جورج شکور، شاعری مسیحی است که گفته بود قذافی چون امام صدر را ربوده است، اگر فرش قرمز هم برایم پهن کند پایم را به دربارش نمیگذارم.
خبرگزاری تسنیم در مطلبی با عنوان «دم مسیحیایی سیدالشهدا (ع) بر خامه اهل قلم/ قلبهایی که حسین جلایشان داد» به بررسی شخصیتهای مسیحی برجستهای پرداخته است، که دربارۀ عاشورا و امام حسین نوشته و اندیشیدهاند.
در این مطلب دربارۀ جورج شکور میخوانیم:
جورج شکور، شاعر و استاد ادبیات عرب در سال ۱۹۳۵ در جبل لبنان به دنیا آمد. وی پس از تحصیل به تدریس زبان و ادبیات عرب در مراکز و کالجهای مختلف پرداخت. او چند مجموعه شعر دارد که همگی تجدید چاپ شدهاند.
ویژگی شعرهای شکور که او را از دیگر شاعران متمایز میکند، پایبندی به قالبهای کلاسیک شعر عرب و بهویژه غزلهای عاشقانه است. این شاعر لبنانی به جز شعرهای عاطفی سرودههایی درباره وطن و اجتماع نیز دارد. منظومه «امام حسین (ع)» نیز یکی از کتابهای دیگر اوست. دو دیوان شعر وی که به نامهای «ملحمه الامام حسین (ع)» و «ملحمة الامام علی (ع)» سروده است به ترتیب در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۷ منتشر شدهاند.
جورج شکور از نخستین کسانی است که شعر مقاومت را در لبنان پایهگذاری کرده و همواره در مراحل گوناگون تاریخ معاصر سیاسی لبنان پا به پای مقاومت و جریان آزادیخواهی پیش آمده است. وی معتقد است شرف شعر مقاومت در این است که از عقبه اعتقاد به امام حسین (ع) سرچشمه گرفته باشد.
چند سال پیش، او را با پیشنهادهای وسوسهانگیز به دیدار قذافی در لیبی دعوت کرده بودند؛ اما او این دعوت را رد کرده و گفته بود: به خاطر اینکه قذافی امام موسی صدر را ربوده است، اگر برایم فرش قرمز هم پهن کند و چندین برابر این هم به من بدهد، پایم را به دربارش نمیگذارم.
او که به دلبستگی و شیفتگی شدیدش به امیر مؤمنان و سیدالشهدا (علیهما السلام) تصریح و با شور و شوق از سفر خود به نجف و زیارت حرم امام علی (علیه السلام) تعریف میکند، موفقیت خود در مدح اهل بیت را مرهون لطف و یاری الهی میداند و معتقد است تا به امروز هیچ شاعری نتوانسته دین خود را به امام حسین (ع) در شعر ادا کند.
شکور در اشعار خود امام حسین (ع) را اینچنین معرفی میکند:
«حسین (ع) سخاوتمندانه در قربانگاهش میریزد و برای شهادت طعمی است که هر سنگدلی آن را نمیچشد. ائمه گفتند و امتها به آنان اقتدا و دشمنان بدان اعتراف کردند.
حسین (ع) دست پرورده نبی بود و حاصل جدش؛ کسی که او را ریحانه جوانان نامید؛ ریحانهای که در بهشت عطرش میپیچید.
حسین (ع) وارث علی است؛ جوانمردترین جوانان؛ کسی که در خلوتش سلوک پر راز دارد و شمشیرش ذوالفقاری است که سرگردنکشان را به فرمانبری میکشاند.»
وی همچنین در کتاب «حماسه امام حسین (ع)» سروده است:
ای زینت جوانان، ای زیباترین جوان! چه خوش است از تو سرودن، چه شیرین است نشستن و از تو گفتن و از تو شنودن.
در کربلا شراب عمرت را به جام حماسهای ریختی که با خون نگاشته شده و از آن پس کتابها از تو نوشتند. در گرماگرم شیهه اسبان، نیزه انداختی و نیزه انداختند. در چکاچک برنده و تیز شمشیرها، تیغ کشیدی و تیغ کشیدند.
از هیبت تو صحرا سراسیمه فریاد برآورد، چنان که گویی طوفانی در صحرا وزیدن گرفته است. اما فرو افتادی و افول کردی و هیچ ستارهای در افق نماند جز آنکه بر تو گریست و همچنان اشکش سرازیر است.
تو، به ظاهر، به خط پایان نرسیدی، اما تا ابد همه سواران در پی نشانه مقصد، چشم به الگوی تو دارند. سر تو به تیغ از تن جدا شد و سرهای یارانت را بریدند، که دل کینه به ستم چیره است.
دریغا، آن سرهای بریده و خون چکان بر نیزهها نخلهایی سبز را میمانست که خرمای سرخ برآوردهاند و دخترکان سوگوار که آه نفسهایشان شعله ور بود و چنان میگریستند که اشک، گونههایشان را میخراشید.
دل جادهها بر حالشان میسوخت و چشم بیابان برایشان میگریست و صلیب دیرهای صحرا به احترامشان خم میشد. تا اینکه به دربار بیداد رسیدند و پردهها فرو افتادند و گمراهی غاصب جنایتکار هویدا شد.