اینجا همه نوع آدم با هر ظاهری میبینی؛ اینجا هر کسی که فکرش را هم نمیکنی میآید و سراغ امام را میگیرد. ته نگاهها و صداهای بسیاری امید را میبینی. برق امید را، وقتی میشنوند خبرهای شهادت دروغ است، در چشمانشان میبینی.
امروز میهمان سرزده داشتیم؛ دانشگاهی و هنرمند؛ صبح حجتالاسلام والمسلمین مهدوی راد که قرار است به زودی با ایشان نشستی دربارۀ نگاه تفسیری امام موسی صدر داشته باشیم و دکتر علیرضا بهشتی، فرزند شهید بهشتی به غرفه آمدند و آثار جدید مؤسسه را دیدند. بعدازظهر امیرحسین مدرس مهمانمان شد. قبل از این در شب شعرمان هم شرکت کرده بود. گپ دوستانهای زدیم. از آخرین خبرها پرسید و گفت اخبار سایت را دنبال میکند. از فعالیتهای کانون گفتوگوی مؤسسه هم استقبال کرد.
خانم صدر هم سری به غرفه زدند. هر کس که ایشان را میشناخت، علاقهمند بود چند کلامی صحبتی کند و از خبرها بپرسد. ایشان هم مثل همیشه با صبر و حوصله جواب دادند. برای مردم جالب است که فرزند امام صدری را ببینند که اسمش مدام با لبنان میآید و حس میکنند بین خودشان و امامشان فاصله است. حضور خانم صدر امام را برایشان ملموستر میکند، امامی که خیلیها حتی نمیدانند ایرانی است.
امروز یکی دو غرفه دار هم سراغمان آمدند و از امام پرسیدند. در غرفۀ بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران.علیرضا بهشتی.محمدعلی مهدوی راد.امیرحسین مدرس.حورا صدر.مؤسسه که باشی، تکراریترین سؤالها برایت خسته کننده نیست. حاضری روزی صد بار بگویی سید موسی صدر که بود و هزار بار دیگر بگویی همچنان منتظر بازگشتش هستی و خبرهای دیگر دروغ است.
اینجا همه نوع آدم با هر ظاهری میبینی؛ اینجا هر کسی که فکرش را هم نمیکنی میآید و سراغ امام را میگیرد. ته نگاهها و صداهای بسیاری امید را میبینی. برق امید را، وقتی میشنوند خبرهای شهادت دروغ است، در چشمانشان میبینی. گاهی نگاهشان به جای دوری خیره میشود و میگویند: «انشالله برمی گردد.» «خدا کند بیاید.» «ما که آرزویمان است.» و چقدر شیرین است بذر امید کاشتن.
پیرزنی که به زحمت راه میرفت، همراه دخترش از جلوی غرفه رد میشدند. نگاهش که به عکسها افتاد شروع کرد به نفرین همۀ آنهایی که امام را دزدیدند. دخترش گفت الان که اینجا را دید دوباره داغش تازه شد. پیرزن همانطور که آرام آرام رد میشد حرفهایش را ادامه میداد. آخر سر گفت: برای آزادیاش همیشه دعا میکنم. گفتم دعا کنید. انشالله مستجاب میشود. پیرزن برای آزادی همه زندانیان دعا میکرد و میرفت... میرفت.
نویسندۀ گزارش: مهدیه پالیزبان
صفحۀ ویژۀ بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران