برای من که چند سالی است افتخار همکاری با مراکز گوناگون فرهنگی و انتشاراتی را داشتهام، حضور در نمایشگاه فرصتی بود تا ضمن اطلاع از آثار منتشر شده جدید همچنین به ارزیابی نوع مواجهه مردم با آثار عرضه شده و نگاه آنان و میزان شناختشان از نویسندگان و مؤلفان بپردازم.
اگر نمایشگاه کتاب را بزرگترین جشنوارۀ فرهنگی کشور بنامند، شاید سخن مبالغهآمیزی نباشد. در این جشنواره، فعالان حوزههای فرهنگی و هنری آثار خود را برای رقابت (که همان فروش است) به صحنه آورده، منتظر ارزیابی مخاطبان خود میشوند.
در این میان هستند کسانی که از رهگذر نمایشگاه و تعامل با مردم، نیمنگاهی به ذائقۀ مراجعه کنندگان دارند و از همین حالا به تولید آثار بعدی هم فکر میکنند. برای من که چند سالی است افتخار همکاری با مراکز گوناگون فرهنگی و انتشاراتی را داشتهام، حضور در نمایشگاه فرصتی بود تا ضمن اطلاع از آثار منتشر شده جدید همچنین به ارزیابی نوع مواجهه مردم با آثار عرضه شده و نگاه آنان و میزان شناختشان از نویسندگان و مؤلفان بپردازم.
واقعیت مطلب آن است که در سالهای گذشته بخش وسیعی از امکانات تبلیغاتی و رسانهای در نمایشگاه در موارد زیادی بیمحابا صرف تبلیغ و ترویج افراد یا آثاری شده که در جلب مخاطب چندان موفق نبوده و اگر هم توفیقی داشتهاند چندان فراگیر نبودهاند.
این وضعیت در نمایشگاه هم کم و بیش مشاهده میشود. برای من این پرسش همچنان مطرح است که آیا نصب تصاویر بزرگ یک چهره شناخته شده در یک غرفه کوچک یا جملات تبلیغاتی اغراقآمیز در وصف افراد و اشخاص تا چه اندازه در جلب مخاطب یا فروش آثار همان نویسنده مؤثرند. آیا تبلیغ کتاب یا آثار نویسندگان سرشناس هم باید مانند تبلیغ برخی کالاهای مصرفی غیرفرهنگی باشد؟
متصدیان اینگونه غرفهها در شرایطی که مردم دسترسی آسانی به آن چهره علمی و فرهنگی ندارند تا چه اندازه خود را به مردم نزدیک میکنند؟ آیا امکان و شرایطی را فراهم میآورند که مخاطبان، دیدگاههای خود را دربارۀ آثار همان فرد بیان کنند یا خواستار تألیف اثری جدید در موضوعی دیگر شوند؟ متأسفانه در مواردی متصدی غرفه خود را بیاطلاع معرفی کرده و میگوید اگر نظری دارید مکتوب کنید.
به گمان من که معمولاً «از نمایشگاه کتاب بازدید کرده و در طول سال با کتابفروشی و ناشران گوناگون هم سروکار دارم برخی غرفههای نمایشگاه، بیش از آنکه محلی برای عرضه آثار منتشر شدۀ افراد یا تعامل با خوانندگان این آثار باشند بیشتر محلی برای خودنمایی یا به رخ کشیدن خودند؛ کاری که نه تنها فرهنگی نیست که ضد فرهنگی هم هست.
در پایان مایلم در کنار نقدی که به این شیوه فعالیت دارم از یک غرفه هم به نیکی یاد کنم، غرفۀ مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در راهروی ۲۸ شبستان اصلی شرایط و فضایی متفاوت دارد. در این غرفه نه تنها از هرگونه بزرگنمایی و فعالیتهای تبلیغاتی اغراقآمیز پرهیز شده بلکه آثار ارائه شده در چیدمانی منظم و شکیل به نظر بینندگان رسیده تا به راحتی آنها را برداشته و مطالعه کنند.
همچنین متصدیان غرفه آمادۀ هرگونه گفتوگو دربارۀ آثار تولید شده و آخرین وضعیت پروندۀ پیگیری ربوده شدۀ امام موسی صدر هستند.
متصدیان غرفه در همه لحظات با روی گشاده آمادۀ پاسخگویی هستند و حتی مسئولان عالیرتبه مؤسسه و از جمله خانواده امام موسی صدر با حضور در محل غرفه از نزدیک به گفتوگو با مخاطبان میپردازند؛ رفتاری که متاسفانه از مسئولان بسیاری از غرفهها و نزدیکان بسیاری از چهرهها دیده نمیشود.
*. این یادداشت در نشریۀ کتاب هفته، شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳، ۱۰ رجب ۱۴۳۵، منتشر شده است.
حمید قزوینی، نویسنده و پژوهشگر