رکودی که روند پیگیری مسأله امام صدر امروز در ایران با آن مواجه است، به هیچ وجه ناشی از غفلت و ناآگاهی نیست که با راهکارهایی چون یادآوری، ارسال نامه و امثال آن بتواند چارهاندیشی شود.
جبران خلیل جبران، نویسنده فقید و مسیحی لبنان، در باره تقدم مهر بر قانون و سنت سخن زیبایی دارد: «من قوانین بشری را دوست نمیدارم. از بعضی سنتهایی نیز که اجدادمان به ارث گذاشتهاند، بیزارم. این تنفر، میوه عشقی است که به مهربانی مقدس و معنوی دارم. همان مهری که باید خاستگاه هر قانونی باشد که بر روی زمین وضع میگردد. زیرا مهربانی، سایه خداست که بر انسان افتاده است».
در خبرهای روز دوشنبه مورخ ۱۴/۱۱/۸۷ آمده بود که معمر قذافی به ریاست اتحادیه آفریقا انتخاب شده است و اجلاس آتی (سیزدهم) سالانه سران عضو این اتحادیه قرار است سال آینده در تهران برگزار شود و «دستگاه دیپلماسی ایران نیز با حضور در دوازدهمین اجلاس سالانه سران عضو اتحادیه مزبور، رایزنیهای گستردهای را با مقامات ارشد کشورهای حاضر در اجلاس آغاز کرده است» [۱].
پیام این خبر برای خانواده محترم امام صدر، دوستداران آن بزرگوار، شیعیان و ایرانیان، بسیار آشکار و شفاف است:
استقبال رسمی مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران از عامل اصلی ربایش امام صدر در زادگاه آن بزرگوار! وجدانهای بیداری که مهر امام صدر را دل دارند، گمان نمیکنم که هرگز بتوانند اهانتی بزرگتر از وقوع چنین واقعهای را در حق آن بزرگوار متصور شوند!...
در تیر ماه سال ۱۳۸۶، یعنی چند روز پس از سفر پر و سر و صدای نخستوزیر لیبی به تهران، با عدهای از دوستداران امام صدر تصمیم گرفتیم به مقام محترم رهبری نامهای سرگشاده بنویسیم. دلهایمان شکسته و از این همه بیمهری مقامات مسئول کشورمان در مسأله امام صدر و بلکه تظاهر آنها به دوستی با ربایندگان آن بزرگوار به درد آمده بود. فکر کردیم وقت آن فرا رسیده که دیگر به خود مقام محترم رهبری متوسل شویم و ساماندهی روند پیگیری مسأله امام صدر و نیز تعلیق روابط ایران با ربایندگان آن بزرگوار را از خود ایشان خواستار شویم. چه شکوهای که از دلهایی شکسته بر خیزد، حتماً بر دلهای دیگر نیز بهتر خواهد نشست.
دوستانی که در نگارش نامه شرکت جستند، همه دارای روحیه مُصَفّای بسیجی بودند و همه تحصیلکرده و در اطراف و اکناف این جهان پهناور پراکنده. برخی در ایران بودند، بعضی در آلمان، برخی در انگلیس، بعضی در فرانسه، برخی در ژاپن و چند نفری نیز در خود لبنان [۲].
نامه نوشته شد. در ابتدای نامه ضمن یادآوری «گذشت قریب سه دهه تمام از ربوده شدن امام صدر در لیبی توسط رژیم معمر قذافی» و نیز یادآوری «ایرانیت امام صدر و برخورداری آن بزرگوار از حقوق شهروندی جمهوری اسلامی ایران» دردمندانه گله شده بود: «ایران اسلامی عزیزمان نه تنها امام صدر را آزاد نکرده است، که حتی امروز نیز از سرنوشت آن بزرگوار خبر دقیق و مستند ندارد؛ و نه تنها رژیم معمر قذافی را به اتهام ارتکاب و استمرار عمل تروریستی ربودن آن عزیز در محاکم بینالملل و مجامع حقوق بشری دنیا تحت تعقیب قرار نداده است، که حتی یک بار نیز سفیر آن رژیم در تهران را جهت نمایاندن رسمی نارضایتی خود به وزارت امور خارجه احضار نکرده است!
آنچه در عوض طی این سالها مشاهده شد، گسترش روز افزون روابط سیاسی و اقتصادی کشورمان با رژیم رباینده امام صدر بود که به گواه تذکرات دلسوزانه و اعتراضات مکرر مراجع عظام، علماء بلاد، فرهیختگان حوزه و دانشگاه، خانواده محترم آن بزرگوار و نیز افکار عمومی مردم، نه با «عزت حسینی» تناسب داشت، نه با «غیرت ایرانی» و نه با اشتیاق میلیونها انسان امیدوار در ایران، لبنان و سراسر جهان به سلامتی و بازگشت ایشان»!
در ادامه نامه، ضمن «ابراز تأسف شدید و بلکه شرمندگی از عملکرد ضعیف دولتهای محترم پیشین کشورمان در خصوص پیگیری مسأله امام صدر» و نیز ضمن «اعتراض جدی به ادامه رویه غیرمسئولانه گذشته توسط دولت محترم نهم»، با «منتهای صراحت و صمیمیت» از مقام رهبری تقاضا شده بود تا هرچه سریعتر:
• خود رأسا مسئولیت هدایت روند پیگیری مسأله امام صدر را در دست گیرند، درست همانطور که در مورد پروندههای هستهای، افغانستان، عراق، لبنان و آمریکا چنین کردند؛
• رابطه ایران و رژیم قذافی تا زمان آزادی و بازگشت امام صدر به حالت تعلیق کامل در آید؛
• تمامی ظرفیت اطلاعاتی کشور، جهت کشف کامل تمام حقیقت و شناسایی آمرین، عاملین، همدستان و حامیان این عمل تروریستی آدمربایی بکار گرفته شود؛
• طرح رسمی پرونده از سوی دستگاههای مسئول کشور در محاکم داخلی، بینالملل و مجامع حقوق بشری جهان، در دستور کار حکومت قرار گیرد. در باره کیفیت امضاء نامه سه گزینه مورد بحث قرار گرفت.
گزینه اول آن بود که تعدادی محدود از دوستداران امام صدر، همانها که همواره در وقت نیاز و فداکاری پای کار هستند، نامه را امضاء کنند. گزینه دوم آن بود که تعدادی محدود از نخبگان کشور، مانند نامه زمستان سال ۱۳۸۲ نخبگان به آقای خاتمی، نامه را امضاء کنند. گزینه سوم نیز آن بود که تعدادی بیشمار از دوستداران ایرانیتبار امام صدر در اطراف و اکناف جهان، در قالب نامهای اینترنتی، آن را امضاء نمایند.
گزینه اول بیثمر ارزیابی و همان ابتدا کنار نهاده شد.
گزینه دوم نیز خیلی سریع غیر عملی ارزیابی شد. چه نخبگانی که نامه تاریخی به رئیسجمهور را امضاء کرده بودند، نه تنها راهکارهای پیشنهادیشان وقعی نهاده نشد، که حتی پاسخی خشک و خالی نیز دریافت نکردند تا نگارش نامهای دوم را مفید فائده تشخیص دهند.
بررسی گزینه سوم هفتهها به طول انجامید و نهایتا آن نیز به سبب خطرپذیری فراوان، مسکوت گذاشته شد. دغدغه اصلی دوستداران امام صدر آن بود که نکند کمیت و کیفیت امضاءها کمتر از آن باشد که شأن امام صدر و مسأله آن بزرگوار اقتضاء دارد. اگر چنین اتفاقی رخ میداد، طبیعتا مصداق طرح بد صورت مسأله بود که آثار مخرب آن از هر گونه حمله مستقیم بیشتر بود.
امروز بیش از یک سال و نیم از تعلل ما در انتشار نامه سرگشاده فوقالذکر به مقام محترم رهبری سپری شده است. اگرچه شش ماه پس از نگارش آن، معاون اول رئیس جمهور نیز در رأس هیئتی بلند پایه راهی لیبی شد و چنان گامهای بلندی را در توسعه روابط ایران با ربایندگان امام صدر برداشت که پس از انقلاب سابقه نداشت؛ همچنین اگرچه گستاخی دولت نهم حتی به جایی رسید که زمزمه دعوت معمر قذافی به ایران را نیز آغاز کرد و از امروز وارد مرحلهای شدیم که آن زمزمه قطعا عنقریب با اصواتی گوشخراش و شوم جاگزین خواهد شد؛ با این حال نگارنده ابداً حس نمیکند که با عدم انتشار نامه سرگشاده مزبور، نوعی کوتاهی صورت گرفته یا فرصتی از دست رفته است. بالعکس، نگارنده احساس میکند که هر قدر دلها نیز شکسته باشد و بشود، دولتمردان ما هرگز به این خاطر از حرکت خود باز نخواهند ایستاد.
از دو حال خارج نیست: مقام محترم رهبری، پس از همه آنچه طی این سه دهه و خصوصا سالهای اخیر گذشت، حقانیت مطالب نامه را یا باور ندارند، یا دارند. اگر حقانیت مطالب نامه را باور نداشته باشند، اساساً انتشار اینگونه نامهها دیگر بیفایده است و سامانیابی روند پیگیری مسأله امام صدر و نیز قطع رابطه با ربایندگان آن بزرگوار را نتیجه نخواهد داد. اگر نیز حقانیت مطالب نامه را باور داشته باشند، باز انتشار آن بیفائده است؛ چه مفاد نامه بارها و بارها طی سالیان گذشته توسط خانواده محترم و دوستداران امام صدر، به اشکال خصوصی و عمومی، با مقامات مسئول کشور و نیز افکار عمومی در میان گذاشته شد و مقام محترم رهبری از همه خواستهها و مطالبات این عزیزان به شکل مستقیم و غیر مستقیم آگاه هستند.
مگر ممکن است آن بزرگوار از سخنرانیها، مقالات و قطعنامههای پایانی همایشهای باشکوه سالهای ۱۳۷۸، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳ و ۱۳۸۶ بزرگداشت امام صدر در دانشگاههای مفید قم، تهران، شهید بهشتی و الهیات، که آن همه انسان فرهیخته در آن گرد آمدند، بیاطلاع باشند؟
مگر ممکن است آن بزرگوار از مفاد و اسامی امضاءکنندگان نامه تاریخی زمستان سال ۱۳۸۲ مراجع عظام و نخبگان حوزه و دانشگاه به رئیسجمهور وقت بیاطلاع باشند؟
مگر ممکن است آن بزرگوار از بیانیههای ۱۵۰ و ۲۰۰ امضایی سالهای ۱۳۸۳ و ۱۳۸۵ نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بیاطلاع باشند؟ مگر ممکن است آن بزرگوار از گزارش سال ۱۳۸۷ کمیسیون اصل نود به مجلس هفتم در خصوص راهکارهای پیگیری مسأله امام صدر بیاطلاع باشند؟
مگر ممکن است آن بزرگوار از صدها یادداشت انتقادی و دردمندانه سالهای اخیر برخی دوستداران امام صدر در فضاهای رسانهای و مجازی کشور بیاطلاع باشند؟ مقام محترم رهبری بیشک از همه این خواستهها و مطالبات با تمامی جزئیات آنها آگاه هستند؛ آن بزرگوار نه تنها از همه این امور آگاه هستند، بلکه نیک میدانند که اساساً مخاطب اصلی و نهایی خانواده محترم و دوستداران امام صدر و نیز مراجع عظام و نخبگان کشور در تمامی این سالها، خود آن حضرت بوده است.
نگارنده اعتقاد دارد که با این احوال، ارسال و انتشار هر گونه نامه دیگر، حتی خطاب به مقام محترم رهبری، نه بر اطلاعات مقامات عالیرتبه کشور خواهد افزود و نه عزم و ارادهای را بر ساماندهی روند پیگیری مسأله امام صدر و نیز قطع رابطه با ربایندگان آن عزیز پدید خواهد آورد. در همه یادداشتهایی که از دو دهه پیش تا کنون نگاشتم، نابسامانی روند پیگیری مسأله امام صدر توسط جمهوری اسلامی ایران را حاصل غفلت، قصور و کوتاهی مقامات مسئول خواندم. اگر در گذشته نیز خوشبینانه چنین باوری داشتم، دیگر نمیتوانم، حتی اگر قانون و مصلحت چنین بخواهد. صریح بگویم: رکودی که روند پیگیری مسأله امام صدر امروز در ایران با آن مواجه است، به هیچ وجه ناشی از غفلت، قصور، کوتاهی و ناآگاهی نیست که با راهکارهایی چون یادآوری، ارسال نامه و امثال آن بتواند چارهاندیشی شود.
بالعکس، رکود مزبور حاصل آگاهی، همفکری، تصمیمسازی و اجرای یک خواست، اراده و برنامه دستهجمعی است. ظاهراً قرار بر همین است که سطح پیگیری مسأله امام صدر توسط جمهوری اسلامی ایران حداکثر در همین حد باقی بماند و هرگز نیز افزایش نیابد. تصمیم، برنامه و قراری که به باور نگارنده، موافقت، رضایت، امضاء و بلکه فرمان مسئولان عالیرتبه کشور و در رأس آنها مقام محترم رهبری [۳] پشتوانه آن است و به همین سبب نیز با تغییر دولتها تحول نمییابد و جز با تدبیر خانواده محترم امام صدر و الگوبرداری آنها از سیره خود آن بزرگوار، چاره و درمان نخواهد یافت...
به دلایلی که در مقدمه کتاب «فریاد در خاموشی» شرح دادهام، از این پس دیگر در باب پیگیری مسأله امام صدر نخواهم نوشت. این آخرین یادداشت و تلاش نگارنده پس از دو دهه، در باب «سامانیابی روند پیگیری مسأله امام صدر توسط جمهوری اسلامی ایران» است. گفتهاند که روزگاری اهالی یک دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران نماز بخوانند. روز موعود تنها بخشی از مردم برای برپایی نماز در محل جمع شدند و از آن میان، تنها یک پسر بچه بود که با خودش چتر آورده بود!
این است معنای «باور داشتن»...
والسلام.
[۱]. ر. ک. به خبر شماره ۳۳۴۲۸۸ مورخ ۱۴/۱۱/۸۷ خبرگزاری ایرنا:
http://www5.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=334288
[۲]. از ذکر نام این عزیزان معذور هستم، چون میخواهم مسئولیت نگارش آن نامه و یادداشت حاضر را تمام و کمال خود متقبل شوم.
[۳]. احتمال دارد برخی دوستان از این سخن نگارنده دلگیر شوند. بدیهی است که مقام محترم رهبری برای حقیر نیز چون دیگر شهروندمان کشورمان، عزیز و دارای حرمت فراوان است.
اما سخنان آن بزرگوار در دیدار سال ۱۳۷۰ با عبدالسلام جلود نخستوزیر وقت لیبی به خوبی نوع نگاه ایشان به رابطه ایران با ربایندگان امام صدر را بیان میدارد:
http://www.revayatesadr.ir/?PId=6&MId=199