علت ربودن امام موسي صدر دشمني با اسلام است
آيتالله العظمي يوسف صانعي كه از شاگردان امام موسي صدر محسوب ميشود، در سيامين سالگرد ربودن امام موسي صدر در گفتوگوي تفصيلي با خبرنگار ايسنا به تشريح ديدگاهها و خاطرات خود درباره نگاه، تفكر و جايگاه امام موسي صدر پرداخت. آيتالله العظمي صانعي با بيان اينكه امام موسي صدر دو خصوصيت و ويژگي داشتند که کمتر فردي از آن ويژگيها برخوردار است به خبرنگار ايسنا گفت: «يکي از اين ويژگيها مربوط به تکوين و امور غير اختياري است و ديگري هم مربوط به خودشان و از امور اختياري است. آنکه مربوط به تکوين و امر غير اختياري ايشان است خصوصيت خانوادگياشان است. پدر ايشان مرحوم آيتالله العظمي آقاي صدر و پدر بزرگشان آسيد اسماعيل صدر از مراجع بزرگ و بسيار با فضيلت شيعه بودهاند و مرحوم آيتالله العظمي آقاي صدر، پدر امام موسي صدر که بعد از مرحوم حاج شيخ در کنار مرحوم آقاي خوانساري و حجت براي اداره حوزه با هم متحد شدند، کسي بود که وقتي آقاي بروجردي به قم آمد، براي اينکه آقاي بروجردي را در قم نگه دارند و با ايشان حوزه را حفظ کنند، جاي نماز خود را در صحن به آقاي بروجردي داد.» اين مرجع تقليد خاطرنشان كرد: «اين اقدام در ميان روحانيون و از جهت احترام يك روحاني به روحاني ديگر و زمينهسازي براي ماندن آقاي بروجردي بسيار مهم بود. آن وقتها پيش نماز بودن در صحن، پستي حساس و سمت بالايي بود و ايشان از اين سمت بالاي خودش صرف نظر کرد. اگر بخواهيم اين مساله را درك كنيم مثل اين است كه فرض کنيم شخصي در عاليترين مرحله از نظر سياسي، وقتي متوجه ميشود کسي بهتر و انفع است، كاري بکند که بگويد او بيايد اين كار را در دست گيرد. اين درحالي است كه امروزه بعضي از ماها حتي کسي که فرضا يک سمت جزئي دارد، حاضر نيست سمت جزئياش را به ديگري بدهد. مرحوم آقاي صدر آمد جاي نمازش را به ايشان داد و به طوري که من شنيدهام در کنارش، امام امت سلام الله عليه زير پاي مرحوم آقاي بروجردي عباي خود را به عنوان سجاده پهن کرد. پدر بزرگشان مرحوم آسيد اسماعيل صدر از خانواده بسيار با فضيلت و با اهميتي بودند و از حواشي که مرحوم آسيد اسماعيل صدر بر "نجات العباد" دارد معلوم است که ايشان خيلي فقيه و مرجع تقليد محتاط و متقياي بوده است.» امام موسي صدر بسيار متخلق به اخلاق اسلام بود وي در بيان مهمترين خصوصيات و ويژگيهاي شخصيتي امام موسي صدر تصريح كرد: «ايشان بسيار متخلق به اخلاق اسلام بود. جاذبهاي که در ايشان بود را من در کمتر کسي از بزرگان حوزه در آن زمان ميديدم. با اينکه سالهاي اولي بود که به حوزه علميه قم آمده بوديم و در درس ايشان با رفقا شرکت ميکرديم اما بسيار انسان متخلقي بود. جاذبه داشت و افراد را به طرف مسايل اسلامي و ارتباط با افراد جذب ميکرد. در اثر اخلاق پسنديده شدهاش جاذبه زيادي داشت. عصباني نميشد و خودخواه و متکبر نبود. انساني متواضع و بردبار بود، همان خصوصيتي که در عالم و دانشمند بايد باشد. در روايات آمده عالم و دانشمند هم بايد متواضع باشد و هم بردبار که اگر سخنان نابجايي را افراد گفتند، تحمل کند.» امام صدر آرزو داشت در حوزه علميه افراد محقق و با سواد بار بيايند آيتالله صانعي ادامه داد: «ايشان آرزو داشت در حوزه علميه افراد محقق و با سواد بار بيايند و طلبهها را به باسواد شدن و به بحث کردن و به تحصيل نمودن تشويق ميکرد. بين استادي که فقط بخواهد درسش را بدهد و برود و استادي که بخواهد درسش را بگويد و دوست داشته باشد و تلاش کند که اين شاگردها در تحصيل فعاليت کنند و در آن سعي زيادي داشته باشند، فرق است. اين خصوصيت در ايشان بود و در حد بالاترش در امام خميني سلام الله عليه ديده ميشد.» وي در بيان خاطراتش از سالهاي درس آموزي نزد امام موسي صدر گفت: «به خاطر دارم شيخي بود که ميآمد پاي درس امام موسي صدر و زياد اشکال ميکرد. اشکالهايي که ما گاهي ناراحت ميشديم که چرا دارد اشکال ميکند. امام موسي صدر با مهرباني و عطوفت بسيار جواب او را ميداد و ما گاهي ناراحت ميشديم که اين قدر هم عطوفت و مهرباني! تا اينکه يک وقت ايشان تصميم گرفته بود که نيايد و نيامد. ما به امام موسي صدر عرض کرديم که خوب شد فلاني ديگر نميآيد پر حرفي کند، فرمود که نه. بد شد، چون اگر ميآمد و سوال ميکرد استعدادهاي مرا شکوفا ميکرد و به من کمک ميکرد که خودم را براي جواب دادن آماده کنم. چقدر جالب است که امام موسي صدر از يک طرف ميگويد او به من حق دارد و از يک طرف ميگويد حالا که نيامده است من ناراحت هستم. در حالي که ديگران ميگفتند که اگر نيايد بهتر است.» وي در ادامه به نقل خاطرهاي از دوران طلبگي پرداخت و گفت: «وقتي آقاي بروجردي امتحان ميگرفت و ما لمعه و قوانين ميخوانديم، آن سال سطح اول حوزه بود. در حوزه سه سطح هست؛ سطح اول، سطح عالي و سطح عاليعالي. ما در آن زمان قوانين را در سطح اول نزد ايشان ميخوانديم و براي امتحان به مدرسه مرحوم حاج ملا صادق رفتيم. ممتحن ما آقاي روحي يزدي و يك روحاني بزرگوار ديگري بود که ترک تبريز بود. آقاي روحي يزدي از کساني بوده که در زمان حاج شيخ در قم بود و آدم بسيار خوب و با فضيلتي بود. به مباني اسلام بسيار معتقد و متواضع و با فضيلت بود. آن وقت آقاي بروجردي دوازده تومان به امثال ما ميداد و پنج تومان هم آقاي حجت به عنوان پول نان به ما ميداد. ما تا آن دو سه سالي که در قم بوديم شهريه نميگرفتيم، چون به ما شهريه نميدادند. آن وقت بنا شد که امتحان بدهيم و خوشحال بوديم که حالا امتحان دادهايم و هم شهريه آقاي بروجردي را خواهيم گرفت و هم نان آقاي حجت را. دو سه روز بعد از امتحان ما مرحوم آقاي حجت رضوان الله عليه فوت کرد! ايشان هم خيلي انسان والايي بود. مرحوم صدر براي ايشان مجلس ترحيم گذاشته بود. كه ما هم به آنجا رفتيم.» آيتالله صانعي افزود: «قيافه باطني را خدا ميداند و مردم كه چه تشخيص بدهند اما آن زمان مثل امروز من يك طلبهاي بودم که وضع خاصي داشتم. يعني فکر ميکردم که اگر به يکي از آقايان سلام کنم و اگر جواب سلامم را نميداد ناراحت نميشدم. لابد با خود ميگفت اين يک آخوند ژوليده است و ارزشي ندارد که جوابش را بدهيم. من خودم انصاف ميدادم با اين وضعي که هست نبايد جواب سلاممان را بدهند. در آن مجلس ترحيم مسجد بالاسر نشستيم و بعد آمديم بيرون، مرحوم صدر براي ايشان مجلس ترحيم گرفته بود، خودش نيامد و امام موسي صدر در آستانه در ايستاده بود. ايشان قد بلندي داشت و بسيار خوش قيافه و از نظر هيکل خيلي ممتاز بود. آمدم بيايم بيرون و اصلا خودم را قابل نميدانستم که به آقاي صدر بگويم خداحافظ شما. وقتي ميخواستم رد شوم يک وقت ديدم که امام موسي صدر دستم را گرفت و کنار خودش نگه داشت. او يک آخوند با شخصيت و ما يک آخوند ژوليده دهاتي تازه آمده به قم! مرا در کنار خودش نگه داشت؛ وقتي که يک عدهاي رفتند فرمود که شما چند روز قبل رفتيد به مدرسه حاج ملا صادق امتحان قوانين داديد؟ گفتيم بله، گذشت و ما نفهميديم که چرا اين سوال را پرسيد.» آيتالله العظمي صانعي با بيان اينكه امام موسي صدر بسيار بزرگوار بود و تربيت ويژهاي داشت و دلش ميخواست انسانها بفهمند و خوب درس بخوانند گفت: «آمدم. درسها شروع شد. روز اول درس ايشان مقداري از فقدان مرحوم حجت (قدس سره) صحبت کرد و بعد فرمود که فلاني چند روز قبل رفته امتحان داده قوانين که نزد ما ميخوانده و آقاي روحي به من گفت که آقاي صانعي جوري حرفهاي ميرزاي قمي را بيان کرد که من فکر ميکنم خود مؤلف کتاب نميتوانست آن طور قشنگ بيان کند كه ايشان بيان کرد. من بعد از اينکه پرسيدند شاگرد کي هستي و وقتي گفتم شاگر فلاني هستم ايشان تقدير و تشکر کرد. در کمتر جايي اين برخوردها را در افراد ميتوانيد پيدا کنيد، البته نقطه مقابلش خيلي زياد است!» وي ادامه داد: «زماني كه تقريبا درس قوانين داشت تمام ميشد مي خواستيم در سطح دوم رسائل و مکاسب را شروع کنيم. تصميم گرفتيم بخواهيم ايشان مکاسب را که کتاب وزيني است در سطح دوم بفرمايد. همان مرحوم حجت ميفرمود که اگر کسي يک صفحه از مکاسب شيخ را براي من بخواند و معنا کند من اجازه اجتهاد به او ميدهم. يادم نيست که من هم رفته بودم يا نه؛ عدهاي رفته بودند و مطرح کردند. امام موسي صدر فرمود که بعضي از آقايان آمدهاند به من ميگويند که بياييد مکاسب را شروع کنيد، من کجا و مکاسب کجا؟ درس مکاسب را بايد آشيخ جواد جبل عاملي بگويد که از بزرگان حوزه بود نه من. من حاضر نيستم درس مکاسب بگويم و اين حق ديگران است؛ اين در حالي بود كه طلبهها اصرار ميکردند. امثال ماها اگر کاري باشد قبل از اينکه بگويند انجام ميدهيم چه برسد به اينکه گفته باشند.» آيتالله العظمي صانعي خاطرنشان كرد: «ما خدمت امام(ره) زياد ميرفتيم. خاطرهاي از يک روز كه در نزديکهاي سنه 42 در بيروني منزل امام(ره) بودم، دارم. يک حوض کوچكي هست در بيروني منزلشان كه اگر کسي برود ميبيند؛ اينها تلمبه آبي داشتند که با آن حوض را پر ميکردند و ميريختند. من آنجا پاي تلمبه ايستاده بودم و دستم را ميشستم. آقاي روحي خدا رحمت کند، خدمت امام(ره) بود، آقازاده آقاي روحي براي من نقل کرد، آقاي روحي که من را ميبيند آنجا ايستادهام، به امام سلام الله عليه عرض ميکند که ايشان طلبه زحمتکشي است. امام سلام الله عليه اين جمله را اضافه ميکند که خوبِ زحمتکشي است.» وي ادامه داد: «امام موسي صدر از خانواده بسيار اصيلي بود و خصوصيات اخلاقي نيكي داشت». افكار امام صدر مانند شهيدان بهشتي و مطهري بهدور از تحجر بود آيتالله العظمي صانعي با بيان اينكه ارتباط ايشان با سايرعلماي قم و نجف بسيار خوب بود گفت: «خانواده صدر به لحاظ خانوادگي اجتماعي بودند و با علماي نجف و قم و با همه بزرگان ارتباط بسيار خوبي داشتند. با شهيد مطهري، بهشتي و بزرگان ارتباط داشت. منتها ايشان يک افکار خاصي داشت، مانند افکار شهيد مطهري و بهشتي که در آن وقت قدرت ابرازش را در حوزه نداشتند؛ چون آن روز حوزه تاحدي گرفتار تحجر بود که اظهار نميکردند ولي فکرهايشان آزاد و بهدور از تحجر بود.» اين مرجع تقليد با بيان اينكه امام موسي صدر نظرياتي درخصوص وحدت فقهي شيعه و سني داشتند و آن زمان و امروز بعضيها از طرح صريح آن نه تنها پرهيز ميکنند بلکه اگر کسي بگويد هم به او حمله ميشود به خبرنگار ايسنا گفت: «شهيد مطهري و شهيد بهشتي و امام موسي صدر و کساني که در سطح دانشگاهها و خارج از کشور رفت و آمد ميكردند و با روشنفکران همآهنگ بودند و دور هم مينشستند، يک افکار خاصي را داشتند که همين مساله وحدت مسلمين است. اينكه مسلمانان با هم متحد شوند. يا ميبينيد که شهيد مطهري در بحث ربا خواسته است، بين رباي براي توليد و ربا براي مخارج زندگي فرق بگذارد، منتها از نظر فقهي نتوانسته تحليل كند. پيشنهادي داده بله يک کسي ميرود پول قرض ميکند که دامداري بزند، صد ميليون خودش دارد و صد ميليون هم از من قرض ميکند و صد و بيست ميليون پس ميدهد، اين نه اينکه گرفتار و بيچاره است بلکه بهخاطر گسترش کار و سرمايهگذاري اين کار را ميکند. اين بحث شهيد مطهري بحثي در مورد دو قسم از ربا براي ما الهامبخش هم بوده است اما نتوانسته از نظر فقهي مطرح کند و رد ميشود. چون اينها در آن وقت از حوزه علميه دور بودند و نتوانستند از نظر فقهي و متدهاي حوزه آنرا اثبات نمايند.» اگر فردي بخواهد امروز کار کند بايد برود سراغ وحدت بشريت وي خاطرنشان كرد: «بحث وحدت مسلمين را مرحوم آقاي بروجردي (قدس سره) مطرح كرد و در كتاب و سنت ريشه دارد، منتهي اينها در حد فکر بود و ميخواستند اين طور بشود. اما ميگفتند و بيان ميکردند و گاهي ممکن بود که راهي را بيان کنند که با وضع حوزهها و متد حوزه نسازد. چون دور از حوزهها شده بودند و آنقدر هنوز در فقه کار نکرده بودند لذا ايشان مطرح ميکند که افقها را يکي قرار بدهيم و اعياد مسلمين را يکي كنيم. ريشه مسأله وحدت مسلمين در مباحث آقاي بروجردي است و ما بايد امروز سراغ وحدت بشريت برويم؛ اگر يک کسي بخواهد امروز کار کند بايد برود سراغ وحدت بشريت.» وي گفت: «وحدت مسلمانان همين بوده که آقاي بروجردي بنيانگذارش بوده و سابقه روايي دارد و در تاريخ و روايات ما بوده است؛ منتها کسي جرأت ابرازش را نداشت و اينها همه که به خارج ميرفتند، به عنوان فکر خودشان مطرح ميكردند. من اينکه ميگويم الان هم مورد حمله قرار ميگيرد، يک نمونه عرض کنم که آيتالله واعظ زادهاي هست. اينها از فضلاي حوزه بودند. ايشان و امام موسي صدر بود و مجدالدين محلاتي و چند نفر ديگر از فضلاي روشن حوزه در سال 1330 تا اواخر 40 بودند، او نقل ميکند از آقاي بروجردي (قدس سره) در مصاحبه در مجلهاي که آيتالله العظمي بروجردي ميخواست کتابي را به نام جامع احاديثالشيعه بنويسد. عدهاي را هم انتخاب کرده بود که اين را بنويسند و روايات جدا جدا شده را کنار هم بگذارند و همه روايات مساله را هم يک جا بياورند که اگر کسي احتياج داشت همه را يک جا ببيند و احتياج نداشته باشد چند تا کتاب را نگاه کند و بعد هم روايات جدا جدا شده را در کنار هم بگذارد. براي اينکه وقتي مطلبي در کنار مطلبي است ممکن است برداشتي داشته باشد و اگر جدا باشد يک برداشت ديگر. اين كتاب به نام جامع احاديث الشيعه بود که در زمان خود آقاي بروجردي چاپ نشد. چون خود آقاي بروجردي وسواس داشت و هر روز ميگفت اين جايش را عوض کنيد.» آيتالله العظمي صانعي ادامه داد: «آيتالله واعظ زاده (حفظه الله) جزو آن تشکيلات بود. از ايشان نقل شده آقاي بروجردي به ما فرمودند که شما اين کتاب را بنويسيد منتها تمام روايات سنيها را هم بياوريد، که جمع بشود؛ هم روايات شيعه باشد و هم سني، ايشان فرمود که يک جلد از آن را به نام کتاب "الطهاره" را نوشتيم و روايات را آورديم. کتاب "الصلات" هم آورديم که يک روز آقاي بروجردي به بيروني آمد و فرمود که ديگر اين روايات برادران اهل سنت را نياوريد و آنهايي را هم که نوشتهايد پاک کنيد که نباشد، ايشان ميفرمود که ما اين کار را کرديم و پاک کرديم. چند روز بعد پسر بزرگ آقاي بروجردي آمد و گفت ميدانيد چرا اين کار را کردند، ايشان فرمود که به آقاي بروجردي با آن عظمتش، آنقدر فشار آوردهاند كه در حاليكه فقهاي شيعه نشستهاند روايات شيعه را از روايات سني جدا کردهاند، شما ميخواهيد با هم مخلوط کنيد؟!» وي گفت: «آن قدر فشار به آقاي بروجردي آوردند که روايات اهل سنت را برداشت. خود آقاي واعظ زاده يک حرفهاي خوبي را از آقاي بروجردي يا از خودش در مورد وحدت مسلمانان نقل كرده است که به ايشان خيلي حمله شد. حرفهاي خيلي خوبي زده بود اما الان هنوز بعضيها دارند به او حمله ميکنند، انتقاد و تخريب ميكنند. آقاي بروجردي ميخواست اين کار را بکند روايات ما هم پر است از آن، مثلاً در روايات وارد شده که برويد در صف جماعتشان نماز بخوانيد.» آيتالله صانعي اظهار كرد: «آقايي نقل کرد از امام سلامالله عليه که فرموده بودند وقتي من سفر حج رفته بودم وقتي که اذان مسجدالحرام يا اذان مسجدالنبي بلند ميشد، من عبايم را دوش ميکردم و ميرفتم يعني منتظر هيچي نميشدم. همين که در رسالههايش هم دارد يا در روايات دارد که به نماز جماعتشان برويد و با آنها برخورد خوب داشته باشيد و تشييع جنازههايشان برويد. اين حرف از آقاي بروجردي در آن مصاحبه آمده است که من اجمالش را ميگويم: ايشان از قول آقاي بروجردي نقل ميکند که ايشان فرمود بياييد مسايل اسلامي را امروز مطرح کنيم بين آنچه ما ميگوييم که از اسلام است و بين آنچه شما ميگوييد از اسلام است، تطبيقي کنيم. ببينيم کدامش با اسلام بهتر ميخواند. بياييد در مورد فرضا يک مساله فقهي كه ما يک جور ميگوييم و شما جور ديگر بنشينيم و بررسي كنيم که کدامش با وحي نزديکتر است؟ اينها کدام با عترت و قرآن نزديکتر است. آقاي بروجردي آدم بسيار دقيقي و قوياي بود. امام خميني سلامالله عليه نيز ميفرمود او اعلم همه علماي عصر بود هم واقعا و هم از نظر مقام استدلالي، و پيشبيني او و بينشهاي او اينگونه بود.» وي افزود: «امام موسي صدر هم اين موارد را ميفرمايد اما نميتوانستند بروند از لابهلاي کتاب و سنت پيدا کنند. مثلا همين مساله افق و رؤيت ماه، اخيرا يک نظر فقهي داديم يک مقدارش را آقاي خويي نظر داده بود و يک مقدارش را هم ما اضافه کرديم و آن، اين است که اگر دو مملکت يا ده تا مملکت يک مقداري از شب را - چند ساعت- با همديگر شريکاند (نه آنهايي که تمام روزشان با تمام روز ما جداست)، اگر در يکي از مملکتها ثابت شد که ماه ديده شده، اول ماه رمضان براي همه آن مملکتهايي است که چهار يا سه ساعت در شب با هم شريکاند و اگر برايشان ثابت شد که ماه شوال ديده شده، برايشان عيد است و همين طور در ماه ذي الحجه که برايشان عيد قربان است؛ اين مبناي فقهي دارد و با روش فقهي گفتيم و استفتائش هم موجود است، با روش فقهي و با متد فقهي، بنده که هرچه دارم از گذشتگان و از امام(ره) و از حوزههاي علميههاي آن وقت دارم، منتهي اشکالي که دارد اين است که ثابت شدنش مشکل است.» آيتالله العظمي صانعي در ادامه با ابراز تاسف از اينكه امروز در مساله وحدت مسلمين ماندهايم بيان كرد: «ميگوييم وحدت مسلمين ولي گاهي عملا جوري برخورد ميکنيم که گويي ميخواهيم کلاه سرشان بگذاريم. والا وحدت اسلامي همان است که آقاي واعظزاده از آقاي بروجردي نقل ميکند. بياييم اختلافها را کار نداشته باشيم، نبايد همهاش راجع به اختلافها بحث کنيم و هر بد و بيراهي هست به ديگران بگوييم و بخواهيم ديگران هم در مقابل افکار ما تسليم باشند. انصاف اين است که هر چه را براي خود دوست ميداري براي ديگران هم دوست بدار و هرچه را براي خود دوست نميداري براي ديگران هم دوست نداشته باش.» وي افزود: «من يادم است که سال 44 که به مکه رفته بودم و آيتالله آسيد عبدالله شيرازي آن سال در مکه بود، شب يادم نيست که در مکه يا مدينه گفتند امشب تا صبح مسجد به احترام آسيد عبدالله شيرازي باز است، ما خيلي خوشحال شديم و اواخر شب رفتيم براي زيارت، يک کمي که گذشت ديديم که کنار قبر حضرت رسول (ص) شروع کردند به مداحي کردن، شرطهها ريختند و همه ما را با کتک و کتککاري بيرون کردند و در را بستند، اگر ديگر مسلمانان احساس کنند که ما حقيقتا دنبال وحدت هستيم، خيلي راحت ميشود همه مسلمانان را متحد کرد؛ البته الان دارد تلاش ميشود و انشاءالله اميدواريم که آقاي هاشمي حفظهالله يک سفر ديگر داشته باشند و کنفرانس مسلمين بتواند اين پايههاي وحدت را محکم کند و کم کم روي آن سقف بسازند.» علت ربودن امام موسي صدر دشمني با اسلام است وي درباره علل ربودن امام موسي صدر به عنوان شخصيتي که براي وحدت مسلمانان تأثيرگذار بود گفت: «علت آن دشمني با اسلام است. به نظر من دشمني با اسلام است که شهيد مطهري را گروه فرقان ترور ميکند، براي اينکه شهيد مطهري کسي بود که ميتوانست مطرح باشد، امروز شما راديو و تلويزيون را نگاه کنيد هر وقت که به مشكلي برميخورند ميآيند سراغ سخنرانيهاي شهيد مطهري و هر وقت انسان سخنرانيهاي شهيد مطهري را گوش ميدهد لذت ميبرد. شهيد بهشتي را در انفجار حزب شهيد ميکنند، شهيد محمد منتظري را که در بعد سياست و درايت و تقوي در حد بالايي بود و بقيه دوستاني که در حزب بودند و هر يك از آنها از ديگري براي اسلام مفيدتر بودند را شهيد ميكنند؛ شهيد كردن شهيد رجايي و باهنر و قرنيها، اينها همهاش دشمني با اسلام است؛ هر کسي که حرکتي بکند که بخواهد به نفع اسلام تمام بشود دشمني با او خواه ناخواه هست، منتها در اشکال مختلف؛ او را ميربايند، او را شهيد ميکنند و کس ديگري هم که حرفي بزند که به نفع اسلام باشد و متد فقهي و موازين فقهي داشته باشد، با او دشمني ميکنند.» آيتالله صانعي افزود: «شما ميبينيد که بنده آدمي هستم که دارم يکسري مسايل را ميگويم و اينها را با متد حوزه هم هماهنگ ميکنم، از ابتدا که شروع کرديم، ناآگاهان يا آگاهان دشمني را شروع کردند؛ حتي با يک عده افرادي که با حرف ما موافق بودند هم دشمني ميکنند که چرا با حرف فلاني موافقاند؟ اما از آن طرف ميبينيد که در بحث ديهاي که ما گفتيم، با همه دشمنيها امروز قوه قضاييه به جايي ميرسد که ميگويد ديه زن و مرد يکي است، حرفي که بحث فقهياش را 10 سال پيش زده بودم، حالا آمدهاند به نحوي آنرا در بيمه گفتهاند، حالا همين كه در بيمه هم اينکار را کردهاند، خدا خيرشان بدهد. با عنايات حضرت امام سلام الله عليه و با آن سوابقي که در حوزههاي علميه و در کارهايمان داشتهايم و به جهت آگاهي و رشد فکري جامعه، متحجرين نتوانستهاند کاري کنند.» وي تاكيد كرد: «اگر عنايات امام سلام الله عليه نبود نميگذاشتند ما اين حرفها را بزنيم، پس ريشه، دشمني با اسلام است؛ شما هر کجا که ديديد کسي که ميخواهد خدمت واقعي به اسلام بکند و قلوب مردم را به اسلام متوجه کند، هر کجا اين را ديديد که دشمني با آن ميشود، بدانيد که دشمني با اسلام است؛ يا ناخودآگاه يا آگاهانه. به هر حال هميشه افرادي با اسلام دشمناند. گاهي اين مصاحبهگران خارجي که ميآيند ميگويند اسلامي که شما ميگوييد غير از آن اسلامي است که ديگران ميگويند. نماينده يکي از سازمانهاي بينالمللي در ايران همراه نماينده منطقهييشان آمده بودند اين جا ميگفت من که به اينجا ميآيم دوست دارم مسلمان شوم اما خوب يک مشکلاتي دارم که نميتوانم. يک کمونيست از چين آمده بود وقتي که با او حرف ميزديم، گفت فلاني يک رسالهتان را به من به عنوان يادگاري بدهيد، گفتم به چه درد ميخورد؟ گفت من ميخواهم همين قدر علاقهام را به شما نشان بدهم.» نظرات خاص امام موسي صدر معروف بود آيتالله العظمي صانعي در مورد عقايد و نظرات امام موسي صدر خاطرنشان كرد: « نظرات خاص امام موسي صدر معروف بود، ما آن وقت در حدي نبوديم که آنها را مطالعه کنيم، آن دوره يک روزنامهفروشي در کنار فيضيه بود که اگر طلبهاي ميرفت و روزنامه ميخواند مذمتش ميکردند، ما اصلا آن وقت در اين مسايل نبوديم و در حد ما نبود و در بحث خودمان بوديم ولي معروف بود که امام موسي صدر يک حرفهايي دارد، اين معروف بود که يک افکاري را دارد يا مثلا شهيد بهشتي و مطهري يک افکاري دارند که رفتهاند تهران.» پيگيري نشدن سرنوشت امام موسي صدر در زمان ربودن از روي غفلت نبود وي درباره پيگيري سرنوشت امام موسي صدر گفت: «آن دوره اين موضوع پيگيري نشد. علتش يادم نيست، غفلت نبود، در برنامه نبود، آن سياست کلي را بايد آقاي هاشمي و کساني كه نزديکتر بودند جواب بدهند، آقاي اخوي هم ميداند. بايد تحليلش را آقاي هاشمي حفظه الله و کساني که در مسايل بودند جواب بدهند. شايد آقاي موسوي اردبيلي هم مختصري بداند ولي بيشتر آقاي هاشمي است؛ چون به قول آقاي اخوي ميفرمود حرفهايي که خدمت امام (ره) ميزد فصلالخطاب حرفها بود.» شکي نيست كه امام خميني (ره) به امام موسي صدر علاقه داشتند آيتالله العظمي صانعي افزود: «شکي نيست كه امام خميني (ره) به امام موسي صدر علاقه داشتند، امام (ره) به همه انسانهاي وارسته توجه داشتند منتها اگر در انقلاب بودند، بيشتر و اگر در انقلاب نبودند کمتر، مخصوصا امام موسي صدر که امام (ره) به بيت خانواده صدر علاقه داشتند؛ اما در مورد پيگيري سرنوشت ايشان من نميدانم و غافلم از اين مسايل و آن وقت مورد توجه قرار نميگرفته است و در زمان دادستانيام اين مسايل مورد توجهم نبوده است يعني حتي نرفتم با امام (ره) هم مطرح کنم و مورد توجهم نبوده است.» اصل فکر امام(ره)، امام صدر و حاجآقا مصطفي اين بود که اسلام زيبا معرفي شود وي افزود: «اگر امام موسي صدر در ايران ميماندند تا زمان انقلاب امام ميرسيد خيلي ميتوانستند کار کنند مخصوصا با حاج آقا مصطفي و ديگران خيلي ميتوانستند کار کنند چون اينها افکارشان با هم هماهنگ بود، حاج آقا مصطفي، امام، شهيد مطهريها اينها يک جور افکار خاص داشتند. اختلاف نظر و سليقه هميشه هست اما با هم در روشنفکري و در آيندهنگري مشترك بودند؛ اصل فکرشان در حوزههاي علميه فکر روشنگري و آيندهنگري بود. اصل فکرشان اين بود که اسلام را زيبا به جهان معرفي کنند.» آيتالله العظمي صانعي در پايان گفت: «ما با خانواده امام موسي صدر هميشه ارتباط و صحبت داشتهايم و اين حدي هم که در توان ما بوده انجام دادهايم و آنها هم دارند تلاش ميکنند.» گفتوگو از خبرنگار ايسنا: حميده صفامنش