بدون تردید دو آیت بزرگوار، امام موسیصدر و دكتر بهشتی، بر فراز قله روحانیت فرهیخته، آگاه و زمانشناس معاصر، جایگاهی منحصر به فرد دارند.
دكتر محسن كمالیان1- سخن اول بدون تردید دو آیت بزرگوار، امام موسیصدر و دكتر بهشتی، بر فراز قله روحانیت فرهیخته، آگاه و زمانشناس معاصر، جایگاهی منحصر به فرد دارند. آنچه نام این دو تن را در تاریخ تشیع جاودان میسازد، نه برتری فقهی و اصولی آنان بر اقرانشان، كه بسیاری بزرگان بر آن اشارت داشتند [1]، بلكه درك درست و دوراندیشانه آنان از اقتضائات زمان، كارنامه درخشان آنان در مدیریت جامعه اسلامی و موفقیت آنان در ارائه چهره عاقل، عادل و انساندوست اسلام و تشیع به جهان است.2- اصل سخن مواضع صدر و بهشتی نسبت به شریعتی، همانند یك چهاروجهی منتظم، از چهار وجه مختلف، كه ارزش و اهمیتی یكسان دارند، بنا گردیده است: روحیه آزاداندیشی، توجه به نیازهای حركت اسلامیمعاصر، ارزیابی منصفانه و حمایت جوانمردانه!2-1- آزاداندیشی صدر و بهشتی، اگرچه فقه، حدیث و تفسیر را از مهمترین حوزههای علوم اسلامیمیدانستند، اما هرگز فرهنگ اسلامی را به این حوزهها و صلاحیت اظهارنظر در باب اسلام را به فقها، محدثین و مفسرین خلاصه نكردند. آنها نفس «از ورای قله حكمت و معرفت به دین نگریستن» را ارزشمند و گستره آن را از دایره علوم صرفا حوزوی وسیعتر میدانستند. صدر سالها با مركز مطالعات اسلامیاستراسبورگ همكاری و آثار ارزشمندی چون «مغز متفكر جهان شیعه» را از همین رهگذر منتشر نمود[2].وی با نگارش مقدمهای نقادانه بر ترجمه عربی كتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» هانری كربن، از این مستشرق فرانسوی تجلیل کرد و ارزش اینگونه تلاشها را متذكر گردید [3].بهشتی نیز با گردهم آوردن نخبگان دانشگاهها، طرحهای پژوهشی بنیادین، در حوزه مباحث اقتصادی اسلام به اجرا درآورد. صدر و بهشتی، حتی در باب حوزههای تخصصی حوزوی اعتقاد داشتند، فهم علما از اسلام، با پیشرفت حكمت و معرفت بشری، قابلیت تكمیل و تدقیق دارد. آنها توان تفسیر آدمی را از یك سخن، با حكمت و معرفت وی متناسب و به حكمت و معرفت گوینده محدود میدانستند. بر همین اساس رمز جاودانگی اسلام و توان پاسخگویی آن به نیازهای زمانه را در تكیه آن بر قرآن میشمردند [4]. قرآنی كه عین كلام خدا و چنان بیكران است كه هر قدر بر حكمت و معرفت بشر افزوده شود، میتوان مفاهیمیبدیعتر و عمیقتر، متناسب با توسعه جوامع بشری، از آن استخراج نمود. صدر همواره هشدار میداد، اگر در برابر روند جهانی توسعه جوامع تسلیم شویم و با دور شدن از قرآن، فهم خود از دین و موازین اسلامیرا بر اساس حكمت و معرفت بشری بازبینی نكنیم، در حق امت اسلامیخیانت کرده و همه چیز را از دست خواهیم داد [5]. صدر و بهشتی نه تنها برای اصحاب نظر، كه برای تمامی انسانها، ارزش ذاتی، كرامت و حق اندیشه و بیان قائل بودند. بهشتی همواره تاكید میكرد: «هر انسانی حق دارد حرف بزند، هر انسانی! … آقایان! بنا را بر این بگذاریم كه به سخن یكدیگر، به اندیشه یكدیگر، به عقیده یكدیگر، احترام بگذاریم! [6]… در جامعه اسلامی، همه افراد و گروهها، هر چند مخالف اسلام باشند، امكان دارند رای و نظر خود را بیان دارند [7]»! در این نگرش باز، منفتح و آزاداندیش، كه تلاش عالمان غیر حوزوی نیز جهت فهم ابعاد مختلف اسلام مغتنم، به روز شدن فهم علما از اسلام واجب و حتی انسان عادی نیز در بیان آرای خود آزاد شمرده میشد، روشنفكر مذهبی چون دكتر شریعتی، كه از فراز قلهای نو به نام جامعهشناسی به اسلام و تشیع مینگریست، جایگاه والایی داشت. چنین نگرشی نه تنها به انتقادات و حرفهای نو خوشامد میگفت، بلكه اگر مفید تشخیص داده میشدند، حتما آنها را جذب میكرد. چنین نگرشی هرگز برخوردهای غیر علمی و متعصبانه را با روشنفكران مذهبی، كه قطعا خالی از خطا نیز نبودند، برنمیتافت. صدر دردمندانه میگفت: «نه تنها حكومت ایران، بلكه گروهی از رجال نیز كه اسلام را حق خود میدانستند، با شریعتی درافتادند. اینها معتقد بودند كه تنها خود اسلام را میفهمند و احدی حق ندارد چیزی به جز آنچه آنان میفهمند، از اسلام برداشت كند.» [8]. بهشتی نیز كه شریعتی را چونان شیخ طوسی و علامه حلی، انسانی در مسیر «شدن» یافته بود [9]، مكررا یادآور گردید: «آن چیز كه قطعا از اسلام منحرف است، روشی است كه این آقایان در برخورد با دكتر در پیش گرفتهاند. این قطعا ضد اسلام است. این قطعا با آن چیزی كه اسلام به ما یاد میدهد، كه «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه، اولئك الذین هداهم الله و اولئك هم اولوا لالباب»، ناسازگار میباشد» [10]. 2-2- نیازهای حركت اسلامیبدون شك صدر و بهشتی كه از معدود رهبران كارآمد حركت اسلامی دوران معاصر بودند، تحكیم پشتوانه فكری این حركت ـ كه مشروعیت آن را تضمین میكردـ و تبیین آن برای نسل جوان را از مهمترین اولویتها میدانستند. اگر حركت اسلامی را تلاش برای ساختن فردایی بهتر، در هر دو بعد مادی و معنوی و بر اساس موازین و ارزشهای اسلامیتعریف كنیم، نگاه این دو تن به جامعه، جلوهای دیگر خواهد یافت. صدر مردم را به چهار گروه تقسیم میكرد: اول كسانی كه در برابر وضع موجود تسلیم و درصدد توجیه و كنار آمدن با آن هستند! دوم كسانی كه از وضع موجود ناراضی و برای فرار از آن دست به انواع هجرت، اعم از جغرافیایی، توسل به مخدرات، یا گوشهنشینی میزنند! سوم كسانی كه برای تغییر وضع موجود دست به كار، اما به دلیل ضعف و احساس از خودبیگانگی، به مكاتب فكری دیگر متوسل میشوند! چهارم كسانی كه با توسل به یك ایدئولوژی اصیل، كه از اعماق زمین، آسمان، ایمان و فطرت آنها برخاسته باشد، برای اصلاح وضع موجود اقدام كنند [11]. صدر و بهشتی در پی انسانهای خوشفكری بودند كه بتوانند پشتوانه فكری گروه چهارم را بیش از پیش تحكیم، تقویت و تبیین كنند و شریعتی را دقیقا اینگونه یافتند. شریعتی سرمایهای بود كه طی مدتی كوتاه، آن هم در دوران بحران هویت نسل جوان، موفق گردید تا توجه صدها هزار جوان تحصیلكرده را به خویشتن و اسلام اصیل جذب كند. او سرمایهای بود كه دعوتش به اسلام، دعوتی پیشرو، مبارزاتی، انقلابی و به تعبیری كه صدر و بهشتی در سخنانشان به كار میبردند، دعوتی «پویا» و غیر «نهادی» بود[12]. صدر بارها تاكید نمود: «وقتی یاد علی شریعتی را پاس میداریم، اندیشه اصیل و مومنی را پاس داشتهایم كه میتواند توجه تمام جهان را به خود جلب و ظرفیتهای خفته و انباشته شده در محلات، منازل و مساجد را بسیج كند؛ ظرفیتهای عظیم، متراكم و راكد ماندهای كه تنها زمانی میتوانند نقش خود در اصلاح جامعه را ایفا كنند كه به حركتی اصیل، مومن و مبارز، برای تغییر جامعه بدل گردند» [13]. بهشتی نیز مكررا عنوان نمود: «دكتر در طول چند سال حساس، هیجان موثری در جو اسلامیو انقلاب اسلامی به وجود آورد و در جذب جوان درسخوانده و پرشور و پراحساس به سوی اسلام اصیل نقش سازندهای داشت و دلهای زیادی را با انقلاب اسلامیهمراه كرد.» [14]. 2-3- ارزیابی منصفانهوقتی صدر و بهشتی در مقام ارزیابی شریعتی برآمدند، اینطور نبود كه در محیطی بسته بنشینند و صرفا با مرور برخی آثار وی، به جمعبندی بپردازند! آنها در كنار آن، دو موضوع مهم دیگر را مورد اهتمام قرار دادند: حوزه تاثیر، كه در بالا بدان اشاره گردید و كسب شناختی دقیق از شخصیت وی! از عوامل مهمیكه برای تحصیل این شناخت مورد توجه واقع شد، اصالت خانوادگی و رشد و نمو وی در محضر پدری چون استاد محمد تقی شریعتی است، كه احساس حسنظن و اعتماد را در آنها تقویت نمود [15]. اما بدون شك مهمترین عاملی كه این احساس را به اوج رساند، ملاقات حضوری و رو در روی این دو با شریعتی است. بهشتی طی جلسهای در رمضان 1351 در تهران[16] و صدر طی جلسهای در خرداد 1356 در پاریس [17]، از نزدیك با شریعتی به گفتوگو و متعاقب آن درباره شخصیت وی به جمعبندی پرداختند. حاصل این ملاقاتها، كشف عناصر مهم صداقت و اخلاص در نهاد دكتر بود [18]، كه وقتی در كنار خصوصیات مهم دیگر، چون دردمندی، نشاط، پویش ذهنی و مهمتر از همه، قدرت تاثیر وی بر نسل جوان قرار گرفت، عزم این بزرگان را برای حمایت از وی جزم نمود. نكته مهمیكه صدر و بهشتی همواره بر آن تاكید داشتند، جهتگیری افكار شریعتی بود. در نگرش این دو بزرگوار، هرچند مسیر حركت مهم تلقی میشد، اما جهتگیری آن اهمیتی مضاعف داشت. آنها معتقد بودند كه سمت و سوی حركت شریعتی، در راستای اسلام ناب و ارزشهای عالی و سازنده او، بسیار بیش از برخی لغزشها و خطاها هستند. صدر بارها تاكید نمود: «چنین نیست كه افكار ما، صددرصد بر افكار دكتر شریعتی منطبق باشد! اما افكار سازنده و اصیل وی، چارچوب فكری مناسبی برای حركت اصلاحطلبی به شمار میآید» [19]. بهشتی نیز مكررا عنوان نمود: «دكتر همواره رو به اصالت اسلامیپیش میرفت؛ یعنی هر چه جلو میرفت، به اصالت اسلامی نزدیكتر میشد» [20]. یا در مواقع دیگری اظهار نمود: «در دایره آگاهی من، كسانی كه به وسیله كتابها و سخنرانیهای شریعتی با اسلام آشناتر شدهاند و به اسلام رو آوردهاند، فراوانند. اما كسانی كه منحرف شده باشند و انحرافشان مستند به این نوشتهها باشد، چندان نیستند» [21]. نكته مهم دیگری كه در ارزیابیهای صدر و بهشتی جلوهای زیبا دارد، تواضع علمیو اخلاقی آنان است! این دو تن، بر خلاف رفتاری كه امروز رایج است، نه در مورد شریعتی و نه در مورد دیگران، هیچگاه گرفتار حجاب معاصرت نشدند و هیچگاه از موضع بالا، به قضاوت نپرداختند! صدر، بهرغم آنكه كتب شریعتی تازه پس از درگذشت وی تعریب شدند، در جلسات مختلف عنوان نمود: «دكتر شریعتی، یكی از منابع فكر، الهام و اندیشه بسیاری از حركتهای اسلامیمعاصر، از جمله حركت ما بوده است» [22]. بهشتی نیز بهرغم آنكه در دوران پیش از انقلاب، همانند دوران پس از آن، شخصیت محوری نهضت در داخل كشور به شمار میرفت، در وصف هنر شریعتی در جذب نسل جوان به اسلام تصریح نمود: «وی مثل سفره بود و بقیه مثل مخلفات سفره» [23] !2-4- حمایت جوانمردانهاستراتژی صدر و بهشتی در مورد شریعتی و نیز دیگر روشنفكران مذهبی مانند وی، در یك كلام خلاصه میشد: استفاده بهینه از این سرمایهها در مسیر حركت اسلامی. بهرغم تمامیلغزشها و خطاهای احتمالی، كه تنها معصومین از آن مصون هستند! رویه این دو تن آن بود كه بایستی به نقد سازنده روی آورند؛ نقدی كه مصالح نقدشونده را در كنار جامعه، تواما در نظر گیرد؛ نقدی كه همگرایی آفریند، نه واگرایی؛ نقدی كه پدیده شوم جدایی نسل جوان از روحانیت را در پی نداشته باشد؛ نقدی كه هدفش هدایت باشد نه اتمام حجت! نكته ظریفی كه بهشتی بر آن تاكید میكرد، آن بود كه عموم عبارات بحث برانگیز شریعتی، پذیرای لااقل بیش از یك قرائت هستند؛ كه عمدتا یكی از آنها ابهامآفرین میباشد! توصیه وی به نقدكنندگان آن بود كه به جای متهم ساختن شریعتی، به خوانندگان توجه داده شود، كه مبادا از این عبارات، آن معانی نادرست برداشت گردد. بهشتی اعتقاد داشت كه اگر چنین عمل شود، نسل جوان به راحتی قبول خواهد كرد، جنجالی پدید نخواهد آمد و عمل هدایت نیز صورت گرفته است [24]. بهشتی این رویه را در ایران در پیش گرفت. وی و شریعتی در ملاقات رمضان خود قرار گذاشتند كه رابطه فكری و كاری نزدیكتری با یكدیگر برقرار سازند [25]. صدر نیز همین رویه را در پیش گرفت. وی متعاقب دیدار پاریس خود با شریعتی، اندیشه تاسیس «حسینیه ارشاد در تبعید» را مطرح و برای حل مشكلات آن اعلان آمادگی نمود [26]. اگر مواضع اصولی و منطقی صدر و بهشتی، انصاف و بزرگی آنان را به نمایش گذاشت، حمایت جوانمردانه آنان از وی، شكوه و بزرگواری آنان را بیش از پیش نمایان ساخت. آنچه باعث این حمایت جانانه گردید، عناصر صداقت، اخلاص و تشنگی برای دریافت و نشر معارف اسلامیبود، كه در وجود شریعتی لمس گردید. بهشتی پس از ملاقات رمضان خود با شریعتی، بیباكانه به روشنگری پرداخت. امری كه باعث گردید تا اغلب انتقادكنندگان از شریعتی، وی را نیز آماج اعتراضات و كنایههای خود قرار دهند. تا جایی كه برخی از دوستان و همكاران نزدیك وی، كه از بزرگان امروز و دارای همان رویه دیروز هستند، در روابط فكری و كاری خود با وی تجدیدنظر نمودند [27]!این فداكاری در مورد صدر به اوج رسید. وی زمانی مسوولیت تشییع، اقامه نماز و تدفین شریعتی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب (س) را بر عهده گرفت، كه تمام صفبندیها مشخص و دریافت امواج فشارها و اعتراضات، نه تنها از سوی برخی محافل حوزوی كه از سوی رژیم پهلوی و نتیجتا احزاب مسیحی دست راستی و مزدور آن در لبنان، قطعی به نظر میرسید. با این حال وی نه تنها به این ملاحظات وقعی ننهاد، بلكه با برپایی مراسم شكوهمند گرامیداشت چهلمین روز درگذشت شریعتی در بیروت، كه هزاران تن از مبارزین لبنانی، فلسطینی و ایرانی در آن شركت جستند، به تمامیآن اعتراضات پاسخ گفت! صدر با برداشتن این قدمها، چهار هدف مهم را دنبال میكرد: تجلیل از یكی از احیاگران تفكر دینی، كه نقشی اساسی در بازگشت نسل جوان به دامن اسلام ایفا نمود؛ تسلی دادن به خانوادهای مظلوم در دیار غربت، كه از سوی رژیم پهلوی و برخی اطراف دیگر شدیدا تحت فشار قرار داشت؛ ممانعت از تعمیق شكاف میان نسل جوان و روحانیت، كه از برخی برخوردها سرخورده شده بودند؛ زمینهسازی اتصال جنبش شیعیان لبنان به انقلاب اسلامیایران!3- سخن آخراین نوشته بر آن بود، تا روح حاكم بر مواضع روحانیت فرهیخته و زمانشناس معاصر را نسبت به دكتر شریعتی، كه در رفتار دو نماد آن امام موسیصدر و دكتر بهشتی تجلی یافت، به تصویر بكشاند. مهمترین اصول این مواضع، كه درباره تمامی روشنفكران مذهبی قابل تعمیم و یكی از دغدغههای بزرگ دیروز و امروز را پاسخگو هستند، به شرح زیر میباشند: روحانیت فرهیخته و زمانشناس، كه تلاش تمامیاندیشمندان را جهت فهم ابعاد مختلف اسلام مغتنم، به روز شدن فهم علما را از اسلام ضروری و همه انسانها را در بیان آرای خود آزاد میشمارد، به روشنفكران مذهبی خوشامد میگوید. نیازهای حركت اسلامی از مهمترین عواملی است، كه روحانیت فرهیخته و زمانشناس را بر آن میدارد، تا برای جذب هر چه بیشتر نسل جوان به سوی اسلام اصیل، دست همكاری روشنفكران مذهبی را بفشارد. در ارزیابی روحانیت فرهیخته و زمانشناس، نه تنها آرا و اندیشههای روشنفكران مذهبی، كه حوزه تاثیر و شخصیت فردی آنان نیز مدنظر و اهمیت جهت، بر مسیر حركت آنان مقدم است. استراتژی روحانیت فرهیخته و زمانشناس، استفاده بهینه از روشنفكران مذهبی، بر اساس نقد سازنده و جماعتآفرین است.پینوشتها در دفتر روزنامه موجود است.