برای آنانی که در آن سال ها از عوامل رژیم فرار می کردند، لبنان نامی آشنا وامن است. این امنیت در سایه «امام موسی صدر»، رهبر ایرانی شیعیان لبنان وجود داشت. کسی که از سال ۱۳۳۸ که به لبنان رفت،تنها سه بار به ایران آمد و همین باعث شد بسیاری گمان کنند امام از ایران و حوادث آن دور است.
انقلاب ایران یاران بسیاری داشت که در سال های مبارزه، در داخل و خارج از ایران به نهضت مردم یاری می رساندند.
برای آنانی که در آن سال ها از عوامل رژیم فرار می کردند، لبنان نامی آشنا وامن است. این امنیت در سایه «امام موسی صدر»، رهبر ایرانی شیعیان لبنان وجود داشت. کسی که از سال 1338 که به لبنان رفت،تنها سه بار به ایران آمد و همین باعث شد بسیاری گمان کنند امام از ایران و حوادث آن دور است. این تصور تا آنجا پیش رفته که حتی امام موسی صدر را مخالف انقلاب و منتقد امام خمینی (ره) می دانند. نگاهی به فعالیت های امام صدر و مرور خاطرات اطرافیان، اشتباه بودن این تصور را به خوبی آشکار می کند.اسناد ساواک درباره امام صدر- که سه جلد آن چاپ شده است.- سند خوبی ست برای دانستن نقش امام در مبارزات مردم ایران علیه شاه.
آنجا که در نیمه دوم دهه چهل مخفیانه مبارزان ایرانی را در لبنان آموزش می دهد و حتی دستگاه اطلاعاتی ایران هم که تمام جزئیات فعالیت های امام صدر را زیر نظر دارد، از آن بی اطلاع است. یا آنجا که برای بسیاری از ایرانیان فراری گذرنامه لبنانی تهیه می کرد و آنان را در لبنان یا سوریه اسکان می داد؛ دو کشوری که یکی بواسطه حضور خود امام و جایگاهش، و دیگری به دلیل رابطه نزدیک حافظ اسد با ایشان، محل امنی برای فعالیت ایرانیان مبارز بود.
وقتی در اوایل تابستان 1342، امام خمینی دستگیر شد، امام موسی صدر به واتیکان و الازهر رفت تا از طریق مقامات دینی شاه را برای آزادی امام تحت فشار قرار دهد.با آزاد شدن امام خمینی، آیت الله خویی تاکید کرد که این آزادی بیش از هرچیز مرهون سفر آقای صدر بوده است.
با تبعید امام خمینی در سال 1343 به ترکیه و فشار دولت ترکیه بر ایشان که حتی اجازه پوشیدن لباس روحانیت را نمی داد، امام صدر با وجود اینکه در آن سال ها بطور علنی مقابل رژیم نمی ایستاد، اما دوباره به دیدار وزیر امور خارجه پاپ و مقامات الازهر رفت و آنان را به وضعیت دشوار امام خمینی بعنوان مرجع مردم ایران آگاه کرد و از آنان خواست به این مساله واکنش نشان دهند. به دنبال این دیدارها و اعتراض پاپ و دیگران، رژیم شاه امام خمینی را به نجف، مرکز تشیع جهان انتقال داد. جایی که اگرچه همچنان امام تحت نظر بود، اما امکان فعالیت بیشتری برای امام فراهم شد.
در سال 1347 وقتی از امام خمینی سوال کردند که:اگر امروز حرکت ومبارزه شما به نتیجه برسد آیا کسی را برای رهبری در نظر دارید؟ امام جواب دادند: بله،همین آقای صدر.
امام موسی صدر تنها یک بار با شاه ملاقات کرد: سال 1350 که برای آخرین بار به ایران آمد، به خواست کسانی چون شهیدان بهشتی، باهنر، مطهری و مرحوم مهندس بازرگان به دیدار شاه رفت تا از اعدام تنی چند از زندانیان سیاسی جلوگیری کند.اگرچه از قبل گفته بود که قول های شاه قابل اطمینان نیست، اما این دیدار انجام گرفت. در نتیجه، چند نفر، از جمله آقای هاشمی رفسنجانی از زندان آزاد شدند و دیگران، از جمله حنیف نژاد به جوخه اعدام سپرده شدند.
سال 1356 که دکتر شریعتی با تشدید فشار حکومت و تعطیلی حسینیه ارشاد، از ایران رفت، امام موسی صدر، در پاریس او را ملاقات کرد و از تشکیل «حسینیه ارشاد در تبعید» گفت. کاری که قرار بود به کمک امام صدر انجام شود، اما با فوت ناگهانی دکتر شریعتی ناکام ماند.
درگذشت دکتر شریعتی، نقطه مخالفت علنی و شدید امام با رژیم شاه بود. در زمانی که رژیم می خواست با تشیع جنازه دکتر بر اقدامات قبلی خود سرپوش بگذارد،امام موسی صدر ابتکار عمل را در دست گرفت و به کمک اعضای انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و با استفاده از 18 ساله شدن فرزند دکتر،پیکر را تحویل گرفتند، و امام با صحبت با مقامات سوریه، زینبیه را برای خاکسپاری آماده کرد و خود از لبنان به سوریه آمد تا بر امور نظارت داشته باشد.
در شرایطی که رژیم ترجیح می داد، حال که خود برگزار کننده مراسم نیست، پیکر دکتر در سکوت و بی خبری به خاک سپرده شود، امام صدر بر پیکر او نماز خواند و او را «شهید» نامید و شهید چمران بر مزار شریعتی مرثیه ای تاریخی خواند.
مراسم باشکوه چهلم دکتر شریعتی که با حضور شخصیت های مختلف سیاسی لبنان و مقاومت فلسطین و خانواده دکتر در بیروت برگزار شد، چنان خشم دستگاه امنیتی رژیم شاه را برانگیخت که مدتی بعد،در شهریور همان سال،تابعیت ایرانی امام موسی صدر و خانواده اش لغو شد و امام در واکنش به این اقدام گفت ایرانی بودن من چیزی نیست که کسی بتواند آن را از من بگیرد!
در این مراسم برای اولین بار تصویر امام خمینی در لبنان پخش شد و امام به صراحت به رژیم شاه حمله کرد و آن را دشمن اصلی شیعه خواند: « هر روز می شنویم که سرزمین علم و جهاد که پیشوا یا نمادی را پیش می کشند،از پندار همکاری و همیاری سخن می گویند و اظهار می دارند که خیر و صلاح شیعه را می خواهند! اگر خیر و صلاح شیعه را می خواستند هرگز طالقانی را دستگیر نمی کردند! اگر درپی منافع شیعیان بودند،پیشگامان بزرگ اندیشه را در ایران دستگیر نمی کردند! این ساواک ایران است که شیعه را قلع و قمع می کند،صفوف شیعیان را از هم می پاشد و جمعی از آنان را به زندان می افکند! اطلاعات ایران دست خطرناک خود را به اینجا نیز دراز کرده است تا پیکر شیعه را متلاشی کند و ما را به حال و روزی درآورد که مورد قبول نمی باشد! ما چنین وضعیتی را نمی پذیریم! آیا سکوت کنیم و با آنچه در پی متفرق ساختن ماست کنار آییم؟ هرگز!»
در اردیبهشت 1357، امام خمینی مصاحبه ای با روزنامه «لوموند» فرانسه انجام می دهد که در آن بصراحت اعلام می کنند « ماخواهان سرنگونی رژیم سلطنتی و تشکیل حکومت اسلامی هستیم.»
این مصاحبه که اولین گفت و گوی امام خمینی با یک رسانه غربی بود، نام امام را در اروپا منتشر کرد و باعث توجه بیش از پیش همگان به نجف شد.گزارشگر این مصاحبه «لوسین ژرژ» خبرنگار لوموند مقیم بیروت بود، که به پیشنهاد امام صدر، با سوالات از پیش تنظیم شده و بعنوان شهروند عادی به نجف رفت و با امام خمینی مصاحبه کرد تا رژیم عراق مانع کار نشود.
علاوه بر این اقدامات، امام موسی صدر در دیدار با مقامات مختلف عرب، از اهمیت و ماهیت انقلاب ایران می گفت و آنان را به همراهی و پشتیبانی ازآن دعوت می کرد. از جمله خطاب به امیر عبدالله، پادشاه عربستان،گفت: «در ایران انقلابی در شرف وقوع است.این انقلاب را مرجعی رهبری می کند که نامش آیت الله خمینی است.این انقلاب،اسلامی ست،نه طائفی ست و نه قومی.نه شیعی ست و نه ایرانی.انقلابی ست اسلامی که برای مسلمین جهان خیر و برکت به همراه دارد.پیروزی این انقلاب قریب الوقوع است و زمان زیادی نخواهد برد.از هم اکنون به شما سفارش می کنم برشماست که با آن رابطه ای سازنده و حسنه داشته باشید، فریب دسیسه های امریکا را نخورید و در دام اختلافات واقع نشوید....»
آخرین نوشته امام موسی صدر، مقاله ای ست با عنوان «ندای انبیا» درباره انقلاب ایران که در اول شهریور 57 در لوموند منتشر شد: «...موجی که امروز ایران را در می نوردد،پیش از هر چیز ندای پیامبران را در اذهان ما زنده می کند.اهداف حرکت در مصاحبه رهبر مخالفین،الامام الاکبر الخمینی با روزنامه لوموند به وضوح بیان شده است.این اهداف بیانگر اصالت حرکت و ابعاد قومی، فرهنگی و رهایی بخش آن هست....ارزشهای اخلاقی انسان متمدن،امروز در ایران در معرض تهدید قرار گرفته اند.تا زمانی که نظام ایران به نام «پیشرفت» و «دموکراسی» به خونریزی و سلب آزادی ها ادامه می دهد،هرقدر هم توسط جهان مورد حمایت قرار گیرد.نمی توان از این ارزش ها حفاظت نمود.»
و......9 شهریور 58، امام موسی صدر در سفر رسمی به لیبی، در حالی که مهمان رسمی دولت لیبی بود، به همراه دو همراهش ناپدید شد: درست شش ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
آنان که کمر به حذف امام صدر بستند می دانستند اگر او در لبنان باشد و انقلاب ایران به ثمر برسد، حرکت مردم ایران بسرعت فراگیر می شود و از مرزها فراتر می رود: یک حرکت شیعه با رهبری دو روحانی بزرگ که از سال های دور همراه و آشنا بودند: امام خمینی و امام موسی صدر: آنگاه تاریخ خاورمیانه و جهان اسلام طور دیگری نوشته می شد که قطعا به نفع قدرت های منطقه و حامیانشان نبود.
قذافی، نه رهبر شیعیان لبنان، که یکی از بزرگترین مبارزان و یاران انقلاب ایران را ربود که به غیبت طولانی مدت ایشان منجر شده است. غیبتی که با عمر انقلاب ایران برابر است و امروز در آستانه سی امین سالگرد انقلاب، معمای ربوده شدن امام موسی صدر همچنان بی پاسخ مانده است....انه علی رجعه لقادر