تصویر امروز با زن جوانی شروع شد که محو عکسهای امام شده بود و گفت نمیدانم چرا اینقدر دوستش دارم. گفت آنقدر دوستش دارم که برای آزادیاش قربانی نذر کردهام. گفتم انشالله نذرتان را ادا میکنید.
امروز روز مردم بود. روز دیدن و آدمهای مختلف و شنیدن حرفهای مختلف. نه اینکه روزهای دیگر نباشد، اما امروز بیشتر شده بود؛ تصویر امروز با زن جوانی شروع شد که محو عکسهای امام شده بود و گفت نمیدانم چرا اینقدر دوستش دارم. گفت آنقدر دوستش دارم که برای آزادیاش قربانی نذر کردهام. گفتم انشالله نذرتان را ادا میکنید.
تصویر دیگر امروز مادر و پسرند؛ همیشه دیدهام بزرگترها مانع بچهها میشوند برای کتاب خریدن. امروز اما مادری بود که تک تک کتابها و سی دیهای مؤسسه را به پسرش نشان داد تا مطمئن شود چیزی را از قلم نینداخته.
تصویر دیگر زن و شوهر جوانیاند با نوزادی بچه به بغل که از آخرین خبرها پرسیدند و شیفته وار دعا کردند برای آزادی امام و سراغ خانم صدر را گرفتند و گفتند دوشنبه حتماً میآیند.
تصویر دیگر جوانانی است که سراغ اسام اسهای یاران صدر را گرفتند که چرا مدتی است کم شده و یادمان انداختند در قبال دیگران مسئولیت داریم.
تصویر دیگر نظرات نوشته شده است؛ نظراتی از اهالی سراسر ایران: آرزوهای آمدنش، افسوسهای نبودنش، گلههای کم کاریها و سازشها و شعرها. برایمان نوشتند: یوسف گمگشته باز آید به کنعان
تصویر دیگر نوجوانانی است که میآمدند از امام میپرسیدند که «پیدا نشد؟» و ما ساده برایشان میگفتیم که چرا نه.
تصویر دیگر طیف وسیع آدمهایی است که همه سراغ آخرین خبر از امام را گرفتند؛ پیر و جوان؛ سنتی و مدرن؛ زن و مرد؛ مخالف و موافق؛ آدمهایی که همه چندتایی از خبرسازیها را شنیدهاند و حالا دارند سوال میکنند و تو تلاش میکنی هر طور شده، در همان چند دقیقه روشنشان کنی همه آن خبرها دروغ بوده. این غرفه جای امید دادن است تا همه آنهایی که حتی نامی از امام شنیدهاند، دروغها را باور نکنند. اینجا جای بهم زدن نقشه آنانی است که میخواهند امام را در یاد مردم بمیرانند تا کسی منتظرش نباشد. به اینها باید کسانی را اضافه کنی که منتظر جواب نیستند، خودشان میدانند که اراده برای آزادی امام کم است. مثل آن مردی که در توقف کوتاهش گفت: اگر بگذارند زنده است و بر میگردد. اگر بگذارند!
تصویر دیگر افرادی است که برای همکاری با موسسه اعلام آمادگی میکنند؛ از مترجم تا طراح تا متخصص نرم افزار تا دانشجو.
تصویر دیگر، مهمانان غرفه است؛ مهمانی از قبل اعلام شده و مهمانی سرزده؛ مهندس فیروزان امروز مهمان غرفه بود تا هم فضای کار را ببیند و هم به سؤالات درباره پیگیریها جواب دهد و در ساعات آخر هم میزبان فاطمه خانم نواب صفوی و محبت بیحدشان شدیم. آنقدر مهربان و خونگرمند که شرمندهشان میشوی. اصرار زیادی داشتند که هزینه کتابهایی که میخواهند را بدهند. به زحمت موفق شدیم از این کار شانه خالی کنیم. با شیفتگی و علاقه زیاد تک تک کتابها و سی دی را دیدند و مدام از امام گفتند. از اینکه اطمینان دارند به بازگشتش، به ذخیره الهی بودنش. برای ما هم آرزوی موفقیت کردند.
امروز پر است از تصویر آدمهای رنگارنگی که وجه مشترکشان شاید فقط نام غرفه ما باشد؛ امام موسی صدر.
نویسندۀ گزارش: مهدیه پالیزبان
صفحۀ ویژۀ بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران