آنچه ملاحظه میکنید گزارش کاملی از نشست «انسجام اسلامی، تجربه و اندیشه امام موسی صدر» است که به همت دو هفته نامه پگاه حوزه در تاریخ ششم آذر ماه در حاشیه نمایشگاه انسجام اسلامی در قم برگزار شد.
نشست علمی انسجام اسلامی، تجربه و اندیشه امام موسی صدر درحاشیه نمایشگاه بزرگ انسجام اسلامی در مجتمع فرهنگی امام خمینی و از سوی نشریه پگاه حوزه برگزار گردید.
در این نشست علمی حجج اسلام آقایان رضا مختاری، اباذری وشریف لک زایی به بررسی دیدگاههای امام موسی صدر پرداختند.
درابتدا آقای لک زایی که دبیری نشست را نیز بر عهده داشت، به بیان ویژگیهای علمی و عملی امام موسی صدر پرداخت، که در پی میآید.
شریف لک زایی
امام موسی صدر در شهر قم متولد شده و در همین شهر به تحصیل علم پرداخته است.
وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته حقوق و اقتصاد در دانشگاه تهران ادامه و در سال ۱۳۲۹ و در مدت کوتاهی به نجف اشرف رفته و در همانجا مباحث علمی خود را پیگیری میکند که بعدها وقتی در لبنان حضور پیدا میکند، با پشتوانه علمی قوی، موجب میشود که بتواند در عرصه عمل، کارآمدی و کار آیی خویش را به اثبات برساند. اگر چه نمیتوان از تأثیرات حکمت متعالیه و حکمت صدرایی براندیشه و آرای امام موسی صدر غفلت کرد، اما به جرأت میتوان گفت که امام موسی صدر به یک معنا حکیمی صدرایی است، که اندیشه او ازحکمت متعالیه مشروب میشود.
چنان که بزرگان ما از جمله آیت الله جوادی آملی میفرمودند: حکمت متعالیه روح انسان را بلند میکند وانسان را در واقع در یک فرازی قرار میدهد که بتواند از آن منظر جامعه ومردم را بنگرد و مشکلات را ملاحظه و برای آنها راه حل ارائه کند.
شخصیت امام موسی صدر، به ویژه در بحث انسجام اسلامی، وحدت مسلمین و همبستگی جامعه اسلامی بسیار مهم و قابل توجه است. همانطور که مستحضرید کشور لبنان هم به لحاظ قومی، هم به لحاظ مذهبی و هم به لحاظ سیاسی و فرهنگی جامعهای متکثر است، که امام موسی صدر به مدت بیست سال در آنجا حضوری فعال پیدا میکند و درتداوم اندیشه مرحوم امام سید عبد الحسین شرف الدین، تحولی را ایجاد میکند که کاملا شیعیان و جامعه شیعی آنجا را از سایر طوایف متمایز میسازد.
بنابراین اگر مرحوم شرف الدین با حضور خود در لبنان توانسته به مباحث وحدت و انسجام اسلامی از منظر تئوریک بپردازد، امام صدر آن منظر تئوریک را در عرصه عمل هم عینیت بخشیده است. در واقع ایشان، انجمنها و نهادهای بسیار گستردهای در سطوح مختلف تأسیس میکند که این امر وجهه تئوریک را ارتقاء میبخشد وجامعه شیعه را که تا آن موقع یک جامعه عقب مانده، هم به لحاظفرهنگی و اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی تلقی میشد، به گونهای ارتقاء میبخشد که ما میتوانیم در حال حاضر آثار و تأثیرات آن را به خوبی مشاهده کنیم.
حجت الاسلام و المسلمین رضا مختاری با توجه به ظرف زمانیای که امام موسی صدر در آن زمان، یعنی درحدود پنجاه سال پیش برای اصلاح امور شیعیان لبنان به این کشورتشریف بردند، از آن زمان تا کنون افکار اسلامی و اندیشههای نو وپیشرفته ایشان بسیار نادر بوده است.
البته شما به زمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نگاه نکنید، که این افکار همه گیر شده و زیاد تبلیغ میشود، زیرا این افکار در آن زمان تقریبا نوعی نبوغ فوق العاده محسوب میشد و نگاه ایشان، نگاهی باز و جهانی بوده است.
در زندگی نامه امام موسی صدر نکتههای زیادی است که برای همه ما درس عبرت و چراغ راه هدایت است. چون موضوع بحث اتحاد ملی و انسجام اسلامی است، به عنوان مقدمه به آیههایی از آیات قرآن کریم اشاره میکنم که کمتر دراین گونه مباحث به آن اشاره میشود.
حضرت موسی علیه السلام بعد ازبازگشت از کوه طور وقتی مواجه شد با گوساله پرست شدن عده زیادی ازبنی اسرائیل، دو خطاب به برادرش هارون فرمود: (قال یا هارون مامنعک اذ رأیتهم ضلوا الا تتبعن افعصیت امری، قال یابن أم لاتأخذبلحیتی و لابرأسی انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرائیل) (سوره طه، آیه ۹۴ـ۹۲).
هارون در جواب فرمود: اگر من بیش از این فعالیت میکردم میان بنی اسرائیل تفرقه ایجاد میشد و ترسیدم وقتی که شمابیایید بگویید: چرا میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی؛ یعنی اهمیت اتحادآنقدر زیاد است که حضرت هارون از ترس تفرقه به بعضی از کارها دست نمیزند که مبادا بنی اسرائیل متفرق بشوند.
لذا حضرت موسی علیه السلام جواب او را پذیرفت و برادرش را سرزنش نکرد، که تفرقه میافتاد. همانطور که در سوره اعراف آیه ۱۵۰ آمده است که بعد از این قضیه حضرت موسی از برادرش سؤال کرد: (و لما رجع موسی الی قومه غضبان اسفا قال بئسما خلفتمونی من بعدی اعجلتم أمر ربکم و ألقی الألواح وأخذ برأس اخیه یجره الیه) ـ این آیه شریفه، شبیه همان آیه سوره طه است که ذکر شد ـ حضرت هارون جواب داد: (قال ابن أم ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بیالأعداء و لاتجعلنی مع القوم الظالمین) (سوره اعراف، آیه ۱۵۰)؛ اشاره به همان حادثهای است که عرض شد.
خداوند در آن آیه مبارکه نقل کرد که هارون گفت: (انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرائیل)، حضرت موسی در اینجا بعد ازشنیدن جواب حضرت هارون در حق او دعا کرد: (قال رب اغفرلی و لأخی و ادخلنا فی رحمتک و انت ارحم الراحمین). بنابراین جوابی که حضرت هارون به حضرت موسی داد، مورد پذیرش حضرت موسی علیه السلام واقع شد. و از این دو آیه به ضمیمه همدیگر اهمیت فوق العاده اتحادجامعه اسلامی استفاده میشود. معمولا در زمینه اتحاد ملی و انسجام اسلامی کمتر به این آیه شریفه پرداخته میشود.
البته حدیثی ازامیرالمؤمنین در همین زمینه هست که کمتر نیز به آن استشهاد میشود. این حدیث شریف در کتاب ارزشمند کافی نقل شده و در کتاب وسایل هم به نقل از کتاب کافی آمده است: خطب امیر المؤمنین علیه السلام: (قد عملت الولاه قبلی اعمالا خالفوا فیها رسول الله (ص)؛ حاکمان قبل از من اعمالی را انجام داند که این اعمال مخالف سنت رسول خدا وروش رسول خدا بود). (متعمدین لخلافه؛ یعنی از باب اشتباه هم نبود، بلکه در خلاف کردن تعمد داشتهاند).
میفرماید: (اگر من بخواهم مردم را وادار به سنت رسول الله و ترک اعمال بدعت آمیزی کنم که بعد ازرسول الله پیدا شد، لتفرق انی جندی، هر آینه لشکر من از من متفرق میشوند، حتی ابقی وحدی و من تنها میمانم. به همین جهت من دست نمیزنم و کاری ندارم تا تفرقه حاصل نشود و خودم تنها نمانم).
میفرماید: (و لو حملت الناس علی ترکها لتفرق انی جندی حتی ابقی وحدی). بعد حضرت علی (ع) چند مثال میزنند: اگر من بگویم مسح برکفش حرام است و اگر برای شرب نبیذ حد بزنم و متعه النساء و متعه الحج را حلال بدانم و بگویم نماز میت پنج تا تکبیر دارد (چون اهل سنت ۴ تا تکبیر میگویند) و مردم را ملزم به جهر بسم الله الرحمن الرحیم کنم، اذا لتفرقوا عنی، همه از من متفرق میشدند. و به تعبیر ماعلی میماند و حوضش.
لذا برای اینکه تفرقه پیش نیاید، من از این احکام مسلم اسلام که ولاه قبل از من بر خلاف دستور پیامبر عمل کردهاند، میگذرم و مردم را وادار نمیکنم که صحیح را انجام بدهند، تا درقبال آن تفرقه حاصل نشود. حجت الاسلام و المسلمین اباذری امام موسی صدر در سال ۱۳۰۷ در محله گذر جدا در شهر قم متولد شد. پدر ایشان حضرت آیت الله العظمی سید صدر الدین صدر و جد مادری ایشان مرحوم آقا حسین قمی از رهبران نهضت قیام مسجد گوهر شادبود. ایشان دوران کودکی و نوجوانی خودشان را در محله چهارمردان قم سپری و دوره ابتدایی و متوسطه را در دبستان حیات و دبیرستان سنایی گذراندند.
همزمان با تحصیل در دوره دبیرستان، درسهای حوزوی راادامه دادند و بعد از اتمام دبیرستان، تمام وقت در حوزه علمیه مشغول تحصیل شدند. از اساتید بزرگوار ایشان در سطوح متوسط و عالی میتوان به مرحوم آقای سلطانی طباطبایی، آقای شیخ عبد الجواد جبل عاملی، مرحوم محقق داماد و آقای علوی اصفهانی، اشاره کرد. ایشان پس از اتمام سطح در درس خارج حضور پیدا کردند و از محضرمرحوم آیت الله سید احمد خوانساری و مرحوم آقای حجت کوه کمرهای ووالد معظمشان سید صدر الدین صدر و محقق داماد و مقدار اندکی ازمحضر حضرت امام (ره) استفاده کردند. البته ایشان بیشترین استفاده رااز محضر مرحوم محقق داماد برده بودند. و معمولا درس ایشان بسیارعمیق بود و فضلای حوزه علمیه در آن شرکت میکردند.
از هم بحثهای ایشان میتوان به شهید مطهری، شهید بهشتی وحضرت آیت الله العظمی سید موسی زنجانی و حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی اشاره کرد. ولی ظاهرا بیشتر مباحث ایشان با آیت الله العظمی زنجانی بوده است، چون ابوی این دو نیز با هم ارتباط خانوادگی داشتهاند. لذا هر دوی ایشان در یازده ذی القعده ۱۳۶۲هـ. ق در یک روزمعمم میشوند. آقا موسی زنجانی و امام موسی صدر در منزل آقای سیدصدرالدین صدر مراسم عمامه گذاری را با حضور بزرگان انجام میدهندکه حضرت امام خمینی نیز در این مجلس حضور داشتند، که عمامه امام موسی صدر، پدر آقای زنجانی، مرحوم آقای سید احمد شبیری زنجانی وعمامه آقای موسی زنجانی را مرحوم آقای سید صدر الدین صدر برسرشان میگذارند.
ظاهرا دوره خارج ایشان شش الی هشت سال ادامه پیدا میکند، که ایشان در این مدت به درجه اجتهاد میرسند؛ یعنی طبق ائتلاف همه بزرگان که بنده از محضرشان مصاحبه انجام دادم، گفتند که در مدت مذکور امام موسی صدر کاملا به درجه اجتهاد رسیده بود.
در سال ۱۳۳۴ هجری شمسی مشرف به نجف اشرف میشوند و درآنجا به مدت چهار سال از محضر بزرگانی هم چون مرحوم آیت الله حکیم، آیت الله خویی، آقای شاهرودی بزرگ (سید محمود شاهرودی) وآقای شیخ صدرای باد کوبهای و آقای شیخ حسین حلی استفاده وافرمی برند. در سال ۱۳۳۷ هـ. ش به دلایل مختلفی دوباره به ایران برمی گردند. حدود یکسال در ایران سکونت داشتند که در این مدت دو کارمهم را انجام دادند:
۱. تأسیس مجله مکتب اسلام. که صدر با کمک دوستانش اولین مجله حوزوی را با نام (مکتب اسلام) راه اندازی میکنند. ۲. راه اندازی مدرسه ملی صدر. در آن زمان، نهضت مدارس ملی آغاز شده بود و همزمان با این کار امام موسی صدر و شهید بهشتی دبیرستان دین و دانش را به راه انداختند. ایشان علاوه بر کارهای گذشته، مجوزی تحت عنوان مدرسه ملی صدر از آموزش و پرورش آن زمان میگیرند و این مدرسه را راه اندازی میکنند.
در آن زمان افرادمتدین بچههای خودشان را به مدارس دولتی نمیفرستادند و برای اینکه بچههایشان با سواد شوند، مدارس اینگونه راه اندازی شد، که طلایه داران تأسیس این گونه مدارس شهید بهشتی و امام موسی صدربودند. از همین زمان بود که سفر و هجرت ایشان به لبنان آغاز شد. البته بحث رفتن ایشان به لبنان دو سه سال قبل از این زمان مطرح بوده است، زمانی که مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در لبنان بودند، ایشان مسافرتی به لبنان داشته و حدود دو سه ماهی در لبنان سکونت داشتند و از نزدیک با مسائل لبنان آشنا میشوند، و متقابلا مرحوم شرف الدین هم با شخصیت علمی و مدیریتی ایشان کاملا آشنا شده و ظاهرابه اطرافیان اعلام میکنند که بعد از من اگر امام موسی صدر به لبنان بیاید بهتر است.
لذا این کار باعث شده بود که بزرگان شهر صور، علما وریش سفیدان جمع شده و از امام موسی صدر برای هجرت به لبنان دعوت کنند و ایشان هم به این دعوت لبیک گفته و در سال ۱۳۳۸هجرت به لبنان را آغاز کردند. همانطور که مستحضرید لبنان به مدت زیادی تحت مستعمره دولت فرانسه بود؛ یعنی بعد از آنکه دولت بزرگ عثمانی به مرکزیت استانبول فرو میپاشد، کشورهای کوچک اسلامی میان دولتهای غربی تقسیم میشوند و هر کدام مستعمره کشوری قرار میگیرند. در آن موقع کشورلبنان تحت مستعمره فرانسه قرار گرفته بود، همانطوری که کشورفلسطین تحت مستعمره انگلیس قرار داشت.
وقتی دولت فرانسه لبنان را تحت مستعمره خود قرار داد، سر شماری ساختگی انجام داد و این گونه وانمود کرد که شیعیان در لبنان در اقلیتاند و مسیحیان در اکثریت قرار دارند؛ یعنی یک نوع نظام طایفهای بر اساس ۵۰، ۳۰ و ۲۰ درصد درکشور لبنان به وجود آوردند؛ یعنی گفتند که مسیحیان پنجاه درصد لبنان را تشکیل میدهند، مسلمانان سنی سی درصد و شیعیان اقلیت بیست درصد جمعیت لبنان را تشکیل میدهند. و این آمار کاملا غیر واقعی بود؛ زیرا در طول تاریخ همیشه شیعیان در اکثریت بودند و لذا رییس جمهور ورییس بانک مرکزی از مسیحیان، نخست وزیر از مسلمانان سنی ورییس مجلس از شیعیان تعیین شد. وقتی میخواستند برای مجلس نماینده تعیین کنند، اگر صد نفر نماینده میخواستند، بر اساس همین درصد اعلام شده بود.
ارتش هم اینگونه بود، چون شیعیان در اقلیت بودند، اصلا حق ورود به ارتش را نداشتند و این سخن طبق آن چیزی است که شهید چمران اعلام کرده بودند. البته من به طور دقیق سراغ ندارم که آیا اینگونه بود که درصدی وارد ارتش میشدند و یا اینکه اصلاحق ورود به ارتش را نداشتهاند. علاوه بر اینکه در لبنان شانزده طایفه مذهبی وجود داشتند که عمده آنها این سه گروه بودند که ذکر شد.
مسیحیان انواع و اقسام مختلفی بودند، سنیها هم همین طور. از سوی دیگر گروهها و احزاب سیاسی مختلفی نیز در لبنان حضور داشتند، که هرکدام از این گروهها هم به یک کشور خاصی وابسته بودند. حدود دوازده حزب قدرتمند و دارای نیروی نظامی، که هر کدام از آنها به عنوان یک دولت مستقل بودند و دولت مرکزی هیچ نقشی نداشت.
هر کدام از این گروهها برای یک کشور کار میکردند، یکی تابع دولت امریکا بود و چند تاحزب بودند که اساسا از اسرائیل خط میگرفتند و بعضی از احزاب به روسیه و شوروی سابق وابسته بودند. چند گروه هم به لیبی، سوریه وحزب بعث عراق وابسته بودند و انواع و اقسام گروهها و احزاب حضورخیلی قوی داشتند. نتیجه این کارها باعث شده بود که کشور لبنان با وجود استعدادهای قوی و بالقوهای که از نظر کشاورزی، صنعت و ابعاد دیگر داشت به یک کشور فقیر و گرسنه تبدیل شود؛ یعنی مردمان آن؛ اعم از مسیحی، مسلمان سنی و شیعه در گرسنگی و سختی به سر میبردند. البته وضع شیعیان به مراتب بدتر بود. شیعیان بر اساس نظام طایفهای شهرونددرجه سه محسوب میشدند، لذا یک عقده حقارتی از شیعه بودن خودشان داشتند؛ یعنی یک جوان شیعه لبنانی دشمن اصلی خودش راهمین شیعه بودنش میدانست و یک نوع بدبینی از خود شیعیان به مذهب تشیع بوجود آمده بود.
به قول شهید چمران که در کتاب لبنان خودنوشته است: (آن حملاتی که جوانان تحصیل کرده شیعه به تشیع میزدند به مراتب کوبندهتر و کشندهتر از آن بود که یک مسیحی حمله بکند و یا یک مسلمان سنی حمله بکند). این وضعیت لبنان بود. برای اینکه جوانان لبنانی این ذلت و حقارت را در خودشان پنهان بکنند بادختران مسیحی ازدواج میکردند و مردههای خودشان را در قبرستان مسیحیان دفن میکردند. این وضع فرهنگی لبنان و شیعیان لبنان بود. امام موسی صدر در این وضعیت اسفبار وارد لبنان شد و این کشور بااین همه استعدادی که داشت به پایگاهی برای استکبار جهانی واسرائیل تبدیل شده بود و در واقع کشور لبنان سکویی برای اهداف وآمال دولتهای غرب و در رأس آنها امریکا بود.
وقتی امام موسی صدروارد لبنان میشود، تحول عظیمی در این کشور ایجاد میکند، که قضیه بر عکس میشود. و در سایه بیست سال تلاش شبانه روزی امام موسی صدر، وضع اقتصادی لبنان تغییر پیدا میکند و طرح اقتصادی ایشان باعث میشود که تحول اساسی در بعد اقتصادی ایجاد شود، که در حال حاضر نیز برای دولت فعلی لبنان، یک الگوست. ایشان از نظر فرهنگی نیز تحول ایجاد میکنند و مؤسسات اقتصادی تشکیل میدهند؛ یعنی قضیه را به گونهای تغییر میدهند که لبنانی که سکوی استکبار جهانی بود، بر عکس میشود.
اگر شما امروز وضعیت حزب الله لبنان را نگاه کنید، همه اینها در سایه تلاش بیست سال امام موسی صدر بوده است. حزب الله لبنان یک شبه به وجود نیامده است. امام موسی صدر مانند آن پرندهای که غذا را در گلویش له میکند و به دهان جوجههایش میریزد، در این مدت بیست سال همین طور بر روی جوانان لبنان، اعم از شیعه وسنی و مسیحی کار و تلاش کرد تا فرهنگ اسلام ناب را در مغز واستخوان اینها رسوخ دهد و با گوشت و پوست و استخوان این جوانان عجین کند. ایشان نهضت و انقلاب اسلامی را برای اینها شناساند. ارزش امام خمینی و مبانی تفکرات حضرت امام را برای این جوانان معرفی کرد. البته بعضی افراد کوته فکر و کوته اندیش فکر میکنند که بعد از رحلت آیت الله حکیم، چون امام موسی صدر آقای خویی را مطرح کردند، پس با امام خمینی (ره) میانه خوبی نداشتند.
بنابراین خیلیها حرفهای کوچه و بازاری میزنند و واقعا طرح کردن این گونه سخنان مایه تأسف است، زیرا در آن زمان مردم لبنان چندانشناختی از حضرت امام نداشتند و اگر خود حاج آقا مصطفی خمینی به جای امام موسی صدر بود، چارههای جز این داشت؛ یعنی وضعیت لبنان آن روز به گونهای بود که میبایست حتما آقای خویی را مطرح میکردند. علاوه بر اینکه امام موسی صدر به حضرت امام به عنوان یک امام الاکبر نگاه میکردند و نه فقط به عنوان یک مرجع تقلید. همان تعبیر که ما امروز به عنوان ولی فقیه مطرح میکنیم. نگاه امام موسی صدر به امام خمینی اینگونه بود. اگر ادبیات امام موسی صدر را ببینید و نیز جوانانی را که در سر کلاس باامام آشنا میکرد، میبینید که از تعابیری هم چون امام الاکبر استفاده میکردند.
به عنوان کسی که راه انبیا را دنبال میکند و به عنوان کسی که مانند انبیا ملت مسلمان اسلام را از زیر یوق استعمار جهانی نجات خواهد داد. لذا امام موسی صدر با این عبارات از حضرت امام یاد میکردو جوانان لبنانی را با مبانی حضرت امام آشنا میکرد و در حال حاضر اکثرفرماندهان حزب الله در مکتب علمی و فرهنگی امام موسی صدر تربیت شدهاند از شیخ راغب حرب گرفته تا شهید سید عباس موسوی و امروزسید حسن نصر الله. امروز افتخار اینها این است که فرزندان مکتبی امام موسی صدر میباشند و این تحول، تلاش شبانه روزی ۲۰ ساله امام موسی صدر بوده است.
شریف لک زایی
ورود امام موسی صدر به لبنان یک ویژگی مهم دارد، که با شعار گفتگو و تفاهم و همزیستی صورت گرفته است و این کار را امام موسی صدر باپشتوانه مردمی ایجاد کرد. اگر امروز امام صدر در لبنان محبوبیت دارد و اگر آن روز و در آنجامعه و در آن وضعیت متکثر و متنوع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که محبوبیت کسب میکند، در واقع حضور مداوم، مستمر و پیگیر ایشان در ارتباط گسترده با مردم بوده است. ایشان درمصاحبه و گفتوگویی اشاره میکنند که در عرض یکسال هزار سفر به اقصی نقاط کشور لبنان، به روستاهای مختلف، به مناطق و شهرهای مختلف انجام دادم.
برای اینکه ارتباط بین من و مردم وسیع و گسترده ترشود. در واقع امام صدر میخواست از نزدیک با مشکلات، مسائل وموانعی که ممکن است بر سر راه ایشان باشند، آشنا شود و به ویژه خودباختگی شیعیان لبنان و عقده حقارتی که در آنان و فرزندان شیعه وجودداشت از بین ببرد. چون با وجود مشکلات و حقارتی که فرزندان شیعه داشتند، اصلا خودشان را شیعه نمیدانستند، لذا امام موسی صدر این خود باوری را در جوانان لبنان احیا کرد و سخنان ایشان توانست درارتباط مستقیم با مردم این تأثیر گذاری را داشته باشد و به عنوان محبوب جامعه شیعه قرار بگیرد.
ضمن اینکه این محبوبیت اوج میگیردو در بین سایر طوایف و جامعه لبنان و نیز جامعه جهانی اسلامی هم خودش را نشان میدهد. بنابراین سؤال اساسی این است که آیاموفقیتهای به دست آمده توسط امام موسی صدر به خاطر ویژگیهای ذاتی ایشان بود یا ویژگیهای اکتسابی ایشان، و یا اینکه ایشان امکانات و ابزارهایی را در اختیار داشت و از آنها بهره میگرفت که ما در اختیارنداریم؟
اگر بخواهیم بحث انسجام اسلامی و تقریب اسلامی را به پیش ببریم، یک مثلثی در اینجا شکل میگیرد و آن اینکه مهمترین ویژگی امام صدر این است که عمل فردی را بر نمیتابد و به نوعی عمل تشکیلاتی، سازمانی و نهادی پایبند است؛ چه در زمانی که در ایران است و چه در دورانی که در اوج فعالیتهای خود، مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان را تشکیل میدهد. و یا قبل از آن، دهها نهاد خیریه ومؤسسه فرهنگی را تأسیس میکند. البته همه این تشکیلات پایگاه وزمینهای میشود تا امام صدر بتواند بحث تقریب را پی بگیرد، یعنی درواقع ایشان مثلثی را در میان مردم شکل میدهد که عبارتند از:
۱. نفوذ و محبوبیت مردمی؛
۲. تأسیس سازمانها، نهادها و مؤسسات مختلف فرهنگی وخیریهای؛
۳. فشار به دولتمردان لبنان که آنها نیز وضعیت جامعه شیعه را به گونهای همسان و در واقع مساوی با سایر طوایف پیگیر باشند و به وضعیت جامعه شیعه لبنان حتما رسیدگی کنند.
در بحث سیره سیاسی و اجتماعی امام موسی صدر و نیز حیات اجتماعی و سیاسی ایشان هنوز سخن فراوان است که حضرت حجت الاسلام و المسلمین رضا مختاری توضیح خواهند داد. حجت الاسلام و المسلمین رضا مختاری الان در لبنان و سوریه تفاهم و زندگی سالم میان شیعیان و سنی هابرقرار است و تقریبا هیچ گونه اختلاف شدیدی میان آنها وجود ندارد، امادر عربستان سعودی الان جو حاضر، جو تقیه و اختلاف است. البته وضعیتی که الان در سوریه و لبنان وجود دارد و همه به صورت مسالمت آمیز با هم زندگی میکنند، این تفاهم و مسالمت آمیز بودن به راحتی فراهم نشده است، بلکه تلاش بزرگانی، چون امام موسی صدر وسید عبدالحسین شرف الدین و علامه سید محسن امین عاملی است که این جو را به وجود آورده است.
چون سالها قبل همین وضعی که درعربستان وجود دارد، در لبنان و سوریه نیز وجود داشت و آنها نیز تقیه میکردند. همان طور که میدانید شهید آیت الله سید محمد باقر صدر از عالمان خوشفکر، مترقی و از بزرگان جهان تشیع و بسیار کم نظیر است. البته برخلاف شهید سید محمد باقر صدر که یکی دو بار به عراق و جاهای دیگرسفر کردند، امام موسی صدر بیشترین کشورهای دنیا از جمله افریقا وجاهای دیگر را نیز از نزدیک سر زدهاند و با جوامع مختلف آشنا شدهاند.
اما شهید سید محمد باقر صدر فقط ظاهرا یک سفر به مکه داشتهاند وچند سفر هم به لبنان و عراق و به جاهای دیگر دنیا سفر نکردهاند. حال جای این سؤال وجود دارد که در وضع آن زمان نجف اشرف، عالم مترقی، روشن بین و آگاهی مانند شهید سید محمد باقر صدر چگونه پروش پیدا کرده است؟
یکی از علتهای روشن آن به خاطر ارتباط وسیع ایشان با امام موسی صدر بوده است، چون این دو بزرگوار چند سال هم مباحثه بودند. بعد از اینکه امام موسی به لبنان سفر کردند بارها سیدمحمد باقر صدر به لبنان رفتند و با امام موسی صدر در لبنان زندگی میکردند. این تعبیر از شهید سید محمد باقر صدر در مورد امام موسی صدر میباشد که فرمود: (امام موسی صدر دریچه حوزه نجف میباشد یاپل ارتباط حوزه نجف با دنیای معاصر است)؛ یعنی دنیای معاصر تنها ارتباطی که با حوزه نجف دارد، از طریق امام موسی صدر است، زیرا همانطور که میدانید ایشان سعی داشت تا میان سنی و شیعه تفاهم و اتحاد بر قرار بشود.
سعی داشت تا میان مسلمانان و مسیحیان نیزتفاهم بر قرار بکند و اختلافات را به حداقل برساند، لذا ایشان یک دیدباز و روشنی داشته که در آن سالها توانسته این افکار را پیاده کند ومعلوم میشود که این افکار در آن زمان چقدر باز، گسترده و روشن بوده است. نظر امام موسی صدر این بود که باید سعی کنیم دنیای مسیحیت را به طرف اسلام جلب کنیم تا در آینده با یهود متحد نشوند که بر علیه اسلام فعالیت نمایند؛ یعنی سه اتفاقی که الان افتاده است.
در پایان همه حاضرین برای به پایان رسیدن غیبت سی ساله امام موسی صدر دعا کردند و از خداوند خواستند تا سرنوشت ایشان هر چه زودتر معلوم شود.
در پایان این نشست علمی، شخصیتهای شرکت کننده در این برنامه به پرسشهای شرکت کنندگان پاسخ گفتند.