همواره میان دو مفهوم «شناخت و معرفت» و «توسعه» رابطهای وجود دارد، به گونهای که رشد توسعه باید بر مبنای نوعی شناخت و معرفت مبتنی باشد. شناختی که بتواند زمینه ارتقای اندیشه انسان و رساندن او به اهداف عالیه را مهیا کند.
دکتر غسان طه / ترجمه مهدی سرحدی
همواره میان دو مفهوم «شناخت و معرفت» و «توسعه» رابطهای وجود دارد، به گونهای که رشد توسعه باید بر مبنای نوعی شناخت و معرفت مبتنی باشد. شناختی که بتواند زمینه ارتقای اندیشه انسان و رساندن او به اهداف عالیه را مهیا کند. این دو عنصر، به گونهای خاص و ممتاز در اندیشه امام صدر قابل مشاهده است و بدین ترتیب، ایشان هم از جهت ایفای نقشی که رهبران دینی بر عهده دارند؛ و هم از جهت روشهای رسیدن به اهداف، نسبت به علمای دین که پیش از وی ظهور کردند، آشکارا برتری داشتند.
لازم به یادآوری است که دو مفهوم معرفت و توسعه انسانی در اندیشه امام صدر، معنایی فراگیر داشت و تمامی بشریت را شامل میشد و از ابهام و پیچیدگیهایی که در سایه اختلافات ناشی از مذهب و عقیده در دنیای کنونی پدید آمده، به دور بود. ناگفته پیداست که با وجود نگرش فراگیر و انسانی امام صدر- که لازمه ایفای نقش و رسالت ایشان بود- فرهنگ و عقیدهای خاص که همان باورهای مذهب تشیع در لبنان است در رویکردهای ایشان جلوهگر بود، بیآنکه این گرایش مذهبی، نقش فراگیر وی را که فراتر از مرزهای جغرافیایی در فضایی گستردهتر ظهور کرد، محدود نماید. همین نگرش فراگیر بود که ایجاد زمینه گفتوگو میان ادیان و مذاهب و نژادهای گوناگون بشری و فرهنگها و تمدنهای مختلف را مد نظر داشت.
تمامی آن ابعاد ویژه و برونگرا، در عین تفاوت و چندگانگی، باید در یک مجموعه منسجم و هماهنگ به همگرایی برسند و این همان وظیفه مهمی بود که امام صدر با برداشت صحیح از واقعیتهای موجود در میان مذاهب جامعه لبنان، بدان همت گماشت و بر آن بود که طوایف لبنان را از مرحله درونگرایی و تعصب فراتر ببرد و از طریق رویکرد دوباره به تاریخ و میراث تاریخی و درک شرایط کنونی و افق آینده، آنان را به بازسازی هویت خویش فراخواند، اما نه هویت متعصب و متحجر، بلکه هویتی برونگرا و آماده مشارکت در بازسازی میهن بر اساس حقیقت، عدالت و زندگی شایسته؛ و این همان است که «وحدت در عین کثرت» و «هماهنگی حقوقی و اجتماعی در عین تنوع» نام دارد و در محدوده سرزمینی معینی در حوزه جغرافیا و تحت ساختاری به نام حکومت معنا مییابد.
بر این مبنا میتوان نقش امام صدر را در یکی از ابعاد مرتبط با بازسازی هویت اجتماعی و ایجاد هماهنگی میان واقعیتهای جامعه لبنان مورد بررسی قرار داد. لازم به ذکر است که تبیین خلاصهای از دستاوردهای فراگیر امام در دیگر عرصهها، از حوصله این مقال بیرون است و انتظار میرود که دیگر شرکتکنندگان ارجمند در مقالات خود بدان پرداخته باشند. مقوله توسعهپیش از حضور امام صدر در لبنان، شیعیان این کشور گفتمان مشخصی در زمینه توسعه نداشتند. با وجودی که در زمان تدوین قانون اساسی لبنان در سال ۱۹۲۶ و در ادامه، هنگام تثبیت آن به موجب میثاق سال ۱۹۴۳، بر اصل «توزیع قدرت میان مذاهب و طوایف مختلف» تاکید شده بود، امام سهم شیعیان از کرسیهای پارلمان و در ادامه، تصدی ریاست آن توسط شیعیان، نتوانسته بود رویکرد و گفتمان مشخصی برای آنان ایجاد کند، زیرا نمایندگان شیعیان در پارلمان، از خانوادههایی بودند که بر اساس پیشینه خانوادگی خود و به دنبال ائتلافها و کشمکشهایی برای تصدی مناصب به پارلمان راه یافته بودند.
اما همزمان با ظهور نخستین نشانههای سازماندهی شیعیان در دوره امام صدر که با تاسیس مجلس اعلای شیعیان و با هدف ایجاد مرکزی برای اداره امور مذهبی و اجتماعی آنان انجام گرفت، در میان شیعیان گفتمان ویژهای پدید آمد که با تکیه بر اصول مشخص، خواستههای اصلی شیعیان و اهداف آنان از فعالیت سیاسی را تعیین نمود و در ادامه نیز این گفتمان، روند رو به تکاملی را در پیش گرفت. چندی بعد امام صدر دریافت که به سبب عدمتوجه لازم به خواستههای والای مجلس اعلای شیعیان لبنان از سوی دولت این کشور، مجلس اعلا در تحقق توسعه ناکام مانده است. [۱]
از این رو امام صدر تصمیم گرفت که ساختار سازمان یافتهای را تحت عنوان «جنبش محرومین» برای شیعیان پدید آورد. بدین ترتیب، ایشان با پیروی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع)، نقش نوینی در احقاق حقوق شیعیان به عهده گرفت. [۲]
خطوط کلی گفتمان شیعیان در رفتارهای سیاسی، بر روش امام حسین (ع) مبتنی بوده است و در عین حال، به رسمیت شناختن حکومتی که بر اصل امامت استوار نباشد، این ویژگی را نفی نمیکند، زیرا تلاش صاحبان این نظریه بر آن است که ابعاد کاربردی حکومت را در راه از میان بردن ظلم، برپایی عدل، تلاش برای نفی طایفهگرایی سیاسی، مبارزه با انحصارطلبی، و دعوت به پذیرش اصل عدالت در توسعه و حراست از آزادیهای فردی به کار گیرد و از ارزشیهایی چون شهادت و شهادتطلبی برای جلوگیری از تجاوز دشمن صهیونیستی استفاده کند.
تمامی موارد مذکور، برداشت نوینی از سازماندهی شیعیان و تعیین اهداف آنان بر مبنای حقایق موجود در جامعه لبنان و در کنار مذاهب گوناگون آن ارائه میکند. تنوع مذاهب در این کشور، مستلزم برونگرایی و همزیستی میان آنان است و این اصل همچون دریچهای موجب ارتباط میان تمدنها خواهد بود و طوایف مختلف در پرتو ارزشهای معنوی و ایمانی خود، در این راه گام خواهند نهاد. شیعیان نیز یکی از این طوایف هستند که در سایه این همکاریها، ضمن بیان ویژگیهای خود، در روند تثبیت اقتدار و حاکمیت ملی نیز تاثیر خواهند داشت. [۳]
بر اساس این گفتمان، تمامی خواستههای شیعیان عبارت است از: رفع حاشیهنشینی، فقر و زیانهایی که در طول چندین دهه گذشته بر آنان عارض گردیده؛ و برخورداری از حقوق و تکالیف اجتماعی و سیاسی، به گونهای که در لبنان، امکانات با عدالت بیشتری میان طوایف مختلف تقسیم شود؛ و این همه، در تحکیم زیرساختهای داخلی و تحقق مشارکت فعالانه شهروندان مؤثر خواهد بود.
نقش رهبر و صلاحیتهای اوامام صدر برای گذر از تناقضات و چالشهای موجود در عرصه واقعیتها و رسیدن به مرحلهای که امکان فعالیت سیاسی در آن فراهم باشد، متون فقهی را مورد استناد قرار داد و برداشت جدیدی از آن ارائه کرد. این مهم مستلزم آن بود که میان متون مذکور و نتایج مورد نظر، یعنی «رهبری سیاسی شیعیان»، هماهنگی و انسجام وجود داشته باشد. مبنای پیدایش این نوع رهبری آن است که در میان آحاد شیعیان، نوعی آگاهی سیاسی ایجاد شود که با برداشت آنان از متون فقهی هماهنگ باشد. از سوی دیگر، لازم است که معنا و مفهوم متعارف «رهبری» در نزد شیعیان را مد نظر قرار دهیم تا دریابیم که بهرغم اختلاف نظر موجود میان فقها پیرامون رویکرد سیاسی دین، امام صدر چگونه توانست آن را در راستای مشروعیت بخشیدن به فعالیتهای سیاسی به کار گیرد.
با استناد به نظرات فقهی علمای شیعه اثنیعشری میتوان دریافت که قریب به اتفاق آنان بر این عقیدهاند که عنایت الهی بر جامعه بشری پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) منقطع نگردیده، بلکه از طریق امامان معصوم (ع) که جانشین پیامبر (ص) بودند، ادامه یافته است. این مقام از جانب خداوند تعیین گردیده و در ادامه، امامان (ع) یکی از پس از دیگری عهدهدار آن بودهاند، و اکنون نیز امام مهدی منتظر (عج) صاحب این منصب است. در زمان غیبت ایشان نیز در مقام فتوا دادن، عدهای نایب آن حضرت هستند. آنان عبارتند از مجتهدان، مراجع و فقهایی که شیعیان برای فهم احکام دین به آنان مراجعه میکنند. مجتهد کسی است که به درجهای از آگاهی و بینش رسیده باشد که بتواند در متون دینی اظهار نظر کند و احکام فقهی را از آن استخراج نماید. [۴]
مجتهد از طریق فراگیری علوم دینی، به این توانایی دست پیدا میکند و میتواند احکام فقهی را از منابع آن، یعنی آیات قرآن و احادیث ائمه (ع) استنباط نماید. در مقابل، گروه دیگر که عامه مردم هستند، در احکام فقهی از مجتهد تقلید میکنند. بنابراین از منظر فقاهت، در مذهب تشیع افراد جامعه به دو گروه تقسیم میشوند؛ مجتهدان و مقلدان. مقلد کسی است که در شناخت احکام، نیازمند نظر مجتهد است و در نتیجه از رأی و فتوای مجتهد پیروی میکند. مقلد در انتخاب مرجعی که میخواهد از او تقلید کند، کاملا آزاد است و میتواند در خارج از حوزه جغرافیایی کشور خود نیز مرجع تقلید خود را انتخاب کند یا از مرجعی تقلید کند که کاملا از او دور است و مقلد، تنها نام و آوازه او را شنیده است. به عنوان مثال، گروهی از شیعیان لبنان آشکارا از مراجع عراق یا ایران تقلید میکنند. [۵]
بر مبنای چنین نگرشی، مجتهد میتواند عده زیادی مقلد داشته باشد و مرجع و پیشوای شرعی و معنوی آنان گردد [۶].
اما همین امر موجب خواهد شد که بر سر میزان اختیارات مرجع – به عنوان یک رهبر دینی – و گستره وظایف او بحثهایی میان فقهای شیعه پدید آید. نظریهای که به طور سنتی در میان فقها رایج بوده، آن است که مجتهد تنها میتواند در خصوص مسائل عبادی و مرتبط با اعمالی همچون نماز، روزه، خمس، زکات و دیگر امور عبادی فتوا دهد و حوزه اختیارات وی، عرصههای سیاسی را شامل نمیشود، زیرا این وظیفه امام غایب (ع) است و به هنگام ظهور، آن حضرت بدان خواهد پرداخت. اما نظریه دیگری نیز وجود دارد که نقش فقیه یا مرجع تقلید را فتوا دادن در هر دو عرصه «عبادی» و «سیاسی» میداند.
۱- شرایط و مقدمات رهبریاکنون پس از بررسی مفهوم رهبری در نزد شیعیان، میتوانیم نظر امام صدر را در خصوص دو نظریه رایج در میان شیعیان مورد توجه قرار دهیم تا ماهیت نقش تحولآفرینی را که ایشان در رهبری شیعیان برای خود مد نظر داشتند، دریابیم. امام صدر در یکی از سخنرانیهایی که در سال ۱۹۷۰ – یعنی حدود دو سال پس از تاسیس مجلس اعلای شیعیان لبنان به دست ایشان – ایراد کردند، مجتهد عادل را مرجع صالح برای در اختیار گرفتن زمام رهبری دینی برشمردند. چنین مرجعی قادر خواهد بود در احکام متعلق به خمس و زکات و مسائل شرعیه و حسبیه، فتوا دهد و قضاوت کند و از آنجا که آراء و نظرات مجتهدان با هم متفاوت است، باید مرجع اعلم در میان شیعیان که سرآمد فقها محسوب میشود، مشخص گردد.
بر این اساس امام صدر، آیتالله سیدمحسن حکیم را مرجع اعلای شیعیان جهان برشمردند. ایشان در نجف اقامت داشتند و فعالیتهای مهمی در عرصه مذهب تشیع انجام داده بودند و شخصا، مراجعهکنندگان را به حضور میپذیرفتند و آنان را در مورد مسائل دینی، ارشاد و راهنمایی میکردند. بدین ترتیب، با وجودی که امام صدر رهبری مراجع شیعه را پذیرفته بود [۷]، اما در مسائل عبادی، خود را به عنوان مرجع و فتوادهنده مطرح نکرد، ولی تلاش میکرد تا برای خود نقشی را در نظر بگیرد که اداره امور سیاسی شیعیان را عهدهدار باشد، ضمن اینکه مراجع تقلید را نیز در این باره صاحب نظر و اختیار میدانست.
بنابراین، فقدان حضور مراجع دینی در اداره امور سیاسی در کشورها و مناطق شیعهنشین، چنین ایجاب میکرد که برای پرکردن این خلأ، شخصی عهدهدار رهبری سیاسی گردد. از سوی دیگر، گوشهنشینی فقها و مراجع در لبنان و خودداری آنان از ایفای نقشی که برطرفکننده نیاز شیعیان در اداره امور باشد، موجب ناخرسندی مردم- به ویژه جوانان و کهنسالان – بود، به گونهای که آنان همواره از گوشهنشینی علمای دین و پرداختن به عبادت به جای انجام وظایف اجتماعی خود در قبال مؤمنان، گلایه داشتند [۸] به گونهای که – به گفته برخی منتقدان – علمای دین غالبا زندگی یکنواختی داشتند که با زندگی دیگران متفاوت بود و ذهن آنان بعضا از پندارها، افسانهها و اوهام آکنده بود [۹].
وجود چنین خلأ و کاستیهایی، طبیعتا امام صدر را بر آن داشت که با ایجاد هماهنگی میان مفاهیم دینی و سیاسی، درباره نقش علما، نگرشی جدید و مبتنی بر توسعه و پیشرفت را در ذهن مردم پدید آورد. نقشی که امام صدر برای خود در نظر گرفت، با آنچه علمای پیش از وی بدان خو کرده بودند، تفاوت داشت و جلوه بارز این تفاوت، حضور ایشان در عرصه سیاست بود، اما نه با هدف دست یافتن به مناصب و کسب قدرت، بلکه از طریق کشف نقاط ضعف و علل نارساییها و راهنمایی افراد در جهت تحکیم حقوق شهروندی بر مبنای اصل حق و تکلیف. از زمان ورود به لبنان، نحوه نگرش ایشان به نقش «رهبر» آشکار گردید، چنان که با تلاش و فعالیت در راستای اجرای برنامههای اجتماعی، خدماتی و آموزشی و از طریق گردآوردن فرهیختگان و علمای دین، به عنوان یک رهبر بر آن بود که مشکلات و نیازهای مردم را دریابد. ایشان نقش و جایگاه سنتی ائمه جماعات مساجد را بازآفرینی کرد، تا آنان با تربیت اخلاقی و موعظه و ارشاد عامه مردم، در راه تربیت انسانهای مؤمن به دین و میهن خویش، گامبردارند [۱۰].
ایشان در ادامه سازمانهایی تاسیس کردند که توانست شیعیان لبنان را در ساختار جامعه این کشور به جایگاه ممتازی برساند. تردیدی نیست که نقش و جایگاه نوینی که امام صدر با ارائه برداشتی جدید از متون فقهی شیعه و وارد کردن فعالیتهای سیاسی در عرصه دین برای خود تعریف کرد، رهبری ایشان را به مقولهای بیسابقه مبدل ساخت که در معرض چالشها و انتقادات شدید قرار داشت، به ویژه آنکه این مفهوم جدید رهبری، رقیبی جدی برای رهبران حزبی و طایفهای به شمار میآمد و برخی از مبلغان و علمای دین هم از اینکه یک عالم دینی به عرصه سیاست وارد گردد، ابراز شگفتی میکردند، خاصه آنکه فعالیت در عرصه سیاست، غالبا مستلزم استفاده از روشهایی است که انجام آن موجب دوری از تقوا و فاصله گرفتن از راه مستقیم میگردد. از این رو علمای دین – به ویژه آنان که دوری از هر نوع فعالیت سیاسی را ترجیح میدادند – چارهای نیافتند جز آنکه امام صدر را به «انحراف» و «خدشهدار کردن وجهه علمای دین» متهم کنند.
در برابر سیل انتقادات شدید، امام صدر نیز به ناچار تلاش میکرد که برداشت خویش از نقش و جایگاه علمای دین و مفهوم فعالیت سیاسی را تشریح کند، از این رو تبیین نمود که فعالیت سیاسی، بخشی از اعمال دینی اوست و این وظیفه را کسی جز خداوند متعال مقرر ننموده است. ایشان در پاسخ به مخالفان خود میفرمودند: «من یک روحانی پایبند به دین هستم و پایبندی به دین یک مفهوم فرامادی نیست که به امور معیشتی ارتباطی نداشته باشد. در واقع ایمان به غیب، جایگاه انسان را در جهان هستی معین میکند و اراده و امید و اطمینان و بلندهمتی را موجب میشود. بیتوجهی به امور مردم غیر ممکن است. قرآن کریم – در سوره ماعون – کسی را که یتیم را از خود میرانَد و برای اطعام فقرا تلاشی نمیکند، «تکذیبکننده دین» نامیده است» [۱۱].
از نگاه ایشان، «ایمان به خداوند» و «خدمت به مردم»، دو اصل جدایی ناپذیرند. همین نگرش بود که ایشان را به رهبر و پیشوایی باصلاحیت تبدیل کرد که قدرت خود را از مقوله «فهم متون دینی» کسب کرده بود و بر این مبنا، گروههای مختلف جامعه لبنان را مجذوب خود ساخت و آراء و نظراتی ابراز کرد که برای مؤمنان، همچون فتوا «لازم الاجرا» مینمود. ۲ - ایفای نقش رهبریبر اساس برداشت امام صدر در خصوص نقش عالم دین، ضرورت داشت که ایشان این نقش را در مقام عمل و اجرا نیز بر عهده گیرند و در این راستا لازم بود که مشکلات موجود در عرصه لبنان، به ویژه در جامعه شیعیان مورد توجه قرار گیرد و انبوهی از باورها و پندارهای انباشته شده که اذهان شیعیان را به خود مشغول کرده و بینش آنان را خدشهدار میکرد، از ذهنها زدوده شود.
این باورها، از یک سو رابطه مردم با علمای دین و رهبران سنتی را تحت تاثیر قرار میداد و از سوی دیگر، ریشه در مشکلاتی داشت که بر دوش شیعیان سنگینی میکرد. بدین ترتیب، امام صدر رهبری جریان تحولآفرین را بر عهده گرفت که در آن، رهبر نیز همانند پیامبران و امامان (ع)، تنها با حضور در میان مردم و از طریق ارتباط مستقیم با آنان میتواند نقش خود را ایفا کند [۱۲].
گامهای نخستیندعوت از مردم برای حضور در مراسمی که از سوی امام صدر در سال ۱۹۷۴ م. در شهر بعلبک انجام گرفت، نخستین طلیعه ارتباط مستقیم و تنگاتنگ ایشان با مردم بود. حضور گسترده مردم و اعلام بیعت با ایشان به عنوان رهبر، پاسخ مناسبی به این دعوت بود. امام صدر در بنیانگذاری نخستین پایههای این رابطه متقابل، کاملا موفق بود و عوامل چندی در این موفقیت نقش داشت، از جمله آنکه از یک سو، آحاد شیعیان برای دور کردن آثار محرومیت و عقب ماندگی، خود را نیازمند وجود یک رهبر و پیشوا میدیدند و از سوی دیگر، تهدیدات دشمن صهیونیستی و ناتوانی دولت لبنان در دفع تجاوزات و دفاع از میهن، این نیاز را دو چندان میکرد.
علاوه براینها، روش نوین و خاص امام در برخورد با آحاد شیعیان نیز به نوبه خود قابل توجه است؛ شیوهای که بیش از هر چیز، بر پتانسیل نهفته در ذهن و اندیشه آنان اتکا داشت، و آنان نیز آمیزهای از پایمردی، مبارزهطلبی، جوانمردی و نگرش صلحطلبانه را در اندیشه یک عالم دینی که بر اصل احترام متقابل استوار بود، عیان میدیدند، هرچند پیش از آن هیچگاه به یاد نداشتند که علمای دین، این گونه در تمامی جزئیات و ابعاد عرصه سیاست وارد شده باشند. برخورد قاطعانه و مبارزهطلبانه امام صدر بدین ترتیب بود که پیش از برپایی مراسم مذکور، اعلام داشته بودند که در منطقه راس العین در حومه شهر بعلبک با آنان سخن خواهد گفت و آشکارا دولت را تهدید خواهند کرد که تا زمان دستیابی به اهداف مورد نظر، از پای نخواهند نشست [۱۳].
گفتمان خیزش و بیعتدعوت به برپایی مراسم مذکور و پاسخ گسترده مردم به آن، نخستین مقدمهای بود که امام صدر بر اساس آن توانست شکاف میان علمای دین و سیاستمداران را از میانبردارد و زمینه را برای وارد کردن شیعیان به عرصه سیاست و تحت رهبری خود، آماده سازد. اما این دعوت به تنهایی و بدون پرداختن به جزئیات، نمیتوانست اهداف و مقاصد موردنظر را برآورده سازد و ضامن موفقیت این روند باشد. این بود که امام، جزئیات روش خود را که همانا بسیج کردن تمامی امکانات موجود بود، در سخنان خود اعلام داشت، تا بتواند تمامی توان فرهنگی شیعیان را از حالت ذهنی و سنتی خارج کند و به عرصه عمل بکشاند.
ایشان اعلام داشتند که هماهنگی میان گفتمان عقیدتی و اهداف سیاسی، بهترین روش برای همگرایی میان تلاشها در جهت ایجاد تحول خواهد بود. تک تک واژگان به کار رفته در سخنان امام، بیانگر قدرت ایشان در به کارگیری این نیروهاست، آنجا که فرمودند: «امروز ما در برابر همه خطاهایی که در حق ما مرتکب شدهاند و ستمهایی که از ابتدای تاریخمان بر ما روا داشتهاند، بانگ برآوردهایم. دیگر دلیل نمیآوریم. هر چه میخواهند بگویند. بگذار ما را مخالف، شورشی، انقلابی و طغیانگر بنامند، حتی اگر در این راه از خون و جان خود مایه بگذاریم. از امروز به بعد، من دیگر ساکت نخواهم ماند. اگر شما هم سکوت کنید، من این کار را انجام نخواهم داد. ما نه تنها در حوزه مشاغل حق خود را میخواهیم، بلکه در عرصه آموزش نیز حق داریم. نبودِ دبیرستان در شهر بعلبک از آثار برجا مانده استعمار فرانسه است. آبهای سطحی منطقه بعلبک به هدر میرود و دولت نمیخواهد بفهمد که ما چرا ناامید شدهایم...» [۱۴].
«واژگان» به کار رفته در سخنان امام، بازتاب توانایی ایشان در به کارگیری مفاهیم جای گرفته در ذهن و روح شیعیان بود که بیتوجهی به اقلیت شیعه در طول تاریخ و قیام و مبارزه آنان در برابر حاکمان را در ضمیر ناخودآگاه آحاد مردم بیدار میکرد و دیگر بار، خواستههای شیعیان را در قالبی حماسی و انقلابی بیان مینمود که با توجه به اوضاع آن روز لبنان، یک حرکت جدید و نامتعارف به شمار میآمد. امام صدر که میخواست پژواک واژگان نهضتآفرین گفتههایش در وجدان شیعیان زنده و ماندگار باشد، در پایان سخنان خویش، سوگند یاد کرد که تلاش برای رسیدن به اهداف خود را ادامه دهد، تا زمانی که دیگر حتی یک فقیر و محروم نیز باقی نماند.
این کار در واقع نوعی بیعت و پیمان بر سر اهداف از پیش تعیین شده به شمار میرفت. بیتردید شور و حماسه ناشی از این سوگند، در آینده نیز بازتاب خواهد داشت، چرا که از سوی یک رهبر دینی عنوان شده است و پیش از آن نیز پیامبر اکرم (ص) به هنگام بیعت گرفتن از مردم برای یاری خویش، مشابه آن را انجام داده بودند. انعقاد چنین پیمانی، از سوی رهبران ناشناخته و مجهول، ممکن نخواهد بود و تنها یک رهبر شناخته شده که اهداف خود را آشکارا تبیین کند، قادر است چنین بیعتی از مردم بستاند، زیرا هیچ امتی نمیتواند با یک مفهوم مبهم و ناشناخته بیعت نماید [۱۵].