همزمان با سالگردن ربوده شدن امام موسی صدر، سخنرانی ایشان که به مناسبت ۲۱ ماه مبارک رمضان رد سال ۱۳۴۹ در شهر کاشان ایراد شده، تقدیم خوانندگان ارجمند میگردد.
فرهنگ آشتی- گروه فرهنگ اسلامی:
همزمان با سالگردن ربوده شدن امام موسی صدر، سخنرانی ایشان که به مناسبت ۲۱ ماه مبارک رمضان در سال ۱۳۴۹ در شهر کاشان ایراد شده، تقدیم خوانندگان ارجمند میگردد.
بسم اللَّه الرحمن الرحیم، الحمد للّه رب العالمین و الصلوة و السلام على سیدنا و نبینا و مولانا محمدص و على الِه الطیبین الطاهرین.
قبل از هر چیز باید براى این فرصتى که به من ارزانى شده و همچنین براى افتخار دیدار کاشان، این شهر عظیم و مقدس، دار المؤمنین و دارالعلم، از آقایانى که مسبب این دعوت و افتخار بوده اند، تشکر کنم. دوست دارم خدمت آقایان عرض کنم دعوت بنده که ساکن لبنان هستم به این مجلس و براى این مناسبتِ عزیز، به این معنا نیست که اینجا کسى براى صحبت یا سخنرانى وجود ندارد. در همه جا خداوند رجال خودش را گماشته است، و امیرالمؤمنین رهبران مردم را تأیید مى کند. حجت بر نتیجه موفق عمل آقایان، همین ایمان مردم است، که نتیجه جهاد و جهد و تلاش علماى گذشته و حاضر این شهر مقدس است.
منتهى این کار سنت بسیار جالب و مفیدى است که حضار و هموطنان بتوانند مؤمنین، شیعیان و روحانیون خودشان را، در هر جا که هستند، بشناسند. براى شما چقدر دلپذیر است که بدانید یک نفر روحانى، یک نفر عالم دینى، از ایران مىرود به لبنان، و بدانید که در لبنان هفتصد هزار نفر شیعه زندگى مى کند. شیعیانى که حضرت صادق (() ((ع) از آنها به شیعیان استوارى تعبیر مى کند که، در روز غربت دین و مذهب، دین را تنها نمى گذارند. شیعیانى که از برکات وجودى صحابى بزرگ، حضرت ابوذر، به وجود آمدهاند. براى شما خیلى دلپذیر است که بدانید در لبنان هم شیعه هست و یک روحانى، با همین شکلى که امروز پیش شماست، آنجا کار مىکند و بدانید همان گونه که قلبهاى شما با نام عزیز امیرالمؤمنین به لرزه در مى آید، در جاهاى دیگر، در اروپا، در هامبورگ، در همه جاى دنیا، مردمى به این نام مقدس عشق مى ورزند و به این شخصیت بزرگ احترام مى گذارند.
پس اگر ما به این مجلس مى آییم، فکر مى کنیم که این داد و ستد، این آشنایى، این بحث تازه و ارائه اطلاعات آن دیار و بیان مناظر جدید، در تقویت ایمان مردم و تربیت آنها اثر بهترى دارد، و اِلّا ما خود آنچه داریم از این دیار برده ایم، در همین جاها خوانده ایم و پیش همین اساتید فراگرفته ایم. چیز تازهاى نداریم که براى آقایان عرض کنیم. شاید منبر بنده یا صحبت بنده از نظر شما حاوى یک چیز تازه باشد؛ گاهى از رو مى خوانم، روضه ندارد، مقدمه ندارد، آواز ندارد، تصویر و صوت ندارد، مى خواهیم کمى حرف بزنیم، امیدوارم که بتوانم در این روز مبارک جزئى از حق این پیشواى بزرگ را که به نام مبارکش و به نام ولادتش این مجلس عظیم را برپا کرده ایم ادا کنم و جملگى از برکات این بزرگوار توشه اى برگیریم، چرا که براى کار در لبنان خیلى به توشه و کمک احتیاج داریم. در صف اول جنگیم، سینه به سینه با دشمن رودررو شده ایم. امیدوارم از ایمان شما برادران در قلبم توشهاى جمع کنم تا بتوانیم در آنجا کار بیشترى بکنیم.
در هر صورت، از آقایان که قبول زحمت فرموده اند و تشریف آوردهاند تشکر مى کنم و سخن را آغاز مى کنم.
توجه جهانیان به امیر المؤمنین
اگر کتابهایی که در فضائل امیر المومنین نوشته شده است را جمع بکنیم و بار شتر بکنیم صدها قطار شتر از این کتابها بوجود میآید، کتابهای عظیمی درباره علی بن ابیطالب نوشته شده است، به گونهای که تنها در کتابخانه مرحوم میر سید حامد حسین هندی (ره) صاحب کتاب عبقات الانوار بیشتر از صد هزار جلد کتاب درباره امیر المومنین (علیه السلام) وجود دارد! این فقط آمار یک کتابخانه بود. از طرفی هم تصور نکنید، کتابهایی که درباره امیر المومنین (علیه السلام) نوشته شده است همه از تالیفات پیروان آن حضرت میباشد، آنچه مسیحیان و سایر فرق درباره شخصیت امیر المومنین نوشتهاند بسیار بیشتر از آن چیزی هست که اهل تشیع نوشتهاند! تعابیری که بزرگان مسیحیت درباره امیر المومنین میکنند، آنقدر جالب هست که هیچگاه از ذهن مخاطبین و خوانندگان این کتابها فراموش نمیشود. حال با این توضیحاتی که عرض شد ما به کدام ناحیه از فضائل امیر المومنین (علیه السلام) بپردازیم؟ بنده بر حسب ذوقم مطلبی را انتخاب کردهام که به نظرم نکته آموزندهای میباشد و جنبه تربیتی دارد و امیدوارم این مطالب هدیه متواضعی از سوی من به پیشگاه ایشان باشد.
صفات و فضائل امیر المومنین درباره امیر المومنین
ما میخوانیم که علی شجاع است، رئوف است، کریم است و.... و فکر میکنیم که وقتی میگوئیم علی شجاع هست، یعنی سر نترس دارد و ملکه شجاعت دارد و اینگونه میفهمیم. اگر میگوئیم علی کریم است، یعنی دست و دل باز است؛ یعنی نمیتواند چیزی داشته باشد و به کسی ندهد ما اینگونه خیال میکنیم! در حالتی که بنده فکر میکنم مطلب اینگونه نیست، علی شجاع هست اما نه مثل عمرو بن معدی کرب، علی (ع) «کریم» هست اما نه مثل حاتم طائی، علی غیور هست اما نه به این معنا که غیرت او هم مثل غیرتهای ما باشد! بلکه صفات علی یک منطق دیگر دارد. شجاعت و ترس علی علی اسد الله الغالب است خود او میفرماید: اگر تمام عرب پشت به پشت هم بدهند و به جنگ من بیایند من فرار نمیکنم و نمیترسم، باز در جای دیگر فرمودهاند: برای من فرقی نمیکند که من در کام مرگ فرو بروم یا مرگ به طرف من حمله کند! من از مرگ وحشتی ندارم. آیا این شجاعت نیست؟
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) درباره امیر المومنین (علیه السلام) میفرمایند: علی به تنهایی یک لشکر در راه خدا هست، این چند مطلب درباره شجاعت علی بن ابیطالب (علیه السلام) حالا اگر با ما همراه شوید و نگاهی به شبهای علی بیاندازید؛ از زبان یکی از دوستان نزدیک امیر المومنین به نام ضرار، ضرار برای معاویه تعریف میکند:
ضرار میگوید: ای معاویه آن علی شجاعی که آتشی بر کام دشمنان بود اگر شبش را میدیدی، میدیدی که ایستاده است و ریشش را در دستش گرفته است و روی زمین از وحشت مثل مار گزیده میغلطد و ناله میکند و میگوید خدایا آه از راه دور و کمی بضاعت و وحشت آینده.
سخاوت و بخل علی
میگوئیم علی کریم است؛ او هر چه داشته در راه خدا میدهد، دشمن او معاویه در مدح علی میگوید: به خدا قسم اگر علی دو انبار بزرگ داشته باشد، یکی پر از طلا و یکی پر از کاه اول انبار طلا تمام میشود، بعد انبار کاه تمام میشود، این کرم علی هست و علی تا طلا دارد نمیتواند کاه بدهد از آن طرف همین علی کریم که دنیا به قدر یک استخوان مرده برای او ارزش ندارد و همین علی که پول برای او مثل خاک میماند، همین علی در برابر نابینایی مثل برادرش عقیل مقاومت میکند و عقیل که میخواهد یک مقداری از او بیشتر پول بگیرد علی امتناع میکند
حضرت میفرماید: عقیل به نزد من آمد و تملق میگفت؛ و از من میخواست که از خزانه شما؛ از بیت المال شما به او یک چیزی بدهم؛ و نگاه کردم و دیدم که موهای بچههای او از فقر خاکی شده است، و رنگ ایشان از کمی مواد غذایی سیاه شده است و فقر او از صورت خودش و بچههای او ظاهر است «و عاوندنی مکررا...» و او مکرر نزد من در حال آمد و رفت بود و از من درخواست چیزی از بیت المال مسلمین نمود و به گمانش دل علی را نرم کرده است؛ اما حضرت چه کرد و آن آهن داغ را به دست او نزدیک کردم گرمای آتش باعث شد که عقیل نابینا که دستش را برای گرفتن طلا دراز کرده بود دستش را جمع میکند و ناله میزند؛ فریاد کشید، برادر آیا قصد سوزاندن مرا داری؟ من از تو پول میخواهم تو قصد سوزاندن مرا داری؟! حضرت فرمودای بیچاره مادر مرده؛ ای عقیل تو که ناله میکنی از یک آتشی که برای شوخی من آن را در آتش گذاشتهام و آهن را داغ کردهام و به دست تو نزدیک کردهام ناله میزنی! و میخواهی من در آتشی بروم که جبار آسمانها و زمینها آن را شعله ور کرده است مرا به سوی آن آتش بکشی؟! این هم موقف علی است در برابر عقیل در اینجا هم خبری از کرم علی نیست!
حالا میتوانی بگویی علی کریم بوده است؟ اگر حاتم طائی بود این کار را نمیکرد ولی علی این عمل را انجام داد!
رافت و خشونت علی
علی رئوف و دل نازک بود؛ یتیم را که میدید میلرزید و گریه میکرد؛ از جنگ صفین که برگشت زنی را دید که مشکی بر دوش دارد و دارد ناله میکند که خدایا تلافی کن و حکم کن بین من و ابوالحسن! و داستانش معروف است که حضرت مشک را از او میگیرد و غذایی برای آنها تهیه میکند و به زن میگوید من با بچهها بازی میکنم و تو آرد را خمیر و وقتی آتش تنور را روشن میکنند حضرت صورتش را بر آتش میگیرد و میگوید بچش این آتش را مبادا یک وقت ایتام را فراموش کنی! مبادا فقراء همسایه را فراموش کنی! و اگر چنین کاری کردی این آتش جزاء آن است این علی رئوف که گریه میکند در برابر ایتام، در مقابل آلام و دردهای جامعه خودش مینالد، همین علی را میبینی در جنگ بنی قریظه نهصد نفر را در یک روز به امر پیامبر گردن میزند! پس کجاست آن دل نازکی و رقت «کالنار فی الحشیش» مثل آتش در خرمن خشک میتابد حالا میتوانی بگویی علی دل نازک هست؟ کجای او دل نازک میباشد؟!
فصاحت و سکوت علی
هیچ شکی نیست که علی بعد از پیامبر افصح عرب هست، یکی از دانشمندان بزرگ لبنانی که مسیحی نیز میباشد اینگونه از فصاحت علی تعبیر میکند: وقتی خطبههای علی را میشنوی مثل غرش شیر در شبهای تاریک شکننده است و هر نیروی منحرفی را در مقابل خودش خرد میکند، این صدای علی و منطق علی میباشد اما در مقابل گاهی آنچنان ساکت میشود که؛ و آنچنان مضطرب میشود وقتی که در پیشگاه خدا میایستد، وقتی که دعا میخواند و وقتی که شب ناله میکند آنچنان ساکت میشود که گویا او اصلا بلد نیست صحبت بکند!
معنی ایمان به خدا
ایمان به خدا به معنی این است که من معتقد باشم که خالق جهان خداست و این اعتقاد هم از زبانم تجاوز کند؛ قلبم هم ایمان داشته باشد، زبانم؛ پوستم، خونم، احساسم هم ایمان داشته باشد، در حالت غضب و عصبانیت هم ایمانم از دست نرود؛ در حال ترس و وحشت هم ایمان داشته باشم. اگر شما کمی دقت کنید متوجه میشوید که تمامی صفات خبیثه، اعم از دروغ و حرص و نفاق و غیبت و بخل و.. تمامی اینها منشائشان از ضعف و حقارت روحی است. مثلا انسانی که دروغ میگوید بخاطر این است که منفعتی به او برسد، ولو منفعت موهوم، پس یا برای جلب منفعت یا دفع ضرری انسان دروغ میگوید پس دروغ گفتن یا از طمع و یا از ترس نشات میگیرد؛
اما منشاء ترس و طمع چیست؟ منشاء این دو ضعف و حقارت روحی است، پس اگر شما توانستی ضعف و حقارت روحی کسی را از بین ببری دیگر او دروغ نمیگوید. در روایت داریم که از افراد لئیم درخواستی نداشته باش علت آن بخاطر همین امر است چراکه او دل و رودهاش هم گرسنه است هر چند ثروتمند هم باشد منشاء صفات نیکوی علی ایمان او بودپس اگر انسانی اهل ایمان به خدا بود و این حقارت نفس از او رخت بر بسته بود دیگر از کسی نمیترسد و تمامی صفات رذیله او از بین میرود و منشاء صفات نیکوی علی ایمان او بود، به همین دلیل در اخبار آمده است که صفات خدا را داشته باشید به همین دلیل دستور به نماز داده شده است، و گفتهاند بخاطر اینکه نماز مصاحبت با خداست، و این مصاحبت سبب میشود که انسان صفات الهی را کسب کند پس بنابراین علی شجاع نیست، ترسو هم نیست، بخیل نیست، کریم هم نیست، پس علی چیست؟ علی مومن هست منتهی ایمان او زیاد است و آنجایی که خدا به او میگوید «اقبل، فاقبل» و آنجایی که میگوید «بایست میایستاد» و.... علی تسلیم مطلق در برابر رضای باری تعالی است.
متابعت پیامبر، افتخار علی
حال این علی که ایمان کلی دارد به چه چیزی افتخار میکند؟ او نه به شجاعتش و نه به غیرتش ونه به هیچ امر دیگری افتخار نمیکند بلکه او فقط و فقط افتخار میکند به متابعت محمد رسول خدا (ص) میفرماید: شما احوال و ارتباط مرا با پیامبر با خبر هستید، من شش ساله بودم که به خانه پیامبر رفتم، و از کودکی به دنبال پیامبر بودم من را بغل میگرفت و میبوئید و من همراه او بودم چه در جنگ و چه در صلح، همه جا با او بودم و بعد میفرماید: مثل بچه شتر به دنبال شتر همراه پیامبر میرفتم و او هر روز برای من علمی از هدایت بر میافراشت، و مرا به پیروی از آن راه وا میداشت. متابعت پیامبر این همه مقامات را برای علی آورد و مقام علی به جایی رسید که در جنگ احزاب پیامبر (ص) درشان او فرمود: همه ایمان مقابل تمام کفر قرار گرفت، یعنی اگر ایمان جسمی میداشت به صورت علی در میآمد. و به همین دلیل محبت علی جزو دین شد، چرا گفتند: چرا محبت علی جزو اسلام است و کسی که محبت او را نداشته باشد کافر است؟ چراکه هر که او را دوست دارد اهل نجات است و هر که او را دشمن بدارد اهل آتش است.
سخنی کوتاه با شیعیان علی
به ما میگویند شیعه علی بن ابیطالب، و علی امام همه ماست، در نماز جماعت بین امام و ماموم هماهنگی وجود دارد و ما باید از اماممان پیروی کامل داشته باشیم حال اگر در نماز جماعتی امام در حالت قیام بود و مامومین در حال سجده بودند، نماز ایشان چه حکمی دارد؟! حال سئوال من این هست که ما چطور مامومین این امام حضرت علی (ع) هستیم، چرا که علی شجاع هست و ما ترسو، علی کریم است و ما بخیل؛ علی متخلق است و ما بد اخلاق، و... معنای امامت چیست؟ با آن تعبیری که ما گفتیم سر کمال علی ایمان اوست، و این راه برای ما هم باز میباشد این راهی که علی رفته است برای تو هم باز هست، اگر علی صد درجه از آن راه را رفته است تو هم به قدر طاقتت این مسیر را برو؛ اما ما چه کردیم؟! آیا راه علی را طی کردهایم؟ اگر پیروی از ایشان کردید، عزت و کرامتی که باید برای شیعه علی باشد از دست میرفت؟ ای علی دوست؛ ای کسی که بخاطر علی روی زمین مینشینی، ای کسی که برای علی اشک میریزی، ای کسی که قلبت با ذکر مناقب علی شاد میشود بشنو و بفهم و بترس.
راه شناخت علی (ع) در دنیای امروز
اگر امروز در دنیا بخواهند علی را بشناسند چگونه میشناسند؛ دنیای امروز دو راه برای شناسایی علی دارد یکی راه تاریخ است که با مراجعه به کتب تاریخی شخصیت او را مورد بررسی قرار دهند و راه دیگر شناخت شیعیان علی است؛ اگر در بین شیعیان بیایند تا علی را بشناسند، آیا علم میبینند؛ آیا تقوی میبینند و آیا علاقه به ایتام را میبیند، کدام را میبیند؟
سه مصیبت علی: یکی از دوستان میگفت: علی سه مصیبت داشت، مصیبت اول – مصیبتی بود که در شهر خودش بر او وارد شد و حق او را غصب کردند و در آخر او را کشتند و این مصیبت سی سال بیشتر طول نکشید مصیبت دوم – مصیبت اولادش بود که امت با اولاد علی بد رفتار کردند، کشتند و اسیر کردند و... این هم چند سال طول کشید! مصیبت سوم - رفتار بد ما شیعیان است آیا درست است که ما ننگ دامن علی بشویم؟ آیا دزست است که ما بیسواد باشیم، آیا درست است که ما بد اخلاق باشیم، آیا درست است که ما کثیف باشیم؟ درست هست که ما در معاملاتمان اهل غش باشیم؟ و آیا درست هست که جامعه ما از همه جوامع دنیا عقبتر باشد؟
لذاست که وظیفه ما شیعیان بسیار سنگین است