با آمدن آیتالله بروجردی، سید صدر کرسی تدریس خود را به ایشان واگذار کرد، آیتالله جعفر سبحانی نیز در واکنش به این برخورد رئوفانه سید صدر گفته بود: ایثاری که از آیتالله صدر دیده شد از هیچ کس دیده نشد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نوزدهم ربیعالثانی سال ۱۳۷۳ هجری قمری مصادف با سالروز رحلت سیدصدرالدین صدرعاملی پدر گرامی امام موسی صدر است.
آیتاللّه سید صدرالدین بن سید اسماعیل بن سیدصدر الدین موسوی عاملی کاظمی، فقیه عظیمالشأن و یکی از تربیتیافتگان حوزه حائریه و یکی از فقهای نامدار شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری است.
وی در سال ۱۲۹۹ هجری قمری در کاظمین در یک خاندان اصیل و شریف به دنیا آمد و راه پیشرفت و رشد و نمو و بالندگی را همانند اغلب فرزندان آن خاندان در پیش گرفت.
خانواده صدر، یکی از خاندانهای پر ثمر و اصیل در اسلام بود که اصل و تبارشان به امام موسی بن جعفر (ع) میرسد و شاخهها و فروع آن در خاورمیانه گسترانده شد و در کشورهای ایران، لبنان، عراق، فلسطین، مصر، یمن، عربستان، اردن و دیگر مناطق اسلامی، رجال علمی نامی و شخصیتهای بزرگ سیاسی و اجتماعی و سادات جلیلالقدر فراوانی را دارند. رجالی مانند: آیتاللّه سیدعبدالحسین شرفالدین صاحب المراجعات والفصول المهمه، و آیتاللّه سیدحسن صدر صاحب «تأسیس الشیعه لفنون الاسلام» و متفکر بزرگ، امام موسی صدر و مرحوم آیتاللّه سیدرضا صدر، از این شجره طیبه که همانند ستارگان درخشان و پرفروغ در آسمان علم و دانش و در صحنه سیاست و مدیریت جامعه اسلامی درخشیده و پرتوافکن خاندان خویش و جامعه اسلامی شدند.
آیتالله صدر، مورد وثوق آیتالله حائری یزدی بود. آیتالله حائری وصیت کرده بود پس از ایشان، سیدصدرالدین وصی وی باشد و اداره حوزه علمیه را بر عهده گیرد. اما سیدصدر از مرحوم حائری اجازه خواست تا در کنار ایشان، مرحوم آیتالله حجت هم همراهی کند.
پس از درگذشت آیتالله حائری، مرحوم سید محمد تقی خوانساری هم به این دو نفر افزوده شد و اداره حوزه به مدت هشت سال در اختیار این سه قرار گرفت. از این سه مرجع با عنوان مراجع ثلاثه قم یاد میشود. این در حالی بود که در زمان مرحوم حائری، سیدصدرالدین در مشهد بوده و آیتالله بروجردی هم در بروجرد ساکن بودهاند. با این حال، مرحوم حائری، آیتالله صدر را ارجحیت میدهد و از ایشان دعوت میکند تا به قم برود و زعامت را بپذیرد.
به نظر میرسد سید صدر با توجه به روحیاتی که داشته از برتری خود نسبت به دیگر مراجع ابا میکرده و از مرحوم حجت و خوانساری نیز دعوت میکند تا امر زعامت را بر عهده بگیرند. سید صدر در پذیرفتن امر آیتالله حائری نیز بسیار اکراه داشت و مرجعیت را نمیپذیرفت.
به نظر میرسد نَسَب خانوادگی و احترامی که سید صدر در میان مردم داشت، برای اینکه به تنهایی امر مرجعیت را بپذیرد کفایت میکرد، اما روحیه سید صدر چنان بود که بر اتفاق و همدلی میان روحانیت بسیار حساسیت میورزیده و کوچکترین کدورتی را برنمیتافت. شاید همین روحیه وی باعث شد که از پذیرفتن اداره حوزه به تنهایی سر باز زند.
اهتمام او به همدلی میان روحانیت تا بدانجا بود که وقتی میان آیات عظام محمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی اختلافی در گرفته بود، سید صدرالدین به همراه پدرش سیداسماعیل – که از مراجع زمان خود بود- از کربلا به نجف رفته بود تا میان این دو وفاقی برقرار کند. زمانی که سیدصدرالدین در مشهد بود، نیز اختلافی میان روحانیت شهر درگرفته بود با پادرمیانی سید صدر آتش اختلاف را خاموش شد.
* وقتی حضرت معصومه (س) به کمک آیتالله صدر میآید
آیتالله شبیری زنجانی در خاطرات خود آورده است که در دوران ریاست آیات ثلاث، مرحوم آیتالله ابوالحسن اصفهانی که در نجف مرجعیت داشتهاند، ابتدا اجازه داده بودند مقلدان ایشان وجوهات خود را برای اداره حوزه علمیه قم به آیتالله صدر بدهند، ولی از مقطعی به بعد اجازه خود را پس گرفتند. حتی بعداً نیز که آیتالله بروجردی به قم آمدند، دیگر چنین اجازهای صادر نکردند.
این مسأله باعث شده بود اداره حوزه علمیه قم برای آیتالله صدر بسیار سخت شود. در این زمان، حوزه قم بعد از حوزه نجف و در مرتبه دوم قرار گرفت. نقل شده است که فشار مالی بر سید صدر تا بدانجا بوده که سه دوره نمیتواند شهریه طلاب را پرداخت کند، پس از آن به حالت اعتراض به حرم حضرت معصومه (س) مشرف میشود و از حضرت میخواهد که اگر خود نمیتوانید شهریه این طلاب را مهیا کنید، از برادر خود امام رضا (ع) بخواهید کمک کنند. شب هنگام فرد متمولی نزد آیتالله میرود و وجوهات شرعیه خود را پرداخت میکند و مشکل مالی حوزه نیز مرتفع میشود. پس از آن سید صدر برای عرض تشکر به حرم حضرت معصومه (س) میرود.
* ایثاری که از آیتالله صدر دیده شد، از هیچ کس دیده نشد
با وجود این مشکلات بود که عدهای از روحانیون و در رأس آن امام خمینی (ره) از آیتالله بروجردی دعوت کردند که برای پذیرفتن زعامت به قم مشرف شوند. آیتالله صادقی داماد مرحوم صدر میگوید: آمدن آقای بروجردی به قم، با دعوت آقای صدر صورت نگرفت، بلکه بعد از اینکه این کار صورت گرفته بود آیتالله صدر هم با آن موافقت کردند. روحیات اخلاقی ایشان هم به گونهای بود که مخالفتی با حضور آیتالله بروجردی نکردند.
با آمدن آیتالله بروجردی، سید صدرالدین صدر کرسی تدریس خود و جای نماز را در حرم حضرت معصومه (س) به ایشان واگذار کرد. امام موسی صدر گفته بود: «مقامات آیتالله بروجردی در اثر فداکاری و گذشت پدرم بوده است»، آیتالله جعفر سبحانی نیز در واکنش به این برخورد رئوفانه سید صدر گفته بود ایثاری که از آیتالله صدر دیده شد، از هیچ کس دیده نشده بود.
اما سیدرضا صدر، فرزند ارشد سید صدرالدین واکنشهایی نسبت به بیت آیتالله بروجردی نشان داده بود. آیتالله علی اکبر صادقی گفته است خیلی باعث تأسف بود که انتقادهای تند آقای سیدرضا صدر که کمی هم از نظر اخلاقی تند بود و گاهی اوقات زود از کوره در میرفت، موجب شد رابطه این دو مرجع (سید صدر و آیتالله بروجردی) از هم جدا شود و مقداری دور از هم قرار گیرند.
پس از آمدن آیتالله بروجردی به قم، علمای قم گرد ایشان حلقه زدند و رفتو آمدها با سید صدر کمتر شد.
سید رضا صدر به آیتالله صادقی گفته بود: «از ارادتمندان پدرم، تنها آقای آقا میرزا مصطفی، یعنی پدر من، ارادتش به پدر باقی مانده است، بعد از اینکه آقای بروجردی آمدند». آیتالله صدر اما هیچگونه واکنش منفی نسبت به این برخوردها نشان نداده بود و از سر متانت با دیگران مواجه میشده است. آیتالله صدر در پاسخ اینکه چرا ریاست را به آیتالله بروجردی واگذار کرده است این آیه را خوانده بود: «تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا ۚ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقین».
* مرجعی که پدر بود برای همه
آیتالله صدر پس از عمری تلاش و مجاهده در راه اسلام، در اثر عارضه قلبی در روز شنبه ۱۹ ربیع الثانی سال ۱۳۷۳ هجری قمری دارفانی را وداع گفت. روز رحلت ایشان در قم یک روز استثنایی بود؛ آیتالله العظمی بروجردی به نماز او ایستاد، و پیکر این عالم بزرگ شیعه در بالای سر رواق حرم حضرت فاطمه معصومه (س) کنار قبر استاد و مؤسس حوزه علمیه قم، آیتالله حائری شیرازی به خاک سپرده شد، فواتح و مجالس عزا و ترحیم در قم و شهرستانهای تهران، خراسان، نجف، کربلا، کاظمین و در سوریه، لبنان و برخی دیگر از بلاد اسلامی برگزار شد و شعرا و ادبا در رثای او اشعاری سرودند، روحانی وارستهای که تعلقی به دنیا نداشت؛ مرجعی که پدر بود برای همه.