بخش اول اين مقاله که به همايش بين المللي امام موسي صدر ارائه شده و از سوی دبير همايش برای انتشار در اختيار گروه انديشه قرار گرفته است، روز گذشته به چاپ رسيد.
قسمت دوم
اشاره-بخش اول این مقاله که به همایش بین المللی امام موسی صدر ارائه شده و از سوی دبیر همایش برای انتشار در اختیار گروه اندیشه قرار گرفته است، روز گذشته به چاپ رسید.
در آن بخش ابتدا نگرش امام موسی صدر به جایگاه انسان در هستی و پیامدهای تربیتی آن بررسی شد. سپس تاثیر ویژگیهای فطری انسان در تربیت از نگاه ایشان مورد بحث قرار گرفت.
در این قسمت بخش دیگری از دیدگاههای تربیتی امام موسی صدر مطرح شده است که از نظر شما میگذرد.
دیدگاه امام موسی صدر به نقش محیط در تربیت صاحب نظران تعلیم و تربیت عوامل موثر در تربیت را به دو دسته محیط و وراثت تقسیم کردهاند.
بنا به تعریف دلشاد تهرانی (۱۳۸۳) محیط تربیتی عبارت است از تمام عوامل عادی خارجی که انسان را احاطه کرده است و او را از آغاز رشدش تا زمان مرگش تحت تاثیر قرار میدهد. مهمترین عوامل محیطی عبارتند از: محیط خانه و خانواده، محیط رفاقت و معاشرت، محیط مدرسه، محیط اجتماع و محیط جغرافیایی و طبیعی. همچنین از نظر وی وراثت عبارت است از نیرویی طبیعی در موجود زنده که به وسیله آن صفات و خصوصیات جسمانی، روانی، حالات و ویژگیهای اخلاقی و رفتاری از اصل به نسل منتقل میشود (۱۱۷- ۱۳۸۳: ۱۱۵).
اگرچه در میان صاحب نظران تعلیم و تربیت و روانشناسی، مباحثی درباره مقایسه میزان اهمیت محیط و وراثت وجود دارد، ولی واقعیت آن است که مباحث کاربردی این موضوع کمتر به نقش وراثت معطوف است، زیرا تغییر در وراثت متربیان، در اختیار مربی نیست، اما موضوع محیط مباحث بسیار تاثیرگذاری در تصمیم و عمل مربی دارد. یکی از موضوعات مورد مناقشه، موضوع اصلاح محیط است. برخی از دست اندرکاران امر تربیت اسلامی، تقریبا فقط به بالا بردن سطح بینش متربیان اصرار میورزند و برخی دیگر، علاوه بر ضرورت بینش سازی، به محیط سازی و اصلاح محیط برای مقابله از نقش بر آب شدن تلاشهای تربیتی، تاکید میورزند که از آن جملهاند: علامه کرباسچیان (۱۳۸۵)، مظلومی (۱۳۷۲) و دلشاد تهرانی (۱۳۷۹) که صاحب نظر اخیر چنین اعتقاد دارد:
ساختار اجتماعی و بافت جامعه و اعتدال و عدم اعتدال اجتماعی دارای نقشی مهم- در جهت مثبت و منفی- در تربیت است. امام علی (ع) در خطبه ۱۵۷ نهج البلاغه به صراحت نشان میدهد که چگونه ساختار اجتماعی در تربیت انسانی تحول ایجاد میکند. بنابراین نمیتوان به سمت تربیت صحیح گام برداشت مگر اینکه موانع اجتماعی تربیت را رفع و اصلاح و مقتضیات آن را فراهم ساخت (۸۸- ۹۲).
امام موسی صدر را نیز میتوان از زمره صاحب نظران گروه دوم دانست. وی معتقد است: «به نظر من تاثیرپذیری انسان از جامعه نیازی به برهان ندارد. بنابراین، اسلام، که خواهان تربیت فرد است، تلاش میکند که برای او جامعهای فراهم آورد که با تربیت، ایمان، اخلاق و کردار او، متناسب باشد. بدین سبب است که اسلام در امور جامعه دخالت میکند.» ۳.
همین طور در جای دیگری به صراحت ضرورت اصلاح و پاک سازی جامعه را مطرح میکند: «نمیشود بدون ایجاد فضایی که جوان بتواند در آن زندگی سالم و در حد کفایت داشته باشد، انسان را درمان کرد و جلوی جوانان را گرفت. وگرنه اگر جوانان را از این طرف درمان کردیم اما از طرف دیگر آنان را در محیط رها کردیم که از هر سو بر ایشان احاطه دارد، کم کم آنان را به فساد میکشد. اگر چنین کنیم مثل این است که مریض را درمان کردهایم اما او را در وقت نقاهت یعنی در وقت و شرایطی نامناسب ترک کردهایم، آن هم بدون خورد و خوراک مناسب» ۳.
البته امام موسی صدر ضرورت توجه به محیط و اصلاح آن را منحصر به مسائل سوءاخلاق (نظیر سوءاخلاقیهای جنسی) نمیداند، وی بیعدالتی اقتصادی- اجتماعی را از بزرگترین آفتهای مدعیان تربیت اسلامی میداند: «نتیجه این روش تربیتی (روش تربیتی غافل از مناسبات غیرعادلانه در اجتماع- و صرفا مبتنی بر عبادات) بینهایت خطرناک بوده است، زیرا که نبود عدالت در جوامع از مرحله خطرهای سیاسی و اجتماعی گذشته و به مرحله انحرافات ایدئولوژیک رسیده و موجب ناامیدی بزرگی از دین و موسسههای دینی و علمای دین، مخصوصا از آن دسته از علمای دین که در برابر بیدادگریها سکوت میکنند و برای احقاق مردم زیر ستم مبارزه نمیکنند، شده است.» ۴.
و در جای دیگر سوال میکند: «چرا باید مبارزه در راه طبقات زحمتکش و استثمار شده را منحصر به احزاب الحادی کنیم، در حالی که اسلام ایمان کسی را که شب با شکم سیر میخوابد و همسایه او گرسنه است قبول ندارد» ۳.
صدر حتی اجرای عدالت به طور جزئی و مقطعی را مفید نمیداند، او معتقد به تاثیرات سوء این رویکرد است: «هرگاه عدالت، در برخی جوامع، به صورت جزئی و جدا از قاعده و زیربنای اعتقادی- اسلامی تحقق یابد، مشکلات بزرگ تری به جای میگذارد؛ زیرا این نوع عدالت موجبات متعارف و فرهنگی خود را همراه میآورد و شکل خاصی از مصرف را به جامعه تحمیل میکند و در نتیجه، شیوهای تازه از زندگی را در پیش روی انسان مینهد که او را به گمراهی میکشاند.» (۴)
با توجه به پذیرش تاثیر اجتماع بر تربیت و ضرورت اصلاح مناسبات اجتماعی، صدر با تاکید زیادی نسبت به دخالت دین در اجتماع متعهد و نسبت به سکولاریسم منتقد است. وی بر موضع خود چنین استدلال میکند: «اگر جلوی تاثیر دین در کارهای روزمره و روابط بشری را بگیریم، ایمان ضعیف میشود و ضعف آن موجب میشود که دین نیروی تحرک بخش و اثرگذار خود را از دست بدهد و در پی آن نقشش را نیز در زندگی کنار بگذارد. اگر دین نقش خود را در زندگی از دست بدهد نه با توسعه دادن مسجدها و کلیساها نه با بزرگ داشتن مظاهر دین و نه با محترم داشتن بزرگان دین نمیتوان جای آن را پر کرد؛ زیرا دین، هیچ کدام اینها نیست» ۳.
دیدگاه امام موسی صدر به تعامل ایمان و عمل در تربیت اگرچه در طبقه بندی هدفهای تربیتی، طبقه بندیهای متنوعی نظیر گانیه (نگاه کنید به سیف، ۱۳۸۶، ص ۱۲۰، فردانش، ۱۳۷۲، ص ۹۸ و بلوم، ۱۳۸۶، ص ۳۰) وجود دارد، ولی اندیشه غالب در تعلیم و تربیت معاصر به خصوص برای تدوین اهداف برنامههای آموزشی در نظامهای آموزشی تقسیم رفتار انسانی به سه حوزه یا حیطهشناختی، عاطفی و روانی- حرکتی است (راسخ و ویدنیو، ۱۹۸۷). حیطهشناختی به مباحث تواناییهای ذهنی، حیطه عاطفی به باورها، ارزشها و گرایشها و حیطه روانی- حرکتی به حرکات بدنی مرتبط است.
اگرچه انتقاداتی به این طبقه بندی وارد شده است، ولی به هر روی پذیرش آن -به طور کلی صرف نظر از جزئیات- از پارادایمهای مسلط در حوزههای تعلیم و تربیت تلقی میشود. صاحب نظران تربیت اسلامی در تدوین اهداف دروس معارف اسلامی در مقاطع مختلف نظام آموزشی نیز از بلوم و همکارانش الهام گرفتهاند. به عنوان نمونه در راهنمای برنامه درسی جدید دین و زندگی دوره متوسطه، اهداف به سه دسته: حیطه بینش و شناخت، حیطه باورها و گرایشها و حیطه رفتار و عمل تقسیم شده است. این نگاه به اهداف و رفتار انسانی موجب آن شده است که نوعی نگاه خطی (علی - معلولی) به ارتباط بین این سه حیطه حاکم شود، بدین معنا که حیطه بینش و شناخت، مقوم حیطه باورها و گرایشها و حیطه اخیر مقوم حیطه رفتار و عمل فرض میشود.
چنان که سعیدی (۱۳۷۳) با الهام از راهنمای برنامه درسی درس دینی متوسطه مینویسد: «عمل صالح یاد گیرنده درس دینی، در واقع ثمره موفقیت در نیل او به اهدافشناختی و عاطفی دین میباشد. همچنان که گفته شد، فراگیر با به دست آوردن درک صحیح از عمل صالح و تشخیص عمل صالح از طریق نیل به اهدافشناختی و ارزش گذاری و ایمان به عمل صالح از طریق نیل به اهداف عاطفی، میتواند به اهداف حیطه عملی، یعنی انجام عمل صالح دست یابد.» (صص ۹۹-۹۸)
اگرچه مطلب فوق درست به نظر میرسد، ولی از این نکته غفلت شده است که روایات ائمه اطهار (ع) و قرآن کریم، انجام عمل صالح را ثمره ایمان و در عین حال تقویت کننده آن و انجام ندادن عمل صالح را مقدمه تضعیف و خدای نکرده غفلت کامل مومنان میدانند. یعنی همان طوری که ایمان بر عمل تاثیر دارد، عمل هم بر ایمان تاثیر میگذارد.
آیت ا... ناصر مکارم شیرازی (۱۳۶۳) در بحث تفسیری قرآن کریم بعد از بیان تاثیر ایمان بر انجام عمل صالح، میگوید: «.... همچنین هر یک از عبادات و اطاعات، گامی است به سوی تکامل؛ قلب را صفا میبخشد، شهوات را کنترل میکند، روح اخلاص را تقویت میکند و به جامعه اسلامی وحدت و یکپارچگی و قوت و عظمت میبخشد» (ص ۲۱۸).
امام موسی صدر به این نکته مهم توجه ویژهای مبذول داشته است و ضمن تایید تاثیر ایمان بر عمل صالح - در واقع بدیهی و مفروغ عنه دانستن آن- به تاثیر عمل بر ایمان (عقیده) تاکید میکند: «این آیات تاثیر عمل را بر عقیده مورد تاکید قرار میدهند. احادیث نیز، در مقام تحریم کبر ورزیدن، آن را نوعی شرک و تشبه به قدرت خدای عزوجل به حساب میآورند. بسیاری از کافران و سردسته آنان شیطان بر اثر استکبار کافر شدند» ۳.
«همچنین تاثیر معاد بر دقت انسان در رفتار خویش و مواظبت و محاسبه نفس و احساس مسئولیت و دیگر تعاملها و تاثیرات در محدوده این بحث و فحص نمیگنجد» ۳.
نتیجه طبیعی پذیرش تعامل اندیشه، ایمان و عمل به ویژه تاثیر عمل بر ایمان و اندیشه، آن است که نگرش ما به عبادات صرفا نگاه به یک «مامور به» نباشد. در این صورت عبادتها، بهترین ابزار برای نیل به کمال، رستگاری، تقویت ایمان، آزادی - با نگرش امام موسی صدر- هستند و شاید بتوان گفت، اگر بر آنها نتایج یاد شده مترتب نباشد، از زمره عبادات خارج میشوند. بنابراین در نگاه امام موسی صدر عبادات نوعی تمرین تربیتی معطوف به نتیجه است: «یکی از ثمرات عبادت خداوند آزادی از هر چیزی است که غیر خدایی باشد. ما در طول نماز و روزه و حج و زکات برای دقایقی حرکت به سوی خدا را تجربه و تمرین میکنیم، زیرا که اگر برای غیر خدا نماز بگزاریم نمازمان باطل است» ۳.
بنابراین امام موسی صدر با چنین نگرشی به عبادت، عادت مداری در عبادتها را مورد عتاب قرار میدهد: «هنگامی که ماه رمضان و روز عید به روزمرگی و عادت تبدیل میگردند، طبیعی است که از مظاهر زندگی عادی تجاوز نمیکنند و در ظرف زمانی محدود خود متوقف میشوند» ۵.
«بیم آن میرود که ماه رمضان به عادت بیروحی تبدیل شود که شعائر آن تنها عادتها و رسومی سرگرم کننده باشد و از همه معانی اصلی و روح حقیقی خود تهی گردد. با یک نگاه گذرا در مییابیم که این مصیبت، یعنی مصیبتی که روزه و نماز به آن مبتلا شدهاند، مصیبتی است که بر همه عبادات و مناسک دینی سایه افکنده است. این بیماری به عبادات و مراسم دیگر هم سرایت کرده و به اماکن مقدس، شعائر دینی و همه رهنمودهای آسمانی حمله ور شده است» ۵.
«قرآن کریم بارها تاکید کرده است که عبادتها و به ویژه نماز، هرگاه همراه زکات یا برآورده کردن نیاز نیازمندان و همسایگان و نزدیکان نباشد، پس وای بر چنین نمازگزاری» ۴.
و در باب مفهوم عبادت چنین نتیجه میگیرد: «شب قدر با روزه ارتباط دارد و روزه همان گونه که میدانیم، یعنی تزکیه و تربیت. روزه خروج از زندگی روزمره است؛ لحظهای اندیشیدن و تامل کردن خارج از عادات روزمره انسان. انسان برای یک لحظه، یک ساعت، یا ماهی از ماهها، با پروردگار خود پیوند ویژهای میخورد. انسان پیوند خود را با زندگی معمولی و روزمره قطع میکند، سپس در جهت تنظیم این روابط و غلبه بر این وابستگیها و این احساس که آزاد است، تلاش میکند» ۳.
«این رمضان تمرین جهاد است و آمادگی برای جنگ و آغاز بازگشت به خدا، بازگشت به سرزمین مقدس خدا: قدس. این وعده حق خداست. خدا خلف وعده نمیکند» ۵.
بنابراین مفهوم عبادت در اسلام به کلی با مفهوم عبودیت بیگانه است. در اسلام عبودیت نیست. عبودیت خداوند یعنی آزادگی. بندگی خداوند یعنی حرکت به سوی علم و عدل و قدرت و رافت و صدق و بلندهمتی و همه کمالات. چقدر این مفهوم با عبودیت فاصله دارد۳.