پاسخ سید عبدالعزیز حکیم به پرسشهای مکتوب شهروند امروز درباره امام موسی صدر.
پاسخ سید عبدالعزیز حکیم به پرسشهای مکتوب شهروند امروز
ترجمه علیرضا محمودی
در چه سالی با امام موسی صدر آشنا شدید؟ خاطرات خودتان را از آن سالها و پس از آن بیان فرمایید.
تفاوت سنی من و امام موسی صدر زیاد است. من خیلی کوچکتر از ایشان هستم. اما دو حادثه را در دهه شصت میلادی به یاد میآورم:
۱- در منزل برادر شهیدم، حجت الاسلام سید محمد مهدی حکیم، در بغداد بودم که امام موسی صدر آمدند. با ایشان و مرجع شهید، سید محمد باقر صدر، در یک ماشین بودیم و به قصد زیارت به سامراء میرفتیم. امام موسی صدر، شهید صدر و شهید مهدی حکیم درباره مسائل گوناگون گفتگو میکردند. البته من به علت اختلاف سنی در سطحی نبودم که در بحثها شرکت کنم.
۲- در حوزه علمیه نجف طلبه بودم؛ در مدرسهای که آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم تأسیس کرده بود و شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم اداره آن را بر عهده داشت. آنجا بود که شنیدیم امام موسی صدر به نجف آمده. ایشان از مدرسه علوم اسلامی در انتهای خیابان الرسول دیدن کردند و سخنرانی مؤثر و بسیار خوبی در آنجا داشتند. امام صدر در آن سخنرانی تجربه شخصی خود را از تحصیل در قم و نجف بیان داشتند. پس از آن بود که به لبنان رفتند و رسالت خود را در مقام عالمی دینی ادا کردند و به تبلیغ دین مبین پرداختند.
ایشان همواره در کنار فعالیتهای اجتماعی به مطالعه و تحقیقات علمی نیز میپرداختند. البته همانطور که خودشان نیز گفتهاند، وقتی به لبنان رفتند بار سنگین مسئولیت و کارهای مختلف به ایشان مجال نداد آنطور که علاقه داشتند به پژوهشهای علمی خود بپردازند. در نتیجه ایشان همواره به ما توصیه میکردند از این فرصت گرانبهایی که در اختیارمان است، نهایت استفاده را ببریم. چرا که اگر زمان آن برسد که به ناچار مسئولیتی بپذیریم، دیگر فرصتی برای استمرار مطالعه و تحقیق علمی نخواهد ماند. سخنان ایشان و ایستادگی و فعالیتشان برای ما بسیار جالب بود.
امام موسی صدر همواره برای ما الگوی بسیار خوبی برای پذیرش مسئولیتهای تبلیغی بودهاند. به علت آن فعالیتها و ایستادگیها بود که ایشان طرحهای بزرگی را به ثمر رساندند. امیدوارم خداوند ما را نیز در برابر امت و مردم موفق بدارد. به خاطر دارم هنگامی که ایشان (فرج الله عنه) تصمیم داشتند نجف را ترک کنند و با علما خداحافظی و وداع میکردند، در برخی محافل گفته میشد، سفر ایشان به لبنان و عهدهدار شدن فعالیتهای دینی در آنجا به نوعی گریز از عهدهدار شدن مرجعیت دینی در نجف اشرف بوده است. چرا که هیچ صفتی از نظر علمی، اخلاقی و دینی نبود که در ایشان وجود نداشته باشد. اینها همه به امام موسی صدرشایستگی پذیرش مرجعیت اعلی را در قم و نجف میداد.
روابط فی ما بین ایشان با مرحوم حضرت آیت الله سید محسن حکیم چگونه بود؟ آیا ایشان انتقاداتی به روش و منش امام موسی صدر داشتند؟
روابطشان در بهترین شکل ممکن بود. آیت الله العظمی سید محسن حکیم اعتقاد داشت امام موسی صدر توانایی انجام دادن کارهای بزرگ را در درجه اول برای دین و شیعیان در لبنان دارد و همینطور در خارج از لبنان دارد. به همین علت بود که فرزند خود علامه شهید سید مهدی حکیم را برای حمایت مرجعیت از تشکیل مجلس اعلای شیعیان به لبنان فرستاد و ایشان نیز مدتی که کوتاه هم نبود، در لبنان ماند و این طرح بزرگ الحمدالله برای طائفه شیعه و همه لبنانیها محقق شد. من از آیت الله العظمی حکیم هیچ گونه انتقادی نسبت به کارها و برنامههای امام موسی صدر نشنیدم. بلکه به عکس ایشان از شخصیتهای محبوب و ارجمند و مورد حمایت ایشان بود.
امام موسی صدر تجسم این روابط نیکو و ایمان و اعتقاد به مرجعیت آیت الله العظمی حکیم و تقدیر فراوان از نقش اصلاحی بزرگ ایشان بود. این هنگامی بود که امام صدر رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان بودند و حرکت جهانی و منطقهای را برای دفاع از آیت الله العظمی حکیم و مرجعیت نجف اشراف، رهبری میکردند. این قضیه مربوط به اواسط سال ۱۹۶۹ میلادی است؛ زمانی که حضرت آیت الله حکیم پس از یک سال از روی کار آمدن حزب بعث در عراق به مقابله با این حزب برخاسته بودند. امام موسی صدر به امیر کویت و دبیر کل سازمان ملل متحد نامه مینویسند و از آنان میخواهند سریعاً برای حمایت از مرجعیت دینی در نجف اشرف عکسالعمل نشان دهند.
ایشان همچنین حمایت مردمی را برای شهید سید محمد باقر صدر جلب کرد. شهید صدر حرکتی متشکل از مردم و علما در لبنان برای دفاع از آیت الله حکیم و مرجعیت دینی عهدهدار شده بود. این حرکت به تیرگی روابط میان لبنان و عراق منجر شد که عراق در نتیجه آن حرکت سفیر خود را از لبنان فراخواند و از عراقیها خواست ظرف یک ماه لبنان را ترک کنند و به عراق بازگردند. روابط امام موسی صدر با کدامیک از علمای نجف بسیار نزدیک و با کدامیک سرد بود؟ چرا؟ حقیقت آن است که در آن زمان اطلاعات خاص در این باره نداشتم.
اما ایشان روابط بسیار محکمی با بسیاری از علما خصوصاً آیت الله العظمی سید محسن حکیم و شهید سید محمد باقر صدر داشت. افزون بر آن روابط بسیار خوبی با دیگر مراجع و در رأس آنها آیت الله خوئی داشت. با توجه به نوگرایی امام موسی صدر که گاهی با باورهای سنتی در تضاد بود، چگونه ایشان توانست برخی علمای بزرگ نجف را با خود همراه کند؟ در واقع امام موسی صدر در صدد تحقق طرحی بزرگ با شیوهای نو بود. طبیعی است که ملاحظاتی نسبت به اقداماتی که انجام میداد وجود داشته امام به صورت کلی مورد احترام و حمایت مرجعیت دینی بود و مراجع از مواضع ایشان به طور کلی حمایت میکردندو از ایشان پشتیبانی میکردند تا تضعیف نشوند.
با توجه به اینکه ایشان هم در قم و هم در نجف تحصیل کرده بودند، به نظر شما دیدگاه ایشان بیشتر متاثر از حوزه نجف بود یا قم؟
به اعتقاد من او هم از قم و هم از نجف متاثر بود. در نجف حرکت قدرتمندی برای حمایت از اسلام و مرجعیت دینی در همه جای جهان اسلام وجود داشت. بنابراین تحت مرجعیت آیت الله سید محسن حکیم پیروزی و موفقیتهای بزرگی به نفع مصالح اسلام محقق شد. در قم نیز حرکت بزرگی در زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و به کمک روابط و نیز نحوه برخورد و تعامل ایشان با مسایل مهم وجود داشت. خصوصاً در مورد وحدت میان مسلمانان و تعامل ایشان با دانشگاه الازهر و شرایطی که نسبت به فلسفه در قم وجود داشت. همه این امور در شکل گیری شخصیت امام موسی صدر نقش داشت و موثر بود و ایشان را شایسته عهدهداری مسئولیتهای سترگ کرده بود.
آیا ایشان در عملکردهای سیاسیاش در لبنان با علمای نجف مشورت میکرد؟ با کدامیک از علما؟ آیا در این باره خاطرهای را به یاد دارید؟
ایشان با مرجعیت و همچنین با شخصیتهای بزرگی چون شهیدان سید محمدباقر صدر، علامه سید محمد مهدی حکیم و سید محمدباقر حکیم مشورت میکرد. به یاد دارم در سال ۱۹۶۹ که شهید سید محمد باقر صدر برای حمایت از مرجعیت که از سوی رژیم بعث مورد اهانت قرار گرفته بود، به لبنان سفر کرده بود، حرکت بزرگی ایجاد کرد که اساساً با تکیه بر امام موسی صدر و مراکز تحت نظر ایشان و نیز استفاده از روابط سیاسی و شخصیت فراگیر او شکل گرفته بود. در اثر این حرکت بود که پیروزی برای مرجعیت نجف به دست آمد که به قطع روابط لبنان و عراق در اعتراض به رفتار بعضیها با مرجعیت منجر شد. این حادثه در تاریخ ثبت شده است که میتوان به آن مراجعه کرد. طبعاً نقش شهید صدر در این مسئله علنی نبود و برنامهریزی برای پیروزی نجف با امام موسی صدر بود. این مواضع عزتمند امام موسی صدر و شهید صدر است که ما بدانها افتخار میکنیم.
شما به عنوان یک سیاستمدار شیعی به کدام رفتار سیاسی امام موسی صدر علاقمند هستید و از آن، در روشهای خود استفده میکنید؟
در آن زمان موضوع بسیار مهم تشکیل «جنبش امل» مطرح بود. ما که جوان و طلبه حوزه و نماینده حرکت آگاه و مقاوم بودیم، پیش رویمان نمونه بزرگی وجود داشت که همان تشکیل گروههای مقاومت لبنانی (امل) بود. برای اولین بار پس از سپری شدن چند دهه این سازمان تازه تاسیس روش مقاومت و مبارزه اسلامی را برای مواجهه با صهیونیستم در پیش گرفت. در نتیجه شیعه چنین نیرویی را از درون خود به دست آورد تا بتواند از طریق آنکه همان پشتوانه دینی است، از شیعه و همه لبنانیها دفاع کند. این مسئله بسیار بزرگ و مهم شمرده میشود و برخی از اخبار آن از طریق شهید صدر که با ایشان روابط مستحکمی داشتم به من میرسید. از برخی جزئیات مطلع بودیم. شهید صدر درباره مسائل و مواضع مقاومت در آن زمان، نظر میدادند؛ مقاومتی که در آغاز دهه هفتاد میلادی در جنبش امل مجسم بود.
تصور میکنید که ربوده شدن ایشان چه تاثیری بر لبنان، عراق، ایران و خاورمیانه داشت؟
طبعاً ربوده شدن امام موسی صدر تأثیر زیادی داشت. چرا که فردی ربوده شد که بزرگترین شخصیت شیعی مبارز علیه اسرائیل بود. افزون بر آن ایشان حلقه ارتباطی نجف و لبنان و دیگر کشورها بود و نیز مورد احترام و تقدیر همگان. در نتیجه ربودن این شخصیت با هدف از بین بردن تاثیرهای او و درهم شکستن طرحهایش بود. اما به فضل خدا و با آگاهی دست اندرکاران و آگاهی مرجعیت، مقاومت و پایداری ادامه یافت و نتایج بزرگی محقق شد. البته حقیقت آن است که مرجعیت در قم و نجف خسارت بزرگی با ربودن امام موسی صدر تحمل کرد؛ امام موسی صدری که میتوانست سالها به فعالیت موفق خود ادامه دهد.
از نظر شما، ویژگی بارز امام موسی صدر نسبت به سایر سیاستمداران روحانی شیعی، چه ویژگیای است؟
گشودگی در برابر دیگران، در پش گرفتن گفتگو و نشستها و دیدارهای ایشان و نیز طرح مسائل مختلف. نیز تفکر عمیق و تحلیل دقیق اوضاع و برنامه ریزی برای فعالیتها و حرکت و مقاومت و نیز ارتباط مستحکم با مرجعیت دینی.