دکتر صادق طباطبایی در گفتوگو با خبرآنلاین گفت: در ایران، عدهای از ربودن امام موسی صدر در لیبی بدشان نیامد و ارادههایی برای پیگیری نکردن پرونده وجود داشت.
دکتر صادق طباطبایی در گفتوگو با خبرآنلاین گفت: در ایران، عدهای از ربودن امام موسی صدر در لیبی بدشان نیامد و ارادههایی برای پیگیری نکردن پرونده وجود داشت.
پایگاه خبرآنلاین به مناسبت سیزدهم آبان و سالروز اشغال سفارت امریکا در جمهوری اسلامی ایران، گفتوگویی با دکتر صادق طباطبایی سخنگوی دولت موقت ایران انجام داده است که در بخشی از آن به مسئله امام موسی صدر و قضیه ربودن ایشان اشاره شده است.
بخشی از این مصاحبه که مربوط به قضیه امام موسی صدر است، از این قرار است:
سوال: آقای طباطبایی میخواهم بحث دیگری را از شما بپرسم و آن مسئله امام موسی صدر است. شما مصاحبهها و گفت و گوهای زیادی در این باره انجام دادهاید و شاید به نظر برسد که مطلب ناگفتهای در این ارتباط باقی نمانده باشد. اما بیشتر مسایل به این موضوع برمیگردد و به دولت قذافی و کمتر به این مسئله از منظر داخلی توجه شده است. یک سوالی که وجود دارد مربوط به بیت آقای منتظری است. مشکل چهرهای مانند محمد منتظری با امام موسی صدر چه بود؟
جواب: محمد منتظری دوست معمر قذافی بود و یک عده از دوستان اصفهانی او و نیز کسانی مانند آقای غرضی و سید مهدی هاشمی که با بیت آقای منتظری مربوط و مرتبط بودند از قبل از انقلاب از دوستان قذافی بودند. متهم کردن قذافی و جلوگیری از نزدیک شدن او به ایران را ناشی از فعالیتهای طرفداران آقای صدر میدانستند. وقتی آقای قذافی میخواست به ایران بیاید آقای جلود اول آمد و ما راهش ندادیم و هواپیمای او را برگرداندیم. من آن موقع وزارت کشور بودم. به من خبر دادند که یک هواپیما با 150 دیپلمات عرب هستند که میخواهند وارد آسمان ایران شوند. من گفتم که مشخصاتشان را بپرسید که کی هستند و از کجا آمده اند. نگفتند. آقای نخست وزیر رفته بود زنجان.
سؤال: نخست وزیر که بود؟
جواب: آقای بازرگان. آقای دکتر یزدی هم در سفر بود بنابر این طبق قاعده در صورتی که اینها نبودند موضوع منتقل میشد به وزارت کشور. بعد از ظهر بود و وزیر هم نبود و من در دفترم بودم. با دفتر من در معاونت سیاسی تماس گرفتند. گفتم که به آسمان ایران راهشان ندهید و به نیرو هوایی هم اطلاع دادم که نگذارند اینها وارد ایران بشوند. من گفتم که این دیوانه بازی تنها میتواند توسط قذافی صورت بگیرد و آنها به اتکا محمد منتظری میخواستند این کار را انجام بدهند.
من همان موقع به دفتر امام زنگ زدم و به احمد آقا گفتم که همچین کاری شده است و من هم چنین دستوری داده ام، ممکن است یک چنین شیطنتی پشت این ماجرا باشد و شما در جریان باشید. دفعه بعد اینها رفتند و فرودگاه را اشغال کردند و آقای جلود را آوردند ولی امام حاضر نشد او را بپذیرد. جلود 40 روز در خانه آقای منتظری بست نشست که امام بپذیرند که قذافی بیاید و امام گفتند اول باید تکلیف آقای صدر مشخص بشود. آنها این موضوع را از چشم ماها میدیدند و فحشها زیادی به ما در روزنامههایشان میدادند. اگر بیانیههای سید مهدی هاشمی و محمد منتظری را در روزنامههایشان بخوانید یک کینه عجیبی به من داشتند و اصرار هم داشتند. کمترین فحششان به من عامل امپریالیسم بود. همچنین مطرح کردند اصلا دولت موقت به دستور امریکاییها موضوع آقای صدر را به لیبی مربوط کرده است. در حالی که امام صدر را اسراییل ربوده است ولی به درخواست اسراییلیها و فشار آمریکائیها دولت موقت مسئله لیبی را مطرح کردهاند که این دولت انقلابی را متهم و لکه دار کنند و نگذارند پیوند دو دولت انقلابی به نفع دولت انقلابی ایران تمام بشود. یعنی ما به درخواست آمریکاییها و اسراییلیها مسئله لیبی را مطرح کردهایم.
سؤال: البته برخی هم مسئله کمکهای تسلیحاتی لیبی به ایران را عامل این موضوع مطرح میکنند.
جواب: دقت کنید آقای صدر شش ماه قبل از پیروزی انقلاب ربوده شد. جنگی در کار نبود که مسئله کمک تسلیحاتی لیبی مطرح شود. این حرف های بی اساس مربوط به بعد از این ماجراهاست. آن موقع هنوزانقلاب پیروز نشده بود، جنگی شروع نشده بود. بعدا که جنگ شروع شد و ماجرای نپذیرفتن قذافی توسط امام پیش آمد؛ کار به این حرفها کشیده شد. آقای منتظری میگفت که روابط را کدر و خدشه دار نکنیم. بنابر این این حرف ها و احادیث به جیرهخواران آقای قذافی در بیت آقای منتظری مربوط می شد. البته من به شخص آقای منتظری در این تهاجمات به من و امثال من کاری ندارم؛ گرچه ایشان هم با صراحت می گفتند که این درست نیست که ما در این شرایط رابطه مان را با قذافی تیره کنیم و خود را از کمک های نظامی او محروم سازیم و در دنیا تنها بمانیم.
سؤال: چند وقت پیش ما گفت و گویی با جلال الدین فارسی داشتیم. آقای فارسی در آن گفت وگو به شدت شخصیت امام موسی صدر را نقد کردند. میان این دو نفر چه اتفاقی افتاده بوده؟
جواب: جلال فارسی فکر میکرد که مغز متفکر قرن بیستم است. از ایران هم فرار کرده بود و به لبنان آمده بود. در لبنان یک شخصیت بزرگی مانند امام موسی صدر بود و او با خودش فکر کرد که بهتر است از راه تخریب او خودش را بزرگ کند و شروع کرد علیه ایشان صحبت کردن و دروغ گفتن و ادعاهای خلاف طرح کردن و تحریک تعدادی انگشت شمار از جوانان بی خبر و کم تجربه ایرانی علیه امام صدر. به طور کلی باید گفت که آقای فارسی بد راهی را برای مطرح شدن خود انتخاب کرد. راه بی نتیجه بد اخلاقی و سوءظن و تخریب علیه شخصیتی همچون امام صدر را که مسیحیان به اندازه شیعیان به او دل باخته بودند و او را وجدان لبنان نامیده بودند؛ کسی که حوزه تاثیر سیاسی و عاطفی او از مرزهای لبنان به خارج کشیده شده و موفق می شده کسی مانند جمال عبدالناصر را با یاسر عرفات آشتی دهد.
آقای فارسی به یاسر عرفات نزدیک شده بود و به عبث میخواست رابطه امام صدر و یاسر عرفات را هم به هم بزند، خوب موفق هم نمیشد. هرکسی هم که پیش او میرفت او شروع میکرد به بدگویی از آقای صدر. این بدگوییها را نسبت به نزدیکان امام موسی صدر هم تعمیم میداد. به عنوان مثال چمران یکی از این چهرهها بود. موسسهای امام صدر در جنوب لبنان تاسیس کرده بود که رییس موقت آنجا شخصی بنام صالح حسینی از دوستان آقای فارسی بود. وقتی چمران به دعوت امام صدر به لبنان آمد؛ فارسی فهمید که صالح حسینی باید برود؛ بنابراین علیه چمران هم وارد کار شد. با سازمان الفتح هم سعی می کرد روابط آنها با شیعیان و سازمان امل را مخدوش کند. این نوع شیطنتها بیشتر معلول مشکلات شخصی خود او بود در حالی که امل و فتح مسالهای با هم نداشتند. آنها مدعی بودند که ما در خندق واحد علیه دشمن واحد در حال جنگ هستیم.
سؤال: چقدر امکان دارد که عواملی از داخل ایران باعث شده باشند که این اتفاق برای امام صدر بیافتد؟
جواب: یعنی در زمان شاه؟ مثلا عوامل ساواک باعث ربوده شدن امام موسی صدر شده باشند؟
سؤال: نه منظور من عدم پیگیری این مساله بعد از انقلاب است؟
جواب: مسلم است که یک ارادهای در ایران بود. همین جریانات و دوستان آقای قذافی نفوذ داشتند. قذافی هم پول خرج میکرد.
سؤال: چقدر امکان دارد چهرههایی مثل همین آقای فارسی که قبل از انقلاب در لبنان و فلسطین در رفت آمد بودند و با قذافی هم رابطه دوستی داشتند در عدم پیگیری وضعیت امام موسی صدر دخیل بوده باشند؟
جواب: من نمیخواهم آنها را تا این حد و اندازه به خباثت متهم کنم و بگویم که آنها در ربودن آقای صدر و تشویق قذافی به اینکار نقش داشتهاند. اما تا این حد را می توانم قبول کنم که آنها از ربوده شدن امام صدر بدشان نیامد. اما بیش از این نمیتوانم ادعا کنم.
سؤال: هیچ وقت در این سالها از پیگیری وضعیت امام صدر نا امید نشدید؟
جواب: ببینید دوتا مسئله است. یکی زنده بودن امام صدر است و یکی هم روشن شدن این مسئله که چه بر سر او آمده است. به فرض که آقای صدر در قید حیات نباشند آیا نباید تکلیف این موضوع روشن بشود که توسط چه کسی و کجا و چگونه این اتفاق افتاده و یا خدای ناکرده جسد ایشان کجاست؟
سؤال: هنوز امیدی به زنده بودن ایشان دارید؟
جواب: عمده تلاشها برای روشن شدن این موضوع است اما فرزندان ایشان صد در صد اعتقاد دارند که ایشان در قید حیات اند. اظهاراتی هم که میشود این امکان را نفی نمیکند. اظهاراتی که دال بر شهادت ایشان است خیلی متناقض و غالبا دست دوم است، در حالی که اظهارات دال بر حیات ایشان است خیلی واضحتر است و نقل آن هم نقل دست اول است. نقلهای مربوط به شهادت دست دوم و دست سوم است. به اضافه این اصل فقهی که اگر شخصی تا یک تاریخی بوده است و بعد از آن نمیدانید که چه بر سرش آمده است و با عمر طبیعی هم میتواند هنوز در قید حیات باشد نمیتوانید امر به شهادت یا وفات بدهید.
این مصاحبه روز شانزدهم آبان 1391 در سایت خبری خبرآنلاین منتشر شده است.