روابط عمومی یاران صدر – سایت یاران صدر به مناسبت ۹ شهریور، سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی بر آن شد در گفتگویی با دکتر صادق طباطبایی، سخنگوی دولت موقت و خواهرزاده امام موسی صدر، نگاه تازه ای به روند پیگیری پرونده امام صدر در ایران بیندازد و مطالب تازه ای را از دکتر طباطبایی سوال کند.
آنچه میخوانید پاسخهایی است که ایشان بدلیل مسافرت برای سایت ارسال کردهاند:
با سلام و احترام به همه شما یاران جوان و عزیز صدر، به فرزندان و خواهران و برادران گرانقدرم. از اینکه این گونه با اخلاص و متعهدانه به یاری شیفتگان راه و مرام و آرمان و مجاهدتهای امام صدر آمدهاید و این گونه پیگیر جفا و جنایتی هستید که بر این اسطوره کم نظیر روا داشته شد؛ در حد ناچیز خود خوشحال و سپاسگزارم. همانطور که چند روز پیش در نوشتهای برای سایت گرامی روایت صدر بیان کردم؛ هیچ کلام و هیچ ذکر و هیچ گامی برای من شیرینتر از یاد و ذکر امام موسی صدر نیست.
با ذکر این مقدمه میپردازم به پاسخ سوالات شما و دوستانتان:
یاران صدر: در خاطراتتان ماجرای لغو سفر هیئت تحقیق به لیبی را به علت مخالفت کسانی چون مرحوم منتظری تعریف کردهاید و گفتهاید امام خمینی به شما گفتند موضوع را مدتی مسکوت بگذارید تا جو آرام شود. اما بعد از آن دیگر تلاشی به این شکل نه از جانب امام خمینی و نه شما دیده نشده است. چرا دوران مسکوت گذاشتن سرنوشت امام تا الان ادامه پیدا کرده است؟
جواب: همانطور که در خاطرات خود ذکر کردم؛ بر اساس دو بند از مقاوله نامه تجدید روابط دیپلماتیک میان ایران و لیبی در زمان ریاست جمهوری اقای بنی صدر، هیئتی برای سفر به لیبی و تحقیق در باره آنچه خارج از اراده ایشان بر سر ایشان آمده در تهران و در دفتر من در نخست وزیری تشکیل شد. این هیئت قرار بود در لیبی با بهره گیری از کمکها و اطلاعات مقامات لیبیائی، کار پژوهشی خود را اغاز کند. اعضای این هیئت ترکیبی بود از دو نماینده از مقامات قضائی و سیاسی ایتالیا؛ نمایندگان ریاست جمهور و دولت و پارلمان لبنان و نمایندگان مجلس اعلای شیعه؛ دو وکیل از خانواده امام صدر در لبنان و نیز از طرف ایران، جناب سید احمد صدر حاج سید جوادی؛ وزیر دادگستری دولت موقت؛ شهید والاگهر دکتر مصطفی چمران و اینجانب. در جلساتی که غالبا» در دفتر من در تهران تشکیل میشد؛ اسناد و مدارک لازم گردآوری شده و بحثهای مبسوطی صورت گرفت.
مدارک قضائی و تحقیقاتی نماینده دادستان ایتالیا که در آن کشور منجر به صدور رأی دادگاه مبنی بر عدم صحت ادعاها ی آقای قذافی و جعلی بودن مدارک و اسناد ارائه شده از طرف ایشان بود؛ به اضافه مدارک و مستنداتی که برادران ما در لبنان و نیز وکلای خانواده امام صدر گرد اوری کرده بودند و نیز مجموعهای از اظهارات مقامات سیاسی و روسای دول اسلامی و خبرهایی که از منابع اطلاعاتی فراهم کرده بودیم؛ مجموعهای موثق و پروندهای محکم و مستند را شکل داده بود. تاریخ سفر نیز علیرغم امروز و فردا کردن مقامات لیبیائی تعیین شد و اسباب سفر مهیا گردید. در غروب روزی که هیئت قرار بود با یک هواپیمای شرکت هما عازم لیبی شود؛ نماینده اقای قذافی خبر داد که رهبر لیبی اعلام کردهاند؛ از پذیرفتن این هیئت معذور هستند و سفرشان به لیبی ضرورتی ندارد. ب
عد از چند بار رد و بدل شدن پیامها و اشاره به تعهدات دولت آقای قذافی در پی تجدید روابط دیپلماسی قیمابین دو دولت و تذکر این مطلب که چنین رفتاری تبعات ناگواری در روابط دو کشور خواهد داشت؛ جناب رهبر لیبی اظهار داشتند؛ آنچه ما به ان متعهد بودیم؛ میزبانی و همکاری و کمک به هیئتی بود که برای تحقیق در باره سرنوشت امام صدر به لیبی سفر خواهد کرد. در حالی که هیئتی که اینک عازم سفر هست؛ قبل از تحقیق؛ نظر نهائی خود را اعلام کرده است. و لذا نیازی به حضور این هیئت در لیبی نمیبینیم.
بهانه اقای قذافی مشخص بود. اشاره ایشان به اظهارات من مربوط میشد که قبل از آن در یک گفتگوی مطبوعاتی و در پایان یک دیدار رسمی به عنوان نماینده و معاون نخست وزیر ایران؛ در لبنان بیان کرده بودم.؛ و آن اینکه: «شواهد و قرائن تردیدی باقی نمیگذارد که آنچه بر سر امام صدر آمده است؛ خارج از اراده ایشان بوده و در طی سفر رسمی و اخیر ایشان در لیبی و به مسئولیت شخص معمر قذافی صورت گرفته است». آنچه در آن کنفرانس گفته بودم؛ نظر امام خمینی و عقیده غالب مسئولان و روسای دول اسلامی و نیز خانواده امام صدر بود؛ نه نظر هیئت تحقیق مربوطه. در عین حال در آخرین پیامی که برای لیبی فرستادیم اظهار داشتم؛ من نه تنها از ریاست این هیئت؛ که حتی از عضویت در آن نیز استعفا میدهم تا خاطر جناب قذافی از این بابت آسوده باشد.
اینجا بود که به جای نماینده آقای قذافی؛ از دفتر آیت الله منتظری در قم جواب نهائی برای ما فرستاده شد. بعد هم حضرت ایشان با عجله به تهران امدند و در دیداری که با امام خمینی داشتند؛ به خطرات و عواقب اعزام چنین هیئتی در چنان زمانی برای کشور و نظام نوپای انقلاب اسلامی و نیز شکستن حلقه اتحاد سازنده دو دولت انقلابی ایران و لیبی؛ سخن گفتند. فردای ان روز امام خمینی مرا احضار کردند و با لحنی بسیار صمیمی و در عین حال درد آلود بیان داشتند؛ با توجه به شرایط نامناسب ایجاد شده و تحریکاتی که پارهای افراد نزدیک به بیت ایت الله منتظری صورت میدهند؛ بهتر است این امر تا مدتی مسکوت بماند.
ما هم بر اساس مصلحت اندیشی امام خمینی؛ برنامه سفر را به تعویق انداختیم ولی حلقه یاران اقای قذافی در ایران به سرگردگی مرحوم شیخ محمد منتظری و تنی چند از یاران ایشان و هم چنین اقای جلال الدین فارسی و هم مسلکهای ایشان در حزب جمهوری اسلامی و افراد دیگری که از نام بردن آنان در این زمان معذورم؛ تبلیغات گسترده و پیدا و پنهانی را علیه هیئت مذکور آغاز کردند و حتی پیگیری مسئله اختطاف امام صدر را در راستای خواستههای امپریالیسم و صهیونیسم بین الملل دانسته و به کمک رسانههای تحت امر خویش اعلام کردند؛ مصلحت انقلاب یا مصلحت امام صدر؛ کدام یک در صدرند؟ همان جریانی ایرانی که قبل از انقلاب در لبنان علیه امام صدر فعالیت میکردند و پارهای از مدارک و اقداماتشان در اسناد ساواک به تفصیل آمده است؛ همان افراد و گروههایی که مذبوحانه و پیوسته میکوشیدند با تحریف و شایعه پراکنی و جعل خبر؛ دوستان و یاران امام خمینی را در نجف علیه امام صدر و دکتر چمران بشورانند و ذهن امام خمینی را مشوه سازند، در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی در این ارگان و در ان تشکیلات و در یکی دو حزب و گروه سیاسی با برخورداری از عنایات مادی و معنوی نماینده آقای قذافی در ایران؛ همواره در تکاپو بودند؛ هرگونه اقدام جهت روشن شدن سرنوشت امام صدر را مانع شوند.
اقدامات این افراد که در ردههای بالای حکومتی و در دفتر امام خمینی و حتی در ارگانهای انقلابی نیز نفوذ داشتند؛ از مهمترین عوامل مانع در راه پیگیری سرنوشت امام صدر بود. با وجود همه اینها؛ در سفر هائی که دو رئیس جمهور و هیئتهای بلند پایه و رسمی کشورمان به لیبی داشتند؛ از طرح مسئله ربوده شدن امام صدر با شخص آقای قذافی، گزارش هائی به امام خمینی میدادند که البته هیچ کدام راهگشا نبودند. امام خمینی که نظر خود را در باره این جنایت بارها اظهار کرده بودند و از پذیرفتن معمر قذافی تا روشن شدن مسئله امام صدر امتناع میورزیدند؛ هزبار که هیئتی عازم لیبی میشد؛ از آنها مصرا» میخواستند؛ مسئله امام صدر را در اولویت مذاکرات خود قرار دهند.
حتی به یکی از شخصیتهای روحانی که به عنوان سفیر کبیر جمهوری اسلامی ایران عازم لیبی بود سفارش کردند؛ از تحقیق در این امر به هر طریق که میتواند؛ دریغ نورزد و گزارشهایش را مستقیما» و بدون واسطه به خود ایشان بدهد. در طول مدتی که کشور درگیر دفاع مقدس بود و عمده فکر و توان مدیران کشور صرف آن میشد، اقدامات از همین حد فراتر نرفت و تلاشهای مستمر و خواستههای مکرر ما و دیگران با توجیه ضرورت حفظ وحدت با مسولان طراز اول لیبی؛ به عنوان یکی از معدودترین حامیان ما در جهان و در جنگ؛ با توفیق قرین نمیشد. آنچه در این مدت انجام میشد؛ غالبا» توسط خانواده امام صدر و وکلای انها بود. بارها توسط مقامات لبنانی و وکلای بین المللی خانواده امام صدر به مقامات جمهوری اسلامی تذکر داده میشد؛ که پیگیری مسئله امام صدر نیار به یک کار گسترده تشکیلاتی و تدارکاتی دارد که فقط از توان اطلاعاتی؛ امنیتی و مالی دولتی همچون دولت جمهوری اسلامی بر میاید.
اما با نهایت تأسف کاری در خور صورت نگرفت. تأسف بارتر از همه این بود کهگاه میبایستی با مسئولان وزارت خارجه خودمان وارد گفتگوها و مباحثات جانکاه و چگر سوزی میشدیم تا به آنان بقبولانیم که مسئله مظلومیت امام صدر و اختطاف ستمگرانه ایشان؛ با سرنوشت انقلاب و ارزشهای دینی و ادعاهای ظلم ستیزی ما عجین است و معیاری بزرگ برای صداقت انقلابی ما در مبارزه علیه صهیونیسم و استکبار جهانی است.
اما اینکه در قسمت پایانی سوالتان افزودهاید: «… اما بعد از آن دیگر تلاشی به این شکل نه از جانب امام خمینی و نه شما دیده نشده است. چرا دوران مسکوت گذاشتن سرنوشت امام تا الان ادامه پیدا کرده است…»؟
در جواب باید اشاره کنم؛ که آنچه به امام خمینی مربوط است؛ تا آنجا که میدانم و بدان اشاره کردم، در دو بخش باید مورد مداقه قرار گیرد؛ آنچه به شخص ایشان مربوط است و بارها هم عنوان شده، این است که امام علاوه بر سابقه طولانی و عاطفی که با مرحوم ایت الله صدر و خود امام موسی داشتند؛ به لحاظ انسانی و معیارهای دینی، هم ادامه اسارت یک انسان و تداوم ظلم و ستمی را که بر وی روا داشته میشود بر نمیتافتند و از هر فرصتی چه در اغاز امر و چه در سالهای بعد فروگذاری نکردند. جالب اینجاست که در همان زمان هم همان شخصیتها و عوامل مانع که در سطور بالا بدانها اشاره کردم؛ پیوسته پیگیری امام و اصرار ایشان را بر به حضور نپذیرفتن رهبر لیبی، به حضور خواهرزاده امام صدر – خواهرم – در بیت امام دانسته و از این راه هم میکوشیدند، به نوعی نظر منفی امام خمینی را نسبت به معمر قذافی توجیه کنند و آن را خانوادگی، غیر سیاسی و مصلحت اندیشانه تلقی کنند؛ مگر از این راه از تأثیر منفی آن بکاهند.
قسمت دیگر اقدامات امام خمینی به مسئولان نظام و کارگزاران حکومتی باز میگردد؛ که میبایست در انجام نظر و نیت و خواسته ایشان گام بردارند؛ که به دلائلی که مختصرا» بدانها اشاره کردم؛ هم در این راه مصر نبودند و هم توجیهات خاص خود را داشتند. در اینجا لازم میدانم برای روشن شدن ذهن دوستانی که سالهای اوائل انقلاب را درک نکردهاند و از روند اجرائی امور در آن دوران آگاهی چندانی ندارند؛ با ذکر یک خاطره به شرایطی که در مجموعه کشور حاکم بود اشارهای بکنم. وقتی علیرغم حضور طولانی سرهنگ جلود؛ نماینده معمر قذافی در تهران و قم که برای تدارک مقدمات سفر زهبر لیبی به ایران و دیدار با رهبر انقلاب اسلامی ایران، اعلام شد که امام خمینی از پذیرفتن وی تا روشن شدن سرنوشت امام صدر خود داری خواهند کرد؛ هیئتی به سرپرستی و هدایت مرحوم شیخ محمد منتظری؛ برای تلطیف فضای منفی عاطفی عازم لیبی شدند.
آنها به فرودگاه رفتند تا با یک فروند هواپیمای جمهوری اسلامی عازم طرابلس شوند. وقتی که در فرودگاه با مخالفت مقامات هواپیمائی و با ممانعت نیروی انتظامی مواجه شدند، کوشیدند با انجام حرکاتی مسلحانه یک فروند هواپیمای مسافربری را به تصرف در آورده و پرواز خود را انجام دهند. داستان این حادثه بسیار طولانی است و از حد این گفتگو تجاوز میکند. اما به طور خلاصه باید بگویم که دستور دادستانی کشور برای دستگیری محمد منتظری و همراهان مسلح وی به جائی نرسید و تمرد از دستور دولتی که امام خمینی آن را دولت امام زمان معرفی کرده و اطاعت از مقررات آن را در آن شرایط بر همگان واجب اعلام کرده بودند؛ توسط شخصیتی مبارز و انقلابی؛ بدون عواقبی پذیرفته شد و کسی هم بر آن خرده نگرفت. همین امر چند صباح دیگر تکرار شد و باز همین شخص که بدون در دست داشتن مدارک قانونی از کشور خارج شده و قصد بازگشت به میهن را داشت؛ حادثه آفرید که تا مدتی فضای سیاسی کشور را ملتهب کرده بود. اعتراضات رئیس دولت وقت به این حرمت شکنی و قانون گریزیها با بیتفاوتی دیگر شخصیتهای سیاسی و روحانی و حزبی مواجه شده و بدون اعتبار میگردید.
دخالتهای تند و تذکرات هدایتگرانه امام خمینی نیز با توجیهات بزرگان و مصلحت اندیشیهای آنان بیاثر میشد. سیره و روش امام خمینی هم بر خلاف تصور دوستان جوان ما؛ سیرهای مستبدانه و آمرانه نبود و همگان را مسئول امور قلمداد کرده و بیش از آن در روند اجائی کارها دخالت نمیکردند. البته در این مجال و در این مورد بیشتر از این نمیتوانم چیزی بگویم. نکات فراوان و پارهای مطالب در همین زمینه هست که انشاءالله در جلد پنجم مجموعه خاطراتم به تفصیل خواهم اورد. آن قسمت از جمله پایانی سؤال را که به خود من بر میگردد؛ در پاسخ سوال دوم میآورم.
یاران صدر: شما ارتباطات بینالمللی زیادی دارید و با شخصیتهای مختلفی آشنا هستید، آیا در این سالها تلاش کردهاید با استفاده از این ارتباطها اطلاع موثقی از سرنوشت امام کسب کنید؟
جواب: اقدامات شخصی من در پی این ماجرا؛ حول سه محور ادامه یافت: ۱. تماس با شخصیتهای نافذ بین المللی و کسب خبر از دانستههای انان و جستجوی راهی برای پیگیری و رهائی ایشان، ۲. تداوم کار در چارچوب تلاشهای اعضای خانواده؛ ۳. انجام فعالیتهای فرهنگی و آگاهی بخشی به نسل جوان در باره آرمانها، افکار؛ اندیشهها؛ اهداف؛ سلوک و مرام و شیوههای مدیریتی امام صدر و مجاهدتهای بیست ساله ایشان در لبنان و در ارتباط با انقلاب اسلامی ایران و نیز گزارش سفرهای ایشان در اروپا؛ تا آنجا که من توفیق و افتخار همراهی ایشان را داشتم. در محور اول؛ تماسهای فردی و یا گروهی من با شخصیتهای جهانی از همان روز اعلام خبر شوم ربوده شدن امام صدر آغاز شد.
سفرهای مکرر به لبنان و سوریه و دیدار با روسای جمهور و شخصیتهای سیاسی و نخست وزیران آن دو کشور؛ مذاکره با نمایندگان سازمان عفو بین الملل و کمیسیون حقوق بشر و حقوقدانان کاتولیک و سازمان وکلای بدون مرز و روزنامه نگاران بر جسته و مفسران رادیو تلویزیونهای جهان؛ همگی در جهت آگاهی یافتن از سرنوشت اماممان بود. در دیداری که با اقای اولاف پالمه نخست وزیر محبوب و پر قدرت سوئد در استکهلم و نیز آقای احمد ابراهیم نماینده دبیرکل سازمان ملل در تهران داشتم؛ نیز مسئله امام صدر در اولویت مذاکرات من با آنان قرار داشت.
خواسته من از انان علاوه بر خبردار شدن از انچه بر سر امام صدر امده بود، پیداکردن راهکاری برای فشار به دولت لیبی برای پاسخگوئی در این زمینه بود. زمانی که در چارچوب مذاکره با مقامات ارشد آمریکائی و نماینده تام الاختیار پرزیدنت کارتر – اقای وارن کریستوفر – برای حل مشکل گروگانهای امریکائی؛ به بن سفر کردم؛ در حضور وزیر خارجه پرنفوذ المان فدرال، آقای هانس دیتریش گنشر از اقای کریستوفر رسما» خواستم، ما را از اطلاعاتی که مقامات آمریکائی از سرنوشت امام صدر دارند با خبر سازند. ایشان نظر قطعی خود را روز بعد و پس از تماس با واشنگتن و مقامات اطلاعاتی امریکا بیان کرد؛ که در مصاحبههای مختلف به آن اشاره کردهام. اجمالا» اینکه دانستههای مقامات امریکائی – لا اقل تا آن زمان – گره گشای مشکل ما نبود و نیز فراتر از آنچه خود بدان دست یافته بودیم، نمیرفت.
زمانی که در اواخر دهه ۹۰ میلادی مسئله وحدت دو آلمان شکل میگرفت و پرونده اطلاعاتی سازمان مخوف امنیتی المان شرقی – STAASI اشتازی - در دسترس مقامات امنیتی و اطلاعاتی آلمان فدرال قرار گرفت، افراد میتوانستند با تسلیم تقاضانامهای مستدل به اقای یواخیم گاوک Joachim Gauk- – مسئول بلند پایه آن پروندهها؛ از اطلاعات مربوط به خود در آن سازمان مطلع گردند؛ با تذکر به جای عزیزمان دکتر کمالیان به مقامات مربوطه مراجعه کردم. ما احتمال زیاد میدادیم که سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی به دلیل وابستگی کامل به سازمان کا. گ. ب. توانسته باشد مستقیم یا غیر مستقیم از ماجراهای رخ داده در اتحاد جماهیر لیبی، خصوصا» در این گونه مسائل اطلاعاتی گرد اوری کرده باشد. در تماسی که با مقامات آلمان فدرال گرفتم و از انان خواستم در مورد امام مو سی صدر به عنوان یک شهروند ایرانی؛ به اقای گاوک رجوع کنند و چنانچه اطلاعاتی در مورد امام صدر دارند؛ ما را از ان با خبر سازند.
در این زمینه حتی از سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در بن نیز در خواست کردم؛ در این زمینه با مقامات ارشد وزارت خارجه المان مذاکراتی را انجام دهد. دوستان من در دولت المان مراجعه به اقای گاوگ را منوط به در خوراست رسمی دولت ایران کردند و تماس من با مسئولان رده بالای دولتی ایران و انتقال مطلب به آنان و در خواست اقدام در این مورد؛ متأسفانه به جائی نرسید. در مورد علت بیمهری آنان در این زمینه، فعلا» چیزی نمیگویم. از دیگر شخصیتهای سیاسی اروپا که با امام صدر نیز دوستی دیرینه داشت؛ اقای رولاند دوما بود.
وی از علاقمندان مرحوم دکتر مصدق و آشنا با تنی چند از ملیون ایرانی بود و در دوران قبل از انقلاب دارالوکاله خود را با اخلاص و صمیمانه در اختیار اعضای انجنهای اسلامی ما در فرانسه قرار داده بود و در مشکلاتی که چه در زمینه اجازه اقامت و یا در زمینهای حقوقی دیگر برای انان پیش میامد؛ گره گشائی میکرد. زمانی که در دوره ریاست جمهوری پرزیدنت میتران؛ ابتدا نماینده فرانسه در اتحادیه اروپا و سپس وزیر امر خارجه فرانسه شد؛ طی دیدارهائی که هم در ارتباط با مسائل ایران – به نمایندگی از سوی شورای عالی دفاع – و هم به صفت دوستی قدیم با ایشان داشتم؛ مسئله امام صدر همواره بین من و ایشان مطرح بود. تا آنجا که میدانم و در طی چند مصاحبه هم باز گو کردهام؛ اقای دوما به دلیل علاقه شخصیاش به امام صدر و ارتباطش با دوستان لبنانی زیادی که داشت؛ پیوسته پیگیر مسئله اختطاف امام صدر بود؛ ولی متأسفانه گرهی از این طلسم هرگز گشوده نشد. علت اصلی عدم توفیق در این زمینه را اقای دوما؛ عدم همکاری نمایندگان و مقامات لیبیائی ذکر میکرد؛ که پیوسته میگفتند؛ امام صدر از لیبی خارج شده بود؛ امری که هیچ کس هرگز باور نکرد.
در اینجا از ذکر اقداماتی که دیگر دوستان مجموعه ما انجام دادند و سفرهائی که به همین منظور به کشورهای عربی و افریقائی کردند و ملاقاتهائی که با شخصیتهای پر نفوذی همچون اقای صادق المهدی – از سودان – که گفته میشد روابط ویژهای با اقای معمر قذافی دارد و نیز دوست دیگر امام صدر اقای بوتفلیقه رئیس جمهور الجزایر؛ که نقش رئیس جمهور فقید ان کشور اقای هواری بومدین در سفر امام صدر به لیبی انکار ناپذیر است؛ بهره گیری از دوستان مرحوم پدرم که رابطه عمیقی با مقامات سعودی و نیز پادشاه فقید اردن هاشمی داشتند؛ در میگذرم. اینها قسمت هائی از اقدامات بیفرجام من و دوستانم در صحنه بین الملل است، که متأسفانه بدون حمایت مؤثر مقامات دولتی جمهوری اسلامی ایران صورت میگرفت. در حول محور دوم که در ارتباط و در همآهنگی با اقدامات خانواده امام صدر و به عنوان عضوی از اعضاء خانواده ایشان بود؛ آنچه صورت گرفته در گزارش مشروح کمیسیون تحقیق مجلس شورای اسلامی ایران آمده است؛ که نیازی به شرح آن نمیبینم.
محور سوم: مهمترین و با ثمرترین کاری که در ارتباط با امام موسی صدر میتوانم از آن یاد کنم؛ به بخش فرهنگی تلاشهای من در معرفی آمال و اندیشهها؛ آرمانها و افکار؛ مرام و سلوک مدیریتی امام صدر باز میگردد. سخنرانیهای بیشمار در دانشگاههای داخل و چند محفل خارج از کشور؛ شرکت در کنفرانسها و میزگردها و سمینارها و گفتگوهای رادیوتلویزیونی با رسانههای داخل و خارج کشور؛ مقالات و مصاحبههای مطبوعاتی و تدوین بخش اعظم خاطراتم از ایشان و با ایشان – در جلد دوم مجموعه خاطرات سیاسی و اجتماعی ام* و بخشهای مهم دیگر که در جلدهای چهارم و پتجم خواهد آمد – … عمده این اقدامات را شامل میشود؛ که خوشبختانه ثمرات آنها را هر روزه و هر روز بیش از پیش شاهد هستم؛ امری که همچنان ادامه دارد و امید وارم خدا توفیق بیشتری نصیب کند تا بتوانم دین خود را به امام صدر که شاکله فکری و توفیقات اجتماعی خود را مدیون عنایات بیحد و بیکران مادی و معنوی ایشان میدانم، ادا کنم.
یاران صدر: بسیاری از علاقمندان امام پیشنهاد پیگیری بینالمللی و استفاده از ظرفیت سازمانهای بینالمللی حقوق بشر، سازمان ملل و … برای روشن شدن سرنوشت امام و اعمال فشار بر لیبی را مطرح میکنند. بویژه آنکه عملکرد ۳۲ سال گذشته ایران نشان میدهد اراده سیاسی برای پیگیری سرنوشت امام وجود ندارد. آیا شما با توجه به امکانات و فرصتهایی که دارید در این زمینه تلاشی کردهاید و یا حمایت عملیاتی – و نه صرفا فکری – از اینگونه فعالیتها انجام دادهاید؟
فکر میکنم جواب به این سؤال را بتوانید از پاسخ مشروح من به سؤال قبلتان در یابید. آنچه میتوانم بر آن گفتهها بیفزایم این است که بخشی مهم از این اقدامات در سطح بین الملل باید با همآهنگی کامل با برنامهها و تلاشهای خانواده امام صدر و دولت لبنان در این زمینهها باشد؛ تا مبادا با امکانات بالقوه و بذل و بخششهای بیدریغ دولت آقای قذافی خنثی و به ضد خود تبدیل شود. به عنوان مثال میتوانم به هزینه گزافی که آقای قذافی در ایتالیا کرد اشاره کنم که با ساختن شاهدی دروغین؛ ادعای وی مبنی بر ورود امام و همسفرشان به ایتالیا مستند به اظهارات شاهدی عینی باشد. گرچه خوشبختانه ادعای مجعول این شخص نیز؛ به دلیل عدم سازگاری آن با سن و سال وی؛ خنده دار از آب در آمد؛ اما به هرحال مورد توجه یک قاضی در رم قرار گرفت. در این زمینه بیش از این نیازی به توضیح نمیبینم.
یاران صدر: در نامه نخبگان که سال ۱۳۸۲ خطاب به رئیس جمهور، سید محمد خاتمی نوشته شد. اسم شما دیده نمیشود. علت آن چیست؟ آیا نامه را برای امضا نیاوردند یا شما امضا نکردید؟ علت امضا نکردن نامه چیست؟
از طرح این سؤال خیلی ممنون هستم. آنچه با تأسف بسیار میتوانم در جواب این پرسش شما عرض کنم این است که گرچه خود در زمره تدارک دهندگان و امضاگیران این نامه بودم؛ اما در آن زمان نه من و نه یاران دیگر نیازی به امضای من در زیر آن نمیدیدیم. شاید هم دلیل واقعی دیگر این بود که خود را در زمره نخبگان کشور نمیدانستم و البته هنوز هم نمیبینم.
* خاطرات سیاسی و اجتماعی دکتر صادق طباطبائی؛ جلد دوم؛ انتشارات عروج وابسته بهمؤسسه حفظ، تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ بهار ۱۳۸۸؛ جلدهای چهارم و پنجم در دست تدوین نهائی است و انشاء الله بزودی منتشر خواهد شد.
یاران صدر: با سپاس از دکتر طباطبایی که با وجود درگیریهای سفر باحوصله و متانت به سوالات پاسخ دادند، امیدواریم این روند در آینده ادامه داشته باشد و مسائل دیگری را نیز با ایشان و سایر عزیزان مطلع مطرح کنیم.