سلام و دعاگویی گرم و قرین تشکر فراوان و شوق زائدالوصف خود را پس از بازگشت از سفر مبارک حج بوسیله این نامه تقدیم میدارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سرور محترم و خالوی بزرگوار حضرت آیتالله معظم آقای حاج سیدباقر طباطبایی قمی دامت برکاته- سلام و دعاگویی گرم و قرین تشکر فراوان و شوق زائدالوصف خود را پس از بازگشت از سفر مبارک حج بوسیله این نامه تقدیم میدارم و به راستی نیازمند دعا و محبت و دیدار شما هستم. نامه مبارک نیز دلیل دیگری بر محبت و رعایت آن سرور نیست به نحو احسنزاده مخلص و بیغرضشان بود که از راه دور عنایت فرمودید امیدوارم همیشه مشمول این تفقد باشم و به مصداق دعای ماثور، الهی لا تکلنی الی نفس طرفه عین ابداً، ما را در این محیط پربلا رها نفرمایید.
اما، محبت و روش آن سرور درباره آقایان لبنانیهای ارسال شده به ایران هرچند بینهایت ارزنده و مفید بوده و خواهد بود ولی باز هم مقتضای عنایت و وابستگی «که عزت من معرفت شما و سرشکستگی من در آن سرور اثر میگذارد» بعید است خداوند وجود معظم را برقرار و حفظ کند.
درباره فاتحه و تشییع جنازه مرحوم دکتر شریعتی با کمال محبت و دقت نصایح آن سرور را مطالعه و مراجعه کردم و لازم بود مفصلا جواب را عرض کنم که اگر در ذهن دیگران مطالبی و تصوراتی بوده و هست روشن گردد و در این نامه نمیخواهم درباره انتقاداتی که از کتابهای ایشان شده است بحثی کرده و از آن دفاع کنم و هیچوقت بدان صدر نخواهم بود.
سرور محترم دست تقدیر مرا در لبنان قرار داده است و زمان و وضع منطقه و بحرانهای خطرناک منطقه و قضیه فلسطینیها و زد و خورد با مسیحیان و غیره لوازمی گوناگون دارد به علاوه نزدیکی لبنان به اروپا و رفتوآمد من و وجود دهها هزار محصل مسلمان در اروپا و انقطاع آنها از رعایت روحانیت مسئولیت خاصی برای اینجانب ایجاد کرده است.
دکتر شریعتی، همانطور که میدانید تاثیر فراوانی در جوانان مسلمان و محصلین همه و حتی در بسیاری از جوانهای خوب و متدین و ارحام خودمان از کوچک و بزرگ، دختر و پسر گذاشته است و آنان را که از وابستگی به کمونیستها امتناع دارند و در عین حال نمیخواهند همدست و همروش دولتها و دستراستیها باشند و تمایلات اصلاحی دارند، آنان را با اسلحه فکری مناسبی مجهز کرده است و شاید بدانید که کتابهایش دست به دست و چاپ پشت سر چاپ و در جلسات و حوزههای جوانان مسلمان خوانده میشد. جوانانی که بدون مبالغه در اروپا و آمریکا خودشان را حفظ کرده، عبادت و طاعت و معصیت و هوا و هوس و همهچیز را بر طبق اوامر اسلام مراعات میکنند و من، خود، خدا شاهد است که وضع این دختران و پسران را از نزدیک دیدهام.
البته اینان که کتابهای دکتر را میخوانده و مورد بحث و جدل قرار میدادند میدیدند که در کتابها جنبه انتقادی و خراب کردن مکتبهای سنتی زیادتر از جنبههای مثبت است به علاوه کاملا میدیدند که تغییراتی عمیق در افکار او که به صورت سخنرانی درآمده به وجود میآید و اصولا کلمات او را وحی منزل ندانسته و انتقاداتی هم داشتند ولی با این حال و با توجه به این سه موضوع (انتقاد، تغییر، عدم موافقت کامل) مطالب او را در میدان بحث و جدل با افکار انقلابی معاصر و علیه رژیمهای راستگرا و چپگرایان ملحد وسیلهای موثر میدانستند.
وقتی که دکتر از ایران خارج شد و به اروپا رسید، همه امیدوار شدند که در گوشهای آرام، دور از حملهها، دفاعها و مشکلات سیاسی، او به زودی یک تز کامل و افکار سازنده برای آنها خواهد داد که اولا مثبت باشد و ثانیا بعد از تجربهها، مطالعهها و محیط جدید ثابت باشد و تناقض هم نداشته باشد، ولی ناگهان دیدند که مرگ او را فرصت نداد. به راستی درجه تاثر و مصیبتزدگی جوانان را نمیتوان وصف کرد.
در این حال، وضع روحی، انتقادها را تشدید کرد و روابط این جوانان مسلمان را با روحانیت که ضمانت اسلام و راه معرفت احکام و تعالیم اسلام هستند، تهدید میکرد. متارکه علمای ایران [...] و تسلیت نگفتن ایشان، حزن و عصبانیت این جوانان را تشدید کرد و من به راستی مشاهده میکردم که دلجویی از اینها، فقط میتواند آن مقداری که از رابطه جوانان مسلمان با روحانیت باقی مانده است، حفظ و تقویت کند و امکان اصلاح اشتباهاتی که شده است، باقی بگذارد. وگرنه این خطر که آنها برای همیشه از روحانیت جدا شده و گرفتار انحرافات و خطرهایی شود که در دوری از روحانیت وجود دارد گریبان آنها را خواهد گرفت. من با جود آنکه میدانستم این کار مورد انتقاد برادران، و روحانیون، میگردد و من در این اوضاع و گرفتاریها ممکن است صدمههای شدید بخورم، فداکاری کرده و به این روش اقدام کردم و تحمل نتایج این کار را ثواب و اجر آخرت دانستم و امیدوارم خداوند قبول کند.
در عین حال، در وقت اعلان، در جلسه فاتحه و در مقاله روزنامه با صراحت تمام اعلام کردم که با او اختلافات زیادی در افکار داریم و خیلی از مطالب او را نمیپذیریم و احترام و یادبود او فقط از این نظر است که یک فکر انقلابی اصیل داشته است و به همین جهت از فتح هم با احترام یاد میکنیم و این مطالب در صورتجلسه، در نوارها و در مقاله و کتاب ضبط است اما درباره ترجمه کتابها و مقالات: فقط یک مقاله که ضدمارکسیسم بود، در روزنامه خودمان، «امل و رساله»، ترجمه و به مناسبت چهلم او درج شد، کتاب دعا و «آری، چنین بود برادر» پنج سال قبل در عراق به وسیله سعید علی ترجمه شده و در اینجا فقط کتاب شهادت، با اختصار و به واسطه دوستانش، چاپ شد هیچ دیگر از آن وقت، یعنی بعد از چهلم او، هیچ کتاب و هیچ مقالهای و هیچ یادی نشده است.
و لازم است در اینجا عرض کنم که من نسبت به روحانیت ایران احترام میگذارم و خودم را جزئی از آن میدانم و به ارتباط با آنان مفتخرم و به هیچ وجه برای دکتر شریعتی یا مهمتر از او، رنجش خاطر آقایان را فراهم نکرده و نمیخواهم بکنم و امیدوارم این موضوع کاملا واضح باشد که هیچوقت در مقام انتخاب بین دو راه نبوده و نیستم. راه من راه روحانیت است. من امیدوارم همیشه خدمتگزار روحانیت و تشیع بوده و باشم و تاریخ زندگی و مبارزه سهمگین ۱۶ ساله من این روش را ثابت کرده است.
در مصر هم همان وقت که آقای سعید آمدند و از کتاب تذکره التوحید یاد کردند، فورا به خدمت شیخ ازهر رفتم و چون او را از نامه سابق رنجیده یافتم، نامه دیگری نوشته و حضورا دستور تغییر داد و جواب نامه آقای سعید را هم با احترام و مرتب نوشت. در کشور سعودی هم با ملک خالد و برادرانش ملاقات حاصل شد و از موضوع کتاب «تاریخ» و مجله دعوت و غیره صحبت شد و فورا امر تغییر و حذف کلمات ناروا صادر شد و اعلام کردند که بههیچوجه این موضوع مورد رضایت آنها نبوده است. به علاوه قرار شد و خواستار شدند با علمای آنها تماس حاصل شود و زمینه این کار هم فراهم میشود.
به هر حال این اقدامات، به علاوه سخنرانی در منی (که فقط سه نفر صحبت کردند و اولین بار بود که یک عالم شیعه صحبت میکرد) و روشی که با من داشتند به لطف خدا سبب عزت شیعیان بوده و هست هرچند کسانی ناراحت شدند و به تشویش و تیرهکردن و گلآلود کردن آب پرداختند. آنچه مهم است، آن است که به آن سرور بزرگوار تاکید کنم که ما با خداوند عهدی ثابت و قاطع و ازلی داریم که در خدمت دین او و اولیای معصومین او تلاش کرده، جان خود را در گروش بگذاریم: سلام حضور حضرت اخوی آیتالله عظمی قمی اعلام میدارم. ٭ متن نامه توسط مؤسسه تحقیقاتی امام موسی صدر در اختیار روزنامه قرار گرفته است.