روشنفكر كسى است كه به خاطر برخوردارى از منطق استوار، از تعصب ناروا و اسارت در بند عادت هاى فسيل شده رها شده است. او كسى است كه از نوآورى هم در نظر و هم در عمل استقبال مى كند.
علی ودایع - امام موسى صدر به معنى واقعى کلمه یک روشنفکر بود. روشنفکر، فاقد باور و بیدین نیست، امّا باورهاى او بر برهان و دلیل و منطق استوار است؛ یعنى مى اندیشد، تلاش مى کند، آراء و نظرها را مى شنود، بهترین را انتخاب مى کند و بر آنچه انتخاب کرده، بر پایه خرد پافشارى مى کند. در عین حال به خرد انسانى احترام مى گذارد.
روشنفکر کسى است که به خاطر برخوردارى از منطق استوار، از تعصب ناروا و اسارت در بند عادت هاى فسیل شده رها شده است. او کسى است که از نوآورى هم در نظر و هم در عمل استقبال مى کند. همان طور که مى دانید، اسلام بیش از هر چیز بر تعقل و خردورزى انسان تکیه کرده است، ولى اینها دچار یک آفت بزرگ تاریخى شده است؛ یعنى آنچه براى رهایى و بالا بردن بینش و منش انسان و تقویت عنصر ممیز انسان یعنى خرد انسان آمده است، در صورتها و شکل هاى متناسب با زمان، خلاصه مى شود و این صورتها رنگ تقدس مى گیرند و به جاى اینکه خود را با تحولات زمان همسو کنند، در مقابل تحولات زمان و اندیشه اى که به تحولات زمان مى اندیشد، مى ایستند.
در طول تاریخ ادیان، تقریباً بدون استثنا - اگر نگوییم در همه عالم دینى - در بخش هاى مهم آن محتواى دین قربانى صورتها و فرمها و شکلها شده است. ظاهربینى آفت بزرگ دین هاست. اشکال و صور که با زمان متناسب هستند، وقتى رنگ تقدس پیدا کردند، مانع و حجاب چهره حقیقت دین مى شوند و دین به جاى اینکه عامل پویایى، رشد و اعتلا باشد، عامل ماندگارى و ایستایى است و پافشارى بر ظواهر و غفلت از باطن و حقیقت دین در طول تاریخ خود عامل بزرگ گریز از دین بوده است.
امام موسى صدر روشنفکر بود؛ یعنى اهل منطق بود، به حقیقت دین توجه داشت و اهل نوخواهى و نوآورى با اهتمام و پاى بندى به اصول و موازین بود. بى اصولى و هرهرى مذهبى خود مهمترین دشمن روشن اندیشى، اندیشه و خردورزى است. گاهى در افواه و مشهورات زمانه شاید این گونه تلقى شود که روشنفکر کسى است که پاى بند به هیچ اصلى و میزانى نباشد. مگر انسان مى تواند با آن عظمت خودش پاى بند هیچ چیز نباشد و مگر مى توان انسان غیرپرستنده را پیدا کرد. انسان پرستنده است. این در ذات انسان است. اگر خدا را نپرستد، قطعاً پرستشگر امورى مى شود که حتى از خود انسان کوچکترند و شأن انسان بالاتر از این است که حتى بنده انسان دیگر باشد، چه رسد به اینکه بنده امورى باشد که جزئى از انسان یا کوچکتر از خود انسانند.
روشنفکر، هرهرى مذهب نیست، اصول و معیار دارد. منتها به حقانیت و اصالت خرد معتقد است و مى کوشد که ابتدا بر پایه برهان و دلیل و بینش روشن حقیقت را تا آنجا که مى تواند، بشناسد و بعد بر این حقیقت پافشارى کند و در نتیجه هم در نظر و هم در عمل انسانى نوخواه و نوآور است و بدون تردید، امام موسى صدر از جمله کسانى بود که این راه و روش را داشتند. امام موسى صدر از موضع دین دغدغه دنیاى مردم را داشت و این راز و رمز مقبولیت و نیز تأثیر او در جامعه بود و این دغدغه به فرقه خاصى اختصاص نداشت. درست است که شیعه - که خود او نیز از شیعیان نیرومند، قوى، معتقد و اصولى بود - بخش محروم جامعه لبنان بود و توجه به آن از جمله براى بهبود وضع دنیاى این طایفه مظلوم و محروم که اکثریت را هم در جامعه لبنان داشت، بود، امّا نگاه او به مسأله محرومیت و رفع آن، نه یک نگاه ابزارى، که اصولى و یک هدف اساسى بود.
او خواستار عزت، حقوق و حرمت هر انسانى بود که در لبنان، جامعه اسلامى و جهانى مى زیست. البته به همین دلیل همزمان با تقویت بنیه دینى شیعه و اعتلاى بینش و منش شیعه که تلاش هاى ارزنده اى کرد، سعى کرد با دمیدن روحیه خود باورى در این بخش محروم جامعه براى رفع فقر و محرومیت که عامل اصلى هلاکت و ادبار جوامع است، تلاش کند و مى کوشید تا این اندیشه و روش را از شیعه به سایر فرقهها و طوایف لبنان نیز گسترش دهد. آثار به جامانده عملى و سازمانى و مدیریت او نشانه این همه جانبه نگرى است. مجلس اعلاى شیعه پشتوانه اعتقادى و فکرى و مذهبى جامعه شیعه لبنان است.
حرکت محرومان جریانى براى دادن خود باورى و تقویت حرکت به سوى رفع محرومیت در جامعه و مؤسسات خیریه و عمومى عام المنفعه اى که ایشان براى بهبود وضع زندگى انسان هاى محروم تأسیس کرد و بالاخره جنبش «امل» به عنوان پشتوانه عزت و اقتدار جامعه اى است که تا ضعیف باشد، تو سرى خور است. امام موسی صدر، در سوم شهریور ۱۳۵۷ در آخرین مرحله از سفرهای دورهای خود به کشورهای عربی و تلاش برای پایان دادن به جنگ داخلی لبنان و جلوگیری از تهاجم اسرائیل، طی دعوت رسمی معمر قذافی، در حالی که حدود هفت سال از قطع رابطه ایران با این کشور میگذشت به لیبی رفت و در روز نهم شهریور در آن کشور، ربوده شد. هیچ خبری از او در دست نیست؛ گرچه شواهدی مبنی بر زندانی بودن وی است اما تهران هیچ تحرک جدی برای آزادی یا حتی سرنوشت وی انجام نداده است.
اولین اقدام ایران برای پیگیری سرنوشت امام موسی صدر به امام خمینی (ره) باز میگردد. امام خمینی (ره) بلافاصله پس از انتشار این خبر در حالی که در نجف اشرف اقامت داشت با ارسال نامههایی خطاب به یاسر عرفات رهبر فلسطینیان، حافظ اسد رئیس جمهور سوریه و تماس با اکثر رهبران و مراجع دینی ایران و خاورمیانه از آنان خواست تا همگی از لیبی خواستار ارائه پاسخی روشن به این حادثه شوند.
پیگیریهای امام خمینی در خصوص امام صدر به این نامهها ختم نشد زیرا وی بعد از هجرت به پاریس در دیدار با سفیر لیبی در فرانسه قاطعانه خواستار پاسخ روشن دولت لیبی در خصوص امام صدر شد. حتی امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در پاسخ به درخواست معمر قذافی برای سفر به ایران گفت که میتواند به ایران سفر کند، اما باید به همراه امام صدر بیاید. امام خمینی تا آخرین روزهای عمر خویش پیگیر سرنوشت امام موسی صدر شد. در دولتهای پس از انقلاب تلاشهای ولو ضعیف برای تعیین سرنوشت امام موسی صدر شد ولی تاکنون نتیجهای از این تلاشها حاصل نشد. در دولت هاشمی رفسنجانی از سرهنگ قذافی دعوت شد تا به ایران بیاید ولی رهبر لیبی به علت تاثیر پرونده امام صدر بر این سفر هرگز نتوانست بر آرزوی خود جامعه عمل بپوشاند.
با روی کار آمدن دولت اصلاحات اگرچه بین سید محمد خاتمی و امام صدر یک نسبت فامیلی نیز وجود داشت تلاشهای وی به نتیجهای نیانجامید. هنگامی که ایران میزبان برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی در تهران بود، خاتمی از سرهنگ قذافی بری شرکت در این اجلاس دعوت بعمل نیاورد. در همان سالها وی دستور تشکیل کمیته ویژهای برای تحقیق و تفحص درباره سرنوشت امام موسی صدر صادر کرد ولی تاکنون این کمیته نیز به جز برگزاری چند جلسه دیدار با قذافی و فرزندش کار موثری در این خصوص انجام نداد. طی تمام این سالها دولت لیبی مقابل پیگیریهای ایران و لبنان برای تعیین سرنوشت امام صدر تنها به ابراز تناقضاتی اکتفا کرد؛ برخی عقیده دارند امام موسی صدر در زندانهای رژیم صهیونیستی به سر میبرد.
یکی از مقامات لیبی که به غرب پناهنده شده بود سال گذشته اعلام کرد امام موسی صدر در زندانی در لیبی تحت نظر است، مقامات تهران حتی زحمت بررسی این خبر را به خود ندادند. پیگیریهای ایران در دولتهای نهم و سپس دهم به اذعان بسیاری به کمترین سطح خود رسید. در چند ماه اخیر مسوولان دیپلماسی ایران علی رغم هشدارها به برقراری رابطه با دولت معمر قذافی، به بهانه مسئله هستهای پرداخت. موضوع ارتباط گسترده و روابط دیپلماتیک با دیکتاتوری لیبی آنهم بدون هیچ گونه اشارهای به مسوولیت لیبی در سرنوشت امام موسی صدر، در ماههای گذشته مورد انتقاد جدی رسانهها و دانشجویان انقلابی و عدالتخواه قرار گرفت و حتی خانواده امام موسی صدر به شدت از فراموشی مساله امام موسی صدر در دولت نهم گله کردند.
دولت احمدینژاد دولت لیبی را انقلابی و اسلامی خطاب میکند اما مشخص نیست بر چه اساسی، دولت لیبی را «انقلابی» خطاب شد، دولتی که متهم اصلی ربایش و ناپدید شدن امام موسی صدر است و مواضع منفعلانه و بیثبات آن سالهاست که مسلمانان را میآزارد. چنانچه طی سفر منوچهر متکی وزیر امور خارجه کشورمان به لیبی مسئله امام صدر مطرح نشد. این سفر از آن جهت برای ایران دارای اهمیت بود که لیبی ریاست دوره آینده اتحادیه عرب را بر عهده گرفت و ایران میکوشید تا با بهرهگیری از این فرصت، چالشهای موجود در روابط با کشورهای عرب منطقه را به حداقل برساند که هرگز این گونه نشد! این در حالی است که متکی چندی پیشتر طی اظهاراتی در مجلس شورای اسلامی تاکید کرده بود که وزارت امور خارجه بر طبق کنوانسیون وین پیگیری امور ایرانیان در هر گوشه از جهان را وظیفه خود میداند.
بر اساس این کنوانسیون پیگیری مسائل اتباع کشورها و طی مراحل دادگاهی از وظایف این وزارتخانه است و جمهوری اسلامی ایران به هیچ کشوری اجازه اهانت به ایرانیان و اتباع خود را نمیدهد و همواره از حقوق ایرانیان در همه جای جهان با تمام وجود حمایت میکند. شرمندگی این ماجرا برای مسؤولین ما خواهند ماند که در سی سال گذشته سال نتوانستند این عنصر برجسته و خدوم ایرانی اسلامی را از چنگال رژیم منزوی و درمانده لیبی آزاد کند. امام موسی صدر نیز مثل حاج احمد متوسلیان و … قربانی زد و بندهای کاریهای مرسوم و رایج دیپلماتیک شده و خواهد شد.