دستور مقام معظم رهبری در پیگیری مسأله سرنوشت آقای صدر حتی تا مرحله
اقدامات بینالمللی، قضایی و مراجعه به نهادهای جهانی پیشروی ماست.
دکتر سید صادق طباطبایی در گفتوگو با خبرنگار سرویس دیپلماتیک خبرگزاری کار ایران، ایلنا، به بررسی تاریخچه پر فراز و نشیب روابط ایران و لیبی، سفر آینده نخستوزیر لیبی به کشورمان، نقد اقدامات صورتگرفته برای روشنشدن سرنوشت امام موسی صدر، درخواست مراجع عظام تقلید و نخبگان کشور از رئیسجمهور و اظهارات اخیر رئیس گروه دوستی پارلمانی ایران و لیبی پرداخت.
مشروح این گفتوگو از نظر میگذرد: اهمیت توجه به پیگیری سرنوشت امام موسی صدر را در شرایط کنونی چگونه ارزیابی میکنید؟ بار دیگر ماجرای پر رمز و راز جنایت خطرناک ربودن امام موسی صدر موضوع روز شده است که این مسأله به تغییر دیپلماسی ضد امپریالیستی اتحاد جماهیر سوسیالیستی لیبی به رهبری قذافی برمیگردد.
قذافی در دو سه دهه گذشته با اقدامات غیرمتعارف خود از جمله ادعای رهبری جهان غیرمنسجم عرب تا هدایت جنبشهای ضد امپریالیستی در سراسر جهان و نیز توسل به شیوههایی خاص در مبارزه با استیلای غرب از قبیل آدمربایی، هواپیماربایی، ترور و انفجار جایگاه ویژهای را در اذهان جهانیان به خود اختصاص داده که داعیه مبارزه با سلطه آمریکا خیلی زود با بمباران مناطقی از شهر طرابلس و بنغازی و چند منطقه در نزدیکی مقر اقامت رهبر لیبی توسط جنگدههای آمریکایی فروکش کرد. اینگونه اقدامات لیبی چه تبعاتی برای این کشور بهدنبال داشت؟
مجموعه این اقدامات انزوای کامل و تحریم همهجانبه لیبی از سوی نهادهای بینالمللی را در بر داشت. رابطه دولت لیبی با جمهوری اسلامی ایران نیز سخت تحتتأثیر مسأله آقای صدر قرار داشت. البته قطع رابطه دیپلماتیک دو کشور به رژیم گذشته برمیگردد که این روابط، پس از انقلاب با تلاش گروهی خاص مجدداً برقرار شد ولی گسترش و تعمیق آن در مقاولهنامه منعقده بین دو دولت مشروط به روشنشدن سرنوشت امام صدر گردید. از آن زمان تا همین اواخر، ژنرال قذافی همچنان از روشنساختن این امر مرموز امتناع میکرد و مدعی بود ایشان و همراهانشان که میهمان رسمی دولت لیبی و شخص قذافی بودند لیبی را به مقصد رم ترک کردهاند و لذا وی در این قضیه مسؤولیتی ندارد. دولت لیبی اسناد و مدارکی هم در آن زمان برای اثبات ادعای خود ارایه کرد که همگی مجعول و غیرواقعی بود.
تحقیقات گسترده مقامات اطلاعاتی و قضایی ایتالیا نیز خیلی زود خط بطلان بر ادعای مقامات لیبیایی کشید و اقدامات چندجانبه امامخمینی (س)، دولت لبنان، پارهای مقامات فلسطینی و رهبران جهانعرب و بخصوص ملکعبدالله، ولیعهد عربستانسعودی نیز به این جمعبندی ختم شد که شخص قذافی مسؤول مستقیم و عاملی اصلی ربودن آْقای صدر است. تلاشهای اولیه نمایندگان قذافی در ماههای اول انقلاب برای سفر ایشان به ایران و دیدار با امامخمینی (س) و بعدها تعمیق روابط دیپلماتیک بین دو کشور با خط قرمزی مواجه شد که امام تعیین کرده بودند و آن روشنشدن سرنوشت امام صدر بود. مگر در زمان حیات حضرت امام خمینی (س) از سوی ایران هم اقدامی برای برقراری روابط حسنه با لیبی صورت گرفته بود؟
در طول جنگ تحمیلی به دلیل شرایط خاص جنگ و اعتقاد پارهای از دوستان ایرانی قذافی مبنی بر اهمیت کمکهای نظامی و تسلیحاتی لیبی به ایران، اقدامات چندانی جهت روشنشدن مسأله از سوی دولتمردان ایران صورت نگرفت. در ماههای نخست انقلاب نیز کسانی که بهخاطر روابط عاطفی و سیاسی با ژنرال معمر قذافی از کمکهای بیدریغ وی منتفع بودندصراحتاً میگفتند نباید منافع انقلاب را فدای روشنکردن یک شخصیت هرچند مهم و برجسته بکنیم. ابته ملاقاتهای محدود و معدود مسؤولان ایرانی بعد از جنگ هم به جایی نرسید. خاتمی با اعزام ابطحی به عنوان نماینده ویژه خود به لیبی، پیگیر مسأله شده و ابطحی در سفرهای مکرر و دیدارهای متعدد با مقامات لیبیایی از جمله سیفالاسلام فرزند قذافی، گام مؤثری در این راه برداشت و بالاخره به نتایجی منجر شد که گر چه نهچندان خوشایند است ولی بههر حال معلوم کرد که قذافی نمیتواند از زیر بار این موضوع شانه خالی کند. گرچه آنچه رسماً اعلام شده با آنچه واقعا رخ داده است یکسان نیست ولی به هرحال نمایانگر گوشههایی از ماجراست. لیبی برای خروج از این مخمصه چه کارهایی انجام داده است؟
سیفالاسلام و مسؤولان جدید دیپلماسی لیبی برای خروج از انزوای بینالمللی و پایاندادن به تحریمها و عداوتها دست به اقداماتی زدهاند که البتهگاه تعجبآور نیز بوده است. آشکار ساختن برنامههای تسلیحاتی، ارایه مجموعه اسناد و مدارک مربوط، به مقامات آمریکایی و نیز فروش یا عرضه اطلاعاتی از اسرار نظامی ایران و سوریه که در اختیار دولتمردان لیبی قرارداشت به آمریکا نگرانیهایی را برای دو کشور سوریه و ایران فراهم ساخته است.
در هرصورت، سفر پنهانی «سعد مجبر» به ایران در تعطیلات نوروز و نیز در پیش بودن سفر شکری محمد غائم برای خارجشدن لیبی از این وضعیت است.
البته مسأله دیپلماسی خارجی لیبی و راههایی که رهبران آن کشور برای جبران مافات و اصلاح چهره نامطلوب بینالمللی خویش برگزیدهاند نه به من مربوط است و نه علاقهای بدان دارم و آنچه که در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم فقط درباره و در ارتباط با قضیه آقای صدر است.
به نظر شما ایجاد چنین چهره نامطلوبی از قذافی در انظار جهانیان فقط مربوط به ترورها و آدم رباییها بود یا اعمال دیگری نیز را شامل میشد؟ خیر قذافی ابتکارات فراوانی را در تعامل با جهان از خود بروز داده است و مثل هنگامی که میخواست در کنگره سران غیرمتعهدها سوار بر شتر وارد محل کنفرانس شود با مخالفت پلیس مواجه شد و البته به مضحکه بینالمللی نیز بدل شد که لیست این اقدامات دهتا و بیستتا نیست. پیشبینی شما درباره امکان نتیجهبخشی اقداماتی که برای حل مسأله سرنوشت امام صدر وجود دارد، چیست؟
حقیقت آن است که درارتباط با عملکرد سران لیبی هیچ پیشبینی معقول و مبتنی بر پیشزمینههای شناختهشدهای نمیتوان داشت ولی به هرحال شگردهایی که در این چند ماه گذشته از آنها دیده شده امکان حدس و گمانهایی را فراهم میسازد. کدام شگردها؟
قذافی، اسناد و مدارکی جعلی مبنی بر خروج آقای صدر و سفر به ایتالیا ارایه داده بود که مورد قبول واقع نشد. چندی پیش نیز پس از ترور ابونضال یکی از رهبران فلسطینی توسط ایادی صدام در بغداد، قذافی اعلام کرد که صدام مسؤول ربودن و شهادت امام صدر در لیبی بوده است البته بدون اطلاع مقامات لیبیایی که کسی این ادعا را نیز باور نکرد.
این طرف و آن طرف هم شایعاتی مبنی بر زندهبودن امام صدر شنیده میشد که همگی یا اغلب آنها به خود لیبیاییها باز میگشت. شایعاتی نظیر پرداختن مبالغ قابلتوجهی بهعنوان حق السکوت به مقامات لبنانی و یا به برخی از دستاندرکاران تشکیلات فرهنگی امام صدر در لبنان و نیز به پارهای از افراد ایرانی. معلوم نیست اگر قذافی مسؤول سرنوشت امام صدر نیست این پولها را برای چه به این افراد پرداخته است. اعلام آمادگی فرزند قذافی برای حل این موضوع و لو یکجانبه هم یکی دیگر از این شگردهاست.
در خواست از خانواده امام صدر برای سکوت و انصراف از طرح مسأله در محافل بینالمللی و در نهایت تبرئه شخص قذافی که این درخواست اخیراً حالت تهدید نیز به خود گرفته است. اعلام اینکه «به هرحال این موضوع مسألهای است مربوط به گذشته و باید به آینده نگریست!» نیز در همین راستاست. برخی نیز در همین زمینه گفتهاند: «همچنان که درایران قتلهای زنجیرهای توسط عوامل خودسر صورت گرفته و مسؤولان ایرانی نقش و مسؤولیتی در این زمینه نداشتهاند چهبسا افرادی معلوم یا نامعلوم نیز در لیبی چنین کاری را صورت داده باشند!» شایعه دیگری نیز مطرح کردهاند مبنی بر اینکه عامل این جنایت فعلاً در زندان لیبی به سر میبرد و در صورت لزوم معرفی خواهد شد؛ اعلام آمادگی دولت لیبی برای قبول نیمی از مسؤولیت و نیز کمکگرفتن از ایتالیاییها برای پذیرفتن و روشنساختن نیمه دیگر حقیقت و مسؤولیت آن؛ اعلام آمادگی دولت لیبی برای پرداخت غرامت و حل نهایی ماجرا به شرط انصراف خانواده امام صدر از پیگیری مسأله و متهم ساختن ژنرال قذافی هم از دیگر مواردی است که لیبی برای تبرئ خود به آنها متوسل شده است.
آیا امکان دارد که بخشی از این ادعاها حقیقت داشته باشد؟ همه این مطالب یکی به نعل و یکی به میخزدن است و هدف آن کاستن از ابعاد جنایت و در نهایت تبرئه عامل اصلی ماجراست. اوایل امر، سرهنگ قذافی فکر میکرد با مرور زمان میتواند مسأله را به وادی فراموشی بکشاند ولی دیدید که اینطور نشد. فکر میکنید ایران چه راهحلهایی را میتواند در پیش بگیرد؟ یا مقامات ایرانی در دیدار با مقامات لیبیایی چه برخوردی باید داشته باشند؟ من نمیتوانم و بر آن نیستم که برای مسؤولان و دولتمردان ایرانی تعیین تکلیف کنم و فقط میتوانم این موضوع را بیان کنم که نباید سادهانگاری کرد وتسلیم بازیها و شانتاژهای آنان شد و انحراف آنها را از مسأله پذیرفت. جامعهجهانی و امت مسلمان و بخصوص مسلمانان و شیعیان لبنان و ایران، حق دارند از دولت جمهوری اسلامی ایران بخواهند لااقل به اندازه اروپاییها و حتی اسرائیل نسبت به سرنوشت مشابه شهروندان خود حساسیت نشان دهد. منظور شما کدام مسأله مشابه در اروپا و اسرائیل است؟
بارها شاهد گروگانگیری اتباع اروپایی در اینجا و آنجا بودهایم و تلاشهای همهجانبهای که اغلب منجر به روشنشدن و استرداد گروگانها شده بسیار گسترده و وسیع بوده است. بهطور مثال اوایل دهه هشتاد میلادی دو تبعه آلمانی که مهندسان شرکت زیمنس بودند، توسط حزبالله لبنان به گروگان گرفته شدند. علاوه بر تلاشهای شرکت زیمنس، دولت آلمان نیز با میانجیگری مقامات ایرانی و حمایت دولتمردان سوریه بالاخره موجبات رهایی آقایان «کوردس» و «اشمیت» را فراهم ساخت.
در فیلیپین، سومالی، صحرا، مالی، یمن، چاد و نقاط دیگر نیز شاهد تلاشهای وسیع اطلاعاتی، دیپلماسی و مالی مقامات اروپایی برای نجات شهروندان یا تحویل اجساد قربانیان آدمرباییها بودهایم. اسرائیل نیز در مورد «رون آراد» خلبان ارتش این رژیم که مدعی است در خاک لبنان فرود آمده ومدعیاست در ایران زندانی است، تا به حال از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است. تلاشهای آمریکا برای نجات گروگانهای آمریکایی در اینجا و آنجا، همه و همه نمونههای این توجه و اهمیتدادن به سرنوشت شهروندان از سوی کشورهای مختلف است.
آلمان نیز حتی یک قدم فراتر گذاشته و در آنجا شاهد اهمیتدادن به جان شهروندان و اتباع کشورهای دیگر هستیم که فقط به دلیل اقامات ولو محدود در کشور آلمان نسبت به سرنوشت آنها حساس بوده و حتی تا مرحله کاهش و قطع روابط دیپلماتیک و برپایی دادگاههای حافظ منافع قربانیان پیش رفتهاند و نمونهای از این برخورد را در ماجرای معروف به میکونوس میبینیم. آقای صدر علاوه بر اینکه شهروند و تبعه ایران بوده از شخصیتهای بینظیری است که ربودهشدن ایشان، باعث برانگیختهشدن توقع جامعه جهانی شده است.
اهمیتدادن به مسأله پر رمز و راز ایشان از سوی دولتی که مدعی صیانت و دفاع از ارزشهای الهی و کرامت انسانی است و در این راه تاکنون هزینههای زیادی را فقط به دلیل پایبندی به این اصول پرداخته و علاوه بر همه اینها جایگاه آقای صدر درزعامت سیاسی و عقیدتی شیعیان و نیز در پیوند میان پیروان ادیان دیگر فرهنگها اگر نگویم بینظیر لااقل کمنظیر است و این نکته، توجه مضاعفی را نسبت به آنچه بر ایشان رفته است میطلبد. با توجه به نامه جمعی از مراجع عظام و نخبگان کشور به رئیسجمهور، دولت باید در قبال این پرونده چه راهکاری را در پیش بگیرد؟
اسناد و مدارک لازم و کافی از سوی خانواده امام صدر و وکلای بینالمللی و نیز مقامات قضایی ایتالیا و لبنان در اختیار مقامات کشورمان قرار گرفته است. دستور مقام معظم رهبری در پیگیری مسأله حتی تا مرحله اقدامات حاد بینالمللی، قضایی و مراجعه به نهادهای جهانی نیز پیشروی ماست.
سه اصل عزت، حکمت و مصلحت در تدوین سیاستخارجی ایران نیز بهترین مبنای تعامل با دولت لیبی است. حفظ حقوق شهروندان و به رسمیت شناختهشدن آن و حفظ کرامت و جان آنان مبنای دیگر است که باید بهشدت از آن حمایت گردد. پیگیری و اصرار بر شناختن عامل جنایت و آمر انگیزههای پنهان و آشکار آن و پافشاری بر مستندات و مدارک و نشانههای جسمی و... امری بسیار روشن است که نیاز به تذکر ندارد.
دولتمردان ایتالیایی نیز باید به طرف لیبیایی بفهمانند که طفرهرفتن از زیر بار مسؤولیت ثمری ندارد و تا روشنشدن کامل حقایق، اقدامات خود را دنبال خواهند کرد. نامه مراجععظام تقلید و نخبگان کشور به آقای خاتمی که به آن اشاره کردید نیز جایگاه امام صدر در ایران و جهان را مشخص میکند و بر همین اساس، اقدامات و کارهایی که انجام میگیرد باید متناسب با این شأن و جایگاه و پاسخگوی وجدان جمعی خانواده بشری و جهانی باشد.
به نظر شما ضرورت احیای اندیشههای سیاسی، عقیدتی، فقهی و جهادی امام صدر در شرایط کنونی چیست؟ توضیح و شرح این مسأله از چارچوب گفتوگو ی کنونی ما خارج است و در یک یا دو جمله نمیتوان حق مطلب را ادا کرد. دراین مورد انشالله در گفتوگویی دیگر به توضیح و تشریح خواهم پرداخت. به عنوان سؤال آخر، خانم الهه کولایی به عنوان رئیس گروه دوستی پارلمانی ایران و لیبی چندی پیش با اشاره به تغییر مشی سیاسی لیبی، خواهان تعمیق روابط دوجانبه شدهاند. در این مورد چه نظری دارید؟
آنچه در خبرها از ایشان نقل شده بسیار شگفتآور است؛ البته ایشان بهعنوان عضوی از گروه دوستی پارلمانی ایران و لیبی باید خواهان گسترش روابط دو کشور باشند ولی مقدمات ذکرشده در اظهارنظر ایشان با نتیجهگیریای که در پایان کردهاند تعجببرانگیز است. ایشان با ذکر مسأله امامصدر بهعنوان مانع بر سر گسترش روابط دو کشور در گذشته، ضمن بر شمردن اقدامات اخیر لیبی از جمله تسلیمشدن در برابر سیاستخارجی آمریکا و تحویل اسناد و مدارک تسلیحاتی خود و همچنین اعلام انصراف و کنارهگیری از آرمان اعراب و حقوق مشروع فلسطینیها و برقراری پیوند با رژیم صهیونیستی و افشای اسرار نظامی ایران و سوریه، خواهان تعمیق دوستی دو کشور و گسترش روابط فیمابین میشوند که این مقدمهچینی و این نتیجهگیری جای شگفتی دارد و من نمیدانم واقعاً آنچه از قول ایشان نوشته شده همان است که گفتهاند و یا تحریفی در کار است؛ ولی به هر حال توضیح بیشتر ایشان در این مورد ضروری است.
با توجه به موضع و دیدگاهی که انقلاب و نظام ما با رژیم اسرائیل دارد چگونه باید این استدلال را پذیرفت که حال که ژنرال قذافی تسلیم جهان غرب شده است و به آمریکای حامی همهجانبه جنایات اسرائیل رویآورده و اسرار نظامی ما و سوریه را به آنان پیشکش کرده و از منافع برحق ملت مظلوم فلسطین رویگردانده و با رژیم صهیونیستی وارد معامله شده است، پس باید مسأله امام صدر را نادیده گرفت و به تعمیق روابط با لیبی پرداخت. البته مواضع وزارتامورخارجه و آقای منهاج بهعنوان سفیر ایران در لیبی نیز جای نقد و بررسی دارد که در این گفتوگو مجال پرداختن به آن را ندارم.