از اقدامات دیگر ایشان تاسیس مجلس اعلای لبنان در منطقه بیروت بود که خود امام در سال ۱۹۶۹به ریاست این مجلس منصوب شد.
دکتر غروی در سخنان خود به معرفی امام موسی صدر و شرح فعالیتهای وی پرداخت و گفت:
امام موسی صدر در سال ۱۳۰۷ ه. ق در قم به دنیا آمد و تا سال ۱۳۳۴ در قم و نجف تحصیل کرد و در سال ۱۳۳۵ برای اولین بار به لبنان رفت. سید اسمائیل، جد بزرگوار امام پسری داشت به نام صدر الدین که بعد از او نام خاندان به صدر تغیر مییابد. امام خیلی زود به لبنان رفت و طی سفری که برای اولین بار به لبنان داشت با شرف الدین ملاقات کرد که از تیز هوشی و سیاست و درایت امام به وجد آمده بود. به همین دلیل شرف الدین تصمیم میگیرد که امام را به جانشینی خود انتخاب کند.
از جمله اقداماتی که امام به خاطره انجام آن شهرت شایان ذکری به دست آورد، از بین بردن پراکندگی شیعیان بود که تا آن روز نه تنها تحت هیچ گونه سر پرستی نبودند، بلکه از هیچ گونه هویتی هم بر خوردار نبودند و با تلاش امام تا قبل از اسارتشان حدود ۵۰ درصد شیعیان دارای هویت و شناسنامه میشوند.
غروی ادامه داد: از اقدامات دیگر ایشان تاسیس مجلس اعلای لبنان در منطقه بیروت بود که خود امام در سال ۱۹۶۹به ریاست این مجلس منصوب شد و سپس اقدام به تشکیل یک نظام سیاسی تحت عنوان افراج المقاومت اللبنانیه که به اختصار «امل» نامیده شد، کرد.
وی درباره سفر امام موسی صدر به لیبی گفت: که یک روز قبل از سفر ایشان به لیبی امام به منزل ما آمده بودند و من ایشان را دیدم و گفتم که من با این سفر مخالفم، امام علت مخالفت را پرسیدند و من آنچه را که از شیخ یعقوب شنیده بودم توضیح دادم که شیخ یعقوب در خیابان حمرا با ۲ نفر – که الان نامشان را نمیگویم- ملاقات میکند و آن دو از شیخ جویا میشوند که آیا او هم با امام به لیبی میرود؟ شیخ پاسخ مثبت میدهد و آن ۲ میگویند که ما هم در این سفر هستیم، اما ما برمی گردیم، ولی شما نه. اما امام در جواب من گفتند رفتن به این سفر برای امنیت لبنان الزامی ست.
امام در فردای همان روز ابتدا به الجزایر رفتند و سپس به لیبی. رئیس جمهور الجزایر که در جریان همه دعوتها بود، پس از مدتی از نظرها غایب شد. بعد از مدتی نخست وزیر این کشور از کسالت وی در خبر داد. مدتی بعد متوجه شدند که وی را به مسکو بردهاند و در یکی از بیمارستانهای آنجا بستری و در حالت کماست. بعد از بازگرداندن بومدین به الجزایر، پزشکان فرانسوی را میآورند و آنان متوجه میشوند که دارویی به او تزریق کرده بودند که وی را به تدریج در طول ۶۰ روز میکشد. به این ترتیب، تنها کسی که در جریان سفر وی به لیبی بود را هم از میان بر داشتند.
غروی درباره علل اختلاف قذافی با امام موسی صدر میگوید: یکی از علل اختلاف قذافی با امام این بود که قذافی در برههای از زمان حدود ۳۰۰ هزار تومان که در آن زمان مبلغ قابل توجهی به حساب میآمد به مجلس اعلای شیعیان کمک میکند و در مقابل این عمل از امام میخواهد که از اهداف لیبی حمایت کند. در مقابل امام اعتقاد داشتند که اگر بخواهیم ایجاد تحول بکنیم و آزادی به دست آوریم وابسته شدن به کشور دیگر کاملا خطا و غلط است و جامه عمل پوشاندن به این خواسته قذافی عین از دست دادن آزادی است و پیشگیری از تحول.
وی تاکید میکند: تمامی رهبران (البته با کمی متمایز ساختن انور سادات) موافق اخراج {و حذف} امام از لبنان بودند. تمام آنهایی که شعار چپ میدادند، از جمله حافظ اسد، وابستگی شدیدی به حکومت داشتند و فقط برای گمراه کردن مردم این کار را میکردند. در ملاقاتی که من و دکتر چمران بعد از ربودن امام موسی صدر با یاسر عرفات و حافظ اسد داشتیم از آنها خواستیم که در رابطه با گم شدن امام پاسخی روشن به ما بدهند، اما از آنها تنها جوابهایی سر بالا شنیدیم. چرا که همه آنها به روشنی موافق عدم باز گشت امام به لبنان بودند.
وی در توضیح سایر علل ربودن امام موسی صدر افزود: امام صدر در سفری که به پاریس داشتند متذکر شدند که راهی که امام خمینی در نظر دارد راه پیامبران است راه پیروزی راه عدالت. این موضوع باعث نگرانی کشورهای غربی شد که اگر امام خمینی کسانی را خارج از منطقه داشته باشد که حامی اهدافش باشند خیلی زود حرکت آنها منطقه را دربرمی گیرد.
VN: F [۱. ۷. ۷_۱۰۱۳]