محمدحسین متقی از مبارزان سیاسی، که در دهۀ پنجاه مجبور به خروج از کشور، و اقامت در سوریه و لبنان شده بود، در دیدار با گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر به بیان خاطرات خود پرداخت.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، متقی با اشاره به شرایط سیاسی و مبارزاتی کشور در اوایل دهۀ پنجاه و چگونگی خروج از کشور گفت: پس از ورود به سوریه شهید محمد منتظری را دیدم و از طریق او با سایر نیروهای سیاسی مرتبط شدم. خروج من مصادف میشد با تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق و آغاز تصفیههای خونین در این گروه که خبر آن به خارج از کشور هم رسیده بود. یادم هست مدتی پس از اقامت در سوریه همراه با شهید منتظری به لبنان و مؤسسۀ صنعتی جبلعامل رفتیم. در آنجا شهید چمران اظهار علاقه کرد تا دربارۀ آنچه در ایران میگذشت، اطلاعاتی به دست آورد. بالطبع من هم آنچه را میدانستم برای او گفتم و شهید چمران پس از شنیدن سخنان من گفت: باید نزد امام موسی صدر برویم و این مطلب را برای ایشان بگوییم. لذا هر سه نفر به اتفاق هم به منزل امام موسی صدر که در طبقۀ فوقانی مجلس اعلا بود رفتیم. این دیدار در سال ۵۴ انجام میشد که اخبار مرتبط با سازمان مجاهدین خلق و غلبۀ جریان مارکسیستی و حذف اعضای مسلمان سازمان نگرانیهای زیادی را به وجود آورده بود.
او گفت: اولین دیدار من با امام موسی بسیار شورانگیز و به یاد ماندنی بود. در آن شب امام موسی با دقت به سخنان من گوش داد و پرسشهای دقیقی از آنچه در ایران و فضای سیاسی و مبارزاتی داخل کشور میگذشت، مطرح کرد. از ویژگیهای ممتاز ایشان این بود که وقتی کسی سخن میگفت، با همۀ وجود به سخنان او گوش میکرد و به هیچ وجه به کار دیگری نمیپرداخت. آن شب وقتی من که جوانی ۲۱ یا ۲۲ ساله و تازه از ایران آمده بودم، دربارۀ شرایط گروهها به تبیین اطلاعات و دیدگاههای خود پرداختم، امام موسی با دقت فوقالعادهای به سخنانم گوش داد و از تصفیههای درون سازمان که منجر به شهادت شریف واقفی و صمدیه لباف و دیگران شده بود با عنوان کودتا یاد کرد. این اولین بار بود که من عنوان کودتا را برای آن حوادث شنیدم. یکی از پرسشهای امام صدر در آن دیدار این بود که واکنش برخی چهرههای سیاسی مسلمان از جمله مهندس بازرگان و یا دکتر شریعتی و دیگران در قبال این حوادث چیست؟ و مشخص بود که با حساسیت خاصی موضوع را دنبال میکنند.
آقای متقی، همچنین، به دیداری با یاسر عرفات به توصیۀ امام موسی صدر پرداخت و خاطرنشان کرد: روزی چمران از من خواست که نزد امام صدر برویم. وقتی به آنجا رسیدیم، آقا موسی کاغذی به من داد که در آن پرسشهایی دربارۀ عملکرد گروههای فلسطینی مطرح شده بود. ایشان تصریح کرد که شما همراه چمران نزد عرفات بروید و در مقام یکی از نیروهای سیاسی و مبارز مسلمان که تازه از ایران آمدهاید، این سؤالات را به عنوان اینکه دغدغههای شماست، مطرح کنید و از او بپرسید و ببینید چه جوابی میدهد. این پرسشها عمدتاً دربارۀ علت گرایش گروههای فلسطینی به جریانات مارکسیستی و دوری آنها از ارزشها و آموزههای دینی بود و اینکه ما نگاه و انتظارمان از نهضت فلسطین و مبارزان فلسطینی برای بسیاری از مبارزان و نیروهای سیاسی الهامبخش بودند.
وی افزود: بعد از تماس چمران با دفتر عرفات قرار ملاقات در یکی از اردوگاههای فلسطینی داخل بیروت گذاشته شد. وقتی به آنجا رسیدیم، عرفات استقبال گرمی از ماکرد. چمران که نقش مترجم داشت به او توضیح داد که این برادر از ایران آمده و نگرانیهایی دارد که میخواهد با شما مطرح کند. ما سؤالات را مطرح کردیم. عرفات با زیرکی خاصی شروع به توجیه کرد و آمادگی خود را برای همکاری با نیروهای مبارز ایرانی اعلام کرد و از کنار سؤالات گذشت. وقتی نزد امام صدر آمدیم، باز هم با دقت به سخنان ما گوش کردند و با لبخندی همراه با نگاهی عمیق گفتند که او از پاسخ به سؤالات طفره رفته است.
آقای متقی دکتر چمران را نیز فردی استثنایی و دارای روح بلند و طبعی لطیف دانست و گفت: چمران محو در امام صدر بود و گویی بعد از سالها فعالیت سیاسی و علمی گمشدۀ خود را در وجود ایشان پیدا کرده بود. چمران با آنکه یکی از دانشمندان بزرگ در حوزۀ فیزیک هستهای بود، زندگی راحت در آمریکا را رها کرد و خدمت به محرومان جنوب لبنان را برای خود برگزیده بود. او همزمان با مسائل آموزشی در مدیریت مدرسۀ فنی و حرفهای جبلعامل، به مسائل هنری مثل عکاسی و نقاشی هم میپرداخت و در کنار آن به مسائل مرتبط با مقاومت و امور نظامی هم رسیدگی میکرد و بعد با روشنفکران و هنرمندان لبنانی هم جلسه داشت و در کنار آن از مسائل عرفانی و معنوی هم غافل نبود و البته یکی از مهمترین مشاوران و برنامهریزان امام موسی صدر به شمار میآمد. خلاصه، فردی چند بعدی و چند وجهی بود که دربارۀ هریک از ویژگیهای او میتوان ساعتها سخن گفت.
آقای متقی در بیان یکی از خاطرات خود از شهید چمران گفت: او از یک قطره آب عکس گرفته بود. این قطره آب را که شکل مخروطی داشت در شرایطی شکار کرده بود که تصاویر اطراف آن مثل ساختمان مؤسسه، دریا و برخی چیزهای دیگر در آن منعکس شده بود. چمران در تشریح این تصویر تلاش میکرد با استفاده از دانش بالایی که در علم فیزیک داشت، در کنار برخی آموزههای دینی اثبات کند که هر ذره در عالم میتواند جلوهای تمامعیار از همۀ آن چیزی باشد که در هستی وجود دارد و میتوان تمام فعل و انفعلات موجود در هستی را در آن جستوجو کرد.
وی افزود: یکی از تلاشهای مهم چمران این بود که بچههایی که در مؤسسه هستند از روحیه و طبع خشن برخوردار نشوند. او میدانست که جنگ و حوادث مختلف ممکن است به مرور تأثیر نامطلوبی روی افراد بگذارد. لذا در کنار آموزشهای فنیوحرفهای و افزایش روحیۀ مقاومت، سعی داشت روح آنها را با لطافتهای هستی آشنا کند. مثلاً خودش از کنار دریا سنگ جمع میکرد و در مؤسسه آبشاری کوچک درست میکرد. در کنار این کار میرفت و به تکتک روستاهای جنوب که زیر بمباران بودند، سر میزد. ساعتها با خانوادهها مینشست و گفتوگو میکرد. به مجروحان سر میزد و با لهجۀ عربی زیبایی که آمیخته با فارسی بود و جذابیت خاصی داشت با آنها سخن میگفت و آنها هم خوششان میآمد. چمران چنین شخصیت ممتاز و استثنایی داشت.