محمدتقی فاضل میبدی
در یکصد سال اخیر؛ یعنی پس از مشروطیت، حوزه فقاهت در ایران و نجف با چالشهای زیادی مواجه شد. چنانکه معدودی از فقیهان نسبت به پارهای از مسایل مربوط به مدرنیته ادبار کرده یا فتوای تحریم در مورد آ ن صادر کردند؛ مثلا حق مشارکت زنان در انتخابات که از دستآوردهای تجدد است، چیزی نبود که مورد استقبال همه فقیهان قرار گیرد. درهر صورت این تحولات برخی از فقیهان را به تامل فرو برد و به جای فتوای تحریم، به دوباره خوانی و باز فهمی متون دینی پرداختند و ظرفیت و عقلانیت فقه را به گونهای یافتند که میتواند در میدان این چالش گام نهد.
از باب نمونه مرحوم نائینی با تالیف کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» توانست با استناد به آیات و روایات، فلسفه سیاسی نوینی را پی بریزد و دستی بر سنت و دست دیگر بر تجدد قرار دهد و طرح آشتی افکند. از این رو، آخوند خراسانی و میرزای نابینی اندیشه نوین سیاسی را جایگزین اندیشه سیاسی کلاسیک اسلامی کردند و با تأیید نظام مشروطه، عقلانیت فقه شیعی را تحولی بخشیدند.
اندیشه تحول خواهی بر اساس نظام فقهی شیعی، هر چند ابتدا با بیمهری برخی روبرو شد؛ اما به حوزهها راه یافت. مرحوم شهید صدر در حوزه نجف با تدوین دو کتاب گرانسنگ «فلسفتنا» و «اقتصادنا» تفکر تازهای را در حوزه تفقه عرضه کرد و توانست یک معرفتشناسی جدید با نگارش حلقات اصول طرح کند. البته هراسی که امثال شهید صدر را در حوزه عراق فرا گرفته بود، گستردگی خطر مارکسیسم بود که یک نوع تجدد گرایی خارج از چارچوب سنت را به همراه داشت. فقیهی چون شهید صدر پذیرفته بود که باید یک نوگرایی در حوزه معرفتی اسلام صورت گیرد، اما نگرانی قضیه این بود که مبادا سبک التقاطی و مبانی مارکسیستی در حوزه نواندیشی دینی نفوذ کند.
او میگوید: «حرکت نواندیشی که بر اساس غیردینی باشد و با ایدئولوژی غیراسلامی در پیوند قرار گیرد، ممکن نیست؛ زیرا چنین حرکتی نه قادر است تفسیر درست از اسلام ارابه دهد، نه میتواند قاطبه امت را به پذیرش دیدگاه خود در تفسیر اسلام وادار سازد. اما اگر یک جنبش نوگرایی دینی بر پایه اسلام تکیه نماید و پیوند استواری با مبادی و مبانی اسلام در میان مردم داشته باشد و دین اسلام را حکومتی متبلور سازد که مردم را به نیک وا میدارد و از کارهای زشت پرهیز میدارد، چنین حرکتی میتواند بیشتر محافظهکاران و سنت گرایان را به نوگرایی کشانده و به تحرک و پویایی وادارد.» (الاسلام یقود الحیاه، شهید صدر، ص۶۲)
روشن است که محمد باقر صدر به عنوان فقیه نواندیش پذیرفته است که باید یک نوگرایی صورت گیرد که البته هر حرکت و تحولی در عرصه فقه و اجتهاد باید بر مبانی اسلام صورت پذیرد؛ کتاب، سنت، اجماع و عقل. نگاه امثال صدر به عقل به عنوان یک منبع اجتهادی، نگاه جدیدی است. او میگوید: «آنچه دلیل عقلی نامیده میشود و مجتهدان و محدثان درباره آن در این خصوص که آیا عمل بدان رواست یا نه اختلاف کردهاند ما هر چند ایمان داریم که عمل بدین دلیل جایز است؛ اما حتی حکمی واحد نیافتهایم که اثبات آن بر دلیل عقل بدین معنا توقف داشته باشد. بلکه هر آنچه به دلیل عقل ثابت شود، در همان زمان به کتاب یا سنت نیز ثابت است.» (محمدباقر صدر، الفتاوی الواضحه، ص۱۵)
***همچنین «امام موسی صدر» هم میان نواندیشان دینی و احیا گران اسلامی سده اخیر قرار دارد. ذهن و فکر در این مسیر، حول دو محور است؛ نخست وحدت مسلمین و دیگر بازنگری در احکام اجتماعی شریعت و این دو از هم تفکیک ناپذیرند.
در اینجا به چند مسئله باید اشاره کرد. نخست اینکه امام موسی صدر علاوه بر قرابت سببی و نسبی که با شهید محمدباقر صدر داشت، یک نوع قرابت فکری نیز با این فقیه برجسته داشته است. دیگر اینکه امام موسی صدر علاوه بر هوش و ذکاوت خانوادگی که اجداد او از نوابغ علمی حوزهها بودند، از لحاظ مدارج علمی در مرحله بالای اجتهاد قرار داشت. سوم اینکه نامبرده دو دهه از عمر خود را در حساسترین منطقه از جهان اسلام؛ یعنی لبنان و در دنیای سیاست و مرتبط با متفکران سیاسی سپری کرد و اندوختههای فراحوزوی اندوخت. مسایل دنیای اسلام و دنیای غرب را از نزدیک میشناخت و در عینیت جوامع اسلامی هوشمندانه حضور داشت. از این رو، از دغدغههای فکریاش تحقق وحدت در جهان اسلام بود.
او این وحدت را نه فقط برای مبارزه با دشمنان اسلام، بلکه تعالی و تکامل مسلمانان و کاهش اختلافاتشان میدانست. مهمترین طرح و تئوری سید موسی صدر برای وحدت مسلمانان کاهش اختلافات فقهی نسبت به مسایل اجتماعی بود. او هیچگاه نمیخواست که عالمان و فقیهان مسلمان در تمامی مسایل فقهی به وحدت نظر دست یابند، زیرا چنین کاری نه ممکن بود و نه مطلوب؛ بلکه به وحدت در مسایلی میاندیشید که مسلمانان را در سطح جامعه یکپارچه جلوه دهد.
مثلاً در نامهای خطاب به شیخ حسن خالد مفتی لبنان مینویسد: «... میتوان این پیشنهاد را بررسی کرد که در رویت هلال، به طریق نوین علمی و تعیین زاویه دید هلال در افق تکیه و روز عید را با دقت علمی مشخص کنیم تا همه مسلمانان در یک روز عید داشته باشند و در بسیاری دشوارهای صرفهجویی شود و از لحاظ تعطیل و دید و بازدید دشواریهای ناشی از تعدد روزهای عید را نداشته باشیم، نیز میتوان شکلی از اذان را که برای همگان مورد قبول باشد بررسی کرد...» (امام موسی صدر، امید محرومان، ص۲۷۷)
طرح همگرایی فقهی که شاید پیش از آن سید جمال اسدآبادی در افکنده بود، مهمترین پروژه فکری و فقهی امام موسی صدر بود. اندیشه همگرایی از منظرش یک شعار سیاسی نبود. او در کنفرانسهای مختلف در دارالتقریب قاهره و بیروت آن را به بحث گذاشته بود. در ذیالحجه ۱۳۸۹ قمری در کنفرانسی در قاهره (مجمع بحوث اسلامی) در حضور شخصیتهای جهان اسلام، به تشریح موضع خود درباره وحدت فقهی پرداخت و طرح مدونی را در این جهت به اجلاس ارائه کرد و مورد استقبال حاضران قرار گرفت و سبب شد که وی به عضویت دائم این مجمع در آید. (امام موسی صدر، سروش وحدت، ص۱۰۶)
البته نگاه نوینی که امام موسی صدر به فقه داشت، بر اساس نگاه نوگرایانهای بود که نسبت به انسان داشت. اصطلاح «ادیان در خدمت انسان» در ادبیات دینی صدر به چشم میخورد. طبیعتا کسی که ادیان را در خدمت انسان بداند و انسان برای او اصل باشد، نگاه فقهی او به گونهای دیگر خواهد بود و بر اساس یک مبنای فلسفی و انسانی، فقه و کلام را تحول میبخشد. در این اندیشه حقوق زنان، انواع مجازاتهای اسلامی، حقوق کارگران و... به گونهای دیگر تفسیر میشود.
در اندیشه امام موسی صدر، فقیه به گونهای باید به استباط احکام بپردازد که آزادی انسان را هدف قرار دهد. در جایی میگوید: «تنها کسانی آزادی انسان را محدود میکنند که به فطرت آدمی کافر باشند؛ فطرت الهی که انسان بر آن خلق شده و پیامبر باطنی و درون انسان است.» (اندیشه ربوده شده، ص ۳۲۷) و نیز میگوید: «آزادی برترین ابزار برای بهرهوری از نیروهای وجودی انسان است. آدمی در جامعهای که آزاد نباشد، قدرت خدمت ندارد و اگر آزادی نداشته باشد نمیتواند تمام نیروهای خویش را به کار گیرد و همه موهبت را پرورش دهد. پس آزادی بهترین وسیله برای به کارگیری نیروهای درونی فرد در خدمت به جامعه و نشانه احترام به کرامت انسانی و خوش گمانی به انسان است. در حالی که فقدان آزادی نشانه بدگمانی به انسان و کاستن از کرامت اوست.» (همان، ص۳۲۶)
در نگاه صدر، به خاطر حضور فکریاش در جهان جدید، آزادی به مفهوم سیاسی و فکری و عقیدتی، یک اصل است و هر نوع تحول و دگر اندیشی که بخواهد در عرصه تفقه صورت گیرد، باید این اصل در آن لحاظ شود. زیرا به تعبیر مرحوم شهید مطهری آزادی از حقوق اولیه انسان است. بر این اساس هراسی نخواهد بود تا انسان مسلمان با مکتبها و نحله های فکری موجود به گفتگو بنشیند. آقای صدر در یکی از سخنرانیهایش میگوید: «اسلام آغوش خود را برای پذیرش دیگر فرهنگهای بشری میگشاید، از آن اقتباس میکند، به نزد خویش فرا میخواند... فرهنگ اسلامی، همواره انسان را به پیشرفت در عرصههای مختلف تحول اندیشه سوق میدهد و با اندیشه و تحمل هر اندیشه جدیدی را بر میتابد... بلکه آن عنصر تازه وارد را به درون پیکر عظیم فرهنگ خود میکشاند و هیچگاه سراغ نداشتهایم که اسلام بر اثر هراس از خود مانع از فعالیتهای فرهنگی شود و آن را خطری برای خود یا موجب تضعیف ایمان مسلمانان بداند.» (اندیشه ربوده شده، ص۲۱۴)
نگاه دیگر آقای صدر به وجوهات مالی در فقه اسلامی بازمی گشت که باید یک مؤسسه خیریه بزرگی در این راستا تاسیس کرد و وجوهات شرعی را به یک سرمایه بزرگ که ثابت بماند، تبدیل کرد تا به یک سیستم تولید برگردد. به تعبیر دیگر اصلاحاتی که امام موسی به دنبال آن بود تنها اصلاح در عرصه اجتماعی و سیاسی مسلمانان و شیعیان نبود؛ بلکه او میدانست که این اصلاحات نخست باید در حوزه اندیشه دین صورت گیرد.
***عالمانی که زمان خود را نمیشناسند و فکر آنان از مرز کتاب و حوزهها عبور نکرده و از متون درسی و فقهی گذشتگان عبور نداده و سر از نحلههای فکری و فلسفی روزگار در نیاوردهاند و مکاتب موجود را نشناختهاند و تکثرگرایی در حوزه ادیان را پذیرا نگشتهاند، پی به ضرورت اصلاحات در اندیشه دینی نبردهاند. ضرورت اصلاحات و تحول در حوزه فقاهت امثال آقایان مطهری، بهشتی، محمدباقر صدر و موسی صدر میدانند که فقه و زمان را در کنار هم میبینند.
امام موسی صدر به درستی دریافته بود که باید مرزهایی که میان مذاهب اسلامی به وجود آمده در حد امکان تقلیل داد یا آن را از بین برد. چرا که این مرزها بزرگترین مانع برای تحقق وحدت اسلامی است. جا دارد که اندیشه امام موسی صدر در حوزههای علمیه میان طلاب جوان رواج پیدا کند. نگاه حوزویان به فراسوی مرزها افکنده شود تا ضرورت تحول و اصلاحات و همگون ساختن اندیشه فقهی با دنیای امروز بر همگان آشکار شود.