روایت یاران صدر از همایش امام موسی صدر انسان عقل و اخلاق...قرار است ساعت ۱۲:۳۰ بسمت مشهد پرواز کنیم. بعد از علیرضا محمودی، ما اولین نفراتی هستیم که به فرودگاه می رسیم.
جمعه – روز – فرودگاه مهرآباد
قرار است ساعت ۱۲: ۳۰ بسمت مشهد پرواز کنیم. بعد از علیرضا محمودی، ما اولین نفراتی هستیم که به فرودگاه میرسیم. همانجا محمدحسین محمودیان (مستندساز) را هم دیدیم. بعد از ما، خانم صدر و برادرش، حمید صدر آمدند. مهندس فیروزان هم آمد. دکتر مهتدی، آیت الله امجد و پسرشان، دکتر امامی، حجه الاسلام باقر خسروشاهی و چند نفر دیگر که بعضیها در طول سفر شناختیم – مثل همسر سفیر لبنان- و بعضیها را هم تا آخر نشناختیم، همسفرمان بودند. قرار بود سیدعلی صدر، برادر امام هم همسفر ما باشد که احتمالا به دلیل کسالت نیامدند. دکتر کاظم صدر را هم ندیدیم و فکر کردیم ایشان هم نیست.
پرواز طبق معمول تاخیر داشت و یکساعت بعد از زمان اعلام شده انجام شد.
همان روز – مشهد
در فرودگاه مشهد مهدی فرخیان، از اعضای موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر و یکی از دوستان یاران صدری به استقبالمان آمدند. همانجا، از چهره آقای فرخیان میشد فهمید که این چند روز چقدر دوندگی کرده.
محمدعلی فیروزان، نوه امام را هم در فرودگاه دیدیم که بعدا با او بیشتر آشنا شدیم. قد بلندش ناخودآگاه مرا یاد پدربزرگش میانداخت و تصور میکردم امام با آن قامت و چهره چه ابهت و جذبهای دارد.
همان روز – مشهد – مهمانسرای دانشگاه
محل اقامت مهمانان همایش، جز مهمانان لبنانی، مهمانسرای دانشگاه فردوسی مشهد بود. جلوی در مهمانسرا دکتر کاظم صدر به استقبال آمد و ما که تصور میکردیم ایشان غایب است، خوشحال شدیم. بقیه دوستان موسسه را هم آنجا دیدیم که از روز قبل آمده بودند.
بعد از ظهر به زیارت امام هشتم گذشت. آن هم در هوای خنک و دلچسب مشهد که میشد راحت در صحن انقلاب نشست و محو تماشا شد.
شب از فرصت استفاده کردیم و با دکتر کاظم صدر گپی زدیم در طبقه چهارم مهمانسرا. حین صحبتهای ما آقای فرخیان همچنان در تلاش و رفت و آمد بین مهمانسرا، دانشگاه و هتل بود تا با مهمانان لبنانی مصاحبه کند. برای کمک اعلام آمادگی کردیم، اما دوستان موسسه خواستند این بار ما فقط مهمان باشیم و خودشان همه کارها را انجام دادند.
شنبه – روز – دانشگاه فردوسی مشهد
قرار بود همایش ساعت ۸: ۳۰ صبح شروع شود.
خودمان را بموقع به دانشگاه رساندیم. ما با دوست مشهدیمان آمدیم و بقیه مهمانان کمی در مهمانسرا منتظر شدند تا ما هم به اتوبوس برسیم که باعث شرمندگی ما شد!
در طول مسیر یکی دو بنر همایش را دیدیم. هوای مشهد بیشتر بهاری بود تا زمستانی. وارد دانشگاه که شدیم، تبلیغ همایش بیشتر شد. ما با مهمانان لبنانی رسیدیم.
گوشه سالن دانشکده علوم اداری و اقتصادی، نمایشگاه کتاب موسسه با تخفیف ۵۰ درصدی برپا بود. قرار بود کتابهای تفسیر قرآن امام اینجا رونمایی شود. با وجود بدقولیهای همیشگی ایرانیان – و این بار چاپخانه – کتاب به همایش رسید که هیچ، کتاب «لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران» هم بعد از ۲۴ سال دوباره چاپ شد.
در راهروی بین نمایشگاه کتاب تا سالن همایش چند عکس امام نصب شده بود که کاش بیشتر بود.
داخل سالن با بنر بزرگی از طرح همایش تزئین شده بود و در اطراف دو سه جمله امام صدر روی پارچه نوشته شده بود.
همان روز – داخلی – همایش بین المللی امام موسی صدر، انسانِ عقل و اخلاق
همایش حدود ساعت ۹ شروع شد. در کنداکتوری که داخل پکیج همایش بود، بجای اسم حمید صدر، اسم خانم حوراء صدر – دختر امام صدر و مدیر موسسه فرهنگی امام در ایران – نوشته شده بود. برای ما که میدانستیم خانم صدر هیچوقت صحبت نمیکنند، اتفاق کاملا غیرمنتظرهای بود.
قبل از اینکه از سخنرانی خانم صدر مطمئن شویم، صحبتهای دکتر عاشوری، رئیس دانشگاه قابل توجه بود؛ همان ابتدای صحبت همینکه نام امام موسی صدر را آورد، بغض کرد! صحبتهایش هم خوب و منسجم بود و بر آزادی امام صدر تاکید کرده بود.
وقتی مجری برنامه از خانم صدر دعوت کرد، فهمیدیم که چقدر خوب شد که به همایش آمدیم! این را هم فهمیدیم که ایشان سخنران قابلی هستند، مانند پدر. با کلامی فصیح، آرام اما گیرا، با طمانینه و البته قاطع. این را هم فهمیدیم که چرا خانم صدر حاضر به صحبت نیست؛ آنجا که وقتی صحبت به اسارت امام رسید، صدایشان لرزید. باید آنجا باشی تا بفهمی لرزش صدای دختری که زمان ربودن پدر نوجوان بوده و امروز مادر است و مقابل فرزندش از مظلومیت پدر شکایت میکند، یعنی چه.
باید یادت باشد که فرزندان موسی صدر، آنقدر نجیبند که در همه این سالها این درد را در سینه نگه داشتهاند و مقابل تعارفات ظاهری همه بیتفاوتان لبخند زدهاند و یک تنه بار این پرونده را به دوش کشیدهاند.
باید یادت باشد اگر تو چندسالی ست امام صدر را شناختهای و برایش بیتابی، آنان سی و یک سال است هر روز و هر لحظه زندگیشان اینگونه که نه، صدها برابر بیشتر از حال تو بوده است.
خانم صدر بسیار زیبا و عالی سخن گفت. هم از اندیشه امام گفت، هم از بیتفاوتیها و کار نکردنها انتقاد کرد. هم ویژگیهای پدر را توضیح داد و برای گسترش اندیشه امام اظهار امیدواری کرد و هم صحبت را با این جمله تمام کرد که: «امید آن دارم که این همایش بتواند راهی برای آزادی او نیز بگشاید.»
بعد از خانم صدر، سفیر لبنان و شیخ مصطفی ملص، از متفکرین سنی لبنان صحبت کردند. قبلا شنیده بودیم که عربها سخنرانان قابلی هستند، اما در اینجا از نزدیک دیدیم؛ آنقدر با شور و هیجان حرف میزنند که حتی کسانی را که عربی نمیفهمند جذب میکند.
صحبتهای هردو جالب بود و صحبتهای سفیر میتوانست جالبتر باشد، اگر مترجم جملات بیشتری را ترجمه میکرد! ضعف این آقای مترجم تا آخر همایش صدای خیلیها را در آورد که نگران مهمانان لبنانی بودند و اینکه به آنان سخت نگذرد در ایران.
اشکال مترجم هم بیشتر مربوط به دانشگاه بود که با حضور چند نفر دیگر سعی شد جبران شود. سخنران دیگر افتتاحیه آیت الله واعظزاده خراسانی بود که سابقه دوستی قدیمی با امام دارد و با وجود کهولت سن اولین نفری بود که وارد سالن شد.
موقع سخنرانی ایشان عکس تازهای از امام موسی صدر در اوایل دهه ۴۰ نشان داده شد که بعد از تاسیس دانشگاه مشهد، در آنجا گرفته شده بود و آقای واعظزاده هم در آن حاضر بود.
در برنامه افتتاحیه قرار بود دو مقاله ارائه شود که بدلیل کمبود وقت فقط یکی از آنان ارائه شد و مقاله دوم به برنامه بعدازظهر موکول شد. مقاله اول که درباره «پدیده فهم قرآن از دیدگاه امام موسی صدر» بود، با وجود کمی وقت برای همه جالب بود.
از نکات جالب توجهی که در نگاه اول به کنداکتور همایش به چشم میآمد، حضور چهار عضو هیئت علمی دانشگاه مشهد بود که علاقمند به اندیشه امام صدر شدهاند. اتفاقی که اگر در جاهای دیگر هم تکرار شود، میتواند اندیشه امام را وارد حوزه دانشگاهی کند.
از کارهایی که ما در همایش انجام دادیم، استفاده از فرصت پیش آمده برای صحبت و آشنایی با بقیه آمهمانان بود. ما هم از این فرصت برای صحبت با چند نفر استفاده کردیم، سعید ابوطالب، نماینده دوره هفتم مجلس و عضو کمیته پیگیری سرنوشت امام موسی صدر در زمان نمایندگی، محمودیان، سازنده مستند روایت فتح درباره امام موسی صدر، مسعود نوری و امیر لطفی، از سخنرانان.
در صحبت با دو نفر اول انتقادهایمان را هم گفتیم، بخصوص به ابوطالب. برخلاف انتظار من که همیشه تصور میکردم او آدم سردی ست، بسیار گرم و خوشرو برخورد کرد و همه انتقادهای ما را شنید. بعضی را جواب داد، بعضی چیزها را توضیح داد و بعضی حرفها را هم قبول کرد. تاکید هم کرد که من هم در موضع شما هستم. ما گفتیم این حرفها را به شما میگوییم تا شما به گوش آنانی که دست ما بهشان نمیرسد، برسانید. محمودیان از اینکه شنید جمعی از علاقمندان دور هم جمع شدهاند بسیار خوشحال شدو اظهار علاقه کرد در تهران همدیگر را ببینیم.
غیر از اینها، یکی از دانشجویان دانشگاه آزاد قوچان هم سراغ بچههای موسسه رفت برای راهنمایی درباره برگزاری یک همایش درباره امام. خانم سفیر هم بعدازظهر با مترجمش سراغ من آمد تا سوال کند لبنانی هستم یا ایرانی! من هم که به شنیدن این سوال عادت داشتم، گفتم ایرانی.
نکتهای که اگر کمی دقت میکردی جلب توجه میکرد، تاکید اکثر سخنرانان به آزادی امام موسی صدر بود. با اینکه همایش کاملا علمی بود و مقالات علمی ارائه شده بود و این صحبتها معمولا رسم نیست، اما سخنرانان با تعبیرهای جالبی صحبتشان را تمام کردند. یکی امام را «حیّ موجود» خواند و دیگری خطاب به صاحب الزمان (عج) از امام سوال کرد.
موضوعات مقالات متنوع بود. از مساله پیگیری سرنوشت امام، تا رویکرد تربیتی و گفتمان سیاسی امام و ابعاد اجتماعی جنبش امام و …. از آنجایی که مقالات رسیده به همایش بیشتر از حد انتظار بود، تعداد مقالات برگزیده هم زیاد شد و برنامه کمی فشرده برگزار شد. قرار بود مجموعه مقالات همایش هم همینجا توزیع شود که بدلیل کارهای ویراستاری و آماده کردن مقالات برای چاپ، ممکن نشد. یکی از دوستان سابقا خبرنگار مشهد، از استقبال و پوشش خبری خوب خبرنگاران خبر داد.
در طول همایش غیر از یکی دو نفر از بچههای موسسه که مشغول عکس و فیلم بودند، بقیه را ندیدیم. بعدازظهر که چشممان به عنوان اتاق خبر کنار سالن همایش افتاد، تازه علت غیبت دوستان را فهمیدیم؛ از صبح همایش بشدت مشغول انتشار اخبار همایش بودند که بموقع برسد و سایتها دیگر بهانه دیر رسیدن خبرها را نداشته باشند!
بعداز ظهر، خبرنامه همایش و دی وی دی برنامه افتتاحیه پخش شد تا نتیجه زحمت دوستان را ببینیم. این را هم بگویم که در پکیج همایش، غیر از کنداکتور برنامه، چند سی دی و بروشور درباره استان خراسان و مشهد بود که مشخص بود دستپخت میزبانمان است.
عکسهایی از امام موسی صدر، فرم نظرسنجی همایش و عضویت در سایت موسسه و ویژه نامه همایش هم داده میشد. نشریه این برنامه، ظاهر کاملا متفاوتی با نشریات معمول این همایشها داشت.
در آخر همایش، دکتر وکیلی دبیر همایش با جمع بندی مطالب ارائه شده، باز هم بر لزوم انجام اقدامات لازم و موثر برای روشن شدن سرنوشت امام و پیگیریهای قضایی تاکید کرد. همایش کمی دیرتر از زمان اعلام شده تمام شد.
شب – مهمانسرا – بعد از همایش
تعدادی از مهمانان برنامه همان شب به تهران برگشتند، از جمله آقای حمید صدر که باوجود اشتیاقی که به گفتوگو با ایشان داشتیم، متاسفانه فرصت فراهم نشد. ما هم مثل قبل منتظر فرصت دیگری هستیم.
شب با وجود خستگی زیاد دوست عزیزمان، آقای فرخیان، کمی درباره همایش صحبت کردیم و از تلاش همه تشکر کردیم.
یک شنبه – روز – مشهد
ساعتهای قبل از پرواز به زیارت دوباره و آخر امام رضا (ع) گذشت. قبل از رفتن به فرودگاه فرصت نشد دوستان باقیمانده را ببینیم. با عجله خودمان را به فرودگاه رساندیم، اما باز هم با چند دقیقه تاخیر به تهران برگشتیم.
همان روز – فرودگاه مهرآبادبرگشتن به خانه، بعد از یک همایش دلچسب خوب است و رسیدن پایت به زمین، بعد از پرواز با هواپیمایی نگران کننده ایران!
دلچسبتر!
برگشتیم سر سایت و باقی کارهایمان.