به دنبال پيروزي بزرگ انقلاب ملت ايران جريان مقاومت در منطقه خاورميانه جان تازه اي گرفت، اعراب بعد از شكست ملي گرايي عرب به رهبري جمال عبدالناصر رئيس جمهور مصر در رسيدن به آرمان ها و آرزوهايشان در جستجوي الگويي مناسب بودند كه اين الگو را انقلاب اسلامي ايران در اختيار آنها قرار داد.
به دنبال پیروزی بزرگ انقلاب ملت ایران جریان مقاومت در منطقه خاورمیانه جان تازهای گرفت، اعراب بعد از شکست ملی گرایی عرب به رهبری جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر در رسیدن به آرمانها و آرزوهایشان در جستجوی الگویی مناسب بودند که این الگو را انقلاب اسلامی ایران در اختیار آنها قرار داد. غرب از طریق تقویت جریان سازش در منطقه خاورمیانه و همراه کردن حاکمان عرب با این جریان به مقابله با خیزش جریان مقاومت الهام گرفته از ایران پرداخت. مصر، اردن و عربستان جریان سازش را که به دنبال عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل است؛ رهبری میکنند. کشورهای کوچک عربی نیز مثل قطر و امارات کم وبیش با این جریان همراه هستند و بسیاری از کشورهای عربی نیز مراودات پیدا و پنهان زیادی با رژیم جعلی اسرائیل دارند.
نوشته حاضر بخشی از مقاله گراهام فولر در مجله «واشنگتن کوآرترلی» است که بعد از جنگ ۳۳ روزه حزب الله با اسرائیل و در زمستان ۲۰۰۷-۲۰۰۶ نگاشته شده است. گراهام فولر متخصص علوم سیاسی است. وی از سال ۱۹۸۲ به عنوان مامور اطلاعات داخلی برای پیش بینیهای بلندمدت خاورمیانه در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا» فعالیت کرده است و مدتی نیز معاون شورای امنیت ملی در سازمان سیا بوده است. در محافل آکادمیک از وی به عنوان یک خاورمیانهشناس برجسته یاد میشود. فولر تاکنون کتابها و مقالات زیادی در مورد مسائل منطقه خاورمیانه نگاشته است. «قبله عالم، ژئوپلوتیک ایران»، «آینده اسلام سیاسی ۲۰۰۴» و «شیعیان عرب» مسلمانان فراموش شده بخشی از آثار اوست.
در زیر ترجمه بخشهایی از مقاله طولانی وی را مرور میکنیم.
مباحث مربوط به ایران همیشه در مرکز شبکهای از مسائل حاد و بحرانی در خاورمیانه قرار داشته است، تاثیر و نفوذ تهران در عراق پس از صدام، سیاستهای هستهای آن و رشد ترس از ظاهر شدن هلال شیعی به محوریت تهران. تنها ۱۵ درصد از مسلمانان جهان شیعه هستند و این مساله در نقطه مقابل مسلمانان اهل سنت را در اکثریت قرار میدهد. فقط در ایران، عراق، لبنان و بحرین شیعیان اکثریت جمعیت آن کشورها را تشکیل میدهند. جنگ تابستان ۲۰۰۶ بین حزب الله و اسرائیل این گفتمان ایدئولوژیک را مطرح ساخت که رابطه ژئوپلوتیکی بین ایران و حزب الله وجود دارد در طول منازعه این مسئله مطرح شد که ایران و حزب الله یک محور هستند و حتی صحبت از یک جنگ نیابی «proxy War» بین ایران و ایالات متحده بود.
در مقابل چشمان دولت بوش و رژیم اسرائیل حزب الله مشغول ترویج آرمانهای تهران و تشکیل یک محور تمام عیار و کامل در سرتاسر منطقه بود. این تنها دولت بوش و رژیم اسرائیل نبودند که از تشکیل این محور هراسان شده بودند، بلکه در این دیدگاه رهبران خودکامه رژیمهای مصر، اردن و عربستان سعودی و همچنین برخی حاکمان کشورهای حوزه خلیج فارس نیز سهیم بودند.
حزب الله یک قدرت انباشته شده در خلا موجود لبنان نیست بلکه محصول فضای خشونت و آشوبی است که در سرتا سر منطقه خاورمیانه در این چند دهه رشد کرده و در دوران بعد از ۱۱ سپتامبر و آغاز جنگ جهانی آمریکا علیه تروریسم تشدید شده است. ارتباط ایران با حزب الله از زمان تاسیس آن خیلی عمیق و ژرف بوده اما این مساله دال بر رشد فرقه گرایی نمیکند. آنچه که عیان است این گروه یک قدرت در حال رشد است و به صورت خالصی ریشه در لبنان دارد و منعکس میکند مقاومت شدید و گستردهای را در منطقه خاورمیانه بر ضد حفظ وضع موجود. صحبت از هلال شیعی ممکن است یک تاکتیک ترساننده خوبی باشد اما این پدیده به دنبال تغییر سیاسی است چیزی که گستردهتر از مساله فرقه گرایی مذهبی میباشد.
مقاومت ظاهر میشود
۲ روند تاریخی مهم در تحولات سیاسی و اجتماعی خاورمیانه وجود داشته و خواهان تغییر شکل دادن آینده سیاسی منطقه خاورمیانه است.
۱-عزم درازمدت مسلمانان و اعراب برای مقاومت در برابر هژمونی غرب
۲-بها دادن و تاکید بر نقش اقلیتها در درون نظمهای سیاسی منطقه
حزب الله محصول ترکیب این روندهای روانی و فرهنگی است. مقاومت در برابر سلطه غربیها بیشتر برمی گردد به حمله و تجاوز نظامی و اقتصادی امپریالیزم اروپایی به خاورمیانه، پروسهای که جرقه جنبشهای ضداستعماری را در سرتاسر جهان روشن کرد. دولتها نمیتوانستند به تنهایی علیه سلطه غربیها بجنگند اما از طریق امت اسلامی چیزی که به موازات گسترش کشمکشها بر سر استقلال در حال گسترش بود، این مبارزه امکان پذیر بود. رشد آگاهی بین امت اسلامی مبارزه مشترکی علیه امپریالیزم ایجاد کرد.
امروزه ابزارهای اینترنتی، امت الکترونیک یا مجازی یک ابزار سازمانی مشترک برای مسلمانان است که مسائل و مشکلات و غم و اندوههای خود را به گوش دنیا برسانند. در وضعیت امنیتی خاورمیانه بعد از جنگ جهانی دوم برخی از دولتها توانایی مقابله و مقاومت در مقابل امپریالیزم غربی را پیدا کردند و این وضعیت در شرایط بعد از جنگ تسهیل شد. به صورت برجستهای جنبش ملی گرایی عرب تحت رهبری جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۰) ظاهر شد که پشتیبانی میکرد از اتحاد و وحدت عربی زیر پرچم مدرنیزاسیون و تغییرات اجتماعی انقلابی، به موازات آن احزاب پان عربیستی بعث در مخالفت با مداخلات رو به گسترش غرب در جهان عرب و رژیم اسرائیل درسال ۱۹۴۸ که یک موجودیت سیاسی از یهودیان غربی بود و به خاطر معامله و رفتاری که خودشان با یهودیان داشتند آن را در سرزمین مقدس اعراب ایجاد کردند بوجود آمد.
اسرائیل دولتهای اصلی انقلابی عرب-مصر، اردن، سوریه، عراق- را درجنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ شکست داد. که یک نقطه عطف آشکار در شکست ناسیونالیسم عرب در وعدههای اتحاد، رونق و شکوفایی و تقویت علیه غرب بود. با فروپاشی اعتبار و اعتماد به ناسیونالیسم عرب، زمینه برای ظهور جنبشهای اسلامی جدید فراهم شد. اسلام گرایان متعهد شدند که تجاوزات و سوء استفادههای دولتهای خودکامه عرب را از بین ببرند و بنیانهای اجتماعی را برای ایجاد یک عدالت اجتماعی قویتر و مقابله با دشمنان خارجی به صورت کارآمدتر تقویت کنند. به موازات رشد اسلام گرائی، اقلیتهای قومی و مذهبی در خاورمیانه دیگر مایل به پایمال شدن حقوقشان دریک دولت خودکامه بزرگتر نبودند.
کردها، مسیحیان و شیعیان و سایر اقلیتها تلاش میکردند که خودشان را از فرآیندهای یکسان سازی دولتهای مدرن رها بکنند. قدرتهای امپریالیست غربی، از این اقلیتها برای سیاستهای تفرقه افکنانه خود و به عنوان ابزارهایی جهت ایجاد بدگمانی، سوء ظن و تفرقه درجوامع خاورمیانه استفاده میکردند، مدعیان جدید از اقلیتها بیثباتی را درنظم اجتماعی در سرتا سر منطقه بموازات تضعیف نظمهای استبدادی قبلی توزیع کردند. در این چهار چوب شیعیان لبنان که اکثریت را درکشور تشکیل میدادند خیزش بزرگ خود را برای تفوق سیاسی در نظم سیاسی لبنان آغاز کردند. حزب الله یک بازیگر مستقل شیعیان لبنان در یک دوره طولانی از لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک اقلیت درحاشیه بودهاند. اما با رسمی شدن مذهب شیعه در ایران عصر صفوی فقهای شیعه جبل عامل لبنان به کمک سلاطین صفوی آمدند تا مذهب تشیع را در ایران سازماندهی کنند.
خانواده صدر جزو اولین فقها، و علمای لبنانی بودند که درپاسخ به این نیاز و درخواست عازم کشورهایی شدند که امروزه ایران وعراق نامیده میشوند. در نیمه دوم دهه ۷۰میلادی از اینجامعه شیعه لبنان بود که پذیرای یکی از اعضاء جوان خانواده صدر به نام امام موسی صدر میشود. امام موسی صدر از ایران میآید تا جامعه شیعه لبنان را ازلحاظ آموزشی و فقهی تقویت کند.
شخصیت امام موسی تاثیر شدیدی در جامعه شیعیان لبنان میگذارد. این تاثیر هنوز بعد از گذشت ۳ دهه بیسابقه و بینظیر است. موسی صدر با سازمان دهی مدارس، بیمارستانها، کلینیکها، و موسسات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک احساس مشترک جدیدی را ازشان و منزلت در بین شیعیان لبنان ایجاد کرد. نیروهای نظامی متعلق به وی درجنوب لبنان برای جلوگیری از صدمه جامعه شیعه لبنان مستقر شده بود. امام موسی صدر همچنین خواهان سهیم شدن عادلانه در قدرت سیاسی درنظم سیاسی لبنان که همه آن در دست مسیحیان مارونی بود شد. اینها پیوندهای افسانهای را بین شیعیان ایران و لبنان ایجاد میکرد.
بعد از ربوده شدن امام موسی صدر درجریان یک دیدار از لیبی درسال ۱۹۷۸ جنبش ایشان به جنبش موفق امل تغییر وضعیت دارد. یک جنبش اجتماعی که بازتاب دهنده آرمانهای همیشگی و دائمی موسی صدر بود. درسال ۱۹۸۲ اسرائیل برای دومین بار به لبنان حمله کرد. و جنوب لبنان را که شیعه نشین بود اشغال کرد. درپاسخ گروههای شیعه نظامی و چریک مختلف شیعه که شامل عناصر رادیکال امل نیز میشد. در یک گروه رسمی که درسال ۱۹۸۵حزب الله نامیده شد، با یکدیگر ادغام شدند. اولین هدف این جنبش پایان بخشیدن به اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل بود که سرانجام درسال ۲۰۰۰ بعد از ۱۸سال جنگ و مبارزه چریکی محقق شد.
حزب الله پیوندهای نزدیکی با ایران انقلابی دارد که درسال۱۹۷۹ توسط امام خمینی تشکیل شد و خواهان انقلاب برای ازبین بردن بیعدالتیها در سرتا سر جهان اسلام بود. امروزه رهبر حزب الله حسن نصر الله از راهنمائیهای مذهبی و گاهی مواقع ایدئولوژیک رهبر عالی قدر ایران آیت الله سید علی حسینی خامنهای استفاده میکند بیشتر آیت اللههای مهم نمایندگانی در خارج دارند. درسال ۱۹۹۵آقای خامنهای سید حسن نصرالله را به نمایندگی خود در لبنان برگزیدند. اگر چه حزب الله بدون حمایتهای فوری جمهوری اسلامی ایران نمیتوانست وجود داشته باشد اما امروزه حزب الله تحت فرمان دولت ایران عمل نمیکند.
دربیش از یک دهه گذشته حزب الله منابع مستقل مالی خود را تقویت کرده است. بویژه از میان تجار شیعه ثروتمند در لبنان و به صورت قابل ملاحظهای در آفریقای غربی و آمریکای جنوبی و شیعیان لبنانی که به صورت پراکنده درآمریکا زندگی کنند. برآورد سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل بعد از جنگ ۳۳ روزه نشان میدهد که حزب الله تحت فرمان مستقیم ایران یا سوریه عمل نمیکند. حزب الله یک عنصر خارجی که از راههای نادرست برای عمل در واحد سیاسی لبنان تحصیل مال و پول میکند نیست. همه لبنانیها کاملا آگاهند که این گروه ریشه عمیقا لبنانی دارد. حمایت ایران از شیعیان لبنان چیز چندان تعجب برانگیزی را در این کشور ایجاد نمیکند.
تاسف برانگیز آن است که دست کاری سیاسی در صحنه سیاسی لبنان چیز جدیدی نیست. فرانسه از مارونیهای لبنان حمایت میکند. سوریها به صورت گزینشی و بسته به موقعیت از مسیحیان، سنیها یا شیعیان حمایت میکنند. دیگر کشورهای عربی مصر در دوره ناصر، عربستان سعودی در چند دهه اخیر- از سنیها برای دورههای طولانی حمایت کردهاند. لیبی و عراق از عناصر سیاسی سنی در داخل لبنان در طول چند دهه حمایت کردهاند. اسرائیل به تامین مالی مارونیها، گروههای متنوع شیعه در اقلیت در درون جامعه شیعه لبنان برای کمک به اهداف ژئوپلوتیک خود پرداخته است. اتحاد جماهیر شوروی به صورت فعالی از جنبش کمونیست در داخل کشور لبنان حمایت میکرد.
آمریکا در طول دهه ۶۰ بودجههای مخفی را اختصاص داد برای انتخاب شدن رهبران متنوع در لبنان، ایالات متحده به طور منظم از دسته بندیهای مختلف در طول سالها در این کشور حمایت کرده است. حزب الله، مایل و علاقمند به چشم پوشی از مزایای نیروی شیعه نظامی قدرتمند خود به منظور حفاظت از منافع طرفداران خود نیست دولت لبنان به لحاظ تاریخی هرگز شیعیان لبنانی را به خدمت نگرفته است. شیعه همیشه نادیده گرفته شده و یک طبقه محروم که هرگز به یک سهم برابر از لحاظ نمایندگی سیاسی و مزایای اقتصادی در ساختار سیاسی لبنان دست پیدا نکرده است. علی رغم اینکه آنها امروزه در اکثریت هستند.
شیعیان از لحاظ قانون اساسی فقط اجازه دارند ۲۷ کرسی از ۱۲۸ کرسی پارلمان را داشته باشند. قدرت ملی به تدریج در حال تغییر به نفع حزب الله است به خاطر فعالیتهایی که انجام داده است. اما پروسه تخصیص قدرت به همان صورت سابق باقی مانده است، تعداد کمی از لبنانیهای خارج از جامعه شیعه قاعده یک فرد یک رای را قبول دارند. زیرا این سلطه طولانی سایر فرقهها و گروهها را در حیات سیاسی لبنان تضعیف میکند. در این مرحله از تحولات سیاسی لبنان شیعیان اعتماد کمی دارند که دولت میتواند با اینکه مایل است نیازهای آنها را برآورده سازد لذا امل و حزب الله بیشتر از هر چیزی به ابزارهای سیاسی خود اعتماد دارند و به آن متکی هستند علاوه بر آن حزب الله یک سرمایه بالقوه نظامی ملی است که دولت لبنان به خاطر ضعفهای نظامی که دارد از آن میتواند در مقابل برخورد با اسرائیل استفاده کند.
به دنبال دست یابی حزب الله به عقب نشینی اسرائیل در سال ۲۰۰۰ حزب الله نیروی نظامی خود را حفظ کرد برای جلوگیری از حملات بیشتر اسرائیل به جنوب و آزاد کردن بخش کوچکی که مزارع شبعا نامیده میشود که اسرائیل آن را اشغال کرده است ولی از لحاظ بین المللی جزو قلمرو سوریه محسوب میشود اما مورد ادعای لبنان است. این پیوندهای تاریخی بین شیعیان لبنان و ایران نشانه آشکاری است که روابط به سادگی بیانگر آن چیزی نیست که برخیها این روزها آن را در سر میپرورانند و بسط میدهند که حزب الله یک سلاح ژئوپلوتیک جدید در دست ایران است. برداشتهای ژئوپلوتیک در ذهن مردمان کشورهای عربی وجود دارد اما تاثیر آن برداشتها در حداقل است و بیشتر ناشی از ضعف و غیرمردمی بودن رژیمهای مستبد وابسته به آمریکا در جهان عرب است.
تجدید قوای شیعه یک جاذبه سیاسی برای جریان اهل سنت در کشورها و مناطقی که اهل تسنن اکثریت قاطع را تشکیل میدهند مثل مصر، اردن، فلسطین، آفریقای شمالی و آسیای مرکزی و جنوبی مسئله درگیریهای فرقهای بین شیعه و سنی جزئی است. در کشورهایی که شیعیان دارای یک اقلیت مهم هستند. ترکیه، هندوستان، کویت، امارات متحده عربی، یمن، افغانستان، پاکستان و عربستان سعودی و دارای انسجام و همبستگی بین خود هستند، تنشهایی در حال سر برآوردن میباشد. در این کشورها دموکراتیزاسیون در پروسههای کمتر خشونت آمیزی پیگیری خواهد شد زیرا از دیدگاه اهل سنت حتی صندوق رای هم نمیتواند موازنه قدرت سیاسی را برهم بزند چون اهل تسنن در این کشورها دارای اکثریت هستند.
اما آنچه که مسلم است احساسات ضدشیعی در بین اهل تسنن و احساسات ضدسنی بین جوامع شیعه بیشتر جنبه تئوریک و ناچیز است. اما از زمانی که موازنه قدرت در عراق به نفع شیعیان تغییر کرده است بعضی کشورهای عربی که اقلیت شیعه در بین مردمان آنها زندگی میکنند برخی اظهارات رسمی تقریبا پرتنش را بیان کردهاند. در دسامبر ۲۰۰۴ پادشاه اردن، عبدالله دوم در اجتماع مردم اظهار نگرانی کرد از تشکیل یک هلال شیعه جدید که در حال گسترش در سرتاسر خاورمیانه میباشد.
در آوریل ۲۰۰۶ رئیس جمهور مصر حسنی مبارک با اشاره به شیعیانی که در جوامع عربی زندگی میکنند اظهار داشت که بیشتر شیعیان وفادار به ایران هستند نه به کشورهایی که در آن زندگی میکنند. بعد از آغاز جنگ بین لبنان و اسرائیل در آگوست ۲۰۰۶ سران مصر، اردن و عربستان سعودی در کمال بهت و حیرت به صورت آشکارا با اقدامات حزب الله مخالفت میکردند و پیشنهاد کردند که حزب الله و حماس از دست زدن به ماجراجوییهای بیباکانه که منافع اعراب! را به خطر میاندازد خودداری کنند!! این اظهارات مطمئنا به انگیزه همدردی با اسرائیل بیان نشده بود، بلکه بیشتر این حاکمان نگران سر برآوردن نیروهای مقاومت ملی تحت عنوان اسلام خواهی در درون جوامع خود بودند، رهبران این کشورها فی نفسه از طرفداران و هواداران شیعه در سرزمینهای خود نمیترسند بلکه آنها بیشتر از رشد قدرت نیروهای انقلابی و مردمی که خواهان و خواستار تغییر هستند نگران میباشند، چیزی که امروزه از دنیای شیعه در حال ظهور است.
مشکل واقعی در منطقه مسئله شیعه و سنی نیست، ما شاهد حاکمان مستبد و متجاوزی هستیم که از جانب آمریکا حمایت میشوند. این حاکمان مستبد با تمامی حرکتها و جنبشهای مردمی داخلی که تلاش میکند این حکام مستبد را از قدرت کنار بزند و آمریکا را از سرزمینهای اسلامی بیرون کند و نیز سرزمینهای اشغالی مسلمانان را از اسرائیل پس بگیرد، مقابله میکنند. افکار عمومی اهل سنت در منطقه خاورمیانه حزب الله و ایران را که توانستند خود را از زیر یوغ واشنگتن درآورند به دیده تحسین نگاه میکنند. توانایی حزب الله در مقاومت و ایستادگی در مقابل ماشین جنگی قدرتمند اسرائیل و مجبور کردن آن به متارکه جنگ تقریباً در تاریخ عرب بیسابقه و حیرت انگیز است.
علی رغم گزافه گوییهای رهبران عرب طرفدار آمریکا پیدا کردن موردی که نیروهای شیعه به دنبال منافع محدود فرقهای خود باشند لااقل در سطح بین المللی در تاریخ جدید بسیار مشکل میباشد در مقابل جنبشهای سیاسی شیعی کلادارای یک ذهنیت سیاسی پان اسلامی بودهاند و از شیعه گرایی اجتناب کردهاند. رهبران خودکامه عرب واقعاً از قدرت گرفتن نیروهای سازمانی مثل حماس و حزب الله که تلاش میکنند که جوامع و تودهها را قادر سازند که خود سرنوشت خویش را تحت کنترل بگیرند هراسانند. و این خود قدرت خواهی در چند دهه اخیر بیشتر از طریق سازمانهای اسلامی ظاهر شده است، نه دیگر مخالفین موجود. اشارات رژیمها به بنیادگرایی اسلامی، جاه طلبیهای ایران و جاه طلبیهای شیعه کلید واژههایی هستند که رژیمهای مستبد عرب با استفاده از اینها تداوم حمایت سیاسی واشنگتن را از خود به همراه میآورند.
انقلاب اسلامی ایران به چالش گرفت وضع موجود حاکم را در جهان عرب به صورت بسیار جدی و سرسختانه در سالهای اولیه بعد از انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران خواهان سرنگونی رژیمهای مستبد طرفدار آمریکا در منطقه بود. امام خمینی خواهان عدالت سیاسی و اجتماعی بویژه برای فلسطینیها که اهل سنت هستند بود. او امپریالیزم ایالات متحده را مورد حمله قرار داد و به آن لقب شیطان بزرگ داد. او شاه را که بزرگترین متحد آمریکا در منطقه بود بیرون انداخت و دیپلماتهای آمریکایی را به گروگان گرفت که دولت آمریکا در عملیات نجات آنها شکست خورد همه این اقدامات عمیقا در جهان اسلام جذابیت دارد و مورد حمایت تودههای مسلمانان است.
انقلاب اسلامی ایران به جای پیگیری اهداف محدود فرقهای شیعه به اهداف و منافع کلان امت اسلامی تاکید میکند. ایران مصمم است تحکیم کند مقاومت خود را در برابر برنامههای ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه با اصرار بر حق خود مبنی بر داشتن چرخه کامل سوخت هستهای و درخواست تغییرات سیاسی در سرتاسر منطقه، چیزی که هیچ حاکم عربی جرات و شهامت آن را ندارد.
محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران انتقادهای بسیار تند و شدیدی را از اسرائیل کرده است و با این کار خود توجه بخش عظیمی از افکار عمومی جهان عرب را به سوی ایران جلب کرده است. مردمان عرب به نظر میرسد با این ایده و چشم انداز که حتی دست یابی ایران به سلاح هستهای تا حدودی عادلانه و منصفانه است موافق هستند نه تنها یک رژیم شیعه مسلح به سلاح هستهای رژیمهای خاورمیانه را نگران میکند بلکه همسوئی و ترکیب هر چه بیشتر ایران قدرتمند محبوب با حماس و حزب الله کنترل بر اوضاع داخلی، این حاکمان را نیز به چالش میکشد. در سپتامبر ۲۰۰۶ در یک نظرسنجی در قاهره که اکثر قریب به اتفاق ساکنان آن سنی هستند شده، محمود احمدینژاد و سید حسن نصرالله محبوبترین شخصیتها انتخاب شدند ایران از مسائل حقیقی و خالص جهان اسلام دفاع میکند که در سرتاسر جهان اسلام منعکس میشود. ایران یک روحیه مقاومت انقلابی را منعکس میکند که با درخواست عمیق از مردمان عرب که احساس عجز میکنند و خواهان یک رهبری شجاع و دلیر هستند که ازشان و منزلت آنها درمقابل ایالات متحده آمر یکا و اسرائیل دفاع بکند.
حزب الله از مدل مشابهی مثل انقلاب ایران پیروی میکند منش و خصوصیت او در مسیر اصلی شیعهگری میباشد اما حزب الله به اتحاد عربی و غیرمشروع بودن اسرائیل تاکید میکند و نیاز به تغییر در رهبری جهان عرب. حزب الله از فلسطین سنی دفاع میکند و همکاریهای نزدیکی با حماس که سرآمد سازمانهای اسلامی سنی مذهب است، دارد. حزب الله دوسرباز اسرائیلی را که در جولای ۲۰۰۶ گروگان گرفت علاوه بر سایر مسایل در حمایت از دولت منتخب حماس بود که اخیراً به قدرت رسیده بود و تحت تحریمهای هدایت شده اسرائیل و آمریکا بود. اهل سنت لبنان همانند شیعیان از این جنبه از سیاستهای حزب الله پشتیبانی کردند.
جنگ چریکی طولانی مدت ۱۸ ساله بر علیه اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل و توانایی تحسین برانگیز آن در ایستادگی در مقابل یورش اسرائیل در تابستان ۲۰۰۶ حزب الله را موفق به تسخیر قلبها و ذهنهای اهل سنت نمود. این اقدامات بسیار روحیه بخش و نشانههایی از روحیه دلیری شجاعت و فداکاری و مهارت نظامی عربی به شمار میرفت. فرقی نمیکرد که اعضای حزب الله شیعه بودند و یا سنی آنها به دنبال مسائل حیاتی و ملی عربی بودند. تحسین برانگیز برای حزب الله شیعه این است که در کشورهایی که اجتماعات سنی و شیعه در یک پیوند نزدیک و به هم پیوسته زندگی میکنند بیشتر با اقدام حزب الله در مقابل اسرائیل همدردی شد، بویژه در لبنان، جایی که کل کشور تحمل کرد لطمات مجازاتها و تنبیهات اسرائیل را. در عراق نیز اکثر اسلام گرایان مسلمان خواستار حمایت از حزب الله در مقابل اسرائیل شدند، حزب الله بنابر این مظهر، عمیقاً مستحکم مقاومت ژنوپلوتیک و انقلابی در جهان اسلام میباشد رشد نفوذ و محبوبیت حزب الله دارای ریشههای تاریخی و ایدئولوژیکی است.
اقدامات و آرمانهای او هرگز منحصر به شیعه گرایی یا بر ضد اهل سنت نیست. حزب الله امروزه یک جریان قدرتمند منطقهای را نمایندگی میکند که بسیار بزرگتر از خودش است که نمیشود آن را به آسانی حذف یا خلع سلاح کرد. واشنگتن، حزب الله را در زمره سازمانهای بین المللی تروریستی قرار داده است و مجازاتهای گستردهای را بر سند آن اعمال کرده است. حزب الله از لحاظ ماهوی عمیقا با القاعده متفاوت است. به عنوان مثال القاعده یک شبکه جهانی است که به دنبال زدودن و از بین بردن خشونت آمیز نفوذ غرب و سرنگونی دولتهای موجود منطقه و تحمیل یک بنیادگرایی شدید ازطریق شکل دادن به یک حکومت اسلامی میباشد با این وجود دولت ایالات متحده آمریکا با هردو گروه با عنوان پدیده یکسان ومشابه برخورد میکند. علی رغم محبوبیت گسترده و ارتباطاتی که با ایران دارد حزب الله اساسا یک سازمان محلی، با اهدافی که ابتدا در منطقه خلاصه میشود میباشد. همچنین حزب الله به فعالیتها و تلاشهای خود برای بدست آوردن حمایت سیاسی و افزایش منابع درآمدی خود در آمریکای شمالی و جنوبی در بین اجتماعات شیعه ساکن در آنجا افزوده است، عدم درگیری حزب الله در عملیاتهای چریکی خارج از کشور نشان دهنده جهت گیری اصلی اسراییلی فلسطین و تمرکز روی دلمشغولیهای محلی میباشد
شواهد معتبری وجود ندارد که نشان دهد بین حزب الله و القاعده پیوند وجود دارد. سازمانی که قویا ضدشیعه است و با سلفیگری افراطی و رادیکال خود مسئول کشتن بسیاری از شیعیان درعراق و افغانستان میباشد. پیوندهای بین حزب الله و ایران خیلی واقعی هستند و دارای ریشههای عمیق تاریخی میباشد و با فشارهای زودگذر واشنگتن با تل آویو قابل گسست و پاره شدن نیست. برنامههایی که برای برانگیختن خصومت و دشمنی بین شیعه و سنی طراحی میشود و توسط آمریکا و دستیارانش در منطقه شامل عربستان، مصر و اردن ترویج و پشتیبانی میشود، به نظر میرسد کمتر قرین به موفقیت شود تا زمانی که ایران و حزب الله در سیاستهایشان مسائل اسلامی را پیگیری میکنند. تنها در صورت حمله و تجاوز ایران به یکی از کشورهای عرب منطقه ممکن است احساسات منطقهای بر ضد نفوذ شیعه و محدودکردن آن بسیج شود.
چنین امری هم بعید به نظر میرسد چون در طول بیش از ۲۰۰ سال گذشته، تاریخ ایران فاقد هرگونه تجاوزگری منطقهای بوده است. شیوخ خلیج فارس هم میدانند که سیاست خصمانه آمریکا بر ضد ایران در بلندمدت منافع آنها را تامین نمیکند. گرچه از این طریق آنها تلاش میکنند یک تعادل سیاسی نسبی درمقابل نفوذ ایران ایجاد بکنند. با این اوصاف خلع سلاح حزب الله در وضعیت سیاسی موجود منطقه زیاد واقع گرایانه به نظر نمیرسد. بازیگرانی که نفوذ زیادی روی حزب الله دارند تمایل کمی دارند به رهاکردن و واگذاری آن چون حزب الله یک عنصر اساسی در قدرت ژئوپلوتیک آنها است. به عنوان مثال ایران به هیچ وجه دلیلی برای تضعیف پیوند حیاتی و طولانی مدت خود با حزب الله نمیبیند. بویژه زمانی که تهران ملاحظه میکند که واشنگتن به شدت به دنبال تضعیف قدرت منطقهای ایران است. سوریه را نمیتوان در این میان نادیده گرفت.
دمشق ارسال سلاح از جانب ایران به حزب الله را تسهیل میکند و خود نیز برخی نیازهای تسلیحاتی حزب الله را فراهم میکند. زیرا قدرت حزب الله به سوریه کمک میکند که فشار اسراییل را از سوریه منحرف بکند و حمایت بکند از آرزوی سوریه برای بازپس گیری بلندیهای جولان از دست اسراییل. اگر ایالات متحده به صورت جدی خواهان ایجاد صلح است باید مسائل و مشکلات منطقه را در یک چهارچوب کلی و مرتبط با هم ببیند و به ارزیابی آنها بپردازد. خاورمیانه گورستان تلاشهای شکست خورده است که سعی میکند مسائل را به صورت مجزا و بدون توجه به پرداختن به عمق مسائل حل بکند. اشغال بلندیهای جولان و سرزمینهای فلسطینی از سال ۱۹۶۷ به یک غدهای در بین سایر مشکلات پیچیده و بغرنج تبدیل شده است. صلح منطقهای واقعی و منصفانه مستلزم به حساب آوردن موثر و قوی حزب الله حماس و سایر بازیگران منطقهای میباشد.
واشنگتن گزینههای کمی برای مقابله با واقعیت نفوذ ایران و نقش تثبیت شده حزب الله در لبنان دارد. هر روزی که میگذرد حضور نظامی نفرت انگیز آمریکا و اشغالگری اسراییل تبدیل به یک زخم چرکین در منطقه خاورمیانه میشود. این امر باعث میشود که استراتژی ایران و حزب الله امتیازات زیادی را به سرتاسر جهان اهل تسنن اعطاء کند.
منبع: واشنگتن کوآرترلی