ژنرال فؤاد شهاب، به عنوان فرمانده ارتش لبنان، موضع بیطرفانهای در خلال
بحران داخلی ۱۹۵۸ اتخاذ کرد؛ بحرانی که در پی جنگ میان مسلمانان و مسیحیان
بر سر قدرت ایجاد شده بود.
نوشته: دکتر عبدالوهاب فراتی و سیدمهدی طاهری/بخش دوم وپایانی
۴ـ۱. حکومت شهاب و ورود امام موسی صدر
ژنرال فؤاد شهاب، به عنوان فرمانده ارتش لبنان، موضع بیطرفانهای در خلال بحران داخلی ۱۹۵۸ اتخاذ کرد؛ بحرانی که در پی جنگ میان مسلمانان و مسیحیان بر سر قدرت ایجاد شده بود. لذا بسیاری از مردم لبنان وی را به دیده نامزد ملّی در پست ریاست جمهوری مینگریستند و از آنجا که وی به دنبال یکپارچگی بود، نهایتاً به عنوان ریاست جمهور جدید به قدرت رسید؛ از جمله مهمترین برنامههای وی برای حل مشکلات لبنان، کاستن از سلطه حاکمیت مارونی سیاسی و حمایت از خواستههای انقلابیون، نزدیکی لبنان به جهان عرب، کاستن از محرومیت شدید مسلمانان و مشارکت آنان در امور کشور و پایان دادن به فساد اداری بود. وی همچنین در عمل با تشکیل یک دولت ائتلافی، توازن سیاسی را برقرار کرد و با برقراری صلح و آرامش نسبی در لبنان، در عرصة اصلاحات اقتصادی و اجتماعی گام برداشت.
عدم شرکت شیعیان در جنگ داخلی ۱۹۵۸ انگیزهای شد برای سیاستی که فؤاد شهاب در مورد مناطق شیعهنشین اعمال کرد؛ زیرا عدم شرکت شیعیان در جنگ داخلی، این معنا را در برداشت که طایفة شیعه خواستار حفظ چهارچوب سیاسی کشور است، لذا برای حفظ این موضعگیری که ممکن بود بر اثر فشارهای داخلی یا انگیزههای خارجی تغییر کند، باید حداقل امکانات در اختیار آنان قرار میگرفت تا به نظام سیاسی موجود وفادار بمانند. حضور امام سید موسی صدر در لبنان، همزمان با ریاست جمهوری فؤاد شهاب بود و ایشان در این دوره برای رهایی شیعه از محرومیت، به اعمال سیاستهای اصلاحی شهاب کمک کرد.
در کنار تحولات داخلی لبنان، در سوریه رژیم بعثی با گرایش ملّیگرایی عربی و ایدئولوژی سوسیالیستی، قدرت را به دست گرفت و به موازات این تحول، در لبنان نیز یک چهارچوب سیاسی نوین بر مبنای جریانهای چپ در حال شکلگیری بود. در این دوره احزاب چپ به علت وجود فقر جامعه، جهل و فساد رجال دین و ظلم فئودالها، قدرت و شهرتی داشتند و در نتیجه، شیعیان مهاجری که از نقاط محروم لبنان به بیروت آمده بودند، بهآسانی جذب شعارهای رادیکال چپگرایان شدند و از آنجایی که آنها در آن زمان عموماً فاقد رهبری قوی و شناخته شده بودند، خود را نسبت به سایرین عقبمانده یافتند؛ علاوه بر اینکه در این دوران، کشور ایران به دلیل همکاری با اسرائیل و گروهای مسیحی در لبنان، هیچ حمایتی از شیعیان به عمل نمیآورد. همزمان با پیوستن بسیاری از جوانان شیعه به سازمانهای چپگرا، امام موسی صدر وارد صحنه شد و به همراه وی، مرحلهای جدید و پراهمیت در تاریخ شیعیان لبنان آغاز گشت.
۲. وضعیت شیعیان لبنان پس از امام موسی صدر
سیدموسی صدر فرزند آیتاللّه سید صدرالدین صدر، در سال ۱۳۰۷ شمسی در شهر قم به دنیا آمد. وی پس از اتمام دوره متوسطه در سال ۱۳۲۰ به صورت تماموقت وارد حوزه علمیه قم شد؛ همچنین در کنار دروس حوزوی، در سال ۱۳۲۹، از معدود طلبههایی بود که در رشته «اقتصاد» وارد دانشگاه تهران شد. وی قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت و همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیأت امنای جمعیت «منتدی النشر» درآمد و پس از بازگشت به قم، ضمن اداره یکی از مدارس دولتی، مسئولیت سردبیری مجله تازهتأسیس «مکتب اسلام» را عهدهدار گشت. در آخرین سال اقامت در قم نیز با همفکری آیتالله بهشتی و آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی، گامهایی در تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزههای علمیه برداشت. وی در سال ۱۳۳۸ به توصیه حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین و همچنین بنا بر وصیت مرحوم علامه سید عبدالحسین شرفالدین، به عنوان جانشین ایشان برای هدایت شیعیان لبنان به آنجا رفت. با ورود ایشان به لبنان، دانشمندان، علمای طراز اول، صاحبنفوذان، بزرگان و مردم شیعه لبنان به استقبال ایشان آمدند و مراتب دوستی، صمیمیت و همکاری خود را اعلام داشتند. بنابراین ایشان از همان روزهای اول، فعالیتهای خود را بر مبنای دو محور اساسی قرار داد: ۱ـ تکمیل کارهای مرحوم شرفالدین؛ ۲ـ طرح برنامههای جدید و آغاز اقدامات اساسی.
با ورود سیدموسی صدر به لبنان در نیمههای دهه ۶۰، وی ناتوانی و عدم تمایل رهبران سنتی شیعه را در رویارویی با مشکلات ناشی از اصلاحات در لبنان مشاهده کرد؛ افزون بر آنکه پیوستن بسیاری از جوانان شیعه به سازمانهای چپگرای لائیک را نیز با نگرانی شاهد بود. احزاب چپ شامل حزب کمونیست، حزب قومی سوری، سازمانهای ناصری «رابطون»، سازمانهای افراطی فلسطین و حتی فتح بودند که عدة زیادی از شیعیان را دور خود جمع کرده بودند.
تمایل شیعیان به سوی احزاب چپ بدان خاطر بود که شیعیان علیرغم کثرت جمعیت نسبت به سایر طوایف، هیچ یک از عوامل مورد نیاز برای اعمال قدرت در جامعة لبنان را در اختیار نداشتند؛ زیرا مهمترین عوامل برای اعمال نفوذ در لبنان عبارت بود از: اولاً قدرت در آنجا متأثر از توان ذاتی یک طایفه است و ثانیاً نیازمند حمایت خارجی از یک طایفه میباشد که در این دوران تمام طوایف و قبایل در لبنان به غیر از شیعیان، بسته به نوع مذهب، به یک کشور خارجی وابسته بودند.
از آنجایی که این طایفه بیبهره از دو عامل مذکور بود، لذا محیط بسیار مساعد و آمادهای برای فعالیت سیاسی گروههای چپ شده بودند. علاوه بر اینکه محرومیت اجتماعی شیعیان، عامل تسهیلکنندهای در تهیه مقدمات یک انقلاب اجتماعی به شمار میرفت، باید متذکر این مسأله شد که علیرغم جذب بسیاری از جوانان شیعه در این احزاب، از آنجایی که افکار و اهداف این احزاب با عقیدة مردم و فرهنگ شیعیان لبنان هماهنگ نبود، لذا این احزاب نتوانسته بودند به طور کامل از تودههای وسیع شیعه برای مبارزات خود بهرهبرداری نمایند.
آیتالله صدر برای حل این مشکلات، همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعهنشین لبنان، مطالعات عمیقی به منظور ریشهیابی عوامل عقبماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد و حاصل این مطالعات، برنامه هایی بود که در راستای سیاست محرومیتزدایی، طراحی و اجرا شد. وی پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه ای فوری جهت تأمین نیازهای مالی خانوادههای بیبضاعت و راهاندازی دهها جمعیت خیریه، مؤسسهای فرهنگی و آموزش حرفهای در لبنان راهاندازی کرد که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی بسیاری از خانوادههای بیبضاعت، کاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی و به اجرا درآمدن پروژههای عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. گرچه این اقدامات برای شیعیان منطقه مفید بود، ولی این امکانات هیچگاه برای کل شیعیان کافی نبود و آنها هنوز نیازمند ابزار قانونی برای احقاق حقوق طایفه شیعه در سراسر لبنان بودند. این در حالی بود که همه طوایف موجود در لبنان، با برخورداری از مرکزیت و دستگاه رهبری ویژه، از حقوق خویش دفاع میکردند و تنها طایفه شیعه فاقد تشکیلات و مرکزیت قانونی بود. بدین ترتیب این روال باعث شده بود آنها حتی از حقوق بسیار ناچیزی که براساس قانون طایفگی به آنان تعلق میگرفت، محروم بمانند. آیت الله صدر با درک مشکل فوق، برای فراهم نمودن ابزارهای قانونی ایفای حقوق شیعیان، رهسپار بیروت شد و مبارزات وسیعی را در این خصوص آغاز نمود.
۲ـ۲. فعالیتهای سیاسی صدر
امام صدر برای احقاق حقوق قانونی شیعیان، تمام نیروی خود را برای تأسیس یک مجلس قانونی شیعه به کار گرفت؛ اما در این راه با کارشکنیها و مخالفتهای فراوانی روبرو شد که از جمله عمدهترین مخالفان وی، رهبران سنتی شیعه و اهل سنت بودند؛ زیرا آنها تشکیل این مجلس را خسرانی برای منافع خود تلقی کرده، هراس داشتند تأسیس این مجلس، مقدمهای برای کوتاه کردن دست آنان از کانون قدرت باشد. آیت الله صدر با جدیت و تلاش خود، اهدافی را از تأسیس این مجلس دنبال میکرد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱ـ موضعگیری کامل اسلامی از نظر فکری، علمی، مبارزه و جهاد؛
۲ـ تنظیم شئون طایفهای شیعیان و بهسازی اجتماعی و اقتصادی آنان؛
۳ـ اقدام اساسی جهت عـدم تفـرقه میـان مسلمانان و سعی فـراوان بـه منظور وصول به وحـدت کامل؛
۴ـ همکاری با همه طوایف مذهبی لبنان و کوشش برای حفظ وحدت کشور؛
۵ ـ توجه و مراقبت نسبت به مسئولیتهای ملی و وطنی و حفاظت از استقلال و آزادی لبنان و پاسداری از سرزمین، مرزها و حدود کشور؛
۶ ـ مبارزهای پیگیر با جهل، فقر، تخلفات، ستم اجتماعی و فساد اخلاقی؛
۷ـ یاری، مساعدت و پشتیبانی از مقاومت فلسطین و همکاری با دولتهای مترقی و برادران عرب در آزادسازی سرزمینهای غصبشده توسط رژیم اشغالگر قدس و...
با تلاشهای پیگیر آیت الله صدر و پیشنهاد ایشان، نمایندگان شیعیان در مجلس شورای لبنان، یک طرح قانونی را تقدیم مجلس کردند و با تصویب مجلس و امضای رئیسجمهور لبنان، شیعیان در سال ۱۹۶۷ اجازه یافتند مجلسی را به نام «المجلس الاسلامی الشیعی الاعلی» برای دفاع از حقوق حقه خود تأسیس کنند.
در تاریخ ۲۳ می۱۹۶۹ ایشان به ریاست این مجلس انتخاب شد و با اعطای لقب «امام» به وی، رسماً به عنوان رهبر طایفه شیعیان لبنان انتخاب شد. بدین ترتیب پس از مطرح شدن امام موسی صدر به عنوان رهبر شیعیان، روحانیون لبنان برای نخستین بار دارای جایگاهی بلندمرتبه و ارزشمند در میان اقشار مختلف طایفه شیعه شدند و ابزاری قانونی برای فعالیتهای تشکیلاتی در اختیار آنان قرار گرفت؛ زیرا قدرت سیاسی در لبنان به طور عمده میان مارونیها و اهل سنّت تقسیم میشد و شیعه از وزن سیاسی و جایگاهی محکم برخوردار نبود؛ لذا عمدهترین فایده این مجلس برای شیعیان لبنان، ایجاد روحیه خودآگاهی و افزایش نفوذ در سیاست لبنان بود تا به حقوق خود در جامعه طایفهای لبنان دست یابند.
با تشکیل مجلس اعلا، گرچه شیعه ابزار قانونی اول برای کسب قدرت در لبنان را به دست آورد، ولی با این حال امام موسی صدر بهخوبی درک کرد که نیاز شیعیان لبنان به حمایت یک قدرت پرتوان خارجی، تضمین دیگری برای این طایفه به شمار میآید و از آنجایی که همه طوایف عمده لبنان به جز شیعیان از حمایت یک قدرت خارجی بهرهمند بودند، لذا ابتدا امام موسی صدر به دنبال جلب نظر ایران به عنوان یک حکومت شیعی بود. علیرغم قبول کمک به شیعیان از سوی ایران، خانوادههای صاحبنفوذ شیعه که با طایفه مارونی اتحاد سیاسی داشتند، به کمک سفیرکبیر ایران در بیروت و رئیس ساواک خاورمیانه نگذاشتند این کمک نصیب آنان شود.
در راستای کسب ابزار دوم برای قدرتیابی شیعیان در لبنان، بهناچار امام موسی صدر در سال ۱۹۷۳ با سوریه به رهبری حافظ اسد دست به ائتلاف سیاسی زد و به دنبال آن، سوریه به کمکهای مالی و سیاسی و همچنین پشتیبانی نظامی و تسلیحاتی مبادرت ورزید. بدین ترتیب منافع شیعیان که هیچگاه مورد توجه و حمایت قدرت خارجی قرار نگرفته بود، آشکارا با منافع سوریه هماهنگ شد و در نهایت نیز دومین ابزار کسب قدرت شیعیان فراهم شد. با این دو کار، هدف استراتژیک امام موسی صدر آن بود تا شیعیان لبنان را همسان دیگر طوایف، در تمامی عرصههای حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد.
با آغاز دهه۱۹۸۰، مسئله بحران جنوب لبنان به دغدغه اصلی و محوری در حرکت سیاسی امام موسی صدر تبدیل شد. وی اوضاع حاکم بر جنوب لبنان را اعم از فقر مطلق، تعداد زیاد بیسوادان و بیتوجهی نسبت به امنیت جنوب، نمونهای از سیاستهای بیمارگونه جنوب میدانست و در این راستا، عامل اصلی محرومیت شیعیان و سایر طوایف در جنوب لبنان را اهمال و کوتاهی دولت دانسته، اظهار داشت: «لازم است دولت مستقیماً وارد عمل شود و این امر تحقق نیافته است؛ اما در خصوص شرکت و به کار گماردن شیعیان در ادارات و مؤسسات دولتی، شیعیان تنها دسته لبنانیاند که حقوق خویش را از قانون کشور استیفا نکردهاند.»
فراخوانیهای مکرر وی برای بهبود بخشیدن به اوضاع جنوب لبنان، پیامی فراتر از توبیخ و سرزنش برای دولت مارونی لبنان داشت و همچنین رهبران سنتی شیعه در منطقه را به مبارزه فرا میخواند؛ گرچه بخش اعظم این درخواستها در خصوص رشد و توسعه منطقه جنوب بود، ولی در واقع این درخواستها صرفاً در مسائل عمرانی و رفاهی جنوب خلاصه نشد، بلکه در کنار آن مسائل و مشکلات امنیتی و تعرض به جان و مال مردم جنوب بالاخص شیعیان، از نگرانیهای عمده وی بود که دولت در تأمین آن کوتاهی میکرد. مشکل دیگر برای شیعیان جنوب این بود که در این منطقه برخی ظلمهایی از سوی فلسطینیها بر شیعیان تحمیل میشد؛ لذا امام موسی صدر علیرغم حمایت از مبارزان فلسطینی در ابعاد سیاسی ایدئولوژیک (مبارزه با اسرائیل) به آنها نیز برای ادامه وضعیت موجود هشدار داد.
تداوم کوتاهیها و ظلم به مردم جنوب لبنان، امام موسی صدر را متوجه ایجاد یک تشکیلات سیاسی رسمی در کنار مجلس اعلا برای رفع محرومیت از جامعه لبنان، بهخصوص مردم جنوب نمود. وی با هدف ایجاد عدالت و مساوات برای همگان در جنوب لبنان و سایر نقاط این کشور، معتقد بود باید بدون هیچ تمایزی بین طوایف لبنانی و تنها با تکیه بر ملیت لبنانی، به دنبال رفع محرومیت از جامعه بود؛ لذا در این راستا «حرکةالمحرومین» را تأسیس کرد تا ضمن برقراری توازن بین طوایف مختلف لبنان، محرومیت را از کل جامعه لبنان بزداید. اهداف اصلی شیعیان از این اقدام عبارت بود از: سهم بیشتر از قدرت، جایگاه مناسب در نظام سیاسی لبنان، حفاظت از مناطق شیعهنشین هممرز با اسرائیل، اختصاص بودجه و طرحهای عمرانی برای مناطق شیعهنشین و رسیدگی به شکایات شیعیان. بعد از این تاریخ، مجلس اعلای شیعیان بیشتر در سطح رهبران و مجامع رسمی بینالمللی فعالیت میکرد و «حرکةالمحرومین» نیز علاوه بر پیگیری اهداف شیعی، وظیفه ساماندهی تودههای محروم لبنان را بر عهده داشت.
جنبش محرومان به رهبری امام موسی صدر خیلی زود توانست در میان مردم لبنان، بهویژه شیعیان ـ که از ابتداییترین امکانات سیاسی و اجتماعی محروم بودند ـ جایگاه خاصی بیابد. تلاشهای وی در عرصه اجتماعی باعث شد وی در عرصه سیاسی نیز بتواند رهبری سنتی جامعه شیعیان را کنار بزند و خود به نماینده اصلی دردها و خواستههای آنان تبدیل شود. گرچه مهمترین محور فعالیتهای این جنبش مبتنی بر تأسیس مؤسسات اقتصادی و اجتماعی برای طوایف مختلف لبنان، بهویژه محرومان این کشور بود، ولی در عمل جوانان شیعه برای مقابله با اسرائیل، مخفیانه آموزشهای نظامی دیدند. در این راستا پس از دیدار امام موسی صدر با جمال عبدالناصر، گروهی از جوانان به مصر اعزام شدند تا فنون نظامی را فرا بگیرند. با بازگشت آنها به عنوان اولین کادرهای مقاومت لبنان، عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی ـ لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز شد که این نوع عملیاتهای مشترک تا اوایل ۱۹۷۲ ادامه یافت. پس از آن، با همت امام موسی صدر، مؤسسه صنعتی جبل عامل با ریاست دکترمصطفی چمران به طور رسمی کادرسازی خود را آغاز کرد. شیعیان به رهبری امام موسی صدر، فعالیتهای نظامی را به صورت مخفیانه ادامه دادند تا اینکه در سال ۱۹۷۵ در یکی از دورههای آموزشی در بعلبک، با انفجار ناگهانی یک مین ضد تانک در دستهای مربی آموزشی، ۲۸ نفر به شهادت رسیدند و ۴۵ تن نیز مجروح شدند. علیرغم اینکه در این موقعیت هنوز امام موسی صدر فرصت اعلام عمومی حرکت نظامی را مناسب نمیدید، ولی بهناچار انتشار خبر انفجار در بعلبک، باعث شد ایشان رسماً ولادت شاخه نظامی «حرکةالمحرومین» را تحت عنوان «افواج المقاومه اللبنانیه امل» اعلام نماید. این برای اولین بار در تاریخ لبنان بود که طایفه شیعه در چارچوب یک تشکیلات نظامی مستقل و غیروابسته به دیگران، حضور خود را به اثبات میرساند. گرچه شیعیان با تأسیس این جنبش تحت رهبری یک نهاد دینی و برخورداری از حمایت کشور سوریه، در صدد بودند به اهداف واقعی خود در جامعه لبنان برسند، ولی در ادامه موانعی همچون شکلگیری جنگ داخلی لبنان، شیعیان را در رسیدن به اهداف خود با مشکل مواجه ساخت.
۳ـ۲. شیعیان و جنگ داخلی لبنان
پس از گسترش فعالیت سیاسی نظامی شیعیان در راستای ایفای حقوق خود، این طایفه به یک گروه پویا و معترض به وضع موجود تبدیل شد. امام موسی صدر برای رفع محرومیتها و مشکلات آنها، همزمان با تقویت بنیه دینی و اعتلای بینش ایشان، سعی کرد با دمیدن روحیه خودباوری و تلاش در رفع محرومیت از این طایفه، اندیشه خود را به سایر طوایف نیز گسترش دهد؛ در واقع اتخاذ رویکرد جدید توسط شیعیان و تجدید حیات هویتی شیعه باعث شده بود شیعیان لبنان به دنبال اهداف اساسی باشند و به تغییر در نظام سیاسیـ طایفهای لبنان برای رسیدن به اهداف خود تمایل یابند.
در این راستا امام موسی صدر خواستار الغای طایفهگری در لبنان بود و راه حل اساسی مشکلات را ایجاد یک حکومت دمکراتیک و بدون در نظر گرفتن وابستگیهای طایفی میدانست؛ البته شیعیان با بسیاری از افراطیون که خواستار سرنگونی حکومت ملی لبنان و عدم رعایت اصل تکثرگرایی دینی و مذهبی بودند، مخالفت ورزیدند. در این راستا امام موسی صدر معتقد بود: «اصل تکثرگرایی دینی و مذهبی، نمایندگی مطلوب و ممکن برای همه طوایف را تضمین مینماید.»
مقبولیت تکثرگرایی مذهبی نزد امام موسی صدر باعث شد وی با تلاش فراوان، حرکت «گفتگوی بین ادیان و تقریب مذاهب» را در لبنان به راه بیندازد و بدین ترتیب، قدرت و توانایی رهبری فراطایفهای وی رو به فزونی رفت؛ اما شکلگیری جنگ داخلی میان طوایف لبنانی در سال ۱۹۷۵ با هدف تأمین منافع طایفه خود، عاملی شد تا امام موسی را در دستیابی به وحدت ملی در لبنان ناکام گذارد. با شروع جنگ داخلی، وضعیت به گونهای شد که وی مجبور گشت صرفاً به صورت یک رهبر شیعه رفتار نماید. او اساسیترین وظیفه خود را در محافظت از شیعه و تداوم حضور آن به عنوان یک قدرت مؤثر در شرایط بیثبات جنگ داخلی میدانست و در این موقعیت، ورود شیعیان به جنگ داخلی را به مصلحت نمیدانست؛ اما با این حال امام موسی صدر علاوه بر هدایت طایفه شیعه، تمامی تلاش خود را در پایان دادن به بحران داخلی به کار گرفت و در این راستا با انجام اعتصاب در مسجد عاملیه بیروت، سعی در فروکش نمودن جنگ داشت. با اتخاذ این سیاست، گرچه بیشتر مناطق شیعهنشین در قیاس با سایر طوایف خسارت کمتری دیدند، ولی از همگسیختگی ناشی از جنگ در نظام عمومی لبنان باعث شده بود امام و یارانش در برابر یک مشکل قرار گیرند و آن اینکه: نظام سیاسیی که آنها قصد حمایت از آن را داشتند، با تجزیه قدرت در لبنان، باعث به هم ریختن تعادل نظام موجود شد و بنابراین از لحاظ قدرت چیزی نصیب شیعیان نشد و آنها عملاً هیچ نقطة مشخصی از خاک لبنان را در اختیار نداشتند. بدین ترتیب جایگاه شیعیان در معادلات سیاسی و نظامی لبنان تضعیف شد؛ البته ذکر این نکته ضروری است که در این دوران، گرچه جنگ داخلی، عاملی جهت تضعیف شیعیان به شمار میرفت، ولی با این حال وقوع دو واقعة بسیار مهم در اواخر دهه ۱۹۷۰ سرنوشت آنها را بهشدت تحت تأثیر قرار داد: اولی ناپدید شدن امام موسی صدر و دومی پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود. این دو واقعه تا حد بیسابقهای آگاهی سیاسی شیعیان را افزایش داد و مجدداً به آنها هویت بخشید».
ناپدید شدن امام صدر
با تضعیف نظام سیاسی لبنان بر اثر جنگ داخلی ۱۹۷۵ و تجاوز اسرائیل در سال ۱۹۷۸، امام موسی صدر با هدف ایجاد اتحاد بین گروههای داخلی لبنان و همچنین جلب حمایت کشورهای عربی و متقاعد ساختن آنان به منزوی کردن اسرائیل و تحریم هرگونه رابطه با اشغالگران و به منظور تقویت جنبش محرومان در مبارزه با اسرائیل، به کشورهای مختلف مسافرت کرد و پس از مذاکره با مقامات کشورهای سوریه، اردن، عربستان و الجزایر، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی رهبر لیبی، در تاریخ ۲۵ اوت ۱۹۷۸ (۳ شهریور ۱۳۵۷) به همراه شیخ محمد یعقوب و یک روزنامهنگار به نام عباس بدرالدین وارد لیبی شد. پس از پنج روز اقامت در آنجا، در حالی که قرار بود به ایتالیا بروند، خبر ناپدید شدن آنها انتشار یافت؛ در حالی که لیبی خروج این افراد را از این کشور اعلام داشت، سران ایتالیا ورود امام موسی صدر به خاک خود را جعلی اعلام کردند. طی بررسیهای دستگاههای قضایی لبنان و ایتالیا و همچنین تحقیقات انجامشده از سو ی برخی سازمانهای بینالمللی و واتیکان، ادعای لیبی مبنی بر خروج امام موسی صدر از آن کشور و ورود ایشان به رم تکذیب شد و بدین ترتیب تاکنون سرنوشت ایشان در پرده ابهام باقی مانده است. با ربوده شدن امام موسی صدر، از یک سو شیعیان لبنان رهبر خود را از دست داده بودند و از سوی دیگر اقتدار و کارآمدی رهبران سنتی جامعة شیعه (افرادی همچون کامل اسعد، کاظم خلیل و عادل عسیران) در ادارة امور شیعیان کاهش یافته بود و آنان دیگر قادر به حفظ موقعیت خود نبودند. گرچه با وضعیت فوق امید شیعیان در داشتن آیندهای بهتر کمرنگ شد، ولی در این دوره که احساس میشد آنان دیگر قادر به حفظ موقعیت خود نباشند، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، آنها را به آینده امیدوار کرد. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در این دوره، زمینهساز احیای مجدد نهضت شیعی لبنان و الهامبخش رهایی مردم در مبارزه با اسرائیل شد و این کشور به مناسبترین محل رشد و پرورش افکار انقلابی شیعه درآمد؛ بدان خاطر که سرنگونی حکومت پهلوی موفقیتهایی را که یک جنبش مردمی و سازماندهیشده شیعی با انگیزههای دینی میتوانست بدان دست یابد، به اثبات میرساند.
لذا پیروزی انقلاب در ایران، ضمن ایجاد اعتماد به نفس در میان مردم لبنان، تبدیل به الگویی برای مبارزه علیه اشغال و بیعدالتی در جامعة لبنان شد و شیعیان در این کشور با کنارگذاردن سایر الگوها و اتخاذ الگوی برگرفته از ایران، به مبارزه برای کسب حقوق خود پرداختند و همچنین از حمایت مستقیم یک کشور انقلابی برخوردار شدند. در ادامه با ورود جمهوری اسلامی ایران به صحنة سیاسی لبنان، این کشور به مهمترین کانال، برای اثرگذاری بر مسئله قدس، فلسطین و منازعه اعراب با رژیم صهیونیستی تبدیل شد و شیعیان لبنان نیز با انتقال از حاشیه به مرکز ثقل تحولات، نقش فزایندهای در تحولات سیاسی اجتماعی لبنان بر عهده گرفتند؛ به گونهای که در حال حاضر بدون در نظر گرفتن دیدگاهها و خواستههای آنان، دستیابی به هرگونه توافق در جامعة فرقهای طایفهای لبنان ناممکن میباشد.
در پی موفقیتهای حاصلشده از انقلاب اسلامی ایران در لبنان ـ که مرهون تلاشهای امام موسی صدر در تهیة مقدمات پذیرش آرمانهای انقلاب ایران از سوی مردم لبنان بوده است ـ دشمنان جمهوری اسلامی ایران همواره در سه دهه اخیر به دنبال آن بودند تا بتوانند با موج اسلامگرایی متأثر از انقلاب اسلامی مقابله نمایند و در حال حاضر نیز طرح مسائلی همچون «خاورمیانه جدید» و مبارزه با «هلال شیعی»، حاکی از تلاش بیوقفه و نظاممند جهان غرب به سرکردگی امریکا و همپیمانان منطقهایاش، جهت مهار خاورمیانة اسلامی با محوریت تفکر شیعی و انقلاب اسلامی ایران میباشد. نتیجهشیعیان لبنان در جامعة فرقهای - طایفهای این کشور، همواره در قیاس با سایر طوایف از صحنه قدرت به دور بوده، نسبت به جمعیت خود، سهم ناچیزی از قدرت را دارا بودند.
علیرغم سعی و تلاش رهبران سنتی شیعه و علمای مذهبی، آنها نتوانستند به جایگاه واقعی خود در این کشور دست یابند. در اواخر قرن نوزدهم که طوایف لبنانی با حمایتهای روزافزون قدرتهای خارجی، شاهد پیشرفتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بودند، شیعیان به دلیل حاشیهنشینی در جنوب لبنان و منطقه بقاع، نسبت به سایرین عقب بودند و تلاش رهبران نیز منجر به پیشرفت آنها نشد. بدین ترتیب اکثریت ایشان از لحاظ جغرافیایی در انزوا، از لحاظ سیاسی ضعیف و از نظر اقتصادی تابع حکومت خاندانهای فئودال باقی ماندند. در نیمه اول قرن بیستم با همت علمایی چون علامه شرفالدین که بانی تجدید حیات و بیداری سیاسی شیعه در این دوره تلقی میگردد، بهتدریج نشانههای اولیة تغییرات اجتماعی در میان ایشان عیان گشت؛ اما هنوز بسیاری از آنها از لحاظ فکری به سازمانهای چپگرای لائیک و سازمانهای افراطی عربی وابسته بودند.
باورود امام موسی صدر در نیمه های دهه ۶۰میلادی به لبنان، ناتوانی رهبران سنتی در رویارویی با مشکلات و پیوستن بسیاری از جوانان به سازمانهای چپگرای لائیک مشهود بود؛ لذا ایشان ضمن تکمیل اقدامات مرحوم شرفالدین، اقدامات مهمی به منظور پویایی طایفه شیعه در این کشور آغاز نمود. برای حل این مشکلات، او در کنار فعالیتهای گستردة دینی و فرهنگی خود در مناطق جنوب لبنان، مطالعات عمیقی به منظور ریشهیابی عوامل عقبماندگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد و در نتیجه، دو اقدام را برای ارتقای جایگاه ایشان در این کشور ضروری دانست: تقویت داخلی طایفه شیعه و برخورداری از حمایت قدرت خارجی.
به منظور تقویت جایگاه داخلی شیعیان در جامعه لبنان، ایشان علاوه بر تأسیس مؤسسات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی، ایجاد یک ابزار قانونی برای احقاق حقوق مردم را حیاتی دانسته، علیرغم مخالفتها و کارشکنیهای رهبران سنتی، «مجلس اعلای شیعه» را تأسیس نمود. با تشکیل این مجلس گرچه شیعیان ابزار قانونی اول برای کسب قدرت در لبنان را به دست آوردند، آیت الله صدر نیاز شیعیان لبنان به حمایت یک قدرت پرتوان خارجی را تضمین دیگری برای تقویت این طایفه به شمار میآورد. و همین باعث شد امام موسی صدر با حافظ اسد دست به ائتلاف سیاسی زده، بدین ترتیب سوریه به کمکهای مالی، سیاسی، نظامی و تسلیحاتی شیعیان مبادرت ورزید. اهمال و کوتاهی دولت لبنان در قبال مسائل اجتماعی و امنیتی شیعیان بهویژه در جنوب این کشور، امام موسی صدر را متوجه ایجاد تشکیلات سیاسی رسمی در کنار مجلس اعلا برای رفع محرومیت از جامعة لبنان، بهخصوص مردم جنوب نمود؛ لذا ایشان با هدف رفع محرومیت از جامعة لبنان بر مبنای عدالت و مساوات برای همگان و برقراری توازن میان طوایف مختلف، با تکیه بر ملیت لبنانی، «جنبش محرومین» را تأسیس نموده، به منظور تأمین امنیت جنوب لبنان، شاخة نظامی این جنبش را تأسیس کرد. گرچه شیعیان با رهبری امام موسی صدر درصدد بودند به اهداف واقعی خود در جامعه لبنان برسند، ولی در ادامه با شکلگیری جنگ داخلی لبنان و ربوده شدن امام موسی صدر، شیعیان لبنان رهبر خود را از دست دادند و بدین ترتیب آنها در رسیدن به اهداف خود با مشکل مواجه شدند؛ اما با این حال در دورهای که احساس میشد آنان دیگر قادر به حفظ موقعیت خود نباشند، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، آنها را به آینده امیدوار کرد. * فصلنامه شیعهشناسی، شماره ۲۴ (با تلخیص)