جهان تشيع، چهارده قرن پس از شهادت امام نخست خويش، حضور همزمان دو شخصيت گرانقدر را تجربه کرد يکي در لبنان و ديگري در ايران که هر دو بزرگوار به«امام» معروف و خوانده شدند.
جهان تشيع، چهارده قرن پس از شهادت امام نخست خويش، حضور همزمان دو شخصيت گرانقدر را تجربه کرد يکي در لبنان و ديگري در ايران که هر دو بزرگوار به«امام» معروف و خوانده شدند. انديشه و عملکرد امام خميني(ره) و امام موسي صدر، دو تربيت يافته حوزه علميه قم آنچنان بر مناسبات سياسي، اجتماعي و فرهنگي خاورميانه تأثير گذاشت که تاريخ خاورميانه را نميتوان بدون بررسي نقش آنان بررسي کرد.
حکمت ناخوشايند روزگار چنين بود که يکي از اين دو امام، دقيقاً نهم شهريور 1357 در آستانه پيروزي قيام ديگري، به طرز مشکوکي در بازديد از کشوري ميليتاريزه ربوده ميشود و در کمال ناباوري اين اختفاي مظلومانه و ناخواسته در پردهاي از ابهام و نسيان فرو ميرود. تلاش 31 ساله ياران صدر اگر چه توانسته است تاحدي از اين مساله نادر ناگوار رمزگشايي کند، اما هنوز سرنوشت وي نامعلوم است.
فراتر از تلاشهاي خانواده و ياران صدر و همچنين مذاکرات ديپلماتيک، آنچه به اهميت مسأله ميافزايد، پيگيري مجدانه امام خميني(ره) براي رهايي امام صدر است. بازخواني روابط اين دو مرد بزرگ فرصتي فراخ ميخواهد، مرداني که هر کدام به تنهايي ميتوانستند جهان را تکان دهند و براي آرمانهاي مشترک همکاريها و همياريهاي زيادي داشتهاند.
توصيهها، ديدارها و نامههاي امام انقلاب ايران در خصوص ربوده شدن رهبر شيعيان لبنان نشان ميدهد که ايشان بشدت نگران وضعيت امام موسي صدر و پيگير موضوع بودهاند. امام در نامههاي خود مدام ابراز نگراني ميکند و از مخاطبان درخواست فيصله اين قضيه را مينمايد.
امام خميني(ره) فرداي دستگيري امام موسي صدر طي نامهاي به ياسر عرفات با ابلاغ نگراني و تاثر خود از ربوده شدن صدر، از عرفات ميخواهد هر چه زودتر از مکان و سلامتي وي اطلاع پيدا کرده و به او خبر دهد. متن اين نامه بدين شرح است:
« بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جناب آقاي ياسر عرفات
رئيس کميته اجرائيه سازمان آزاديبخش فلسطين
از سلامت جناب حجتالاسلام آقاي سيدموسي صدر، رئيس مجلس شيعيان لبنان، هيچ گونه اطلاعي ندارم و موجب نگراني اينجانب است. از جنابعالي تقاضا دارم که هرچه زودتر از مکان ايشان اطلاع پيدا کرده و اينجانب را از سلامت ايشان آگاه گردانيد. توفيق جنابعالي را در اهداف اسلامي خواستارم.
روحاللَّه الموسوي الخميني.» ( صحيفه امام، ج3، ص: 458 )
ادامه نگارش نامههاي ديگر نشان ميدهد که امام خميني(ره) همزمان که مسائل پيچيده انقلاب اسلامي ايران را پيگيري ميکند، نگران وضعيت امام موسي صدر و پيگير آزادي وي هست. سواي توصيههاي شفاهي به ياران خود، در مهر 1357 در نامه اي به حافظ اسد، رييس جمهور وقت سوريه نيز از غيبت موسي صدر اظهار نگراني ميکند و از او به عنوان رييس جمهور کشوري اسلامي و رييس کنگره جبهه صمود و رفض ميخواهد تا نظر سران کشورهاي فعال در قضيه فلسطين را به پيگيري و حل مساله امام موسي صدر جلب نمايد. متن نامه به اين شرح است:
« بسم اللَّه الرحمن الرحيم
حضرت آقاي حافظ اسد
رئيسجمهوري سوريه و رئيس کنگره جبهه صمود و رفض
پس از اهداي سلام؛ اينجانب از غيبت جناب حجتالاسلام آقاي سيدموسي صدر نگران و متأثرم. از جنابعالي تقاضا دارم که اين موضوع را با سران کشورهايي که در قضيه فلسطين اجتماع کردهاند در ميان گذاريد و اهتمام آنان را جلب نماييد.
ما و ملت ايران، در اين عصر، گرفتار رژيمي هستيم که با اتکا به پشتيباني آمريکا ملت را در آتش ديکتاتوري و کشتارهاي دسته جمعي و سلب همه آزاديها ميسوزاند. ما از شما سران دولتهاي اسلامي براي رهايي ملت بيپناه ايران کمک ميخواهيم. برادران مسلمان شما در زير چکمه دژخيمان شاه خرد شدهاند و حکومت نظامي که در اکثر شهرستانهاي مهم ايران برپاست ملت را به جان آورده.
از پيامبر اسلام- صلي اللَّه عليه و آله و سلم- نقل ميشود: کُلُّکم راعٍ و کُلُّکم مَسئولٌ عن رَعِيته . همه افراد و از جمله شما سران دولتهاي اسلامي که قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را داريد مسئول هستيد. والسلام عليکم و رحمهاللَّه و برکاته.
روحاللَّه الموسوي الخميني. » ( صحيفه امام، ج3، ص: 479 )
امام همچنان نگران است، نامه ديگري را به در تاريخ 26 مهر 1357 به سرهنگ معمر قذافي مينويسد، همو که موسي صدر در پايتخت کشور او ربوده شد. امام از قذافي ميخواهد دولت ليبي، ياران و دوستداران صدر را از محل اقامت او مطلع نمايد. البته اين اتفاق هرگز صورت نميگيرد و همين عدم توجه دولت ليبي به مساله امام صدر باعث شد که بعدها امام خميني (ره) هرگز تقاضاي ديدار قذافي را نپذيرفت. متن نامه امام به قذافي چنين است:
« بسم اللَّه الرحمن الرحيم
حضرت رئيسجمهور ليبي
پس از اهداي سلام و تحيت؛ قضيه جناب حجتالاسلام آقاي صدر به شکل معمايي مرموز درآمده است. بستگان ايشان پس از بررسي ميگويند در ليبي هستند. چون جناب ايشان مورد احترام و محبت روحانيون و ديگر جناحها هستند و اين امر موجب نگراني آنهاست مقتضي است در آن اهتمام نماييد. و از دولت خودتان بخواهيد ما را از سلامت ايشان و محل اقامتشان مطلع نموده نگرانيها را رفع کنند. والسلام عليکم.
15 ذي القعده 98
روحاللَّه الموسوي الخميني » ( صحيفه امام، ج4، ص: 46 )
اظهار تأثر و نگراني امام تنها به نامه نگاري محدود نميشود. ايشان که در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان رهبر انقلاب مدام مورد توجه و سؤال خبرنگاران رسانههاي جهان است، در مصاحبههاي خود همواره از وضعيت موسي صدر اظهار گلايه ميکند و خواستار پايان اين قضيه است. اين مصاحبهها در حالي صورت ميگيرد که امام خميني(س) و ياران انقلاب با همه وجود درگير انقلابي در آستانه پيروزي هستند.
امام در 15 آبان 1357در نوفل لوشاتو در پاسخ به اين سوال خبرنگار مجله عربي زبان المستقبل که ميپرسد: ناپديد شدن امام موسي صدر، فکر هموطنان لبناني را اشغال کرده است. آيا در خصوص آن تماسهايي برقرار کرده ايد؟ و نتيجه تماسها چه بوده است؟، ميفرمايد: «در خصوص وضعيت حجت الاسلام آقاي سيد موسي صدر که مورد علاقه بسياري از مسلمين است اقداماتي کرده ايم و متأسفانه تاکنون به نتيجه نرسيدهايم.» (صحيفه امام، ج4، ص: 338)
در مصاحبه ديگري در 30 آبان 1357 در نوفل لوشاتو در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه لبناني النهار از عاملان ربوده شدن امام موسي صدر اظهار بي اطلاعي ميکند و علاقه خود را به وي اعلام مينمايد و ميگويد: «راجع به اينکه ايشان را چه کسي مخفي کرده است، من اطلاعي ندارم. اما راجع به اينکه ايشان زندهاند و برگردند، اميدوارم که زنده باشند و برگردند. من به ايشان علاقه دارم و اميدوارم که به سلامت برگردند و کار خودشان را ادامه دهند.» (صحيفه امام، ج4، ص: 443)
مصاحبه ديگر امام با خبرنگار روزنامه لبناني السفير در 2 آذر 1357 است که باز هم خواهان آزادي موسي صدر است و در پاسخ به اين سؤال که «آيا خبر جديدي در مورد امام موسي صدر هست»، ميفرمايد: «اقداماتي شده است؛ اميدواريم سودمند باشد و ايشان که مورد علاقه من و نيز شيعيان، بلکه مسلمين لبنان است، هر چه زودتر به وطن خويش برگشته و به کار خود مشغول شوند.» (صحيفه امام، ج5، ص: 82)
امام در 16 آذر 1357 در مصاحبه ديگري از اقدامات خود براي آزادي موسي صدر سخن ميگويد و در پاسخ به سوال خبرنگار لبناني نشريه«امل» ارگان جوانان حرکة المحرومين ميفرمايد: «در زماني که نجف بودم، تلگرافي به آقاي ياسر عرفات و تلگراف ديگري به رئيس جبهه صمود [ حافظ اسد ] در سوريه نمودم و اينجا هم وقتي سفير ليبي آمده بود راجع به ايشان صحبت کردم. اميدوارم هرچه زودتر ايشان به لبنان مراجعت نمايند و به مبارزاتشان عليه اسرائيل ادامه دهند. من از اين قضيه متأثرم و دعا ميکنم که ختم به خير شود.» (صحيفه امام، ج5، ص: 185)
امام همچنين در ديدار و گفتوگو با نمايندگان حرکة المحرومين لبنان با ايشان در نوفل لوشاتو در 6 آذر 1357 به تشريح اهميت مسأله امام موسي صدر ميپردازد و از ياران وي ميخواهد که در غياب امام خود، مأيوس نباشند و راه او را ادامه دهند. در اين ديدار، سيد حسين حسيني نماينده اين جنبش ميگويد:«زماني که مجلس شيعه و حرکة المحرومين به رهبري امام موسي کار خود را ادامه ميدهد و در وضعي که به اسلام و تشيع اعتقاد داريم و از راه موسي صدر الهام ميگيريم، ناگهان او را ربودند، که ضربه شديدي به ما زد و ما را سخت به خود مشغول کرد. قدرت فکري ما را گرفت که نتوانيم به شيعيان دنيا خصوصا ايران کمک کنيم.» و امام خميني (ره) در پاسخ به سخنان او ميفرمايد: «قضيه آقاي صدر بسيار مهم، و به ما هم لطمه وارد کرده است لکن اميدوارم بزودي برگردد، و کارها را که اسلامي است و به نفع شيعه، انجام دهند. در غياب ايشان نبايد شما آقايان مأيوس شويد. خدا با حق است پشتيبان همه است. بايد به شيعيان دلگرمي بدهيد. از تشتت پرهيز کنيد. خداوند وعده نصرت داده است. حق با شماست. مردم را اميدوار کنيد. به خود اتکا کنيد در تمامي موارد.» (صحيفه امام، ج5، ص: 135)
پيگيريهاي امام خميني(ره) براي حل معماي صدر پس از پيروزي انقلاب اسلامي جديت بيشتري به خود ميگيرد. اين بار امام به عنوان رهبر حقوقي و حقيقي نظام جمهوري اسلامي ايران، خواستار رمزگشايي از اين پرونده است.
امام در ديدار عبدالسلام جلود، معاون سرهنگ معمر القذافي در هفتم اسفند 1357 در مدرسه علوي از وضعيت امام موسي صدر، بشدت اظهار نگراني ميکند و از آنها ميخواهد به سرهنگ قذافي بگويند به اين وضعيت رسيدگي کند: «به محض بازگشت به ليبي به سرهنگ قذافي بگوييد هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسي صدر رسيدگي کند.» (صحيفه امام، ج6، ص: 257)
در اين ديدار، هيات ليبيايي از امام ميخواهند که اجازه دهند سرهنگ قذافي براي عرض تبريک به ايران بيايد که امام از اين کار استنکاف ميورزند و ميگويند:«من فعلاً به قم ميروم و اين ديدار را به زمان ديگري موکول کنيد.»( صحيفه امام، ج6، ص: 257)
امام در ديدار ديگري با هيئت ليبيايي به سرپرستي عبدالسلام جلود در چهارم ارديبهشت 1358در قم باز به شدت اظهار نگراني ميکند و حل اين مسأله را منوط به تلاش دولت ليبي ميداند و ميفرمايد: «قضيهاي که براي ما و علماي ايران و ساير اقشار به طور معما درآمده است اين فاجعه آقاي صدر است. من و علماي ايران براي اين فاجعه بسيار متأثر هستيم و اين براي ما يک معمايي است که اين معما حل نميشود الا به دست دولت ليبي. ما اين معما را ميخواهيم که برادر ما «معمر» و دولت حل کنند و ناراحتيهاي ما را به اتمام برسانند.
ايشان در ادامه به دولت ليبي تذکر ميدهد که ربوده شدن امام موسي صدر موجب سوءتفاهم بين ملت ايران و مليت ليبي خواهد بود: «من کراراً به وسائطي اين معنا را تذکر دادم لکن الآن نيز اکيداً تذکر ميدهم که اين معنا در شَعْب (ملت) ما و در بين علماي ما انعکاس سوئي دارد؛ و من ميل ندارم که بين ملت ما و دولت شما يک سوء تفاهمي باشد.
من از شما ميخواهم که اين معما را حل کنيد و موجب راحتي ما را فراهم کنيد.» (صحيفه امام، ج7، ص: 119)
امام خميني(ره) 30 ارديبهشت 1359در جمع اعضاي کادر مرکزي جنبش امل لبنان در جماران، امام موسي صدر را فرزند عزيز خود معرفي ميکند و ميگويد: «آقاي «صدر» يک مردي است که من ميتوانم بگويم او را بزرگ کردهام. [او] به منزله يک اولاد عزيز است براي من و من اميدوارم که انشاءاللَّه ايشان با سلامت برگردند به محل خودشان، و بسيار مورد تأسف است که ايشان را ما الان نميبينيم در بين خودمان .» (صحيفه امام، ج12، ص: 319)
دو سال پس از ربودن امام موسي صدر، 6 شهريور 1359 امام خميني(ره) در جمع خانواده وي در جماران امام شيعيان لبنان را تربيت يافته دامان خود معرفي ميکند و به شرح خدمات ايشان ميپردازد: «آقاي صدر را که من سالهاي طولاني ديدهام، بلکه بايد بگويم من بزرگ کردم ايشان را، من فضائلشان را ميدانم و خدمتهايي هم که بعد از آنکه به لبنان رفتهاند کردهاند، آن را هم ميدانم و آنچه که لبنان احتياج به ايشان دارد، باز آن را هم ميدانم. من اميدوارم که انشاءاللَّه، ايشان برگردند به محلّ خودشان و مسلمين آنجا از ايشان استفاده کنند.» در اين ديدار اعلام ميشود که شواهدي براي زنده بودن موسي صدر و حضورش در ليبي وجود دارد که امام خميني(ره) ميفرمايند: «همين حالا هم که ايشان ميگوييد، که شواهد داريم که در ليبي هستند، همين امر، در راه خدمت به مکتب و خدمت به اسلام است. اين هم براي ايشان عبادت نوشته ميشود. براي ماها هم اين اموري که واقع ميشود، بايد سهل باشد، از باب اينکه در راه اسلام است.»
امام در ادامه مصائب امام موسي صدر را به مصائب پيامبر تشبيه ميکند و ميگويد: «اين، هم مايه افتخار شماست و [هم] خانواده آقاي صدر که يک فرد لايقي که خدمت ميکرد، در راه خدمت گرفتارياي پيدا کرده است. من اميدوارم که اين گرفتاري آمدش زود سر بيايد و من دعا به ايشان ميکنم و خواهم کرد و اميدوارم که زودتر انشاءاللَّه، ايشان خلاص بشوند و برگردند.» (صحيفه امام، ج13، ص: 166)
امام خميني(ره) در سخنراني ديگري در 29 بهمن 1359 درجمع خانواده شهداي کشورها با اشاره به بيتوجهي کشورهاي اسلامي به مشکلات جهان اسلام و ادعاهاي دروغين حاميان حقوق بشر خطاب به خانواده و ياران امام صدر ميگويد: «ما شريک غم شما هستيم در اينکه از آقاي موسي صدر بياطلاعيم.» (صحيفه امام، ج14، ص: 136)
ديگر سخن امام(ره) در مورد امام موسي صدر آنگونه که در صحيفه امام آمده است، مربوط به ديدار کادر رهبري جنبش امل است که صبح روز 10 تير 1360 در جماران صورت گرفته است. امام در اين ديدار موسي صدر را بازوي قوي براي اسلام معرفي ميکند: «من از اينکه آقاي موسي صدر در بين شما نبوده است متأثرم. او مثل فرزند من است. او يک بازوي قوي براي اسلام بود.» (صحيفه امام، ج15، ص: 5)
31سال از معماي ناپديد شدن مظلومانه امام شيعيان لبنان ميگذرد؛ نه سرويسهاي امنيتي، نه تلاشهاي ديپلماتيک و نه پيگيريهاي مجدانه ياران و کسانش، هنوز نتوانسته است، راز سرنوشت نامعلوم موسي صدر را بازگشايد. او که زماني رهبر دلهاي ملت لبنان بود و گرهگشاي مشکلات آنان، اکنون 33 سال تمام است که اين مردم نميتوانند گرهگشاي مشکل او باشند.
منبع: پايگاه اطلاعرساني و خبري جماران