اين جدل دو پسر بچه نوجوان بود كه با اشاره به رونوشت شناسنامه امام كه بر ديوار غرفه نصب شده بود داشتند با هم بحث مي كردند. رو به آنها گفتم هم صدرالدين پدر و هم صدرالدين پسر.
طيبه بغدادي
صدرالدين پدر يا صدرالدين پسر؟ مسئله اين است. اين جدل دو پسر بچه نوجوان بود كه با اشاره به رونوشت شناسنامه امام كه بر ديوار غرفه نصب شده بود داشتند با هم بحث مي كردند. رو به آنها گفتم هم صدرالدين پدر و هم صدرالدين پسر. يكي از آنها با خوشحالي رو به دوستش گفت: نگفتم. و بعد ادامه داد مثل من. پرسيدم اسم شما چيه؟ گفت. صدرالدين محمد. با لبخندي همراهيش كردم.
اين تازه بخشي از بحث هايي بود كه حول شناسنامه امام شكل مي گرفت. خيلي ها با دقت آن را مي خواندند،بسياري با افتخار مي گفتند: قمي است، همشهري ماست. بعضي هم اصلا اين موضوع را نمي دانستند كه امام ايراني است. آن وقت بود كه با اشاره به رونوشت شناسنامه كلي تعجب مي كردند. خصوصا وقتي به تاريخ تولد او مي رسيدند. مهندس فيروزان امروز يك ساعتي را در بين علاقمندان به امام و پيگيري سرنوشت ايشان گذراند. به سوالات آنها پاسخ گفت و درباره آخرين وضعيت پرونده و شكل پيگيري آن بعد از سقوط قذافي صحبت كرد.
از حاشيه اين برنامه ، تراكت اطلاعيه اي بود كه دوستان موسسه روزهاي قبل به ديوار غرفه زده بودند. تيتر اين اطلاعيه «سفر به ليبي» بود. بعضي فكر مي كردند اينجا ثبت نام سفر به ليبي مي شود، ما فقط با لبخندي برايشان توضيح مي داديم. امروز هم مثل روزها ديگر و سالهاي قبل بسياري از سرنوشت امام و روند پيگيري پرونده ايشان مي پرسند. شايد تنها فرقش اين بود كه امروز من با فرد مغرضي برخورد نكردم. البته بعضي اصرار بر شهادت امام داشتند اما مشخص بود كه يا كم اطلاع هستند يا استنباط شخصي خود را مي گويند.
اما بسياري ديگر دردمند بودند و علاقمند و اميدوار به بازگشت امام كه البته موجب دلگرمي ما بود. امروز جوانان و نوجواناني بودند كه وقتي از امام برايشان مي گفتم لذت را در برق چشمانشان مي ديدم ،حسي كه چند سال قبل خودم ذره ذره چشيده بودم. موسي صدر را بايد آرا م آرا م مزه كرد. اينگونه است كه بعد از مدتي مي بيني در درياي صدر غرق شده اي بي آنكه از كسي كمكي بخواهي تا نجاتت دهد.