این روزها سالروز ناپدیدشدن امام موسی صدر است و سالهاست که ما از حضور ایشان در عرصههای مختلف محروم هستیم.
سیدمحمد خاتمی
داستان ربودن امام صدر از شگفتیهای روزگار ماست که شاید نظیر و مشابهی نداشته باشد؛ نه شخصیتی گمنام، که شخصیتی برجسته و شناختهشده در عرصه ادبی، اسلامیو جهانی ناپدید میشود و هیچ اثری از او نیست و به نظر میرسد که پشت این قضیه چهره مخفیتری وجود دارد. ما هنوز هم ناامید نیستیم که دوباره آقای صدر را در ایران ملاقات کنیم و این نیاز همه ماست.
امیدوارم که هرچه زودتر پرده از این ماجرا برداشته شود و بتوانیم از وجود ایشان استفاده بیشتر و بهتری کنیم. خلاء وجودی امام صدر و شخصیتهایی مثل ایشان همیشه زیانبار و خسارتبار است، ولی من فکر میکنم در موقعیت کنونی جامعه ما فقدان ایشان خسارت بیشتری است. اولاً شیعیان لبنان از پشتوانهای قابل اطمینان، راسخ و مستحکم محروم شدهاند. ثانیاً مسلمانان لبنان و منطقه از نیرویی که به آنان برای مقابله، به خصوص با صهیونیسم، انرژی و قدرت میدهد، محروم شدهاند. ثالثاً دنیای عرب از شخصیتی مبرز و برجسته محروم شدهاست و دنیای اسلام یکی از استوانههای خود را در میان خود نمیبیند. چهره و شخصیت امام موسی صدر به گونهای بود که میتوان گفت همه اصحاب فضل و علم و مبارزه و انساندوستی و دینمداری و حقیقتخواهی، از نبود ایشان خسارت دیدهاند.
ایران هم خسارت فراوانی دید؛ صرف نظر از اینکه ایشان به ایران تعلق دارد. ایشان هم ایرانی هستند و هم لبنانی. هرچند که امام موسی صدر در لبنان رهبر شیعیان بودند و عهدهدار رهبری بخش مهمیاز حرکتهای آنجا بودند، ولی ایشان بر آمده از خاک ایران و پرورش یافته در حوزه علمیه قم بودند. این مساله برای ما خسارت بزرگی است. علاوه بر همه این جنبههای واقعی و عقلانی به لحاظ عاطفی هم رنج مضاعف داریم. من میتوانم احساس کنم که بستگان آن عزیز، به خصوص همسر و فرزندان ایشان، در این مدت چه رنجی کشیدهاند و میکشند. من هم افتخار دارم که پیوند سببی با ایشان دارم و تحت فشار عاطفی هستم. کاش اوائل ماه رمضان ۱۳۵۷ ایشان را نمیدیدیم. من آقای صدر را از دور دیده بودم و آشنایی زیادی با ایشان نداشتم.
امام موسی صدر یک روز مانده به آغاز همان ماه رمضانی که سفر طولانیاش را آغاز کرد، به هامبورگ آمد و دو شب و یک روزی را با هم بودیم. این مدت خیلی در زندگی من مؤثر بود و طبعاً آتش اشتیاق مرا بیشتر کرد و باعث شد درد فقدان و غیبت ایشان برای من شدیدتر شود. ایشان برای دیدار با آقا صادق [طباطبایی] به آخن رفته بودند و لطف کردند به دیدار ما هم آمدند. به راهآهن رفتم و ایشان را به منزل آوردم. تابستان بود و شبها کوتاه. تا سحر به گفتگو نشستیم. آقای صدر خودشان مجتهد و صاحب نظر بودند و در سفر هم روزه میگرفتند.
خوب ایشان از بهترین شاگردان مرحوم آیتالله داماد بودند، با هوش و استعدادی فوقالعاده. ایشان به علت تجربه زیادی که در لبنان و در تعامل با گروههای مختلف و خصوصا مسیحیها داشتند، رهنمودهای بسیار خوبی برای اداره مرکز اسلامیهامبورگ ارائه دادند. بعد از آن هم نظراتشان را با خط بسیار زیبایی که داشتند، خیلی مرتب و دقیق، برای من فرستادند که خیلی از آنها استفاده کردم. متاسفانه آن نوشته را گم کردهام. پس از این دیدار تقریبا اواخر ماه رمضان بود که ایشان به لیبی رفتند و دیگر خبری از ایشان نشد. وقتی خبر ربوده شدن ایشان را شنیدم به قدری متاثر شدم که حد نداشت. خصوصا که از دیدارمان یک ماه هم نگذشته بود. به هر حال از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم. هامبورگ شهر سرسبزی است.
یادم هست با آقای صدر به یکی از پارکها رفتیم. جایی بود که رقص آب نمایش میدادند. خیلی جالب بود، موسیقی بتهوون پخش میشد و آب هماهنگ با موسیقی بالا و پایین میرفت و خیلی زیبا بود. آقای صدر و من خیلی لذت بردیم. در این مدت جای امام موسی صدر خالی است. برای اینکه دنیای اسلام در موقعیت خاصی قرار گرفته که وجود ایشان در این موقعیت باید بیشتر شناخته شود. بعد از انقلاب اسلامی و استقلال نظامی به نام دین اسلام و با عظمتی که این ملت با رهبری حضرت امام خلق کرد، واقعیتی متفاوت در دنیای واقعی و دنیای ذهنی بشر پیدا شد. به نظرم عدهای بودند و هستند که با هر نوع حرکت انقلابی و آزادیخواهانه و استقلالطلبانه مخالفت میکنند و منافع خود را در خطر میبینند.
بنابراین، به آن چیزی که به نام اسلام روی کار آمده است هجوم میآورند و تلاش میکنند تا ناتوانی و نارسایی و ناکارآمدی اسلام را برای اداره یک زندگی خوب اثبات کنند و با تأثیرگذاری روی افکار عمومی و بدبین کردن افکار، هم در دنیای اسلام، برای اینکه آنها را از حرکت اسلامیبرهانند و هم در خارج از دنیای اسلام، برای توجیه کردن تهاجم به حرکتی که به نام اسلام صورت گرفته، میکوشند چهره اسلام را بد و ناکارآمد یا نامتناسب با روزگار و ناتوان برای حل مشکلات بشر در این روزگار و ناتوان در ایجاد تحرک و تکامل در زندگی بشر نشان دهند. این موجِ بد نمایاندن و ناتوان جلوه دادن اسلام همواره وجود داشته و دارد.
از سوی دیگر بینشهای نادرست و غلط و ارتجاعی که ربطی هم به حقیقت اسلام ندارد، عملاً به کمک همین موج میآید تا اسلام را خشن و ناکارآمد و ناتوان از دفاع از حقوق انسان و ناسازگار با پیشرفت و تکامل نشان دهد. این حرکتها را در دنیای اسلام و خارج از دنیای اسلام، و به نام اسلام مشاهده میکنیم. در این موقعیت حرکتهای اصیل اسلامیدو هدف دارد؛ از یک سو میخواهد بر خدا، بر معنویت، بر اخلاق و بر معیارها و ارزشهای الهی تکیه داشته باشد، و از سوی دیگر میخواهد زندگی در خور انسانی بسازد که در این زمان زندگی میکند و به سوی آینده میرود. انسانی که میخواهد آزادی، علم، پیشرفت و توان بهرهگیری از مواهب و مزایای طبیعی و اقتدار واقعی و استقلال داشته باشد.
اما مخالفان این حرکتهای اصیل از یک طرف تلاش دارند بگویند اسلام زمانش گذشته است و ناتوان است؛ بنابراین حرکتهای اسلامیرا سرکوب کنند و از سوی دیگر میخواهند دیدگاههای عقب مانده و ناتوان برساخته از ذهنیتهای تنگ خودشان را به نام اسلام تحمیل کنند و واقعاً اسلامِ ناکارآمد و اسلامِ ضد حقوق انسان و اسلامِ ضد آزادی و استقلال انسان را نشان دهند. تبیین این تصویر از آن روست که بگوییم چرا وجود امام موسی صدر برای ما لازم است. شخصیتی مثل ایشان، هر زمانی فقدانش خسارتبار است و در این موقعیت فقدان ایشان چیزی است که به مرز فاجعه میرسد. امام موسی صدر، تربیت شده حوزه علمیه و مجتهد است. انسانی است که با فلسفه اسلامیو با مبانی دین اسلام آشنایی دارد.
ایشان مجتهدی تمام عیار بود. بنابراین، دفاع ایشان از اسلام دفاع سطحی و دفاع احساسی نبود، دفاع عالمیبود که بر مبانی فکر و فقه و تفکر و سلوک اسلامیتسلط داشت. بنابراین، نمیتوانیم بگوییم سخنی که امام موسی صدر مطرح میکند سطحی، روشنفکرمآبانه و غیر مبتنی بر مبانی و اصول مستحکم و استوار است. کسانی را داریم که اگرچه مجتهد هستند و مبانی هم دست آنهاست، ولی در زمان خودشان نیستند. امتیاز امام موسی صدر این است که ایشان فرزند زمان خود هستند. ایشان این روزگار و مسائل آن را میشناسد. شخصیتی که هم مبانی اسلام را بشناسد و هم زمان خود را بشناسد، جوابگوی نیازهای امروز است و میتواند جامعهای بسازد که انسان، در اینجامعه، هم احساس پیشرفت کند، هم احساس ترقی علمیکند و هم از زندگی و معنویات برخوردار باشد.
این وجود، وجودی است که ارزشمند است، اگر دشمنانی وجود دارند که علیه اسلام و ارزشهای اسلامیتبلیغ میکنند و آن را ناتوان میدانند، و اگر دوستان نادانی به سبب نداشتن شناخت از زمان خود و عدم آشنایی عمیق با اسلام، چهرهای بد، زشت و ناتوان از اسلام نشان میدهند، امثال امام موسی صدر و مطهری هستند که میتوانند بگویند در ورای این هیاهوها، اسلام به گونهای است که هم میتواند انسانی باشد و هم الهی و حتماً هم چنین است. اسلامیکه پیامبر آورده است انسانی و الهی است و میتواند انسان الهی را تربیت کند که از همه مسائل زندگی پیشرو برخوردار باشد؛ از آزادی و حرمت، از حقوق انسانی و در عین حال از معنویت و عرفان و اخلاق.
همین مساله بوده است که اسلام را در طول تاریخ در برابر دشمنانی که با اصل اسلام مخالف بودند و قدرتهایی که چهرهای کریه از اسلام عرضه میداشتند، حفظ کرده است. ما معتقدیم که حرکت امیرالمؤمنین، حرکت امام حسین، حرکت امام حسن و حرکت سایر امامها این بود و با آنچه به نام اسلام در خارج تحقق پیدا کرده بود، مبارزه میکردند. اسلامیکه مبنا و فلسفة آن «الحق لمن غلب» بود؛ یعنی هرکس که غلبه کرد، حق با اوست و حق آن است که قدرت حاکم میخواهد. بر اساس این تفکر حاکم به خود اجازه میداد، هرگونه تصرفی که میخواهد به نام اسلام در زندگی مردم صورت دهد و خود را نسبت به دیگران اولی میدانست.
این اولویت نه مبتنی بر سلایق اخلاقی و دینی و عرفانی، بلکه بر اساس زور بود. در برابر این تفکر، ائمه گفتند که اسلام دیگری هم هست، اسلامیکه از حق و حقیقت و از عرفان و از انسان و از حقوق و آزادیهای انسان دفاع میکند. بانیان این تفکر در ظاهر شکست خوردند، امام حسین شکست خورد و امامها رفتند؛ اما چراغ را روشن نگه داشتند تا حقیقت جویان بدانند که در ورای اسلام ظاهری زورگوی بیمنطق، اسلام حقیقی هم وجود دارد. به اعتقاد من امام موسی صدر در این مسیر شخصیت ممتازی داشتند. یک عالم عمیق و با مبنای دینی که مبانی خود را از حوزههای علمیه و با همت خود به دست آورده است. انسانی آگاه و شجاع در بیان مطالب و عرضه دارنده اسلام به صورتی که هست و باید باشد، آن هم در مقابل خیل فشارها.
پس از انقلاب چهرههایی مثل امام موسی صدر میتوانستند معرف اسلامیباشند که مورد توجه انقلاب ما بود و امام خمینی و همه خیرخواهان آن را میخواستند و متأسفانه مورد تهاجم جاهلان و کج فکران و نیز دشمنان و کسانی که با اصل اسلام سازگار نیستند، بوده و خواهد بود. این خلأ را به سادگی نمیشود پر کرد. یک عالم دینی را میشود پر کرد، خلأ یک سیاستمدار را میشود پر کرد، خلأ یک روشنفکر را میتوان پر کرد، هرچند با دشواری؛ ولی خلأ شخصیتی که جامع همة اینها باشد، بهسادگی پرکردنی نیست.
به همین دلیل هم نبود ایشان در میان ما، نبود یک عالم، سیاستمدار و رهبر یک بخش و یک شخصیت جاافتاده و متین نیست. علاوه بر اینها و مهمتر از اینها، مجموعهای است که میتواند از انسان مظلوم امروز، دین خدا و حقیقتی که باید در زندگی امروز جاری باشد، دفاع کند. به همین دلیل هم ما نبود ایشان را خسارت بزرگ و جبران نشدنی تلقی میکنیم. امیدوارم که خداوند گشایشی ایجاد کند و ما بتوانیم دوباره به وجود این عزیز دسترسی پیدا کنیم و جامعه اسلامیما و جامعه لبنان ما و نیز جامعه ایران ما از وجود ذیجود ایشان بهرهمند شود. همه ما وظیفه داریم هرگونه تلاشی که میتوانیم انجام دهیم. البته این مسائل، مسائلی نیست که با سر و صداها و بهرهگیریهای تبلیغاتی آن را یک بار مصرف کنیم و مسائل را مطرح و هیاهو کنیم، بلکه قصدمان روشن شدن حقیقت مسأله است.
انشاءالله که دستیابی به وجود آن شخصیت برجسته حرکت را ادامه بدهیم: «ان مع العسر یسری» اگر خداوند اراده کند، همه مشکلات از سر راه برداشته میشود و چه شیرین و لذت بخش است که امام موسی صدر را یک بار دیگر در کنار خود ببینیم.