قسمتهایی از متن سخنرانی خصوصی و منتشر نشده شهید دکتر مصطفی چمران.
تلاش پیگیر برای توقف جنگهای داخلی
... آتش جنگهای داخلی لبنان با اولین جرقه انفجار در عینالرمانه شعلهور گردید. در این موقع چپ وراست هر دو به شعلة جنگهای داخلی دامن زدند و هر یک برای خود مصالح ومنافعی درنظر داشتند. در حالی که امام موسی و مقاومت فلسطین که از وجود چنیننقشه و توطئهای آگاهی داشتند از این انفجار ناراحت بودند و با تمام قوا سعیمیکردند به جنگ داخلی لبنان خاتمه دهند. آنها میدانستند که استعمار نقشهای جدید برای نابودی مسلمانها طرح کرده است، و سقوط در گرداب جنگهای داخلییعنی سقوط در بزرگترین توطئه بینالمللی برای نابودی مسلمانها.
امام موسی برایجلوگیری از جنگ داخلی لبنان به هر اقدامی دست زد. حتی برای اعمالقدرت روحیو معنوی، چندین روز همراه با هزاران نفر در مسجد صفا در بیروت روزه گرفت، تا اینکه بلاخره توانست آتش یک دوره از جنگهای داخلی لبنان را خاموش سازد. اما استعماردستبردار نبود، و با خدعه و نیرنگ آتشافروزی میکرد. هنوز بعد از چهار سال این توطئه بزرگ بینالمللی با سرعت وقدرت بیشتری پیش میرود.......
تنها شخصیتی که در برابر این توطئة بینالمللی ایستاده بود و مبارزه میکرد، شخص امام موسیصدر بود. به همین علتچپ و راست هر دو علیه او جبههگیری کردند و در کوبیدن او دست داشتند. در چهارسال جنگ داخلی لبنان، میبینیم که تنها کسی که با شجاعت و صراحت در مقابل توطئههای بینالمللی ایستاده و آنها را افشا کرده، شخص امام موسی است. توطئهگرانبرای نابودی او یا ربودنش نقشههای زیادی طرح کردند که آخرین آنها به ربوده شدناو ختم گردید. حال مسئلة ربوده شدن امام موسیصدر را برمیرسیم.
الجزایر نیز میانجیگری میکند...
در اول تابستان ۱۹۷۸، امام موسی مسافرتی به الجزایر کرد. ۷ روز در آن کشوربا مقامات مهم الجزایری گفتگو کرد، و با مرحوم بومدین دو ساعت و نیم جلسهداشت. در این سفر یک پیمان مشترک بین جبهه آزادیبخش الجزایر و سازمان امل به امضا رسید و پایه یک همکاری مشترک ریخته شد. این مذاکرات یکی ازموفقیتآمیزترین گفتگوهایی بوده است که امام موسی با دولتهای عربی برقرار نمود. در ضمن مباحثات، دولت الجزایر به امام موسی پیشنهاد کرد که بهتر است روابط خودرا با دولت لیبی بهبود بخشد. چون دولت لیبی سخت به امام موسی حمله میکرد. روزنامهها و رادیوهای وابسته به لیبی به امام موسی بد میگفتند. سازمانهای وابسته بهآن کشور در لبنان برضد او توطئه میکردند. امام موسی درجواب مسئولین الجزایری میگوید که از طرف ما هیچ ناراحتی نسبت به دولت لیبی وجود ندارد. اگر مشکلیهست، از طرف مسئولین لیبی است. طرف الجزایری پاسخ میدهد: اگر ما قادر باشیم روابط شما را با لیبی بهتر کنیم آیا شما حاضر هستید؟ امام موسی هم موافقت کلی خود رااعلام مینماید. دولت الجزایر هم با مقامات وسفارت لیبی تماس گرفته و از آنها میخواهند در بهبود روابط بین امام موسی و دولت لیبی اقدام کنند.
البته باید بگویم که قبل از این تاریخ، تنها یک بار در سال ۱۹۷۵ امام موسی بهلیبی سفر کرده بود. این سفر برای حضور در کنگره اسلامی لیبی صورت گرفت. طی آن ملاقاتی هم با معمر قذافی دست میدهد، که در این ملاقات امام موسی ۱۶پروژه عمرانی برای مردم محروم جنوب لبنان و مقاومت در برابر اسرائیل به معمرقذافی پیشنهاد میکند، و از قذافی میخواهد که خود او هم در اجرای آنها مشارکتنماید، و هر پروژهای را که صلاح میداند در آنجا انجام دهد. برای مثال یکی ازپروژهها، ساختن پناهگاه در زیر مدارس، حسینیهها و مساجد شهرهای جنوبیلبنان بود. پروژه دیگر، ساختن موانع در ورودی شهرها و دههای جنوب بود، تا در صورت هجوم تانکهای اسرائیلی، از ورود آنها به شهر جلوگیری به عمل آید. طرحدیگر، تعلیمات جوانان جنوب لبنان بود که در برابر حملات اسرائیل از خود دفاعکنند. تعدادی طرح کشاورزی و آبیاری و... نیز بود که به وضعیت اقتصادیجنوب لبنان سروسامان میبخشید. ولی معمر قذافی با تمام این پروژهها مخالفتمیکند و میگوید کار ما در حال حاضر خراب کردن است. ما باید نظام مسیحی لبنانرا خراب کنیم. هنگامی که قدرت به دست مسلمانها افتاد، آنگاه شروع به ساختنخواهیم کرد. بنابراین، اکنون زمان ساختن نیست. در اینجا بود که امام موسی با اومخالفت میکند و میگوید شما قادر نیستید که مسیحیت را از بین ببرید، چون میلیونهامسیحی دنیا پشت سر آنها ایستادهاند. این یک خیال خام است. بنابراین اختلاف نظر به وجود میآید و از همان تاریخ آقای قذافی تمام انرژی و قدرت خود را در راه انفجار لبنان و تشدید جنگهای داخلی صرف میکند. یعنی به گروهها و افرادی پولمیدهد، تا جنگ را بیشتر و عمیقتر کنند. در حالی که برنامه امام موسی آن بود که آتش جنگهای داخلی لبنان، به هر وسیله ممکن خاموش سازد و به درون اینگرداب توطئه بینالمللی نیافتد. بنابراین میبینیم که یک اختلاف دید کلی میان امامموسی و معمر قذافی از سال ۱۹۷۵ پدیدار شد. بر اساس همین اختلافنظر، روزنامهها و رادیوهای وابسته به لیبی بزرگترین حملات را به امام موسی میکنند. کاراین حملات گاهی به فحاشی و هتاکی و تهمتهای بسیار بسیار ناروا و زننده میرسد، کهزبان از بیان آنها شرم دارد.
اولین اقدامات برای ربودن
پس از وساطت دولت الجزایر، سفارت لیبی در لبنان با امام موسی تماس میگیرد واز وی دعوت میکند که به لیبی سفر کنند. در تاریخ ۲۵ اوت سال ۱۹۷۸ امامموسیصدر همراه با شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین به لیبی میرود. در حالی که در فرودگاه بیروت سرکنسول دولت لیبی، سیدمحمود بنجورح، وعدهای از کارکنان سفارت لیبی از ایشان وداع میکنند. بنابراین سفر امام موسی صدریک سفر رسمی و به دعوت رسمی دولت لیبی و با خرج دولت لیبی بوده است.
... و از انعکاس اخبار امام جلوگیری میکند
دردوران اقامت امام موسی صدر در لیبی هیچ تماس تلفنی یا مکاتبهای از طرف ایشان وهمراهانشان با دنیای خارج به عمل نمیآید. در حالی که ما میدانیم امامموسیصدر عادت داشت همه روزه اعمال و کارهای خود را به دوستانش دربیروت و خانواده خویش در پاریس اطلاع دهد. همچنین امام موسیصدر آقایعباس بدرالدین را که یکی از روزنامهنگاران معروف لبنان صاحب امتیاز خبرگزاری لبنان است، با خود برده بود، تا اخبار روزانه مربوط به سفر را به خبرگزاریهای لبنان و دنیا گزارش بدهد. ولی در طی این ایام، هیچ تماسی از سویامام موسی صدر، یا عباس بدرالدین، از طریق تلکس یا تلفن و یا چیزدیگری به عمل نمیآید. حتی امام صدر هیچ تماس تلفنی با خانوادهاش نمیگیرد. در صورتی که ضرورت داشت ارتباط همیشگی برقرار باشد، اما هیچ ارتباط و تماسی به عمل نمیآید. بعد میبینیم که دستگاههای خبرگزاری لیبی هم از ورود امام موسیصدر و دوستانش هیچ خبری را گزارش نمیکنند. در حالی کهشخصیتهای خیلی کم اهمیتتر از امام موسی را در روزنامهها و رادیو وتلویزیون یاد، و فعالیتهایشان را ذکر میکنند. در فرودگاه لیبی احمد شحاطی از آقای صدر استقبال میکند. او بزرگترین شخصیت سیاسی بینالمللی لیبی است، و تقریباً او را مسئول روابط خارجی لیبی میتوان به حساب آورد. ولی با تمام این احوال در خبرگزاریهای لیبی هیچ ذکری از امام موسی به عملنمیآید. امام موسی در هتل الشاطی طرابلس غرب سکونت میکند.
امام در محاصره نیروهای امنیتی
محلسکونت او را در قسمتی از ساختمان قرار میدهند که زیر نظر دستگاه اطلاعات لیبی بوده است؛ در بخش شماره ۳۵۱. هنگامی که یکی از دوستان آقایصدر برای دیدار او به این بخش هتل میرود، احساس میکند که مسئولینامنیتی لیبی درباره هویت و مشخصات او تحقیقات کامل به عمل میآورند، تا به اواجازه دهند که به این قسمت برود. در تاریخ ۲۶ یا ۲۷ اوت که احمد شحاطی بهزیارت امام موسی میآید، تلویزیون رسمی لیبی گفتههای امام موسی و احمدشحاطی را ضبط میکند. ولی متأسفانه از تلویزیون پخش نمیشود.
در تاریخ ۲۸ اوت آقای محمد سلمان، که یک خبرنگار لبنانیالاصل ولی ساکنلیبی است، با امام موسی مصاحبهای میکند. مذاکره میان او و امام موسی هم ضبط میشود، اما این مذاکرات هم از رادیوی لیبی پخش نمیگردد. در تاریخ ۲۹ اوت آقای منح الصلح و اسعد مقدم و طلال سلمان و بشاره مرهج و محمد سلمان بهدیدار امام موسی میآیند و چندین ساعت با او به گفتگو مینشینند. اطلاعاتی که در چندروز گذشته به ما رسیده از طرف همین اشخاص، و آقای اسعدمقدم و محمد سلماناست، که در این جلسه با آقای صدر گفتگو کردند. در این جلسه است که آقای صدرناراحتی خود را از آنچه در لیبی در چند روز گذشته بر او گذشته است، به این افراد ابرازمیکند.
لیبی به سفارت لبنان خبر نمیدهد
در تاریخ بیست و نهم آقای عباس بدرالدین به کاردار سفارت لبنان در لیبی، آقای نزار فرحات، مراجعه میکند و به او اطلاع میدهد که امام موسیصدر در لیبیاست. کاردار سفارت لبنان اظهار تأسف میکند که تا به حال از ورود امام موسیصدر اطلاعی پیدا نکرده است. فوراً امام موسی صدر و دوستانش رابرای صرف غذا و افطار (چون ماه رمضان هم بود) به خانه خودش دعوت میکند. آن روز ۲۷رمضان بود. در دیداری که با آقای فرحات به عمل میآید، عباس بدرالدین از اودرخواست میکند که ویزای پاریس را برای وی تهیه کند، تا او همبتواند در کنار آقای صدر به پاریس برود. در اینجاست که میبینم امام موسی و شیخمحمد یعقوب چنین درخواستی از کاردار سفارت برای ویزای پاریس نمیکنند. بهعبارت دیگر امام موسی و شیخ محمدیعقوب ویزای ورود به پاریس را از لبنان درپاسپورت خود داشتهاند، و احتیاجی به گرفتن ویزای مجدد نبوده است. در حالی که عباس بدرالدین ویزا نداشته و پاسپورت خود را میدهد که ویزای ورود به پاریس را برای او بگیرند. آقای منح الصلح و بشاره مرهج هم که در آنجا حضور داشتند، پاسپورتهایخود را به آقای فرحات میدهند، تا برای آنها هم ویزا گرفته شود. یعنی جلسهای بودکه همه نشسته بودند. هنگامی که کاردار سفارت لبنان حضور داشته همه پاسپورتهایشان را میدهند، تا ویزا بگیرند، جز امام موسی و شیخ محمد یعقوب.
شب بعد که سیام آگوست است، بنابر دعوت برای افطار در خانه نزار فرحات، عدهای حضور داشتند. بین آنها منحالصلح، اسعد مقدم و طلالسلمان هم بودهاند. طلالسلمان مدیر روزنامه السفیر در بیروت است. آنها آگاهی مییابند که امام موسیتمام روز را در هتل منتظر ملاقات با معمر قذافی بوده است. حتی شماره تلفن خانه آقای فرحات را به اداره هتل میدهد، تا قذافی او را در هر لحظه برای ملاقات بخواهد، فوراً به آنجا برود. ساعت ۵/۹ شب امامموسی به هتل برمیگردد، تا اگر قرار باشد ملاقاتی صورت بگیرد، بتواند به سرعت خود را برساند. ولی هیچ اثری از ملاقات نبوده است. در اینجاست کهاحمد شحاطی به هتل میآید و میگوید ملاقات با قذافی ممکن است هر ساعت انجامبگیرد؛ یعنی موعد و قرار معینی ذکر نمیکند. ولی میگوید حاضر باشید که هر ساعتممکن است ملاقات انجام بگیرد. امام موسی هم اضطرار خود را به سفر ابراز میکند، ومیگوید باید هر چه سریعتر به پاریس برود. و چون کار ضروری دارد، نمیتواند مدت زیادی بماند. اگر این ملاقات در این ماه انجام نگیرد، انشاءاللَّه در ماههای دیگر ووقت مناسبتر انجام خواهد گرفت.
حرکت به سوی ملاقات با قذافی
در تاریخ ۳۱ اوت، ساعت ۵/۱بعدازظهر آقایاسعد مقدم با یکی از دوستان خود، امام موسی و همراهانش را در ورودی هتل الشاطیمیبیند. ساعت۵/۱ بعدازظهر روز ۳۱ اوت به آقای مقدم گفته میشود که آنها درراهند، تا با ماشینهای رسمی دولتی به ملاقات قذافی بروند. او برای آنها آرزویموفقیت میکند.
بنابراین آخرین لحظهای که امام موسی در طرابلس دیده میشود، ساعت ۵/۱بعدازظهر روز ۳۱ اوت در ورودی هتل الشاطی بوده است. سپس تلفن سفارت لبنان درلیبی زنگ میزند. منشی تلفن را برمیدارد. صدایی را میشنود که صدای شیخمحمدیعقوب بوده. صدا درخواست میکند که با نزار فرحات کاردار سفارت لبنانصحبت کند. زمانی که این کلمات را بر زبان میراند، تلفن قطع میشود. این مسأله نشان میدهد آنها درجایی بودهاند که تلفن در دسترس شیخ محمدیعقوب قرار داشته. او میخواسته محل خود را به کاردار سفارت، آقای نزارفرحات، گزارش بدهد، که مأمورین میرسند و تلفن را قطع میکنند. ساعت ۲ بعدازظهرروز ۳۱ اوت آقای نزار فرحات پاسپورتهای آقایان بدرالدین و صلح و مرهج را بههتل میآورد که به آنها بازگرداند. ولی چون امام موسی و دوستانش را در هتلپیدا نمیکند، پاسپورت آقای عباس بدرالدین را به آقای مرهج میدهد که به او برساند. بعد از بازگشت آقای نزار فرحات، ساعت ۳ صبح روز بعد به هتل تلفن میکند، تا ازمسئولین هتل در مورد بازگشت امام موسی سؤال نماید. مسئولین هتل میگویند: ماهیچ چیزی نمیدانیم.
امام ربوده میشود
دولت لیبی رسماً اعلام کرده است؛ ساعت ۸ بعدازظهر روز ۳۱ اوت، امامموسیصدر، شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین در هواپیمای آلیتالیا به شماره۸۸۱ از لیبی به شهر رم مسافرت کرده. برای اثبات مدعای خود لیست مسافرینهواپیما را انتشار داده که در آن اسامی این سه نفر هم آمده است. حتی مدعی است کهچون جای درجه یک برای این مسافران در هواپیما نبوده، اجباراً سه نفر از افراد را ازدرجه یک به درجه توریستی انتقال داده، این ۳ نفر را به جای آنها در قسمت درجهیک جایگزین ساختهاند. حتی نام کسی که آنها را بدرقه کرده و به فرودگاه رسانده هم دراین بیانیه ذکر شده است.
نیروهای امنیتی... با عمامه امام
ساعت ۱۰ صبح روز بعد، دو نفر وارد هتل هالیدیاین در شهر رم میشوند. یکیاز آنها خود را شیخ محمد یعقوب معرفی میکند، و لباس عادی داشته. فرد دیگرخودش را موسیصدر معرفی میکند که معمم بوده است. دو اتاق به شمارههای۷۰۱ و ۷۰۲ اجاره میکنند و پول ۱ هفته را هم از قبل میپردازند. در اینجا مردی که با مسئول هتل صحبت میکند، کسی است که خودش را شیخ محمدیعقوب معرفی کرده. شخص دیگر دورتر میایستد، و به جلوی میز اطلاعات نمیآید. کارتهایی که برای پذیرش این دو نفر نوشته شده، نه به خط صاحب هتل است، نه به خط شیخ محمد یعقوب و نه به خط امام موسی. پس خط شخصی دیگر است، یعنی شخصی که خود را شیخ محمدیعقوب معرفی کرده است. این شخص به هنگامنوشتن نام خود، نوشته است: «محمد شحاده». نام اصلی شیخ محمدیعقوب، محمدیعقوب است یعنی نام خانوادگیش یعقوب است و اسم پدرش شحاده است. درپاسپورت مینویسند محمد شحاده یعقوب. این شخص نام خود را نوشته محمدشحاده، در حالی که اگر این شخص شیخ محمد یعقوب بود، لااقل نام خودش را درست میدانست و درست مینوشت، و این اشتباه بزرگ را نمیکرد. بنابراین این دونوشته، نه به خط شیخ محمد یعقوب است ونه خط امام موسی و نه به خط صاحب هتل. هنگامی که چمدانهای امام موسی و شیخ محمدیعقوب را به طبقه هفتم و اتاقشماره ۷۰۱ میبرند، این شخص که به اصطلاح شیخ محمد یعقوب بوده، دست بهجیبش میبرد و پول بسیار زیادی به دلار بیرون میآورد و مبلغ گزافی به آن خدمتکار انعام میدهد. به طوری که او از زیاد بودن این مبلغ تعجب میکند. این مطلب در روزنامهها آمده، و مبلغش هم ذکر شده بود. بعد آنها فقط ۱۰ دقیقه در هتل میمانند. آن کسی که خود را امام موسی معرفی کرده بود، تغییر لباسمیدهد و با لباس شخصی از هتل خارج میگردد، و دیگر برنمیگردد. در حالی کهچمدانها داخل اتاق، و پاسپورتها روی میز گذاشته شدهاند. پاسپورتها و چمدانمتعلق به امام موسی و شیخ محمد یعقوب بوده است.
بزرگترین ادعای لیبی این است که لیست مسافران هواپیما موجود بوده، و اسماین دو تن در آن ذکر شده و وارد ایتالیا شدهاند. بعد به هتل هالیدیان وارد شدهاند. اما اینکه بعد از هتل به کجا رفتهاند، دیگر ازخودش سلب مسئولیت میکند.
آغاز تحقیقات دادستانی کل لبنان
از طرف خانواده امام موسیصدر ۱۰ نفر به ایتالیا رفتند، تا در این باره تحقیق کنند. آنها در تحقیقات خودشان با خلبان هواپیمای ۸۸۱ ایتالیایی، معاون خلبان، مهمانداران زن و عده زیادی از مسافران هواپیما مصاحبه کردند، و عکس امام موسی و شیخمحمد یعقوب را به آنها نشان دادند. در بین تمام این افراد هیچ کس امام موسی وشیخ محمد یعقوب را در هواپیما ندیده است. در حالی که با آن لباس مخصوص، وعمامه و عبا و آن هیبت کاملاً جلبنظر کردهاند، و محال است که کسی آنها را یکبارببیند و بعد از یک هفته و یا یک ماه فراموششان کرده باشد. حتی بین سرنشینان اینهواپیما سه خانواده لبنانی هم بودهاند، که مسلما اگر امام موسی را میدیدند فراموشنمیکردند. یک مصاحبه تلویزیونی هم با خلبان هواپیما و بعضی از مهمانداران به عمل آمد. این مصاحبه در تلویزیون ایتالیا پخش شده. این افراد دیدن امام و همراهش را رسماً رد کردند.
تکذیب الیتالیا
شرکت الیتالیا یک بیانیه رسمی صادر میکند که در شب۲۵/۹/۷۸ درتلویزیون ایتالیا پخش شد. در این بیانیه آمده بودکه اسامی امام موسی و شیخ محمدیعقوب و عباس بدرالدین در لیست هواپیمای ۸۸۱ بوده (هواپیمای که در تاریخ۳۱ اوت از شهر طرابلس به شهر رم رفته). اما این اشخاص، آن اشخاص حقیقییعنی امام موسیصدر، رئیس طایفه شیعه در لبنان، شیخ محمد یعقوب و خبرنگار معروف، عباس بدرالدین، نبودهاند. این اشخاص در آنهواپیما نبودهاند. در همان شب تلویزیون ایتالیا مصاحبهای با خلبان هواپیما به انجام میدهد. او میگوید این افراد را در هواپیما ندیده است؛ نه با لباسهای دینی ونه با لباسهای شخصی. وی پس از اینکه عکسها را مشاهده کرده، گواهی داده این افراد رادر هواپیما ندیده است.
افشای فوری سناریوی دروغین
در خصوص ورود این دو نفر به هتل هالیدیاین نیز میدانیم که این دو نفر در ساعت ۱۰صبح روز اول سپتامبر، در آن هتل پذیرش شدهاند. باید پرسید که آنها ازساعت ۵/۸ شب تا ۱۰ صبح کجا بودهاند. آیا ممکن است که امام موسی وهمراهانش شب را در خیابان، یا داخل ماشین گذرانده باشند؟ غیرممکن است! ازساعت ۵/۸ شب و یا ۱۰ شب تا ۱۰ صبح کجا بودهاند؟ سپس تحقیقاتی که به عملآمد نشان داد، دو نفری که خودشان را آنجا معرفی کردهاند، مردانی سیاهچرده، کوتاه قد و لاغر بودهاند. مشخصات آنها با امام موسی و شیخ محمد یعقوب تفاوت اساسی دارد. آنها نمیتوانند امام موسی و محمد یعقوب بوده باشند! افزون بر این یک نفر از آنها معمم بوده ویک نفر با لباس شخصی. در حالی که خیلی بعید به نظر میآید که شیخ محمد یعقوب عمامه را از سرش بردارد و به صورت عادی ظاهر شود. دیگر آنکه فردی که ایناوراق را پر کرده، نه امام موسی است، نه شیخ محمدیعقوب و نه صاحب هتل. نوشتهها به خط دیگری است. همان طور که گفتیم مسئول هتل این دو نفر را افرادی سیهچردهو لاغر و کوتاه قد ذکر میکند که با مشخصات امام موسی و شیخ محمد یعقوب به کلی متفاوت است. این دو نفر فقط ۱۰ دقیقه وارد اتاقهایشان میشوند، و حتی ازدستشویی هم استفاده نمیکنند. فقط چمدانها را روی زمین گذاشته، پاسپورتها را روی میزقرار میدهند و بدون پاسپورت خارج میشوند. آن شیخ هم لباس خود را عوضمیکند و با لباس شخصی میرود. در حالی که در ۲۰ سال گذشته هیچوقت امام موسی با لباس شخصی دیده نشده است. تمام اینها نشان میدهد کهاین دو نفر امام موسی و شیخ محمد یعقوب نبودهاند، و دو نفر دیگر بودهاند که ایننقش را بازی کردهاند.
درباره عباس بدرالدین گفته بودند که وارد هتل ساتلایت میشود. در فرودگاه رمتنها برای ۴۸ ساعت ویزای ایتالیا میگیرد و قرار بوده که پس از آن به مالت سفر کند. در حالیکه او نه با هتل ساتلایت تماس گرفته و نه به مالت سفر کرده است. این نشان میدهد فردی که به نام عباس بدرالدین به ایتالیا رفته، یکباره گم شده و سرنوشتش به هیچوجه معلوم نیست. درباره عباس بدرالدین گفتیم در روز ۳۱ اوت که پاسپورت شیخ محمدیعقوب و امام موسیصدر را میگیرند تا به آنها ویزابدهند، پاسپورت عباس بدرالدین وجود نداشته. چون او پاسپورتش را به نزار فرحات سرکنسول لبناندر لیبی داده بود، تا برایش ویزای فرانسه بگیرد. چون در آن لحظه پاسپورت وی نبوده، نمیتوانستند برایش ویزای ایتالیا بگیرند. بنابراین دیر شده بود، لذاپاسپورت او را در لحظات آخر با هواپیما میفرستند. بدون اینکه ویزای ایتالیا داشتهباشد. ویزای ایتالیا را برای او در خود فرودگاه رم به مدت ۴۸ ساعت میگیرند. پساین تفاوت بین عباس بدرالدین و دو نفر دیگر از اینجا سرچشمه میگیرد که پاسپورت بدرالدین از لحظهای که آنها را میگیرند و به دستگاه امنیتی میبرند، نزد وی نبوده است.
شتابزدگی ربایندگان
موضوع مهمی که باید گفت این است که در تاریخ ۳۱ اوت، ساعت ۵بعدازظهر شخصی به سفارت فرانسه در لیبی مراجعه میکند، تا برای امام موسیصدر و شیخمحمدیعقوب ویزای فرانسه بگیرد. در سفارت فرانسه بعد از بازرسی پاسپورتها روشن میشود که ویزای فرانسه برای آن دو نفر وجود دارد. بنابراین به آن فرد گفتهمیشود که این دو نفر ویزای فرانسه دارند و احتیاجی به گرفتن ویزای مجدد نیست. وی که مأمور دولت لیبی بوده، میگوید من این حرفها را نمیفهمم و برای این دو نفر ویزا میخواهم. سفارت فرانسه در لیبی به سفارت فرانسه در بیروت تلگرافی میزند واز آنها کسب اطلاع میکند؛ آیا شما به امام موسیصدر و شیخمحمدیعقوب ویزای فرانسه دادهاید؟ آیا این ویزاها صحیحاند یا خیر؟ چراکه اینها دوباره آمدهاند، ویزا بگیرند. سفارت فرانسه در جواب میگوید اگرپاسپورت متعلق به امام موسی صدر است، تسهیلات لازم را برای آنها فراهم کنید. به آنها ویزا دهید، و ناراحتشان نکنید. بنابراین آنهادوباره به پاسپورتهای امام موسیصدر و شیخ محمدیعقوب ویزای فرانسه میدهند. فردی که به سفارت فرانسه رفته بود، از افراد وزارت خارجه لیبی بوده است.
امام هرگز وارد ایتالیا نشده است
مطلب دیگری که باید بدان اشاره کرد، آن است که ویزای ایتالیایی امام موسی وشیخ محمدیعقوب در همان تاریخ ۳۱ اوت، و پس از گرفتاری این دو نفر به دستآمده است. یعنی آنها هیچ وقت نمیخواستند به ایتالیا بروند و ویزای ایتالیا نگرفتهبودند. ولی بعدازظهر روز ۳۱ اوت ناپدید شدند، و برایشان ویزای ایتالیا گرفتهشد. همان طور که گفتیم، چون پاسپورت عباس بدرالدین وجود نداشته، برای او حتیویزای ایتالیا را نمیتوانند بگیرند، و مجبور شدند در فرودگاه رم برای او ویزابگیرند. بلیطی که به نام اینها صادر میشود به تاریخ ۳۱ سپتامبر است. در حالی کهمیدانید تاریخ سفر آنها ۳۱ اوت بوده است. اوت ماه هشتم است، و این نشانمیدهد که بلیطها ۱ ماه اختلاف تاریخ دارد. زیرا سپتامبر ماه نهم است. یعنی بلیطهایی کهدر داخل چمدان امام موسی و شیخ محمد یعقوب گذاشتند، بلیطهایی بود که بعداً صادرشده است. بعد از اوت ماه سپتامبر است. سپتامبر ماه نهم است. لیبیاییها میخواستند تاریخ را برگردانند. روز را به سی و یکم تغییر دادند. اما ماه نهم به ماه هشتم تبدیل نشد. بنابراین در بلیطیکه برای آنها تهیه شده، یک ماه اختلاف حاصل شده است. این نشان میدهد بلیطها قلابی بودهاند.
همان طور که میدانید، شخصی که از هتل خارج میشودمعمولا پاسپورت رادر جیبش میگذارد. بخصوص یک خارجی که در کشوردیگری به سر میبرد، محال است بدون پاسپورت خارج گردد. در حالی که میبینیم که ایندو نفر پاسپورتهایشان را در اتاق گذاشته و بدون پاسپورت خارج شدهاند. همچنینمیبینیم که قفلهای چمدان امام و شیخ محمدیعقوب شکسته و به زور باز شدهاست. در حالی که اگر خود امام و شیخ محمد یعقوب این چمدانها را آورده و درآنجا گذاشته بودند، میدانستند که چگونه بازشان کنند و قفلها را نمیشکستند. خیلیبعید است، کارگران یا مسئولین قفلها را شکسته باشند. این نشان میدهد، کساندیگری قفلها را شکسته و چمدانها را به هتل آوردهاند.
گزارش مجله ایتالیایی
اطلاعاتی هم در مجله «المساجیرو» زیر عنوان «آیا امام موسی ربوده شده است؟» آمده، که ترجمه آن از این قرار است:
«به تأکید میتوان گفت که امام موسیصدر و مستشار او، آن دو نفری نیستند که درهواپیمای ایتالیایی که طرابلس را ترک کرد، سوار شده بودند. ثانیاً امام موسی مطلقاً پایتخت لیبی را ترک نگفته است و دو مردی که سوار هواپیما شدند و به هتل هالیدیاین رم رفتند، امام موسی و شیخ محمد یعقوب نیستند. بلکه این دو نفر را برای گمراه کردن افکار مردم و سرپوش گذاشتنبر ربوده شدن امام موسی فرستادهاند.»
اطلاعات سری دولتهای عربی
مسئله مهم دیگری که برای ما مطرح است و نظر ما را اثبات میکند، گزارشهای خصوصی از سوی دولتهای عرب درباره ربوده شدن امام موسیصدر است. دولتسوریه و همچنین الجزایر و نیز مقاومت فلسطین، بارها به نمایندگان شیعیان لبناناظهار کردند که امام موسی در لیبی است. حتی محل او و انتقال او را از محلی بهمحل دیگر را برای مدت درازی ذکر میکردند. حتی یکی از فرماندهان عرب قصدداشت با عدهای کماندو به محل اقامت امامموسی حمله کند و او را نجات دهد، ولیدولت متبوعش مانع این کار شد. چراکه احساس کرد خطر بزرگی برای حیات امام موسی خواهد بود. خود ابوعمار بارها به لیبی رفته و برای بازگرداندن امامموسی با قذافی صحبت کرده است.
۹ میلیون دلار حق السکوت
حتی حدود ۲ ماه پیش خبری به فرماندهانفتح گزارش شده بود و در آن آمده بود که ابوعمار در سفر ۲ ماه پیش خود به لیبی، هنگامی که وارد آن کشور میشود، قذافی به او ۹ میلیون دلار میدهد و یاسر عرفات درجواب او میگوید: «من برای پول نیامدهام. من آمدهام که امام موسی را برگردانم». قذافی هم عصبانی میشود و با او مشاجره میکند. بنابراین میبینیم اسناد و مدارکیکه از دولتهای عربی و غیرعربی به دست آمدهاست، همگی دال بر این مطلب بوده که امامموسیصدر در لیبی است، و هرگز از لیبی خارج نشده است. همچنین پیجوییها وارتباطات جاسوسی دیگری هم از طرف بعضی افراد در لیبی انجام گرفته، که همگیتأکید دارند امام موسی در لیبی است. حتی برخی محل اقامت او را هم ذکرکردهاند. یک بار هم گفته شد که یک ماهواره آمریکایی عکس محلی را که امامموسی در آن زندانی است، گرفته است. آن عکس در پارهای روزنامههای لبنانی وخارجی چاپ شد. بعد از انتشار آن عکس بود که محل اقامت امام موسی را عوضکردند و او را به نقطه دیگری بردند.
تظاهرات اعتراض آمیز در برابر هتل قذافی
بعد از ربوده شدن امام موسی، مردم لبنان دست به تظاهرات زدند. این تظاهراتحدود ۱۰ روز پس از ربوده شدن او صورت گرفت. در سرتاسر لبنان مغازهها و ادارات را بستند. در شهر صور، صیدا، بیروت و بعلبک تظاهرات بزرگی برپا شد، که تا آنتاریخ بینظیر بود. در شهر صور حداقل صدهزار نفر در تظاهرات شرکت کردند. درآن محیط رعب و وحشتی که بر جنوب لبنان سیطره داشت، جمع شدن صد هزار نفر خیلی عجیب به نظر میرسید. پس از ده روز که این تظاهرات به نتیجه نرسید، اعتصاب غذای عمومی در سرتاسر لبنان به آغاز شد. عده زیادی از مردم در مساجد به روزه نشستند و خواستار بازگشت امام موسی شدند. بعد از آن، هنگامی کهکنگره سران عرب در دمشق تشکیل میشود، بیش از سیصد هزار نفر از مردم بیروت، بعلبک، صور و صیدا با ماشینهای خود به راه افتادند، و حدود ساعت ۴ بعدازظهر وارددمشق شدند. فریاد «بالروح، بالدم نفدیک یا امام» که از اتوبوسها و ماشینهای حاملتظاهرکنندگان به آسمان طنینانداز میشد شهر دمشق را لرزانید. در آنجا بود کهنمایندگان این جمعیت کثیر به حضور حافظ اسد میرسند و او آنها را به اتاقی هدایتمیکند. سپس قذافی را نزد آنها میبرد. قذافی به مدت یک ساعت با آنها گفتگو میکند. قذافی در ابتدای سخن خود به آنها میگوید که آیا همه شما شیعه هستید؟ درمیان ۴ نفری که در جلسه نشسته بودند، فردی سنی بود، به نام شیخ احمدالزین، کهقاضی شهر صیداست. او بلند میشود و میگوید: «من سنی هستم اما امام موسی فقط متعلق به شیعیان نیست، متعلق به همه مسلمین است». دفاع سختی از امام موسی میکندو میگوید به همین علت است که من هم برای بازگرداندن او آمدهام. بعد قذافیمیگوید: «آیا او ایرانی نبوده است؟ امام موسی ایرانی است». اومیخواست تلویحا بگوید چرا برای یک ایرانی اینقدر خود را زحمت میدهید، مبارزه میکنید و تظاهرات به راه میاندازید!.......
امام هرگز از لیبی خارج نشده است
دادستانی ایتالیا تحقیقات گستردهای را آغاز کرد وبا مراجعه به مسافران هواپیما، پلیس گذرنامه، مأموران گمرک، خدمه وخلبان هواپیما وبا استفاده از اطلاعات منابع امنیتی خود سرانجام حکم زیر را صادر کرد:
«امام موسی صدر و دو همراه وی هرگز از لیبی خارج نشدهاند
بنابراین سرانجام تمام اظهارات رسمی مقامات لیبیایی تکذیب شد و حکومت لیبی به عنوان عامل اصلی ربودن امام صدر تعیین شد.