امام موسی صدر در ۳ شهریور سال ۱۳۵۷ و در آخرین مرحله از سفر دورهای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در روز ۹ شهریور ربوده گردید.
نوشته: دکتر عبدالوهاب فراتی و سیدمهدی طاهری / بخش اول
اشاره: امام موسی صدر در ۳ شهریور سال ۱۳۵۷ و در آخرین مرحله از سفر دورهای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در روز ۹ شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن کشور و ورود ایشان به رم را رسماً تکذیب نمودهاند.
مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی سالها به دست آمدهاند، تماماً دال بر آن هستند که امام موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نگفته است. در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که ایشان همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را میگذرانند.
آخرین خبری که در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۰ توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت منعکس گردید، مدعی آن است که امام موسی صدر در اواخر سال ۱۳۷۶ توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید، و سپس به مکانی دیگر انتقال یافت. امروز ۱۱۳۲۲ روز از ربوده شدن ایشان میگذرد و به همین مناسبت نوشتار زیر تقدیم میشود.
***مقدمه: لبنان کشور پیچیدهای است که اقوام، طوایف و گرایشهای دینی گوناگون را در خود جای داده است و با وجود آنکه در زمره واحدهای مستقل سیاسی جهان عرب به شمار میآید، تنوع قومی و طایفهای در این کشور، آن را به یک جزیره کوچک با پدیدههای متضاد و گوناگون تبدیل کرده است. درک و تحلیل مسائل این کشور، از همه کشورهای خاورمیانه دشوارتر و پیچیدهتر است؛ زیرا لبنان بستر تلاشهای عقیدتی و فرهنگی دورانهای مختلف بوده، حضور مذاهب مختلف در این کشور باعث شده است یکی از متنوعترین کشورهای دنیا باشد که در طول تاریخ، جنگهای زیادی را میان ادیان و فرق مذهبی از سر گذرانده است؛ از سوی دیگر در کشور لبنان، ارتباط وثیقی بین مذهب و سیاست برقرار است و بر این اساس، مذاهب مختلف همواره ساختار سیاسی این کشور (از گذشته تا حال) را تحت تأثیر قرار داده، تقسیم قدرت سیاسی نیز بر پایه تعداد جمعیت طوایف و اقوام مختلف مذهبی استوار گشته است. از حدود هجده مذهب موجود در این کشور، دوازده مذهب مسیحی و پنج مذهب نیز اسلامی میباشند. در لبنان به طور کلی، دو دین اسلام و مسیحیت با فرقههای ذیل دارای پیروانی هستند:
۱ـ اسلام: شیعه، سنی، دروزی، علوی و اسماعیلی؛
۲ـ مسیحیت: مارونی، کاتولیک، ارامنه، ارتدوکس، کلدانی، نستوری و اقلیتهای دیگر. در طول تاریخ لبنان، ادیان مختلف، همواره با برخورداری از هدایت رهبران خود نقش مهمی در پیشرفت طوایف خود داشتهاند و در میان طایفه شیعه نیز علما، نقش رهبری معنوی مردم را ایفا میکردند. امام موسی صدر با درک جامعه لبنان و موقعیت شیعیان، در صدد فراهم نمودن ابزارهای قدرت برای آنها برآمد و تلاشهایش جهت ارتقای جایگاه شیعیان لبنان، مقدمهای برای پذیرش آرمانهای انقلاب اسلامی ایران و موفقیتهای بعدی آنان بود. برای درک بهتر تلاشهای امام موسی صدر، با تکیه بر روش مقایسهای ـ تاریخی، ابتدا وضعیت شیعیان تا قبل از ورود ایشان به صحنه سیاسی اجتماعی لبنان بررسی میشود و در ادامه با توضیح وضعیت آنها پس از ورود ایشان، تأثیرات عملی حضور امام موسی صدر بر جایگاه شیعیان لبنان مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
۱. پیشینه شیعیان لبنان نسب اصلی جامعه شیعی لبنان به منطقه جبل عامل باز میگردد و علمای شیعه در این منطقه مدعیاند طایفه شیعه در این منطقه، از تمام جوامع دیگر به جز حجاز کهنتر است. آنان تأسیس جامعه شیعه جبل عامل را به ابوذر غفاری نسبت میدهند. جوامع شیعه لبنان، از قرن سوم هجری به بعد در این منطقه و همچنین در بخش شمالی دره بقاع، طرابلس و کسروان ـ واقع در لبنان شمالی ـ سکونت اختیار کردند؛ اما به دنبال فتح سوریه به دست صلاحالدین ایوبی و فرمانروایی نخستین حکام ایوبی و بعد از ایشان سلطه ممالیک، شیعیان از منطقه شمالی لبنان بیرون رانده شدند و در دوره حکومت سلاطین، در همان مناطقی که امروزه نیز همچنان در آن ساکناند، تمرکز و اسکان یافتهاند. در چنین شرایطی، بسیاری از شیعیان که در معرض قتل و اسارت قرار گرفته بودند، برای نجات خویش تغییر مذهب دادند و یا به عنوان اقلیت مذهبی به مناطق امن که از دسترس حکمرانان مرکزی به دور بود، مهاجرت کردند و در آنجا سکنی گزیدند.
دورافتادگی جغرافیایی این مناطق و دوری آنها از ظلم حاکمان و همچنین برخورداری آنها از حمایت خانوادههای برجسته شیعی، نه تنها سبب تداوم و استمرار یک فرهنگ شیعی در این ناحیه شد، بلکه همچنین باعث جذب شیعیان امامیه از سایر بخشها به این ناحیه گشت. بدین ترتیب جبل عامل در طول تاریخ، همواره به نقطة انتشار فرهنگ اهلبیت و مرکز تجمع شیعیان، بهویژه دانشمندان، نویسندگان، شاعران و مصلحان بزرگ و نامآور تبدیل شد. به طور کلی دور افتادگی این مناطق، سطح پایین زندگی و سرانجام فقر منابع اقتصادی باعث شده بود مادامی که مردم این ناحیه، مایه و منشأ تهدید سیاسی حکام شهرهای بزرگ نبودند، آنها به تصرف یا کنترل مستقیم این منطقه نپردازند. حکومت لبنان تا اوایل قرن شانزده میلادی، همچنان در دست سلاطین بود تا آنکه در سال ۱۵۱۶میلادی قوای عثمانی به نیروهای مملوک یورش بردند و موفق شدند فرمانروایان این سلسله را منقرض کنند. در این هنگام، لبنان جزء امپراتوری پهناور عثمانی قرار گرفت؛ گرچه در این دوره به برخی فرمانروایان محلی لبنان امتیازاتی داده شد، ولی شیعیان همچنان با ظلم و ستم مواجه شدند.
به همین جهت بسیاری از علمای جبل عامل با دعوت حاکمان صفویه به ایران مهاجرت کردند؛ هر چند در این روزگار، با حضور عالمان عاملی در ایران، تشیع در حال بالندگی بود، اما جبل عامل بهتدریج از وجود عالمان و فقیهان شیعی تهی گشت. شیعیان در دوران حکومت عثمانی، نسبت به سایر طوایف لبنانی از صحنة سیاسی به دور بودند؛ خصوصاً در قرن نوزدهم میلادی که لبنان یک تحول سیاسی، اجتماعی و فکری را پشت سرگذاشت؛ با این حال شیعیان هنوز به صورت عشیرهای زندگی میکردند و قدرت واقعی طایفه شیعه نیز دست سران عشایر بود. در این زمان بود که فاصله و شکاف میان آنها با سایر طوایف زیادتر شد؛ زیرا در این قرن، مارونیها با فرانسه، دروزیها با بریتانیا و ارتدوکس یونانی با روسیه متحد بودند؛ مسلمانان سنی نیز خود را بخشی از خلافت عثمانی میدانستند و از حمایت آنان برخوردار بودند.
در این میان تنها گروه شیعه بود که از هرگونه حمایت محروم بود و فقط گاهی از جانب حکام قاجار نسبت به رفاه حال آنان علاقهای نشان داده میشد؛ بهویژه زمانی که بعضی از تجّار شیعه در جبل عامل و بقاع سکنی گزیدند؛ البته این حمایت بسیار ضعیف بود و نفوذ چندانی نداشتند. طی نیمة دوم قرن نوزدهم میلادی، در نواحی شیعهنشین نوعی دگرگونی محدود اقتصادیـ اجتماعی پدید آمد و اصلاحات ارضی که توسط حکومت عثمانی در سال ۱۸۵۸ آغاز شد، به رشد روزافزون گروه کوچکی به نام «اشراف» یا «زعما» کمک کرد. این گروه توانستند مالکیت اراضی وسیعی را به دست آورند. در اواخر قرن نوزدهم، طبقه زعما گسترش یافت؛ بدین صورت که سه یا چهار خاندان در صیدا، صور و نواحی دیگر با به دست آوردن مالکیت بر اراضی و با تبدیل شدن به کشاورزان مالیاتپرداز، خود را وارد این طبقه کردند که میتوان ظهور آنان را ناشی از سیاست ارضی عثمانی دانست.
تمرکز ثروت در دست زعما، آثار سیاسی نیز در پی داشت؛ زیرا اعضای آنها نمایندگان مناطق شیعی در شوراهای اداری عثمانیـکه طی اصلاحات خلافت عثمانی به وجود آمده بود ـ محسوب میشدند؛ اما خیلی زود بر اثر رقابتهای داخلی، نفوذ خانوادههای زعما بسیار کاهش یافت. پیدایش زعما در عین حال محدود به منطقه جنوب بود و ساختار جامعه شیعه در بقاع همچنان به صورت عشیرهای باقی ماند. در این منطقه به موازات زعما، خاندانهای تحصیلکرده علما وجود داشتند؛ اینان که از طبقات مختلف بودند، به واسطه تحصیلاتشان از وجهه اجتماعی قابل ملاحظهای برخوردار بودند؛ ولی با این حال از آنجا که علما و روحانیان پایگاه اقتصادی گستردهای نداشتند، به همپیمانی با طبقه اول (زعما) تکیه داشتند که این مسأله موجب شده بود آنان در تدوین یک خط سیر مستقل سیاسی محدود باشند؛ علاوه بر اینکه طبقه غالب در جامعه که شامل روستاییان و دهقانان بود، به نحو وسیعی تابع زعما بودند.
با ظهور علائم زوال عثمانی، در بین کشورهای منطقه، لبنان اولین روزنهای بود که کشورهای اروپایی فشار را از آنجا بر خلافت عثمانی آغاز کردند. در سال ۱۸۶۱ بر اثر فشار قدرتهای اروپایی بر امپراتوری عثمانی، منطقه جبل لبنان برای خاتمه دادن به جنگ میان مارونیها و دروزیها، به خودمختاری دست یافت؛ ولی همچنان به دلیل فشارهای گذشته از سوی حاکمان، شیعیان ـکه در این منطقة خودمختار، تنها شش درصد از مجموع کل جمعیت را تشکیل میدادند ـ به دلیل حاشیهنشینی اکثریت در جنوب لبنان و منطقه بقاع، هنوز نسبت به سایرین عقبمانده بودند؛ این در حالی بود که سایر مناطق لبنان در ازای پیشرفتهای اقتصادی و مداخلات روزافزون قدرتهای مختلف اروپایی، شاهد بروز جریانهای فکری جدید و مکتبهای مختلف دینی بودند.
در اواخر قرن نوزدهم گرچه گروهی که به تازگی وارد طبقه زعما شده بودند، بانی تجدید حیات و بیداری سیاسی شدند، ولی با این حال اکثریت شیعیان از لحاظ جغرافیایی در انزوا، از لحاظ سیاسی ضعیف و از نظر اقتصادی تابع حکومت خاندانهای فئودال متخاصم باقی ماندند و به همین منوال، وارد قرن بیستم شدند. ۲ـ۱. دوره قیومیت فرانسه بر لبنانبا فروپاشی امپراتوری عثمانی پس از جنگ جهانی اول و ورود مستقیم فرانسه به لبنان، شیعیان در زمینه نگرش نسبت به آینده و نحوه برخورد با فرانسه دچار اختلاف شدند: برخی از آنان خواهان تشکیل کشور بزرگ و فدرال سوریه و ادغام لبنان در آن بودند تا همانند سایر اقلیتها، حقوق بیشتری در اختیار شیعیان قرار گیرد؛ از سوی دیگر برخی دیگر از رهبران طایفه شیعه که نسبت به برخورد بهتر فرانسه در قیاس با عثمانی چشم امید بسته بودند، حاکمیت حاکمان سوری را پذیرا نبودند.
در اوت ۱۹۲۰ نماینده بلندپایه فرانسه، برپایی دولت لبنان بزرگ با مرزهای کنونیاش را اعلام کرد و بدین ترتیب شهرهای صور، صیدا و بیروت به منطقه جبل لبنان پیوستند. در آوریل همان سال، قیومیت فرانسه بر لبنان رسماً اعلام شد و به دنبال آن، در سال ۱۹۲۲ فرانسویها با تأسیس مجلس نمایندگان ـ که کلیه فرقههای لبنانی، از جمله شیعیان در آن نماینده داشتند ـ قانون اساسی لبنان را وضع کردند. در مارس ۱۹۲۶ نیز نماینده عالیرتبه فرانسه، علاوه بر اعلام قانون اساسی، دولت بزرگ لبنان را به جمهوری لبنان تبدیل کرد.
در خلال قیام دروزیها در ژانویه ۱۹۲۶، شیعیان به یک دستاورد سیاسی و دینی مهم نایل شدند. با رسمیت یافتن مذهب شیعه به عنوان یکی از مذاهب رسمی در لبنان، باید رسماً وضعیت حقوقی جداگانهای برای شیعیان قائل میشدند و با تأسیس دادگاههای شرع جعفری در لبنان، برای نخستین بار آنها به عنوان یک گروه دینی و دارای تشکیلات قضایی مختص به خود، به رسمیت شناخته شدند.
بهرغم رسمیت یافتن ایشان در لبنان، هنوز در زمینه مناصب اداری و سطوح آموزشی، پرورشی، خدمات بهداشتی و اقتصادی لبنان، ضعیفتر از آن بودند که در میان سایر طوایف در رده بالایی قرار گیرند. ۳ـ. ۱. در دوران استقلاللبنان در سال ۱۹۴۳ از قیومیت فرانسه خارج شد و به استقلال دست یافت. در آن دوران، هرچند مارونیها و سنّیها در استقلال لبنان سهم بزرگی داشتند، ولی اتحاد و یکرنگی شیعیان این سرزمین و پیروی آنها از علما و رهبران دینی و نفوذ رجال دینی، آثار عمیقی بر استقلال لبنان داشت و حتی گفته میشود استقلال این سرزمین مدیون فداکاریهای رهبران دینی شیعیان میباشد. آیتاللهسیدعبدالحسین شرفالدین از جمله افرادی بود که مبارزات سیاسی خود را همگام با گروههای استقلالطلب آغاز کرد تا لبنان را از زیر یوغ دولت عثمانی برهاند.
وی با فراخواندن علما، به بیدار نمودن مردم و مقاومت در برابر فرانسه پرداخت و مردم جبل عامل را نیز بر ضد متجاوزان بسیج نمود. در اواخر دهه ۱۹۵۰، با تلاشها و مجاهدتهای علامه شرفالدین در راستای خروج شیعیان از حالت انزوا، بهتدریج نشانههای اولیه تغییرات عمیق و گستردة اجتماعی عیان گشت. در این دوره از یکسو شاهد روند سریع جابهجایی شیعیان به سمت شهرها میباشیم که بدین ترتیب آنها با خروج از انزوا، به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند.