سيد "محمد خاتمي" رييس جمهوري پيشين ايران امروز پنجشنبه در آيين گشايش همايش "سخن برابر"
سيد "محمد خاتمي" رييس جمهوري پيشين ايران امروز پنجشنبه در آيين گشايش همايش "سخن برابر" در بيروت پايتخت لبنان گفت: دين انسان را آزاد، خردمند و با عزت خواسته است. در اين همايش سه روزه كه با عنوان "توسعهي انساني و ابعاد ديني، اجتماعي و معرفت شناختي آن" و به همت مركز پژوهشها و مطالعات امام موسي صدر آغاز شد رييس مجلس لبنان و نمايندگان رييس جمهوري، نخست وزير و شماري از فرهيختگان از طايفههاي مختلف اين كشور حضور داشتند. متن كامل سخنان خاتمي به شرح زير است: " در مجلس با شكوهي كه به نام عالم بزرگ ديني، زمان شناس و روشن بين، يعني امام موسي صدر برپا شده است بايد از دين سخن گفت، ديني كه رهانندهي آدمي از جهل، خشونت و بيداد است و همان كه امام موسي صدر زندگي خود را وقف آن كرده بود. او پيشواي شيعيان لبنان بود، اما براي پيروان همهي اديان و مذاهب پدري مهربان و معلمي دلسوز بود. او لبنان سرافراز را آرام، آزاد، مستقل و پيشرو ميخواست، لبناني كه مسلمان و مسيحي و دروزي و شيعه و سني در كنار هم زندگي كنند و برخوردار از همهي مواهبي باشند كه خداوند براي بندگانش آفريده است. امام صدر همه را شايستهي برخورداري از اين مواهب ميدانست و انديشهي بلند و روح لطيف او از مرزبنديهاي ظاهري و صف بنديهاي تصنعي سياسي و قومي فراتر ميرفت و به نام اسلام روشنگر، همهي انسانها را آزاد و عزيز مي خواست. امروز گرچه امام موسي صدر در ميان ما نيست، ولي انديشه و مرام او برانگيزانندهي هر انسان آزاد لبناني است و در مقاومت دلير لبنان و در جان آنان كه سربلندي اين كشور عزيز را ميخواهند و نسبت به توطئههايي كه استقلال و سرافرازي لبنان را تهديد ميكند زنده و جاري است. ما هنوز هم منتظر بازگشت آن عزيز هستيم كه در اين زمان سخت به او نيازمنديم. قدمت دين به قدمت وجود آدمي است و همين امر نشانهي فطري بودن و ريشهداري دين در ذات آدمي است. دين آفرينندهي تمدنها و فرهنگها است و حتي در دوران ما، تمدن جديد كه با جدايي از سنت شكل گرفت، به شدت مرهون فرهنگ ديني است و چه كسي است كه ميراث پرشكوه مسيحيت را در گوشه گوشه همين تمدن جديد نبيند. هرچند كه بنيانگزاران و مفسران اين تمدن آن را غير ديني به حساب آورند و به ديني بودن خود اعتراف نكنند و شايد مهمترين تفاوت دنياي جديد و گذشته در اين است كه تمدنها و فرهنگهاي پيشين همگي ديني بودند و به ديني بودن خود معترف. دين در همه حال و همه جا معارضان سرسختي داشته است و دين ستيزي نيز مانند خود دين، سابقهاي بلند دارد. البته در گذشته، ستيز با دين نيز از موضع دين بود و يك دين در برابر دين ديگر به معارضه بر ميخاست و دينداران مورد تهاجم نيز ميكوشيدند تا از دين خود دفاع كنند. افزون بر جنگهاي ديني در تاريخ، انديشه بشري نيز رشد و تحول خود را بيش از هر چيز مرهون منازعات فكري ديني است. اما در دوران جديد، همان گونه كه شكل و محتواي زندگي با گذشته تغيير كرده است، نوع ستيز با دين نيز تفاوت كرده است. جنگهايي كه امروز رخ مي دهد انديشهها يا پندارهايي كه به ايدئولوژي تبديل ميشوند و با سلاح تعصب به ستيزه با يكديگر برميخيزند، جهاني متفاوت از جهان گذشته را آفريدهاند. منازعاتي كه در حوزهي فكري رخ داده است به پيدايش نوع جديدي از كلام ( (Theologyمنجر شده است كه موضوع، مسائل، روش و حتي در بسياري از موارد هدف و غايت آن با كلام قديم تفاوت دارد. پرسش اساسي اين است كه آيا ادعاي پيشوايان فكري دين ستيز يا دين گريز تمدن جديد در قرن هجدهم و پيش و پس از آن كه مدعي بودند دوران دين به سرآمده درست است؟ آيا تقسيم بندي معروف آگوست كنت ( (August Contكه زندگي بشر را به سه دوره ديني، فلسفي و علمي تقسيم ميكرد و مهمترين شاخصه دوران مدرن را علمي بودن آن ميدانست تقسيم بندي صحيحي است؟ صرف نظر از مباحثي كه در "فلسفهي علم" مطرح است و بينش افرادي چون آگوست كنت را درباره ي علم، سطحي به حساب ميآورد و علاوه بر مباحث گسترده فلسفي كه پيرامون اين تقسيم بندي و نظرات فيلسوفان پيشين غرب و رد و نقد آنها وجود دارد، عالم واقع نيز درسهاي بزرگي به ما ميآموزد. بنا بود علم جديد، بدون كمك وحي و عقل متافيزيكي همهي مشكلات بشر را حل كند. بنا بود بهشت موعود اديان توسط انسان سود انديش ( (Utilitarianistو ظاهر بين بر روي زمين برپا شود. بنا بود با سرپنجه علم گرههاي آزاردهنده زندگي گشوده شود. نبايد از نظر دور داشت كه پيشرفتهاي شگفت انگيزي نيز در سايه تمدن جديد پديد آمد، ولي آيا بشر امروز با مشكلاتي به مراتب بزرگ تر از مشكلات گذشته مواجه نشده است؟ آيا جنگها و ويرانيهاي مادي و معنوي ناشي از آن در دوران جديد قابل مقايسه با درگيريهاي دوران قبل است؟ آيا دلهرهاي كه بر بشر امروز حاكم است و ناامني تباهكننده زندگي در شرق و غرب و شمال و جنوب عالم، ويرانگرتر از اضطرابات و ناامنيهاي بشر گذشته نيست؟ نميتوان و نبايد با نگاه سطحي در برابر پيشرفتهاي محيرالعقول علم تجربي و تكنولوژي غولآساي روزگارمان مبهوت شد و چشم بر مصيبتهايي كه در دنياي به هم پيوسته امروز آثار تلخ و جانكاهي را بر جاي ميگذارد، بست. در هيچ دورهاي از تاريخ، خشونت، ناامني و ناخشنودي مثل امروز عريان و ترسآور نبوده است. ادامه دارد...