امام موسی صدر یک روز قبل از ربوده شدن، در یک مصاحبه مطبوعاتی در لیبی با مجله «النهضت» در کویت، اعراب را خصوصاً و عامه مسلمانان و دول اسلامی را عموماً نسبت به خطر تحقق مطامع اسرائیل آگاه ساخته و آنان را به ایجاد انسجام اسلامی و وحدت ملی دعوت کرده بود.
امام موسی صدر یک روز قبل از اجرای توطئه اختطاف خود، که توسط معمـر قذافی اجرا شد، در یک مصاحبه مطبوعاتی در لیبی با مخبر مجله «النهضت» در کویت، اعراب را خصوصاً و عامه مسلمانان و دول اسلامی را عموماً نسبت به خطر تحقق مطامع اسرائیل آگاه ساخته و آنان را به ایجاد انسجام اسلامی و وحدت ملی دعوت کرده بود.
نکات برجسته این گفتگو مـؤیـد نظر آیت الله العظمی موسوی اردبیلی است که میگوید: امام صدرآینده را خیلی زودتر و بیشتر از بقیه میدید و نیز تأکیدی است بر گفته شهید والامقام مرتضی مطهری در پاریس مبنی بر اینکه آقای صدرگاه پنجاه سال جلوتر از زمان خود را پیش بینی میکرد.
امام صدر در این گفتگو مبنای دیدگاه و تعهد خود را چنین توضیح میدهد:
• چنانکه میدانید من عالم دینی و ملتزم به دین هستم. ایمان به خداوند بنیان اعتقاد و التزام انسان دیندار است. ایمان مفهومی تجریدی و جدا از تلاشها و فعالیتهای زندگی نیست. ایمان دو بعد دارد. بعدی خدایی آسمانی و غیبی. این بعد جایگاه آدمی را در هستی مشخص میکند و اراده و آرزو و خواسته و اعتماد و اخلاص برای آدمی میآورد. اما بعد دیگر ایمان رو به سوی انسان در زمین و حیات و واقعیت خارجی او دارد. پیوند مومن به دیگر آدمیان، پیوندی کاملا ارگانیک است همه ادیان از زبان انبیا تأکید کردهاند که جدایی میان ایمان و اهتمام به امور مردمان ناممکن است. قرآن کریم نیز کسی را که از اطعام یتیم باز میماند و یا بر اطعام مسکین تشویق نمیکند، تکذیب کننده دین میشمارد.
به دیگر سخن اهتمام به امور محرومین جزء اساسی التزام عالم دین به دین است. در نگاه امام صدر که از متن کتاب آسمانی ما نشأت میگیرد، نظام آفرینش بر میزان و عدل استوار است. «والسماء رفعـهــا و و ضـع المـیــزان». انسان نیـزبه مثابه عضوی از این جهان منظم نمیتواند خارج از این نظام منضبط وسامانمند حرکت کند. حرکت انسان در این دایره هستی اگر مبتنی بر میزان و همآهنگ با عدل نباشد، ره به کمال نخواهد برد. همین دوعنصر است که پایه و مایه وحدت انسانها را در نظام هستی شکل میدهد. جامعه متحد انسانی اگر بر همین عناصر استوار بود، تمامی نیروهای آفرینش – ملائکه الله – در خدمت او بوده، جمع و جماعتی متحد، رو به سوی کمال و دارای خصلتی خدائی شکل خواهد گرفت.
امام صدر جامعه متحد جهانی را – تا قبل از حکـومت واحد موعـود – جامعهای نمیداند که همه آحاد آن از یک دین و آیین پیروی کنند. نگاه امام به جامعه لبنانی مرکب از سه دین و سه تمدن و ۱۶ طائفه، نمایانگـر دیدگاه ایشان به جامعه مطلوب جهانی است. جامعهای که از طوایف مختلف و فرهنگهای گوناگون و سنن و آداب متنوع شکل گرفته است. امام صدر جامعه آن روز لبنان را، زبان حال و مینیاتوری از فردای جهان انگاشته و از همین نقطه نظر بود که موفقیت خود را در «گفتگو و تعایش» در لبنان آن روز قابل تعمیم به سراسر جهان انگاشته، و آن را برای تمامی ملتهای طالب صلح، مطلوب و امکان پذیر میدانست.
از همین رو؛ با درکی صحیح و پیش هنگام از روند جهانی شدن، به عنوان فقیهی جامع الشرایط و بر اساس شناخت دقیق موضوعات و اقتضائات زمان و مکان، طرحی نو برای تنظیم رابطهای پایدار میان پیروان اسلام و مسیحیت و حتی پیروان راستین آئین موسی علیه السلام در انداخت. طرحی نو؛ که در همان مدت کوتاه خود، صلح و سعادت و همدلی را برای کشور کوچک لبنان به ارمغان آورد. الگوئی که میتوانست صلح و دوستی را در پهنه گیتی مستقر گرداند. به باور امام صدر، اگر این لبنان نبود؛ بایستی یک چنین لبنانی خلق میکردیم. در عین حال معتقد بود، چنین سرزمینی برای رژیمنژاد پرستی چون اسرائیل، غیر قابل تحمل میباشد.
امام صدر چارچوب فکری و عملی پروژه «گفتگو و تعایش» را چنان طراحی و اجرا نمود که به رغم ملحوظ نمودن تمامی دقایق و ظرایف شرع مقدس، در میان طوائف غیر مسلمان مقبولیتی گسترده یافت. صدر زمانی در لبنان شروع به کار کرد که شیعیان در بدترین شرایط معنوی و مادی قرار داشتند و جمعیتی فقیر و فاقد هویت فرهنگی و عقب مانده در سلسله مراتب جامعه لبنان به شمار میرفتند. برای ایجاد وحدت اسلامی لازم بود که شیعیان ابتدا جایگاه شایسته خود را بیابند و آنگاه به اتحاد با برادران اهل تسنن روی آورند.
از این رو زمانی امام صدر معماری پروژه «گفتگو و تعایش» را آغاز کرد که شیعیان منزلت رفیع و تاریخی در خور خود را باز یافته بودند. سه محور عمده، روح حاکم بر تلاش امام را شکل میدادند:
یکم - باز سازی عزت مسلمانان: امام صدر طی سالهای دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی که راه اندازی و هدایت پروژه «گفتگو و تعایش» را در لبنان بر عهداه داشت، به بارزترین شکلی ارزشها و موازین اسلامی را پاس میداشت و از همین رهگذر موجبات بازسازی عزت مسلمانان را که لااقل از سه قرن پیش از آن، شهروندان درجه دو و سه لبنان محسوب میشدند، فراهم ساخته و آنان را همپای مسیحیان در سطح شهروندان درجه یک قرار داد. استقبال گسترده طوائف مختلف مسیحی از تأسیس مجلس اعلای شیعیان در لبنان گواه این امر است.
دوم – القای معنویت در پیروان دیگر ادیان: امام صدر با تکیه بر استعداد ویژه و موروثی خود و نیز با بهره گیری از صفای باطن و مشی انسان دوستانه خویش نه تنها مراتب عقلانیت و خردورزی اسلام را در پروژه «گفتگو و تعایش» خود جلوه گر ساخت، بلکه همزمان با آن – بنا به اعتراف بزرگان مسیحی – موجی از عشق به خدا، و معنویت را در پیروان دیگر ادیان القا نمود. دهها حضور با شکوه و پر جلال و سخنرانیهای متعدد و پر شور که به دعوت مسیحیان در دیرها و کلیساهای لبنان – و حتی روسیه - از «دیر المخلص» در جنوب گرفته تا کلیسای «کبوشین» در بیروت و «مارمارون» در شمال، نمونه هائی اندک از این حقیقت هستند. یکی از رهبران کاتولیک در پایان سخنان امام صدر در مراسم موعظه روزه در کلیسای کبوشین میگوید: روحانیتی که امام صدر با یک سخنرانی در دیرها، کلیساها و قلوب جوانان ما میریزد، بیش از تمام معنویتی است که خود ما طی سالها در آنجا پدید آوردهایم.
سوم – خدمت به انسان: حل مشکلات دنیوی انسان معاصر سومین میدان تلاشهای امام صدر بود. زدودن آثار شوم استعمار فرهنگی و استثمار اقتصادی؛ امام صدر بر مبنای نگرش دینی خود، آخرت را از دنیا جدا نمیدانست. دنیا را به عنوان مزرعه آخرت میانگاشت. در اندرزنامه «سفارش ماندگار» تبلور این نوع تفکر به روشنترین وجهی باز گو شده است. همراهی تنگاتنگ رهبران دینی و تودههای مسیحی از پیر و جوان، زن و مرد و نیز همگامـی صادقانه پیروان اهل تسنن در برنامههای «حرکت المحرومین» علیه حرمان و مبارزه با فقـر و رنج وجهل و نیز رفع خطر تقسیم لبنان در پی خاموش ساختن آتش جنگ و تأسیس مقاومت لبنانی و جلوگیری از ایجاد جیش مارونی و تنفر از ایجاد جیش شیعی و نیز حضور مسلحانه در تظاهرات صور و بعلبک و ادای قسم جمعی برای ایجاد لبنان واحد و ملت واحد و ارتش واحد و جهاد گسترده برای فقر زدائی و محرومیت ستیزی و ارتقای جایگاه ملی واحد و... همه و همه نمودار این راه امام صدر هستند.
نقش این سه محور در گسترش اسلام و معرفی ارزشها و عناصر اصیل فرهنگ غنی شیعی به جهانیان، یاد آور این کلام نغز امام صدر است که میگفت: «اگر امروز چنین لبنانی وجود نمیداشت به خاطر اسلام و تشیع هم که شده، لازم بود آن را به وجود آوریم.
» امام صدر لبنان را ضرورتی تمدنی و دارای رسالتی تاریخی در عرصههای «گفتگوی اسلام و مسیحیت» و روابط دو تمدن عـربی و اروپائی میدانست، که از این رهگذر به بهترین وجه قادر است، چهره عاقل، عادل و انسان دوستانه اسلام و تشیع را به جهانیان بنمایاند؛ درست نقطه مقابل آنچه امروز شاهد آن هستیم. فقط خدا میداند که اگر دستهای مرموز امام صدر را از صحنه سیاسی و دینی خاورمیانه جدا نساخته بود، چهره این منطقه عظیم فرهنگی و تمدنی در جهان معاصر، چگونه شکلی به خود گرفته بود. مبانی فکری، فقهی و سیره عملی امام صدر
• «... نفس اینکه قرآن عین کلام خداست، بدین معناست که امکان دستیابی به فهم و برداشتهای جدید از آن وجود دارد. چه از نظر عمق و محتوا، سخن خدا حد بردار نمیباشد. و هرگاه با دانش و معرفت بیشتری بدان مراجعه کنیم، با تازه هائی روبرو میشویم، که همان مقصود نهفته خدا در کلام اوست، و همان چیـزی است که او برای ما در نظر گرفته است. انسان از طریق فهم و برداشتهای خویش و نیز از طریق تبلور این برداشتها و مناسبت هاست که پیشرفت کرده و تحول مییابد...»
از ویژگیهای بارز فکری و نظری امام صدر، آشنائی عمیق و تحلیلی ایشان از قرآن و سیره نبوی و کلام مولی امیرالمؤمنین و بویژه زندگی سراسر متنوع و عبرت آموزمعصومین است. برخوردهای به ظاهر متناقض ایشان در مقاطع مختلف و در شرایط گوناگون،گاه صبوری و بردباری، در حالتی دیگر تند و قاطع، در بزنگاهی نرم و توأم با ملاطفت، در برههای دیگر کوبنده و انعطاف ناپذیر، در زمانی به اصطلاح انقلابی و در حالتی دیگر مسالمت جویانه و پند آموز همه و همه نشان از آن دارد که امام به شدت به آرمانهای بلند و خدایگونه خود مؤمن و پای بند و سازش ناپذیر است اما در انتخاب راه و مسیر، پیرو عقلانیت محض بوده، بر حسب شرایط زمان و مکان، راه و روش را انتخاب میکند. از همین روگاه جنگیدن را جهاد میداند وگاه نجنگیدن را به عنوان مسیری انقلابی توصیه میکند.
مبنائی که حسین بن علی بر اساس آن بیعت با حکومت را نفی میکند و راه شهادت خود، یارانش و اسارت خاندانش را بر میگزیند، همان پایهای است که برادرش امام حسن تن به صلح میدهد، و یا امام علی بن موسی الرضا نیابت حاکم را پذیرا میشود. یکی در عین قناعت و ساده زیستی و حتی قبول اسارت و زندان به ایفای رسالت خویش میپردازد و دیگری به انتخاب زندگی آرام و برخوردار از رفاه نسبی روی آورده، کلاس درس و بحث تشکیل میدهد و صدها دانشمند در علوم مختلف تربیت میکند. شناخت شرایط سیاسی و اجتماعی روز و ویژگیهای زمانی زمامداران و مردم و درک ملاک و معیار معصوم در گزینش شیوه زندگی، امری بود که امام صدر پیوسته به یاران و شاگردان خویش توصیه میکرد.
• «این کافی نیست که بدانیم پیامبر آن روز چه کرد، بلکه باید بدانیم اگر آن بزرگوار امروز بود چه میکرد.»
• «امامان معصوم که جانشینان پیامبر هستند، از نظر جهتگیری حرکت که همانا رهپوئی به سوی خداست، دقیقاً مثل هم هستند، اما در جزئیات آن با یک دیگر تفاوت دارند... بر این اساس و با توجه به چنین الگوهائی از زندگانی جانشینان معصوم پیامبر خدا، میتوان زندگی آنان را به ادوار مختلف و مسئولیتهایی که تماماً در راستای پاسداری از امت و دین اسلام، و دارای این هدف بوده است که منطق و رفتار اسلامی را در زندگی آحاد مسلمانان متجلی سازد. منطق و رفتاری که گاهی در قالب حکومت، گاهی در قالب نصیحت، گاهی در قالب ایجاد مکتبی ایدئولوژیک و مبارز و گاهی در قالب بر پانمودن جریانی معارض....»
• «فرآیند پیاده سازی رسالت، در ابعاد و محورهای گوناگونی صورت میپذیرد، که برخی از آن اجتهادی هستند، یعنی باید بر اساس دلایلی عقلی و قانع کنند، فهم و درک شوند....»
امام صدر معتقد بود:
• «ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی میگرفتند؛ جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوتها، و یاری مستضعفان و رنجدیدگان؛ و این دو نیز حقیقتی یگانه هستند. و چون ادیان پیروز شدند و همراه با آنها مستضعفان نیز پیروز شدند، طاغوتها چهره عوض کردند، و برای دستیابی به غنایم از ادیان پیشی گرفتند. و در پی حکم راندن بر ادیان به نام ادیان برآمدند؛ و اینگونه رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت، و ادیان نیز دچار مصیبت و اختلاف شدند و هیچ اختلاف و نزاعی نیست مگر در راستای منافع سودجویان.»
یکی از عوامل موفقیت امام صدر که سبب گستردگی فعالیتها و آراء ایشان نیز میباشد، شجاعت ایشان در برخورد با واقعیتهای ملموس جوامع، و همچنین اعتقاد صادقانه ایشان به توانمندی منحصر به فرد اسلام در پاسخ گوئی به مسائل نوین روز است. امام موسی صدر با تسلط کامل به اندیشه و مبانی اسلام و نیز با به خدمت گرفتن علوم جدید، شجاعانه به میان جامعه رفت، خود را در معرض انواع سؤالات جدید، ابهامات جوانان، انتقادات دیگر ادیان و پاسخگوئی به مسائل مستحدثه قرار داد، و در این چالش – که این روزها با نام تطبیق دین با نیازهای جدید بشر از آن یاد میشود – سر بلند از میدان بیرون آمد.
همین واقعیت است که باعث شد «امام صدر به عنوان فقیهی بزرگ در جهان شناخته شود.» «تفکر بالای فقهیاش – حتی در دوران نوجوانی و طلبگی - آنقدر درخشان و ارزشمند بود که به محض ورود به حوزه علمیه نجف؛ در آن حوزه پر برکت هزارساله این گونه جا باز کرده و خوش درخشیده است.»
حقیقت آن است که وقتی آرای خلاف مشهور ایشان در باب موسیقی، طهارت اهل کتاب، ذبیحه اهل کتاب؛ دست دادن با خانمهای غیر مسلمان در اروپای چهل سال پیش، حضور در محافل بانوان بدون پوشش اسلامی به قصد ارشاد و وارد کردن آنان به صحنههای اجتماع و جهاد، موجبات خشم افراد تنگ نظر و مقدس مآب را فراهم ساخت و نزد بزرگان نجف از جمله آیات عظام حکیم و خوئی شکوه بردند، با کمال حیرت مشاهده کردند که آن بزرگان بر رفتار امام صدر صحه گذارده و آن را برخاسته از آرای محکم فقهی ایشان دانسته و آن را حمل بر ضرورت و اقتضاء زمانی – در نظر امام صدر – دانسته بودند. انسجام اسلامی و وحدت ملی بهترین بیان را در این زمینه از گفتگوی امام موسی صدر با خبرنگارمجله کویتی «النهضت» که در طلیعه کلام بدان اشاره کردم استخراج میکنیم. ایشان در ارتباط با اتحاد فرق مذهبی و وحدت ملی در لبنان، به عنوان نموداری از امت اسلامی، میگوید: «پابرجایی وطن و وحدت امت و سلامت اجتماع اموریاند که تنها با عدل فراهم میشوند، چیزی که امروزه ایجاد فرصت مساوی برای همه شهروندان خوانده میشود.
در غیر این صورت جامعه نابود میشود.» در مورد انگیزه خود برای ایجاد وحدت و سلامت اجتماع و تحقق عدالت میگوید: «تلاشهای مستمر و فزاینده ما برای درمان این مصیبتها از ژرفای ایمانم به خدا و دوستیام به وطن و انسانیت، سرچشمه میگیرد.» آنگاه امام صدر ابزارها و امکانات خود را در راه انجام این تعهد چنین معرفی میکند: «امکانات من اطمینان مردم و پاسخهای مثبت آنان است که بر احساسات دینی و اطمینان قلبی و محبت آنان استوار است.»
امام صدر زمان شروع تلاشهای خود را چنین معرفی میکند: «این جنبش را از زمانی آغاز کردم که فعالیتم را در صور و پس از آن در بیروت به عنوان عالم دینی شروع کردم. در این برهه واقعیت وضعیت محرومین را دریافتم و پس از آن با دوستان شروع کردیم به نصیحت و اصرار و خواهش و سخنرانی و تهدید. همه وسایل را به کار گرفتیم. از سیاست نیز بهره بردیم. وقتی این طرح با شکست مواجه شد و طرفهای دیگر بر مواضع خود پافشاری کردند، به ناچار فعالیتهای جنبش را افزایش دادیم و اجتماعات و تظاهرات و گردهماییهایی صورت دادیم.»
امام موسی صدر در پاسخ به این سؤال که اگر شما به جای مطران ایلاریون کبوچی بودید و وطنتان اسیر و اشغال شده بود، چه میکردید؟ میگوید: «من هم مانند هر کسی میدانم که اسرائیل دشمن عرب، مسلمین، مسیحیان و انسانیت و سرانجام دشمن خداوند سبحان است. فکر نمیکنم در طول تاریخ، انسانی بتواند موضعی روشنتر از موضعی که باید در برابر اسرائیل بگیرد، داشته باشد. چه بسا کسانی که شهادت در راه خدا را آرزو میکنند، نمیتوانند میدانی شریفتر از این میدان بیابند.
از همین رو من در لبنان و در کرانه باختری بر خود لازم میبینم که همه آنچه دارم از جمله جان خود را برای مبارزه با اسرائیل به کار گیرم. امام صدر وجود رژیم صهیونیستی را حتی برای قوم یهود خطر ناک دانسته و میگوید: «این جنگ – مبارزه با اسرائیل - خدمت بزرگی حتی به یهودیان است زیرا صهیونیسم و نظامنژاد پرست آن یکی از مهمترین خطرها برای آنان است و ضربات جبران ناپذیری به آنان وارد میکند.» وی در پاسخ به سؤال خبرنگار که میگوید اگر اسرائیل حمله همه جانبهای را علیه لبنان آغاز کند چه میکنید و آیا لباس روحانیت شما مانع نخواهد بود؛ امام با صراحت میگوید: «بدون شک به مبارزان میپیوندم. پیش از این و از سالها پیش به رهبران فلسطینی گفتهام که شما از جانب خودتان و ما این واجب را به جای میآورید.
اگر آنان نبودند این واجب بر عهده ما بود که آن را به جای آوریم. اگر این لباس مانع فعالیت مبارزاتی من برای دفاع از وطن شود، به سرعت آن را از تن در میآورم.» امام صدر آنگاه به تشریح توطئههای خطرناک اسرائیل در ایجاد تفرقه میان فرق مختلف پرداخته و پیش بینی میکند: «از همه اینها مهمتر، بازی جدیدی است که اسرائیل اخیرا آغاز و دبیر هیأت دولتش نیز از آن یاد کرده است. اسرائیل تلاش میکند تا نقش حامی اقلیتهای قومی و مذهبی را در جهان عرب ایفا کند؛ این بیانگر خطراتی است که نه تنها لبنان، بلکه کل جهان عرب و منطقه خاورمیانه را تهدید میکند. چه اغلب کشورها یک یا چند اقلیت را پذیرا هستند. افراد ناآگاه یا غیر مخلص نیز که به راحتی مورد سوء استفاده دشمن واقع میشوند، میان همه ملتها وجود دارند.» در برخورد با این توطئه رژیم صهیونیستی تا آنجا که به لبنان مربوط میشود، امام معتقد است:
• «بهترین راه برای بر نخوردن به بن بست آن است که یک جبهه ملی و فراگیر لبنانی، متشکل از رهبران مسیحی، خصوصا مارونی، و تمامی نیروهای فعال سیاسی موجود در کشور تشکیل شود. این جبهه باید نشان دهد که لبنان و تمامی گروهها و طوائف آن، خواهان صلح، وحدت ملی و داشتن روابطی برادرانه با جهان عرب هستند و در عین حال همکاری با اسرائیل را رد میکنند و تبدیل شدن به ابزاری برای فتنه جویی در جهان عرب را نیز بر نمیتابند.
• چنین جبههای باید موضع مسیحیان لبنان را از آنچه «جبهه لبنانی» اعلان میکند، جدا سازد. چنین جبههای باید از حکومت قانونی لبنان حمایت کند و آن را در راه تأسیس نهادهای سالم ملی یاری دهد. تنها در این صورت است که راه برون رفت از بحران به رویمان گشوده خواهد شد.» بدون تردید مطامع اسرائیل در لبنان زمانی تحقق مییافت که ستون فقرات مقاومت لبنانی که همان رهبری شیعیان و جانفشانیهای آنان است درهم شکسته میشد. در این زمینه امام با صراحت میگوید:
• «فشارهایی که خصوصا در لبنان، بر طائفه اسلامی شیعه وارد شده و میشود، بسیار بالاتر از آن است که به وصف در آید. این طائفه بهای مواضع ملی، قومی و انسانی خود را میپردازد. در حالیکه اگر به اصول و ارزشهای خود پایبند نبود، به راحتی میتوانست از زیر بار مصیبتها شانه خالی کند.
در جریان حوادث اخیر لبنان متجاوز از ۳۰ هزار نفر از شیعیان کشته، مجروح یا ناقص العضو شدند. دهها هزار خانه و مغازه منهدم گردید و خسارتهای مادی فراوان دیگری که هر کدام جزئی از این مصیبت بزرگ هستند، به بار آمد. فشارهای فراوانی بر رهبران طائفه وارد آمد و تلاشهای بیشماری برای ایجاد تفرقه در داخل طائفه و نیز فتنه انگیزی میان شیعیان و سایر برادران مسلمان لبنانی، سازمان مقاومت فلسطین و تمامی اعراب انجام گرفت.
• آنچه از شیعیان خواسته میشد آن بود که نقش اقلیت را بازی کند و همراه جبهه لبنانی در مقابل سازمان مقاومت فلسطین موضع بگیرد.»
هوشیاری امام صدر و پایداری در برابر این فشارها از یک سو موجب دشمنیهای گوناگون از سوی دشمنان دانا و دوستان نادان و از دیگرسو سبب رذالتهای گستاخانه و ناجوانمردانه ایادی ساواک و موساد و سیا و نیـز به قول امام خمینی آخوندهای درباری و مقدسین احمق میگردید.
من خود شاهد زندهای بر این دشمنیها و انواع حیلههای گروههای مختلف بودم. دردناکتر از همه ناجوانمردیهای کسانی بود که از موضع به ظاهر انسانی ولی در اساس مبتنی بر عقدهها و کینهها و حسادتهای فردی و گروهی حرکت میکردند و حتی میکوشیدند یاران امام خمینی را در نجف تحت تأثیر قرار داده و رابطه ایشان با امام صدر را مکـدر سازند.
آنچه بیش از همه جان و دل را به آتش میکشید این بود که مشاهده میشد چگونه ترفندهای اسرائیل در خام کردن انسانهای ناآگاه اما پر مدعا مؤثر میافتاد. بگذارید این فراز را نیز از زبان امام صدر بخوانیم. امام صدر در پاسخ سؤال خبرنگار که میپرسد: اگر شیعیان از مواضع خود عدول میکردند چه میشد؟ میگوید:
• «۱ - سازمان مقاومت فلسطین تصفیه میشد و طراحان پروژه «صلح غربی» خاورمیانه فرصت مییافتند تا در غیاب فلسطینیها برنامه خود را اجرا کنند.
• ۲ - لبنان به «اسرائیل دوم»، آن هم در داخل جهان عرب تبدیل میشد. توضیح آنکه اسرائیل در خارج جهان عرب قرار دارد و یک لبنانِ «عربی» و «دوست اسرائیل» به طایر پنجم جهان عرب بدل میشد.
• ۳ - مسأله اقلیتها شدیداً اوج میگرفت و آتش فتنه اختلافات شیعه و سنی مجدداً در اقصی نقاط جهان اسلام شعله ور میشد. بدیهی است که چنین وضعیتی ضعف و تشتت هر چه بیشتر امت اسلامی را در پی میداشت.
• با توجه به این مسائل، رهبران طائفه شیعه دو گزینه در پیش روی داشتند: یا باید صلح ننگین را انتخاب میکردند؛ یا اینکه راه عزت، افتخار و همنوایی با حق، تاریخ و مصالح تمامی فرزندان خود در سراسر جهان را بر میگزیدند.
• طبیعتا آنها راه دوم را برگزیدند. یعنی صلح ننگین را رد کردند و تمامی عواقب سنگین و تلخ آن را به جان خریدند. بنابراین طبیعی بود که قربانی دهند و خطرها و فشارهای داخلی و خارجی فراوانی را متحمل شوند. خطرها و فشارهایی که تا همین لحظه نیز ادامه یافتهاند.
همین چند روز پیش بود که شنیدیم، مناخیم بگین آمادگی اسرائیل را برای حمایت از شیعیان لبنان اعلان کرده است. البته پر واضح بود که ما این توطئه جدید رژیم صهیونیستی را که لبنان، عزت و تاریخمان را هدف قرار داده است، با قاطعیت رد کنیم؛ حتی اگر به مصائب دیگری منجر شود.» گوئی امام صدر آنچه را که ساعاتی بعد قرار بود اتفاق افتد پیش بینی کرده و خود را برای قبول آن آماده کرده بود که همانا اجرای طرح توطئه حذف امام موسی صدر از صحنه سیاسی خاورمیانه بود.
امام صدر در آخرین مرحله از سفر دورهای خود به کشورهای عربی، اسلامی، آفریقائی به الجزایر رفت، همان سفر که هواری بومدین ایشان را به دیدار با قذافی ترغیب کرده و خود نیز دو سه هفته بعد در یک سفر رسمی به شوروی به طرز مشکوکی مسموم شد و نهایتاً جان سپرد. در آنجا در پاسخ دوستی که احوالش را جویا شد گفت: «حال کسی را دارم که شمشیری بالای سرش باشد.»...............................................
ادامه دارد...