماعات نمیتوان بهره برد و نمیتوان در آنها به بحث و گفتوگو پرداخت؟
این اجتماع تنها در میان ما برگزار نمیشود. این روزها در هر کشور و هر نقطه و هر منطقهای در جهان اجتماعات بسیاری برای امام حسین (ع) برپا میشود. همانطور که گفتم من شاهد مراسم گسترده و بزرگی در سنگال، دوردستترین نقطه در غرب آفریقا بودهام. در هامبورگ، دورترین نقطه در شرق اروپا، نیز دیدهام که برای امام حسین مراسمی برپا میشود. من دعوتنامههایی برای مراسمهای مشابه در گوشه و کنار جهان دریافت کردهام، از جمله در روسیه و ژاپن و حتی در آمریکا. این مراسمهای خودجوش دورهای و باشکوه بهگونهای است که هرکس در آن شرکت نکند احساس کمبود میکند. الان نیز هر یک از ما اگر در مراسم عاشورا حاضر نباشد، احساس کمبود و خلأ میکند. انسان در هر کجا که باشد میخواهد در این مراسم شرکت کند و به سخنان امام حسین و مصائب کربلا گوش دهد. این، سرمایهای بزرگ و بینظیر است.
ما برای چه گرد هم میآییم؟ اگر بزرگان و پیشگامانِ اینگونه اجتماعات، در حد و اندازۀ خود این اجتماعات باشند، این اجتماعات اهداف و نتایجی دارد. ولی اگر ناتوان و ناامید باشند و نتوانند از این سرمایه بهرهبرداری کنند، کوتاهی از جانب آنان است، نه از جانب مردم و نه از جانب امام حسین (ع). این در مورد اصل اینگونه اجتماعات. اما از نظر روحیه نیز روحیهای که در میان شرکتکنندگان در مراسم حسینی وجود دارد، در بین شرکتکنندگان در هیچ اجتماع دیگری مشاهده نمیشود.
ما این حقیقت را چند سال قبل تجربه کردیم. مراسم را صـبح زود آغاز کردیم و سخنرانان و شاعران صحبت کردند و مقتلخوانی نیز صورت گرفت و در ساعت ده مراسم پایان یافت. زیارتنامه نیز خواندیم و با زبان حال گفتیم که جلسه پایان یافته است، بروید، ولی دیدیم مردم همچنان در مراسم نشستهاند. با وجود آنکه سه یا چهار ساعت در گرما و در جای تنگ نشسته بودند و هیچگونه پذیرایی در کار نبود، ولی با این حال، آمادگی و اشتیاق روحی در آنان وجود داشت. بنابراین، کیفیت مراسم و روحیۀ شرکتکنندگان در مراسم حسینی نیز در حد اعلی و بلکه بالاتر است. طبیعی است که در اینگونه اجتماعات پرشور و در برابر این روحیههای پاک و بانشاط، سیرۀ امام حسین و مقتل ایشان خوانده شود. اینجاست که به نکتۀ شگفتانگیز واقعة کربلا میرسیم: بخشش و عطای حسینی. سطر سطر واقعۀ کربلا درس و عبرت و هدایتگری است. ما از این جهت خداوند را شکرگزاریم و بر حسین (ع) درود میفرستیم که بستر را برای ما فراهم کرد و این سرمایۀ عظیم از یاد و نام خود را به ما عطا فرمود.
برادران عزیز، اگر ما از این نعمت و این سرمایه بهره نگیریم گناهی دوچندان مرتکب شدهایم. اگر انسان دارو و ابزار درمان نداشته باشد و به سبب بیماری بمیرد هیچ سرزنشی بر او نیست. ولی اگر ابزار درمان را در اختیار داشته باشد، ولی خود را درمان نکند و بمیرد، فردی بیچاره و محروم شمرده میشود. کسی را که در بیابان از تشنگی میمیرد، سرزنش نمیکنند، ولی کسی که تا کنار آب میآید و به آن نگاه هم میکند، ولی از آن نمینوشد و از تشنگی میمیرد، فردی احمق است و ما او را انسان نمینامیم. درمورد سرمایۀ حسینی و مکتب حسینی نیز همینطور است. اگر ما از این سرمایۀ عظیم، از این اجتماعات پرشور، از این روحیۀ موجود در میان شرکتکنندگان، از این محتوا و درسهای گرانبها استفاده نکنیم و آنها را به مردم ارائه ندهیم، درست مانند کسی هستیم که در کنار آب تشنه مانده است.
ما از این اجتماعات چه بهرهای میبریم؟ بنابر هر زمان، نوع بهرهای که میبریم متفاوت است. هنگامی که ما تحت ستم و فشار بودیم و عقیده و دینداری و مذهب ما مورد هجوم قرار گرفته بود، ما این مراسم را برپا میکردیم تا عواطف را برانگیزیم و اندوه و گریه و تولی و تبری را در میان خود بیشتر کنیم و روح فرزندانمان را با ولایت اهلبیت و بیزاری از دشمنان تغذیه کنیم. ما این کار را در طول تاریخ انجام میدادیم تا از بین نرویم، زیرا دشمن مجهز به حکومت و اسلحه و تبلیغات و همهچیز بود و با همۀ توان میخواست ما را به سبب اعتقاد به حسین محو و نابود کند. ما نیز این توطئۀ آنان را با زنده نگه داشتن یاد و نام امام حسین و برانگیختن عواطف از راه گریه و ناله و بیزاری جستن از دشمنان امام حسین و... پاسخ میدادیم. ولی در این زمان که در برپایی این مجالس آزادی داریم... آیا کسی از حضور شما در این جلسه جلوگیری میکند؟ نه، برعکس، وسایل دولتی و غیردولتی برای شما فراهم است تا به آسانی و با احترام در این مجالس شرکت کنید.
ما میخواهیم از این مجالس بهره بگیـریم همـانگونـه کـه در گذشته بهره میگرفتیم. این را در اصطلاح جامعهشناسی «عقدهگشایی» مینامند. ما در سطح عمومی و فردی مشکلاتی داریم. اگر به سبب این مشکلات شروع به گریه کنیم، کاری مثبت و جدی برای برطرف کردن آنها انجام ندادهایم. تنها گریه کردهایم. گریه، خشم و کینه و ناراحتی را فرو مینشاند. حال آیا ما نباید هیچ کاری صورت دهیم و به دنبال راهحل باشیم و آیا ما باید اجازه دهیم مشکلات بزرگتر و پیچیدهتر شود؟ بسنده کردن به اندوه و گریه در این زمان جایز نیست و بر خلاف هدف امام حسین (ع) است.
یکی از دانشوران میگفت: امام حسین سه دسته دشمن دارد: دستۀ اول آنان که او را کشتند. این دسته کمخطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود کشتند.
دستۀ دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند: قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی را که در اطراف قبر آن حضرت زندگی میکردند، مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دستۀ اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند.
دستۀ سوم از دشمنان امام حسین که خطرناکترین دشمنان آن حضرت هستند، آناناند که کوشیدند اهداف امام حسین و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهرهبرداریهای بیارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوءاستفاده و برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند.
برادران مؤمن، در این عصر، ما آگاه و بیدار شدهایم و باید ابعاد فعالیتهای خود را درک کنیم و دستاوردهای سرمایۀ بزرگ حسینی را غنیمت بشماریم. اگر به حضور در مراسم و گریه کردن بسنده کنیم، بدان معناست که به خود دلداری دادهایم و دلهایمان را تسکین بخشیدهایم و اندکی آرام شدهایم و مشکلات را به حال خود رها کردهایم تا بیشتر و بیشتر شود و از این مجالس بهرهای نبردهایم و این یعنی ما امام حسین را بیاعتبار کردهایم، یعنی معنا و محتوای این مجالس و این سرمایۀ بزرگ را از آن گرفتهایم و نگذاشتهایم در دل و جانمان اثر کند.
برادران، سرمایۀ حسینی در طول تاریخ نقش بزرگی ایفا کرده و مذهب ما و ولایت مداری ما و آموزههای ما را حفظ کرده و آنها را در سراسر جهان منتشر کرده است. زمانی که هیچ رسانۀ تبلیغاتی وجود نداشت، مکتب امام حسین، مکتب فرهنگساز در همۀ مناطق دنیا بود. ولی امروزه مجالس حسینی چه کارکردی در دل و جان ما دارد؟ ما پیکره و عناصر تشکیلدهندۀ این مجلس هستیم. این جمعیت از من و شما تشکیل شده است. ما چه استفادهای از این مجالس میبریم؟ گریه میکنیم. گریه کردن کار خوب و درستی است، ولی مقدمه است. ما باید از این مجالس بهره ببریم. من از خودم و از شما میپرسم: ما از روز عاشورا چه بهرهای بردهایم؟ چه سودی به دست آوردهایم؟ چه استفادهای در عرصۀ عمومی و چه استفادهای در زمینۀ فردی بردهایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر میدهم که این کار سودی ندارد.
برادران، ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانـی هسـتیم کـه گریه میکنند و حسین را میکشند؟ انشاءالله نه. انشاءالله میان ما چنین کسی وجود ندارد. ولی میخواهید برایتان بگویم چه کسی گریه میکند و حسین را میکشد؟ روشن است که امام حسین (ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهمتر از خود امام حسین در دستان ماست:.... حسین، کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم، ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم، ولی در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم، ولی گواهی دروغ دهیم؛ اگر گریه کنیم، ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعۀ خود دامن زنیم؛ اگر گریه کنیم، ولی گناهمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه میکنیم، ولی در عین حال حسین را نیز میکشیم، زیرا تلاش میکنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. انشاءالله ما از این دسته نیستیم.
آیا ما از دستة عبیداللهبنحر جعفی هستیم؟ فکر میکنم عدهای از مردم از دستۀ عبیداللهبنحر جعفی هستند. بسیاری از ما جزو این دستهایم. در میدان جنگ، جنگ حسینی که جنگی است از ازل تا ابد و امام حسین (ع) تنها یکی از فرماندهان این میدان است، در این میدان ما ایستادهایم و البته برای حسین گریه میکنیم، ولی همت و جدیت نداریم. ما طبیعتاً افرادی سازشکار و اهل تعارف هستیم و صلابت و قاطعیت نداریم. با فاسد و فاسق و منحرف برخورد تعارفآمیز میکنیم و به کمک مالی به جبهۀ حق بسنده میکنیم. من روشنترین مصادیق را میگویم و به ترتیب پیش میآییم. در برابر ما مشکل فلسطین است. دشمن صهیونیستی خطری برای همه است و هیچیک از ما تردید ندارد که این خطر هماکنون وجود دارد و ما و فرزندانمان را تهدید میکند. به نظر من هیچ انسان عاقلی تردید ندارد که صهیونیسم خطری برای فلسطین و کشورهای اطراف فلسطین است. هیچکس تردید ندارد. حال ما چه میکنیم؟ تنها ناراحت میشویم، گریه میکنیم، تأسف میخوریم و عدهای نیز کمک مالی میکنیم. اگر کمک مالی به چریکها یا به امور جنگی و مانند آن به سبب شانه خالی کردن از وظایف شخصی باشد، در این صورت، ما از گروه عبیداللهبنحر جعفی هستیم. شما کمک میکنید، من هم کمک میکنم و به آن افتخار میکنم، ولی این بدان معنا نیست که من وظایف مستقیم خود را ادا کردهام. من وظایفی دارم و بدین جهت وارد میدان جنگ خواهم شد.
جنگ شوخیبردار نیست، تعارفبردار نیست، در جنگ جای مدارا و سازش نیست. باید با سر وارد میدان شوی. باید همۀ ما به همراه فرزندان و زنانمان وارد میدان شویم. این مسئله شوخیبردار نیست. در طول تاریخ، ما با چنین خطرهایی روبهرو نبودهایم. با زبان و حرف زدن و حتی با کمک مالی نمیتوانیم مسئولیت خود را ادا کنیم. باید وارد میدان جنگ شویم. باید برای رویارویی با نبردهای بزرگ آماده شویم؛ نبردهایی که جز با بسیج کردن همۀ تواناییها و امکانات پایان نمییابد. کمک میکنیم، حمایت میکنیم و، در عین حال، برای ورود به نبردهای بزرگ نیز آماده میشویم. چطور آماده شویم؟ آموزش نظامی ببینیم. اگر صدای شلیک گلوله بشنوید، چه میکنید؟ اگر روزی دشمن را در مقابل خانۀ خود ببینید، چه میکنید؟ آیا توانایی دفاع دارید؟ اگر خودتان توانایی دارید، زنانتان چطور؟ دخترانتان چطور؟ پسرانتان چطور؟ آیا برای ورود به جنگ آمادگی دارید؟ یا اینکه میخواهید با دادن کمک مالی از همۀ این حقایق تلخ رهایی یابید؟ برادر من، این کافی نیست. باید آماده شویم. باید خودمان کار با اسلحه را یاد بگیریم. باید از نظر عقلانیت، از نظر وضع جامعه، ایجاد همبستگی، ایجاد نزدیکی و همدلی میان مردم و همکاری با همۀ نیروهایی که در راه این نبرد فعالیت میکنند، آماده شویم، یعنی باید احساس کنیم که هدف اول در زندگی ما این جنگ است و سایر موارد در مرحلۀ بعد قرار دارد.
زنـدگی ما باید ـ به گفته یکی از افراد ـ زندگی یک جامعۀ در حال جنگ باشد. مفهوم جامعۀ در حال جنگ روشن است؟ در حال حاضر زندگی ما زندگی یک جامعه آسوده و مرفه و در حال صلح است. گویا هیچ دشمنی نداریم و خطری ما را تهدید نمیکند... مراسمهای شبانه برقرار است؛ وضع لباس پوشیدنمان مثل قبل است؛ زندگی عادی ما ادامه دارد... نباید اینطور باشد، وقتی نوبت ما برسد چه میکنیم؟ معنای فرار کردن از جدیت و واقعیت این است. عدهای از ما نمیخواهند با حقیقت و عمق این جنگ روبهرو شوند. میخواهند روی چشم خود را بپوشانند تا چیزی نبینند.
ما باید با همۀ امکانات مادی و معنوی خود مقاومـت را یاری دهیم، ولی این، همۀ وظیفۀ ما نیست، بخشی از وظایف ماست. پس از آن نوبت ما میرسد. ما نیز باید آماده باشیم. هر یک از ما، از من گرفته تا دیگران، از کوچک و بزرگ و زن و مرد، باید آماده شویم. باید با اسلحه، با ایمان و با هوشیاری کامل از آنچه در اطراف ما میگذرد، خود را آماده کنیم تا غافلگیر نشویم و فریب سخنان این و آن را نخوریم. باید نسبت به سرنوشت خود و نبرد خود هوشیار و از آن آگاه باشیم و آماده شویم. باید به همۀ نیروهایی که در حال تلاش و فعالیت هستند کمک کنیم. ولی همۀ این کمکهایی که به رزمندگان و مرزبانان میکنیم به معنای آن نیست که ما وظیفۀ دیگری نداریم. به کجا میرویم؟ مسائل را پیچ و تاب میدهیم تا بگوییم ما مسئول نیستیم، نه، اینطور نیست.
من از زبان امام حسین (ع) به شما میگویم: شما مستقیماً مسئول هستید، یعنی بر خود شما واجب است که تلاش کنید و برای به دست گرفتن اسلحه آماده شوید. من، سید موسی، نیز وظیفه دارم برای به دست گرفتن سلاح در این میدان آماده شوم. به کجا میرویم؟ آیا باید مسائل را پیچ و تاب دهیم و بگوییم انشاءالله چیزی نیست. انشاءالله چیزی نیست. انشاءالله مسئولان برنامهریزی میکنند... الان ارتش و چریکها فعالیت میکنند. بله، آنان فعالاند ولی تو چطور؟ هر سال میگوییم [امسال] شروع میکنیم.
برادران، از شما نمیخواهم که به یکباره از این طرف به آن طرف بپرید. نه، بهتدریج و پس از آماده شدن. امروز شما میخواهید امام حسین را یاری کنید. چرا؟ چون امروز با چشم دل خود دیدید که همۀ اهلبیت و اصحاب امام حسین کشته شدند و زنان ایشان در آستانۀ اسارت قرار گرفتند. امام تنها در میدان ایستاده است و فریاد میزند: آیا کسی هست مرا یاری کند؟ آیا کسی هست از حرم رسولخدا دفاع کند؟ امروز این ندا را شنیدید. این طور نیست؟
نمیخواهم شعر یا قطعۀ ادبی بخوانـم. امـروز حسـین تنها در میدان ایستاده است. آیا امروز حق که در حسینع نمود یافته است، در جهان غریب و تنها نیست؟ آیا امروز دین در خانۀ اهل دین، غریب و تنها نیست؟ پس باید ما او را یاری کنیم هرچند با تفنگی کوچک، هر چند با گلولهای کوچک. یعنی چطور؟ یعنی هر چند با یک امید، با یک کلمه، با یک موضعگیری.ای جوان وای نوجوان، هنگامی که از این باشگاه بیرون میروی باید فکر کنی که چطور میخواهی امام حسین را یاری کنی؟ چطور میخواهی جبهۀ امام حسین را تقویت کنی؟ چطور میخواهی اهداف امام حسین را محقق کنی؟ این چیزی است که از تو انتظار میرود.
از خدا میخواهیم که در ایـن مکتب از کسـانی باشیم کـه بـر امام حسین گریه میکنند و، در عین حال، او را یاری میرسانند. و شکی نیست که در این راه، برکت او که همان برکت خداوند است ما را در بر خواهد گرفت و ما را در رسیدن به این اهداف کمک خواهد کرد. همان امام حسینی که راه جنگ و نبرد را باز میکند و سنت عزت و فداکاری و شهادت را پایهگذاری میکند، میکوشد مسیر حرکت را مشخص کند و آیة «وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» را محقق کند، یعنی حتی هنگام خشم نیز عادل باش. امام حسین (ع) در آن روز بزرگ به ما آموخت که چگونه تعارف و سازش و ترک امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی نکردن در برابر باطل، موجب پدید آمدن فاجعۀ بزرگ میشود و از این روست که او چراغ هدایت و کشتی نجات نام گرفته است.
برادران گرامی، تقریباً به پایان مراسم رسیدهایم و میخواهیم از این مجلس حسینی بیرون برویم. ولی من نگرانم و میبینم که شما نیز نگرانید که از این مجلس بیرون برویم، ولی هیچ بهرهای از این روز نبرده باشیم. ما به درگاه خداوند متعال به برکت حسین و خون حسین توسل میجوییم و او را نزد خداوند شفیع قرار میدهیم تا به ما همت و جدیت دهد تا حسین را یاری کنیم.
برادران، نمیخواهم مثل هر سال به شما پیشنهادی بدهم، چرا که «کُلُّکُم راع و کُلُّکم مسئول عن رعیته» (همه شما نگهبان و مسئولید و همۀ شما دربارۀ زیردستانتان مسئولیت دارید.) همۀ شما از کوچک و بزرگ میدانید که مشکل و گرفتاری شما در چیست؟ هر کس میداند گناهش چیست؟ و در اطاعت خداوند چه اندازه کوتاهی کرده است؟ هر کس از عیبهای اخلاقی و فکری و عقلی خود آگاه است. همۀ ما میدانیم که مشکل ما چیست؟ ما میتوانیم به احترام امام حسین یک کار [خوب] صورت دهیم؛ یک گناه را ترک کنیم؛ نماز بخوانیم؛ حج برویم؛ روزه بگیریم؛ اختلاف یا کینه یا گناهی را از دل خود پاک کنیم... تنها یک کار [خوب] بکنیم. آیا موافقید؟ نشانۀ موافقت این است که ما الآن زیارتنامه میخوانیم و بهسوی امام حسین (ع) رو میآوریم و با او بیعتی دوباره میبندیم و انشاءالله از یاران او خواهیم بود. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.