نهمین همایش «کلمه سواء»، با موضوع «جایگاه آزادی در اصلاحات و نوگرایی» از سوی موسسه مطالعاتی – پژوهشی امام موسی صدر، برگزار شد.
این همایش در روزهای پنجشنبه و جمعه، دوم و سوم دسامبر ۲۰۰۴ (۱۲ و ۱۳ آذر ماه ۱۳۸۳)، در تالار» یونسکو «شهر بیروت و با حضور نمایندگان رؤسای سهگانه لبنان (رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس مجلس)، رهبران طایفهها و نمایندگان آنان و جمعی از وزرا، نمایندگان مجلس، علما، روحانیون، روزنامهنگاران، پژوهشگران و دیگر علاقمندان برگزار گردید.
در جلسۀ افتتاحیه، حاضران به پیامهای رهبران مذاهب [اسلامی و مسیحی] و سخنان سید صدرالدین صدر، [فرزند امام موسی صدر و نمایندۀ] مرکز مطالعاتی – پژوهشی امام موسی صدر گوش فرادادند. در دومین روز همایش، جلساتی با موضوعات ذیل برگزار شد:
۱- آزادی و اصلاحات؛ چالشهای برون و نیازهای درون. در این جلسه، فرصتها و موانع موجود در روند اصلاحات در جهان عرب و دنیای اسلام، آزادی و تحولات سیاسی و اصلاحات از طریق [تحول در] روشهای آموزشی مورد بحث قرارگرفت.
۲- آزادی و برخورد با دیگران؛ در این جلسه، موضوعاتی همچون «جامعۀ اسلامی از دیدگاه غربیان»، «غرب از دیدگاه مسلمانان» و «آزادی و غرب از دیدگاه امام موسى صدر» مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.
۳- آزادی و نوگرایی؛ در این جلسه نیز موضوعاتی همچون «آزادی در اجتهاد فقهی»، «جلوههای نوگرایی در گفتمان دینی» و «جلوههای نوگرایی در اندیشۀ امام موسی صدر» مورد بررسی قرارگرفت.
در واقع موضوعات فوق، در کانون توجه و اهتمام مؤسسۀ مطالعاتی – پژوهشی امام موسی صدر قرار دارد و این مؤسسه درصدد است با فراهم نمودن فرصتهایی برای گفتگو، به نوبۀ خود در یافتن راهکارهایی برای حل و فصل معضلات انسان در دنیای معاصر، سهیم باشد و دغدغههایی را که امام صدر در دل داشت و در راه تحقق آنها میکوشید، استمرار بخشد؛ به ویژه آنکه رویدادها و تحولات سالهای اخیر، یکی پس از دیگری، صحت آنچه را که امام در گذشته پیش بینی میکرد و نسبت بدان هشدار میداد، به اثبات رسانده است؛ از جمله آنکه ایشان [از مدتهای پیش] دگرگونی [و زوال] امتی را که از ایجاد ساختارهای متکامل و منسجم بر مبنای تمدن، ناتوان مانَد، خبر داده و گسترش روند جهانی سازی و بازتاب آن بر ملتها را پیش بینی کرده بودند.
این مرکز، حضور و مشارکت پژوهشگران، شرکت کنندگان و مؤسسات پژوهشی ارائه کنندۀ مقاله را مایۀ فخر و مباهات خود میداند و توجه آنان را به دستاوردهای همایشهای پیشین که برخی از موضوعات آنها با موضوع این همایش در ارتباط است- به ویژه همایش دوم در سال ۱۹۹۹م. با موضوع «هویت فرهنگی» و همایش ششم در سال ۲۰۰۱م. با محور «گفتگوی تمدنها» - جلب مینماید. مباحث مطرح شده در آن دو همایش و خلاصۀ موضوعات مورد بحث در آنها، در واقع بانگ بیدارباش و هشداری زود هنگام بود تا ما را برای رویارویی با رویدادهای آینده آماده گردانَد؛ و اکنون قرن بیست و یکم آغاز شده و برای ما، معضلات پیدرپی به ارمغان آورده و ما را از «چاله» به «چاه» افکنده است.
این موسسه، بار دیگر نگرانی فزاینده و همه جانبۀ خود را از ادامۀ وضع موجود ابراز میدارد؛ اکنون ابعاد مختلف این اوضاع نگران کننده را شاهد هستیم که از تهدید بزرگ در عراق و فلسطین آغاز شده و تا افزایش بیکاری و فقر در سرزمینها، نابه سامانی اوضاع سیاسی و امنیتی در کرانههای اقیانوس هند، سواحل خلیج [فارس] و مرکز افریقا امتداد یافته است. نگران کنندهتر آنکه این تهدیدات، تاکنون در قالب از دست رفتن بخشی از یک سرزمین، ویرانی یک شهر یا نابودی یک آبادی محدود میشد، اما اکنون، اصول و مبانی تمدن اسلامی و عربی را هدف قرار داده است، مفهومی که – خدای ناکرده – از دست رفتن آن، نه تنها بزرگترین تهدید برای یکی از ارکان زیربنایی تمدن و تاریخ بشر، بلکه به معنای از دست دادن نابخردانۀ فرصتی بشری برای ساختن آیندهای روشن است؛ آیندهای که زایش و رویش آن در گرو «متعدد بودن»؛ و وجود و حیات آن در گرو توجه به «مفاهیم روحانی» است.
شرکت کنندگان در همایش در بحثها و مقالات خود به طور کلی ابعاد گوناگون بحران انسان معاصر، به ویژه بحرانهای سرزمینهای عربی و اسلامی را مورد بررسی قرار دادند. خاصّه آنکه این مناطق، بیش از دیگر کشورها در تلاش برای یافتن راه حلهای مناسب در برنامههای اصلاح طلبانه و نوگرایانه و تثبیت جایگاه آزادی در میان خود، با دشواری و ناکامی مواجه بودهاند. نویسندگان بیشتر مقالات، در مباحث خود، اندیشمندان را از درافتادن به دام معیارهای دوگانه برحذر داشتند و خطر سهل انگاری و کلی گویی در برخورد با مفاهیم مختلف را یادآور شدند؛ مفاهیمی همچون «شرق» و «غرب» با مجموعۀ کشورها و رویکردهای موجود در آنها؛ «سنت» و «مدرنیسم»، با همۀ مفاهیم و تعابیر غامض و ابهام آمیز آن دو؛ «علم» و «دین» و تصوراتی که هر یک از آن دو را متضاد با دیگری میداند؛ «فرد» و «جامعه» و تصور آنکه میتوان آزادی را میان آن دو تقسیم کرد؛ «دولت» و «جامعۀ مدنی» و کارکردهای مرتبط آن دو؛ «خیر» و «شر»؛ «موافق» و «مخالف»،... و بسیاری دیگر از واژگانی که ذهن آدمی را به چالش، افراطیگری یا سرگشتگی سوق میدهد، و تنها به ابزاری برای درک وقایع و رویدادها میماند، چندان که دست یابی به اهداف و مبانی اصولی و مهم را – که هر یک، موافقان و مخالفانی دارند- غیر ممکن میگرداند و اشخاص، ملتها و امتها در راه رسیدن به آن سرگشته میمانند، حال آنکه «حقیقت» و «مفاهیم حقیقی»، غالبا در عرصههای «خاکستری» رنگ، - آنجا که اعتماد متقابل، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری، زمینۀ رابطۀ دوسویه میگردد- پراکنده شدهاند، نه در ویژگیها و هویتهای متضاد هر یک از طرفین گفتگو. شرکت کنندگان، در مقالات خود دیدگاههای امام موسی صدر در مورد آزادی و نوگرایی را مورد توجه قرار دادند و پیرامون اندیشههای ایشان، به عنوان پیشوای پیوند میان دو دورۀ تاریخی ِ «معرفتشناسی» و سه عرصۀ پرتنش ایران، عراق و لبنان؛ و طلایه دار همدلی، از طریق دعوت به گفتگوی تمدنها و نزدیکی میان مذاهب؛ و رویکردهای ایشان در خصوص مفاهیمی چون «دیگران»، «اختلافات» و «گفتگو»، به بررسی و تبادل نظر پرداختند. از جملۀ این رویکردها آن است که انسان، اساس جامعه است. از این رو مبانی جامعه، باید «انسانی» باشد؛ نه «فرد محور» یا «جامعه محور».
از دیگر رویکردهای ایشان نسبت به مقولۀ آزادی آن است که آزادی، برترین ابزار برای به کارگیری نیروهای وجود آدمی و به رسمیت شناختن و حفظ کرامت و ارزش انسان است. از میان رفتن آزادی، نه تنها موجب توقف گردونۀ نوگرایی، که حتی موجب از میان رفتن کرامت انسانی نیز میگردد و نابودی فرد و جامعه را در پی دارد. همچنین، شرکت کنندگان در مقالات خود، با ذکر دیدگاهها و تعابیر امام صدر در مورد «اختلافات» – که اختلافنظر را نعمتی مهم و عامل اجتهاد، همکاری و انسجام دانسته اند-، لزوم پیروی از روش ایشان در برخورد با ماهیت و دستاوردهای تمدن غرب را مورد تاکید قرار دادند و بر ضرورت بررسی دقیق تجارب گوناگون، به منظور درک میزان هماهنگی و انطباق آنها با نیازها و مقتضیات [جامعه]، تاکید کردند و بر اساس نتایج بررسی پیرامون برداشتهای ایشان در خصوص رابطۀ میان انسان، دین و جهان هستی، میتوان گفت در روند نوگرایی و دگرگونی گفتمان، روی آوردن به خِرد و معرفت و درک روابط نهادها و ساختارهای اجتماعی و سیاسی و نقش و جایگاه آنها؛ مقدمۀ هرگونه تلاش نوگرایانه و اصلاحطلبانه خواهد بود.
با توجه به مباحث مطرح شده در مقالات پژوهشگران و بحثهای انجام شده در همایش؛ و در ادامۀ دستاوردهای همایشهای پیشین؛ نهمین همایش «باور مشترک»، پیشنهادها و خواستههای برگزار کنندگان را بدین شرح اعلام میدارد:
- لزوم توجه و دقت عامۀ مردم، به ویژه فعالان عرصههای تبلیغی، معرفتی و پرورشی در به کارگیری و تشریح اصلاحات و مفاهیم متداول؛ و تلاش برای استفادۀ صحیح و به جا از آنها، که چنین روندی موجب تثبیت و گسترش «درک صحیح» میگردد و گفتگوهای سازندهای را رقم میزند که دستیابی به برنامهها و روشهای عملی و اجرا شدنی را ممکن خواهد ساخت و رسیدن به تصوری منطبق با واقعیت از «خود» و «دیگران» را – با همۀ ماهیتها و اختلافات موجود – میسر خواهد نمود.
- بر اساس اصل «انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»، این مرکز، تمامی واحدهای اجتماعی اعم از خانواده، نهادهای جامعۀ مدنی، احزاب، تشکلها و سازمانها را به نوگرایی و اصلاحات در زیر ساختها فرا میخواند؛ به گونهای که فرهنگِ آزادی، دموکراسی و عدالت خواهی از دوران کودکی با آدمی همراه شود، سپس در آموزههای رفتار و رابطۀ پدر و مادر برای او تجلی یابد و در کارکرد نهادهایی چون مدرسه، بر مبنای استنباط، تحلیل و علت یابی استوار گردد و در نهایت، تحقق پیامدهای طبیعی آن در صندوقهای رای (آزادی انتخاب) و احترام به محیط پیرامون متجلی شود.
- [موسسۀ امام موسی صدر]، کسانی را که تاکنون تنها به سخن گفتن دربارۀ علم و معرفت و استفادۀ از ابزار آن بسنده کردهاند، به دوری از موضع حیرت و انفعال فرا میخوانَد و توجه آنان را به این نکته جلب مینماید که علم و معرفت، تکنولوژی تولیدی، ارتباطی و رفاهی؛ فلسفۀ وجودی خود را در ذات خویش نهفته دارند. دعوت به استفاده از دستاوردهای غرب و کنار نهادن روش، شیوه، نظم، اندیشهها و مفاهیم همراه آن؛ هنوز از مصداق، منطق، عدالت و شرایط اجراء فاصله دارد. در عین حال، تلاش برای «روی گرداندن کامل» و یا «پذیرش کامل» دستاوردهای غرب، هر دو افراطی بوده و از لحاظ تئوری و عمل غیر قابل تطبیق هستند. به جای این موضع گیریهای افراطی، باید به همکاری مثبت، تاثیرگذاری و تاثیرپذیریِ متقابل روی آورده و طرفین را در تولید، ابداع و تحول شریک بدانیم. پیش از ما نیز بسیاری از ملتها، در شرق و غرب عالم، توانستند با شجاعت و اعتماد به نفس، برون گرایی و همکاری دوجانبه با دیگران را در پیش گیرند؛ و در عین حال، به ویژگیها و فرهنگ خاص خود نیز پایبند باشند و بدین سان، فرصت و زمینۀ مناسبی برای کثرت گرایی، نوگرایی و ماندگاری بشریت پدید آوردند.
- [مؤسسه] از دولتهای حاکم در کشورهای اسلامی میخواهد که آخرین رمقهای باقیمانده در جان ملتها را دریابند و پیش از آنکه فرصت از دست برود، زمینۀ گفتگوی شجاعانه در داخل کشورها را فراهم کنند؛ گفتگویی که بتواند با ایجاد یک «قرارداد اجتماعی» نوین، [بخشی از] سلطۀ حکومت را در ازای افزایش شکوه [و محبوبیت] آن، قربانی نماید و مردم را از «دارندگان تابعیت»، به مرتبۀ «شهروند» ارتقاء دهد.
- [موسسه] از سازمان ملل، جامعۀ بین المللی و تصمیم گیرندگان بزرگ عرصۀ بینالملل میخواهد که از به کارگیری ابزار قدرت و سرکوب در گوشه کنار جهان، جلوگیری کنند؛ ابزاری که احاطه بر اندیشهها، باورها، آداب و رسوم، ملتها و سرزمینها را در دستور کار خود دارد. [و از سازمان ملل انتظار دارد] راهکارها و ساختارهای خود را مورد بازنگری و بازآفرینی قرار دهد. در این میان، حتی اِبراز حسن نیت در رویکرد به این مسائل و مرتبط دانستن آنها با یکدیگر، میتواند چهرۀ گزافه گویان و افراط گرایان را برملا کند و زمینه را برای گفتگوی آرام و پویا فراهم آورَد؛ گفتگویی که دیگر بار جهان را از پویایی و انسجام آکنده تواند کرد.
- [موسسه] بار دیگر به تمامی انسانهای آزاده در سراسر جهان یادآور میشود که «آزادی» یک اصل بوده و همانند دیگر ابعاد حقوق بشر، قابل تفکیک، تصرف یا گزینش نمیباشد.
هرچند دایرۀ آزادیهای فردی تقریبا در سراسر کرۀ زمین، به بهانههای مختلف (و ظاهرا توجیه شده) هر روز تنگتر میشود؛ در طول دهههای گذشته فقدان سادهترین جلوههای آزادی در برخی مناطق، پایههای حکومتهای استبدادی را مستحکم گردانده و سردمداران آن را در خاموش کردن هر ندای مخالف و رواج دادن مخدّر «تسلیم» و مسکّن «سرسپردگی» و «پذیرش» بیچون و چرا، یاری داده است. نظامهای اقتدارگرا، روحیۀ تلاش و نوآوری را در مسلخ استبداد و خودکامگی به قربانگاه بردهاند و جلوههای نوینی از استبداد، خشونت، سرکوب و تبعید را به منصّۀ ظهور رساندهاند؛ که افزایش شمار زندانها و بازداشتگاهها و پیدایش گورهای دسته جمعی و احساس شکست و تسلیم (در میان ملتها) را در پی داشته و به تدریج، اشغالگری، سلطه جویی و افراطیگری را به عنوان یک مشکل بزرگ جهانی موجب شده است.
این پیامدهای اسفبار، بیمقدمه و به یکباره پدید نیامدهاند و به ظاهر، نشانهای از پایان آنها نیز به چشم نمیآید. تصفیه حسابهایی که دولتهای بزرگ غربی با حکومت لیبی انجام دادند، ناخودآگاه این ذهنیت را به وجود میآورد که میتوان اصول و مبانی حقوق بشر را در قبال «معامله» و پرداخت پول، خرید و فروش کرد. هرچند رژیم لیبی، به خیال خود با این رفتار توانسته چهرۀ خویش را موجّه و زیبا جلوه دهد، اما هنوز هم در پس پرده، رایحۀ ناخوشایند استبداد، سرکوب و آدم ربایی از آن به مشام میرسد.
گواه این مدعا آنکه، رژیم لیبی هنوز هم در سرپوش نهادن بر جنایتی که با تعدّی بر امام موسی صدر و دو همراه ایشان، عواطف و احساسات نزدیکان، کشور و امت [اسلامی] آنان را مورد هجوم قرار داده، پافشاری میکند. خواستۀ ما، در حقیقت بازگشت یک «اصل» است، در مسلخ سکوت تردیدآمیز؛ و آزمونی است برای اطمینان از اینکه وقایعی همچون «لاکربی» تکرار نخواهد شد. معیاری است برای یکسان سازی معیارها و روی آوردن به راه حلهای فراگیر... و [تلاشی است] برای... «آزادی».