خواهرزادۀ امام موسی صدر در تبیین ویژگیهای امام موسی صدر گفت: یکی از خصوصیات ایشان رابطۀ دوستانه و صمیمی با بچههای فامیل، خواهرزادهها و جوانها بود که تلاش میکرد آنها را بهگونهای جذب کند.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، مهندس مرتضی طباطبایی، خواهرزادۀ امام صدر گفت: امام موسی صدر بهگونهای برخورد میکرد که احساس میکردیم با هم رفیق هستیم. ضمن آنکه اهل شوخی و طنز هم بود و همینها موجب شد تا هیچ فاصلهای بین ایشان و بچهها احساس نشود. این رفتار صمیمانه تا آنجا پیش رفته بود که ما را داداش صدا میزد، مثلاً میگفت: داداش علی، داداش محمد، داداش مرتضی.
مهندس طباطبایی که با گروه تاریخ شفاهی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر سخن میگفت، در ادامه اظهار داشت: در یکی از سفرها که آقای صدر به ایران آمدند من کلاس یازده یا دوازده بودم. یک روز دربارۀ رشتهای که مایل بودم در دانشگاه بخوانم از من سؤال کردند. پاسخ دادم مشخص نیست، باید ببینم نتیجۀ کنکور چه میشود. بلافاصله گفتند: من توصیهای به تو و بچههای دیگر دارم. سعی کنید ساعاتی که فراغت دارید نزد پدر عربی بخوانید. به هرحال شما در خانوادۀ اهل علم هستید و پدرانتان روحانیاند و همین ویژگی سرمایۀ بزرگی است که در اختیار شما قرار گرفته. بعد ضمن مقایسه پدران ما و بعضی دیگر از افراد گفتند: خدا این محبت را به شما داشته که در خانوادهای مذهبی و روشن به دنیا آمدهاید، پس از این فرصت استفاده کنید.
وی افزود: دایی جان بعد دربارۀ علت دانشگاه رفتن خود گفتند: من احساس کردم باید بین دانشگاه و حوزه ارتباطی ایجاد شود، یعنی هم دانشجویان با علوم دینی آشنا شوند و هم طلبهها با علوم روز ارتباط بگیرند. باید این دو گروه (طلبه و دانشجو) با هم تعامل کنند و برای این کار کسی باید پیش قدم میشد. بر این اساس شما که در چنین خانوادهای هستید، وظیفۀ سنگینتری دارید و گفت: طلبههایی هستند که مایلند انگلیسی یاد بگیرند. شما با آنها قرار بگذار که با آنها انگلیسی کارکنی و آنها هم با تو عربی کار کنند و یا سایر مباحث.
مهندس طباطبایی در خاطرۀ دیگری از نگاه امام صدر به هنر موسیقی اظهار داشت: در همان سالهایی که نوجوان بودم، ایشان مرا دیده بودند که در حال خواندن شعری به صورت آواز هستم. چون موسیقی را میشناخت، همانجا توقف کرده بود و گوش داده بود. بعد آمدند، گوشهای از حیاط نشستیم. گفتند: داشتم به آواز خواندن تو گوش میدادم. خوب میخوانی، آیا موسیقی و دستگاههای آن را هم میشناسی؟ گفتم: در حد کم. بعد اشارهای به برخی موسیقیها کردند و ادامه دادند: داداش مرتضی یکی از ویژگیهایی که نسل فعلی و هر نسلی باید داشته باشد این است که سنتها و آداب و رسوم خود و از جمله موسیقی خود را بشناسد. مخصوصاً موسیقی ملی را. و این را بدان که خدا هرچیزی را به هرکسی نمیدهد و اگر داد حتماً نعمت است که باید قدر آن را دانست، مثلاً روی خوش، خط خوب، صدای خوش، و نقاشی خوب، به قول ما طلبهها زکات هم دارد. و اینها را همانگونه که تعلیم میبینی، باید تعلیم هم بدهی، لذا اکنون که شما استعداد داری، اول موسیقی کشورت را بشناس بعد با موسیقی جهان آشنا شو که در آن صورت دریچۀ دیگری به رویت گشوده میشود.
وی ادامه داد: سخن ایشان که به اینجا رسید من شیطنت کردم و گفتم اما بعضیها میگویند موسیقی حرام است که پاسخ دادند: موسیقی ذاتاً حرام نیست، حتی در صدر اسلام هم افراد با آلات موسیقی نواهایی را مینواختند و مردم را برای جنگ تهییج میکردند. آنچه حرام است برخی اشکال موسیقی است که جنبۀ تخدیری دارد، اما موسیقیای که موجب حرکت در جامعه میشود، حرام نیست.
خواهرزادۀ امام موسی صدر دربارۀ دوران تحصیل در قم هم خاطره ای بیان کرد: آقای اوحدی، مدیر مدرسۀ ملی صدر بودند. من چند سالی از دبستان و دبیرستان را آنجا درس خواندم. یکی دو مورد پیش آمد که در عالم کودکی و نوجوانی از برخوردهای انضباطی ایشان ناراحت شدم. وقتی برای رفع کدورت من را میدیدند، میگفتند: این مدرسه مال شماست. برای خودتان است. من از طرف آقای صدر اینجا هستم و مدیریت میکنم.
وی دربارۀ هجرت امام موسی صدر به لبنان گفت: یک بار در راه صور با دایی جان صحبت شد. گفتند: از اینکه به لبنان آمدم پشیمان نیستم. اگر در ایران میماندم حداکثر مرجعی میشدم و رسالهای میدادم. اما حس میکنم رسالتی را که خودم و این لباس و جایگاه دارد در اینجا بهتر میتوانم انجام دهم.