بنتالهدی صدر، یکی از زنان متفکر و مبارز خاندان صدر است که آرزوی رشد و بالندگی برای دختران و زنان داشت تا منشأ اثر باشند.
مهدیه پالیزبان - بنتالهدی صدر در یکی از یادداشتهایش که در دهه 60 میلادی در نشریه اسلامی الإضوا نوشته، هدف و نگاهش را این طور توصیف کرده است: «من خود را مثال و نمونهای از کسانی قرار دادهام که با رویکرد اسلامی به مقوله ادبیات پرداختهاند تا ثابت کنم برخلاف نظر گروهی که این روش را ناموفق میدانند، مادران و خواهران ما در صدر اسلام در عرصه فرهنگ به پا خاستند و ضمن تمسک به اسلام و رعایت آداب دین، گاه از مردان نیز پیشی گرفتند.»
او که با نامهای «بشری» و «هدایت» مینوشت، تحصیلات رسمی نداشت و پیش برادرانش آموزش دیده بود. فضایی که او در آن رشد کرد، برای بانویی از خانواده روحانیت مجال زیادی فراهم نمیکرد تا بتواند بی محابا فعالیت کند.
بنتالهدی اما تلاش کرد برای بخش خاموش جامعه صدایی و مجالی باشد. او زنان را مخاطب خود انتخاب کرد و برای آنان و از آنان نوشت. نوشتههای او دو دستهاند: داستانها و مقالات. مقالات او که در ایران با عنوان
«جایگاه زن در اسلام» منتشر شده، میتواند نمونه و دریچه خوبی برای شناخت فضای مهمترین شهر مذهبی شیعه یعنی نجف باشد. در آن سالها زنان با مفاهیم و ارزشهای مدرن آشنا میشدند و جدالی بین سنتهای اسلامی و ارزشهای جدید شکل گرفته بود که بنتالهدی تلاش کرد راههای امروزی را برای دفاع از آموزههای دینی و اعتقادیاش استفاده کند.
انتخاب نام مستعار شاید راهی برای کم کردن حساسیتها بود تا انتصاب او به خاندان سرشناسی چون صدر مشخص نشود. در آن سالها حضور اجتماعی زنان برای قشری از مذهبیون همچنان مذموم بود. اما بنتالهدی این فرصت را پیدا کرده بود.
مقالات او در واقع یادداشتهای کوتاهی هستند که در قالبی شبیه نامه نوشته شدهاند. او زنان را مخاطب قرار میدهد و تلاش میکند با ادبیاتی نوین، درباره سوالاتی که در بین زنان، به ویژه مذهبیون مطرح بوده است، پاسخ دهد. تأکید اصلی او این است که اسلام، حقوق زن را به رسمیت شمرده و پیش از سایر ایدئولوژیها و مکتبها به زن ارزش و رسمیت داده است و آنچه امروز آسیب و ضعف خوانده میشود، کجفهمیها و دور شدن از روح اصلی این آموزههاست. او بارها تأکید میکند که مسلمانان بی عمل باعث ضعیف جلوه دادن اسلام در مقابل فرهنگ وارداتی شدهاند. قالب نامه گونۀ نوشتههایش صمیمیتی را بین او و مخاطبش ایجاد میکند و مشخص است که موضوعات را از خلال تعاملات اجتماعیاش انتخاب کرده است.
بخش دوم کتاب، مقاله ای درباره زن و تمدن است. در این نوشته بنتالهدی صدر ابتدا تمدن غرب را از گذشته تا حال مرور میکند و بعد با ذکر نمونههایی از زنان صدر اسلام و دوران بعد از پیامبر، به حضور زنان در دو عرصه جهاد و فرهنگ میپردازد و در هر دو زمینه نمونههایی عینی را نام میبرد.
بخش سوم کتاب، یعنی زنان همراه پیامبر، ادبیتر است. به ویژه آنجا که از زنان مؤثر در زندگی پیامبر میگوید. این بخش شاید خواناترین بخش این کتاب باشد. در این بخش بنتالهدی درباره آمنه، مادر پیامبر، حلیمه، دایهاش، خدیجه، فاطمه بنت اسد، مادر علیبن ابیطالب و خدیجه، همسرش صحبت میکند.
در بخشی از این فصل درباره ازدواج پیامبر با خدیجه مینویسد: «گویی تقدیر آسمانی آن دو را که از هم جدا افتاده بودند، بی آنکه خود دریابند، در کنار یکدیگر قرار داد تا «ثروت» خدیجه در کنار «دعوت» محمد قرار گیرد، چرا که هر دعوت و فراخوان به پشتوانهای برای ادامه راه نیاز دارد. هر یک از آن دو، گمشده خویش را در طرف مقابل یافته بود. خدیجه بنت خویلد، آن دختر نازپروده که در تعمت و مکنت بزرگ شده بود، دلداده یار تهیدست خویش شده بود. هر لحظه و هر روز، بُعد تازهای از ابعاد بی پایان کمال او را پیش روی خویش عیان میدید و دلباختگی و شفیتگیاش نسبت به آن عزیز فزونی مییافت.»
و در نوشته های بعدی، درباره زن و حجاب، زن و حق مالکیت، زن در دوران کودکی، زن در نقش همسر و زن در نقش مادر از دید اسلام میگوید و حقوق به رسمیت شناخته شده در تمام این موضوعات را میشمرد. او درباره حجاب میگوید: «حجاب نشانه مالکیت مرد بر زن نیست، چراکه زن و مرد در بُعد انسانی با هم برابرند و هیچ یک از آنان برای احاطه یافتن بر دیگری آفریده نشده، بلکه آن دو خلق شدهاند تا وجود یکدیگر را کامل کنند. هر یک از آن دو، دو بُعد دارند: مرد، انسان و مذکر و زن نیز انسان است و مؤنث. هر یک از آن دو به منزله یک انسان حق دارند در خدمت جامعه باشند و در این عرصه، فقط باید بر بُعد انسانیاش تکیه کنند. بنابراین، ظاهر نکردن ویژگیهای زنانه زن به معنای آن نیست که اسلام میخواهد زن را از حضور در جامعه باز دارد. زیرا زن هنگام حضور در جامعه به مثابه یک انسان ظاهر میشود و همچنانکه مرد با تکیه بر ویژگی انسانیاش در جامعه حضور مییابد، زن نیز باید بُعد انسانیاش را به اثبات برساند و در این زمینه با مرد برابر است.. در عرصههایی که زن باید خود را بپوشاند، مرد نیز باید چنین کند. همان طور که زن حق ندارد با تکیه بر ویژگیهای زنانهاش و با برهنگی و بیحجابی در جامعه ظاهر شود، مرد نیز نباید بر مبنای ویژگیهای مردانهاش عمل کند و تنها میتواند به منزله یک انسان ظاهر شود.»
فعالیتها و نوشتههای او شاید امروز امری عادی باشد، اما در دوران و فضایی که او زندگی میکرد، حرکتی نو بود که نشان میداد زنان میتوانند نقش اجتماعی داشته باشند و خودشان به فکر خودشان باشند. او صدایی از میان زنان مسلمانِ معتقدِ است که از عقایدش دفاع میکند و اسلام اصیل را مدافع حقوق زن میداند. به همین دلیل است که در نوشتههایش مکرر از زنان برجسته صدر اسلام نام میبرد و هم نسلانش را وارثان آنان توصیف میکند. او در یادداشت ابتدای کتابش نوشته است:
«اهدا به دختران اسلام عزیز، به آنان که با آمدن پیام آسمانی به «بانو» و «راهبر» مبدل شدند، پس از آنکه «زیردست» و «زنده به گور» بودند.
به نوادگان بانوان بزرگ اسلام، خدیجه(س) و زهرا(س)؛ و دختران سکینه(س) و حورا(س). به آنانکه چشم به زندگی سعادتمندانه دارند و جویای نیکبختی دنیا و آخرتند؛ و به خواهران عزیزم در جای جای جهان پهناور ... این بضاعت اندک و ناچیز را تقدیم میکنم. همچون یادگاری خواهرانه که میتواند آنان را از گزند آفتها و سموم کشنده بیگانگان مصون بدارد و همچون مرهمی بر زخم آنان باشد و برخی از نقطه ضعفهای آنان را به قوت مبدل سازد.»
آرزوی بنتالهدی صدر برای زنان، نه محدودیت، که رشد و بالندگی است تا منشأ اثر باشند. حضوری که تلاش میکند ابعاد و شکل و شمایلش را از دل عقاید و آموزههای اصیل جامعه خودش بیرون بیاورد.