شاید سخن راندن از «حیات» امام موسی صدرآن هم پس از سپری شدن ۲۴ سال از
ربوده شدن وی برای برخی عجیب باشد، لیک باید پذیرفت که درپارهای اوقات
شواهد و واقعیات خویشتن را برذهنیتهای رایج تحمیل مینماید.
گفتوگو از: محمدرضا کائینی
اشاره: شاید سخن راندن از «حیات» امام موسی صدرآن هم پس از سپری شدن ۲۴ سال از ربوده شدن وی برای برخی عجیب باشد، لیک باید پذیرفت که درپارهای اوقات شواهد و واقعیات خویشتن را برذهنیتهای رایج تحمیل مینماید. حقیقت آن است که اخبار و قرائن موجود گمانه حیات ایشان را بیش ازپیش قوت میبخشد و این موجب گشته است تا شیعیان لبنان و خیل عاشقان وی همچنان امید به دیدار مجدد ایشان را دردل بپرورند.
درگفتوگوئی که درپی میآید مهندس فیروزان داماد و خواهرزاده امام صدربه بازگوئی برخی دانستههای خویش ازاخبارحیات ایشان و نیز مجاهدات پیگیر وطولانی آن عزیز درراستای بازگرداندن هویت اعتقادی و تاریخی شیعیان لبنان به آنان میپردازد و در این میان نکاتی را مورد اشاره قرارمی دهد که در زمره «ناگفتهها» به شمارمی رود.
روز نهم شهریورماه مصادف با سالگرد ناپدید شدن امام موسی صدر و دو نفر از همراهان وی است که ۲۴سال پیش در جریان سفر به لیبی ناپدید شدند. موسی صدر در سال ۱۳۰۷ شمسی ۱۹۲۸میلادی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود.
وی پس از گرفتن لیسانس از دانشگاه تهران و فراگرفتن علوم اسلامی در حوزه علمیه قم برای تکمیل تحصیل و علم به نجف اشرف رفت. موسی صدر در سال ۱۹۵۵ برای نخستین بار به زادگاه نیاکانش سفر کرد. تلاشهای بیوقفه صدر موجب شد که در سال ۱۹۶۷ مجلس اعلای اسلامی شیعه در لبنان شکل گیرد و سه سال پیش از تاسیس این مجلس خود وی به ریاست آن برگزیده شد. با افزایش تجاوزهای رژیم صهیونیستی به لبنان امام صدر گروهی از مبارزان شیعه به نام محرومان تشکیل داد که یک سال بعد نام این گروه به افواج مقاومت لبنان امل تبدیل شد.
امام صدر روز ۳۱ اوت سال ۱۹۷۸ به دعوت رسمی دولت لیبی به این کشور سفر کرد که در جریان این سفر ناپدید شد و از آن تاریخ هیچ اطلاعی از سرنوشت وی در دست نیست. گروههای شیعه لبنان دولت لیبی را مسئول ناپدید شدن امام صدر میدانند و بارها از این کشور خواستهاند که صدر را آزاد کند. این درحالی است که دولت لیبی با مردود شمردن این اتهام ادعا کرده است: که صدر و همراهانش لیبی را به مقصد ایتالیا ترک کردند. تلاشهای همه جانبه گروههای شیعه و همچنین برخی کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران در ۲۴سال گذشته برای روشن شدن سرنوشت امام صدر هنوز به نتیجه نرسیده است.
با تشکر از جنابعالی به لحاظ شرکت در این گفتوگو، به عنوان سؤال آغازین بفرمائید که پس از سپری شدن یک ربع قرن از توطئه ربوده شدن امام موسی صدر و حذف وی از صحنه لبنان این واقعه را محصول تعامل میان کدامین جریانات سیاسی میدانید؟
با امتنان از فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید، باید عرض کنم اگرچه گذر زمان واقعیت برخی رخدادها را مشخص میکند، اما حقیقت ربوده شدن امام از همان ماههای اولیه پس از این رویداد مشخص بود و از آن مقطع هرچه زمان بیشتر گذشته اطلاعات واخبار اولیه بیشتر تقویت شده است. مسلماً دولت لیبی عامل ربودن ایشان است و این تنها سخن خانواده یا دوستداران امام نیست. دستگاه قضائی لبنان پس از تحقیقات گسترده به طور قاطع به عدم خروج امام صدر از لیبی و مسئولیت این دولت در ناپدید شدن ایشان داده است. علاوه بر این دستگاه قضائی ایتالیا- که ادعا شده بود امام لیبی را به مقصد این کشور ترک کرده است- نیز پس از ۲ مرحله تحقیقات وسیع و ۲ بار اعلام نمود که ایشان از لیبی خارج نشدهاند. از اینها گذشته دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای مختلف عرب و حتی غربی نیز بارها این نتیجه را مورد تأیید قرار دادهاند. بنابراین در «عاملیت» لیبی در این مسئله تردیدی وجود ندارد. اما اینکه کدامین جریانات سیاسی به شکل پشت پرده در وقوع این رویداد نقش آفریدهاند، باید گفت که امروزه بخش اعظم آنان نیز شناخته شدهاند. درگیریهای دولتها و احزاب لبنانی و فلسطینی طی ۲۰ سال اخیر باعث شده که علیه یکدیگر به افشاگریهایی دست بزنند و حقایقی را علیه یکدیگر برملا کنند. به عنوان نمونه یاسر عرفات دو جولای ۱۹۸۲ هنگام ترک لبنان پس از اشغال آن توسط اسرائیل رسماً اعلام کرد که: «به ۱۷ دلیل امام موسی صدر توسط لیبی ربوده شده و هنوز هم در این کشور است.» برای اینکه با تمامی ملاحظات موجود در بیان صریح مسئله، پاسخ روشنتری به شما بدهم باید بگویم که عناصر اصلی دخیل در توطئه ربوده شدن ایشان، مخالفان اهداف استراتژیک امام هستند. ایشان در سالهای اوج درگیری و جنگ داخلی در لبنان ۳ هدف مهم استراتژیک داشتند.
اول: حفظ یکپارچگی و وحدت لبنان از طریق تحکیم وحدت طوایف، تقریب میان ادیان و مذاهب و توزیع عادلانه امکانات و قدرت و جلوگیری از تجزیه این کشور
دوم: اعتلای همه جانبه فرهنگی اعتقادی سیاسی و نظامی شیعه
و سوم: مقابله با پدیده صهیونیسم و تأسیس مقاومت علیه اسرائیل در جنوب لبنان.
اینها مبنای اقدامات عملی و برنامههای امام در جنوب لبنان بود. خوب حالا ببینم چه کسانی در داخل لبنان با وحدت و یکپارچگی میان اقوام و طوایف و مذاهب لبنانی مخالف بودند. چه کسانی به تقسیم لبنان و تأسیس حکومت فلسطینی با حضور رهبران و آوارگان فلسطینی بودند؟ چه کسانی معتقد به قتل عام شیعیان یا قتل عام مسیحیان بودند تا بتوانند بر این سرزمین حکومت کنند. تقریباً تمامی احزاب افراطی مخالف استراتژی امام صدر بودند و ادامه برادرکشی را به نفع تجزیه لبنان میدانستند. اگر کسی مختصر آشنائی با جغرافیای سیاسی لبنان در آن سالیان داشته باشد میتواند این جریانات را به خوبی شناسائی کند. اینک که از آن حوادث سالها گذشته و اینها و فداکاریهای امام به بارنشسته و اندیشه تجزیه لبنان و ایجاد برادرکشی در این کشور به پایان خود رسیده اجازه دهید نام احزاب و جریانات سیاسی را نبریم. اهمیت انتفاضه و حفظ وحدت احزاب فلسطینی و نیز وحدت لبنان مهمتر ازآن است که ما به ذکر نام و پیشینه برخی جریانات بپردازیم. تنها همین مقدار اشاره کنیم که نقش امام در حفظ وحدت لبنان و جلوگیری از تجزیه این کشور یکی از عوامل مهم ربوده شدن ایشان است.
برای نشان دادن اوج اهتمام ایشان به مقوله وحدت اقوام لبنانی به خاطرهای اشاره میکنم.
در اوج جنگهای داخلی لبنان نخست وزیر و چند وزیر کابینه لبنان استعفا دادند و رئیس جمهور نیز از معرفی نخست وزیر و تشکیل دولت امتناع میکرد. جنگ داخلی و قتال میان پیروان همه ادیان به حد اعلای خود رسیده بود. علاوه بر این جنوب لبنان یعنی خط اول جبهه جنگ با اسرائیل زیرآتش صهیونیستها بود. در این شرایط تذکرات دائم امام و دعوت وی به صلح و پایان جنگ بینتیجه ماند و دولت تشکیل نمیشد. امام موسی صدر تنها راه حل را در دست زدن به اعتصاب غذا دید و در «مسجد صفا» به تنهایی اعتصاب غذا کرد. به ناگاه باتوجه به نفوذ و کاریزمای قوی شخصیت او تمامی نگاهها متوجه مسجدی محقر در جنوب بیروت گردید. هر روز گروههای مختلف مردم اعم از زن و مرد، مسیحی و مسلمان، شیعه و سنی، شخصیتهای سیاسی لبنان و سوریه و علمای ادیان به مسجد میآمدند و با او بیعت میکردند. اعتصاب غذای امام به روزهای سوم و چهارم خود رسید و ایشان به لحاظ جسمی ضعیفتر میشد و به موازات همین مسئله فشار مردم و تماس رهبران برای تشکیل دولت روبه فزونی میگذارد تا اینکه در روز پنجم اعتصاب، رئیس جمهور تحت فشار همگان دولت تشکیل دادامام صدر خبر موفقیت خود در وادارساختن رئیس جمهور برای تشکیل دولت را همراه با خبر تلخ دیگری دریافت کرد. به او خبر رسید که گروهی از مسلمانان، روستای مسیحی نشین دیرالاحمر را محاصره کردهاند. پس از دریافت این خبر بیدرنگ اعتصاب خود را شکست و با همان ضعف بدنی ناشی از اعتصاب مقادیر زیادی دارو و غذا برای اهالی آن روستا برد و در نقطه درگیری طی یک سخنرانی قاطع و با لحنی بغض آلود هشدار داد: «هر تیری که به سوی برادران مسیحی من شلیک شود، به عمامه و منبر و محراب من شلیک شده است.»
این داستان عمق توجه او را به وحدت اقوام در لبنان نشان میدهد. علاوه بر این قطعا برخی دولتهای غربی نیز با ربایندگان امام تعامل داشتهاند. شما در طول این سالها میبینید علیرغم آنکه برخی رویدادها از جمله لاکربی بهانه فشار این دولتها به لیبی شده اما به شکل تعجب برانگیزی در این جریان سخنی از مسئله امام موسی صدر گفته نمیشود. ناگفته نماند که رژیم شاه نیز باتوجه به اوجگیری انقلاب اسلامی در ایران و حمایت امام صدر از آن و نیز آموزش مبارزین ایرانی در لبنان، از علاقمندان به خارج کردن ایشان از صحنه، بوده است. در اسناد ساواک میبینیم که رابط اسرائیل با ساواک در تیرماه ۵۷ به شاه اطمینان میدهد که تا ۲ماه دیگر مشکل امام موسی صدر حل خواهد شد!
در مقطع کنونی و با گذشت سالها از غیبت امام موسی صدر همزیستی و تعامل میان جریانات مذهبی، فرهنگی و سیاسی در لبنان آرزویی دست نایافتنی مینماید و حال آنکه در زمان وی این امر متاثر از کوشش وی به شکل نسبی به تحقق رسید و میرفت تا به توفیق مطلق برسد.
از دیدگاه شما اتخاذ کدامین شیوهها موجب موفقیت ایشان در این امر گردید؟
باید گفت که ایده «تکیه بر مشترکات» مبنای ایشان در ایجاد تعامل میان اقوام و مذاهب گوناگون اعم از شیعه و سنی و مسلمان و غیرمسلمان بود. این سخن شاید توسط بسیاری افراد بیان شده و جنبه شعاری پیدا کرده باشد اما در عمل باتوجه به لوازمی که دارد، کمتر جنبه عینی و خارجی یافته است. ایشان در بدو ورود به لبنان تلاش گستردهای را در شناخت ویژگیهای فرهنگی و سیاسی لبنان و همچنین مذاهب و اقوام موجود در این کشور شروع کرده و پس از این شناخت، برنامه خود را در ایجاد تعامل میان شیعه با دیگر جریانات دینی و اعتقادی در ۲قلمرو نظری و عملی آغاز میکند. در قلمرو نظری با حضور در محافل علمی و دانشگاهی و کلیساها و دیرها گفتوگوهایی را بنیان میگذارد. شبهات را از دین به مفهوم اعم آن میزداید همه را به سوی ایمان به خدا و مشترکات ادیان که همان پرستش خدا و کرامت انسانی است فرا میخواند. یادم هست ایشان با حضور در محلی که «دارالندوه» یعنی خانه گفتوگو نام گرفته بود به معرفی شیعه میپرداختند و پاسخ شبهات و اتهامات مخالفین را میدادند.
طبیعی بود که وقتی سنیان یا مسیحیان از زبان یک روحانی فاضل شیعه حقایق این مذهب را میشنیدند کینهها و توهمها را کنار میگذاردند و به همکاری و تعامل با پیروان این مذهب متمایل میشدند. به یاد دارم اندیشمند بزرگ مسیحی «جرج خضر» پس از اولین ملاقات با امام صدر گفت: من تا هنگامی که امام موسی صدر را ندیده بودم فکر میکردم راه حق راه ماست اما وقتی با او به گفت وشنود نشستم دریافتم راههای دیگری نیز وجود دارد... امام معتقد بودند که گفتوگو با ادیان و مذاهب دیگر و نیز حضورگسترده و شجاعانه در متن اجتماع به صلاح تشیع است و باعث کمال فکری و تشکیلاتی مذهب ما میشود. در قلمرو عملی هم امام معتقد و پایبند به همکاری اجتماعی با مذاهب و ادیان دیگر است.
به عنوان نمونه در «جمعیت برّ و احسان» که امام جهت رفع محرومیت از اقشار مختلف مردم لبنان تاسیس میکند تامین امکانات و موارد مصرف آنها تنها به شیعیان اختصاص نداشت و مسیحیان نیز در آنچه از نظر تامین امکانات و چه به لحاظ بهرهمندی محرومان مسیحی مشارکت داده میشدند و یا به عنوان شاهدی دیگر «حرکه المحرومین» که از مهمترین سازمانهای تاسیس شده توسط امام صدر است زیرنظر هیات امنایی بود که اعضای سنی و مسیحی هم در آن عضو بودند. او معتقد بود که رشد و توسعه مطلوب لبنان درگرو توزیع عادلانه امکانات و رفع محرومیت از همه لبنانی هاست و در راستای همین اعتقاد با تمامی عوامل برهم زننده این تعامل نیز مقابله میکرد.
به یاد دارم در شهر صور۲بستنی فروش مغازه داشتند که یکی مسیحی و دیگری شیعه بود. بستنی فروش شیعه اینگونه شایع کرده بود که بستنی مسیحی حلال نیست و به لحاظ شرعی نباید از او خرید کرد. این تبلیغات به مرور کار بستنی فروش مسیحی را کساد کرد تا جایی که او در مرز ورشکستگی قرارگرفت. مسیحی مذکور روزی به حضور امام موسی صدر میرسد و از به مخاطره افتادن معاش خود و خانوادهاش به ایشان گله میکند. امام به او میگویند: روز جمعه در مغازهات باش تا مشکلت را حل کنم. ایشان در روز جمعه پس از اقامه نمازجمعه با بخش قابل توجهی از مأمومین خود به مغازه آن فرد میروند و او را از خطر ورشکستگی نجات میدهند. (ناگفته نگذارم که ایشان قائل به طهارت اهل کتاب بودند و این مسئله را نیز قبل از فتوای معروف آیت ا... حکیم مبنی بر طهارت اهل کتاب در لبنان اعلام نموده بودند.) بنابراین و در یک کلام باید گفت که مبنای امام در تعمیق همزیستی میان اقوام لبنانی تکیه بر مشترکات و پی ریزی تعامل و همکاری بر این اساس است.
در صورت امکان به پارهای از نوآوریهای فقهی ایشان در راستای ایجاد تقریب بین مذاهب و ادیان در لبنان اشاره نمائید؟
قبل از هر چیز باید بگویم که نوآوریهای امام موسی صدر همه در چارچوب اصول و موازین دینی و بدون کمترین تنزلی از این اصول بوده است. در واقع باید گفت که ایشان بین اصولگرائی و ابتکار جمع کرده بودند. برخی بر این تصورند که لازمه نوگرائی نفی برخی اصول یا وادادگی در برابر تهاجم مکاتب بیگانه است اما سیره و عملکرد موفق ایشان نشان داد که با تیزهوشی و تدبیر میتوان هم به اصول پایبند بود و هم با دیگر اقوام و مذاهب تعامل و همزیستی داشت.
برخی نوآوریهای فقهی و عملی امام که در تاریخ بیسابقه بود موجب تعمیق وحدت و ارتباط میان پیروان مذاهب در لبنان گردید. ایشان در زمستان ۱۳۵۳ و در اقدامی بیسابقه خطبههای عید موعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود. این اقدام که یک ابتکار بیسابقه در تاریخ لبنان بود نشان میداد که تا چه حد امام موسی صدر نزد مسیحیان لبنان محبوب است که آنها انجام این مراسم مذهبی خود را به ایشان یعنی یک عالم مسلمان و شیعه واگذار میکنند. امام بر آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبههای یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید که شعله ور شدن آتش جنگ داخلی مانع از این کار گردید. جالب اینجاست که پس از سخنرانی ایشان در کلیسای بیروت، مسئول کلیسا به مدیر کل تبلیغات لبنان که او هم مسیحی بود، گفته بود: روحانیتی که امام موسی ظرف یک ساعت در محیط این کلیسا ریخت بیش از معنویتی بود که ما طی سالها به عبادت کنندگان این معبد دادهایم!
مورد دیگری که به عنوان یکی از نوآوریهای فقهی ایشان قابل اشاره است، این است که پس از تاسیس مجلس اعلای شیعیان لبنان در اولین اقدام طی نامهای به شیخ حسن خالد رهبر اهل تسنن در بیروت خواستار آن شدند که شیعه و سنی به شیوهای واحد در انجام شعائر اسلامی همچون شیوه استهلال، اذان... عمل کنند که این مسئله هم ابتکاری جالب و بیسابقه بود اما وجود برخی ذهنیتها در طرف مقابل که ناشی از نگاه تحقیرآمیزی بود که سالها نسبت به شیعه وجود داشت، مانع از تحقق عملی این پیشنهاد گردید...
قطعاً این نوآوریها مخالفت برخی عناصر و جریانات را هم در آن مقطع برانگیخته است. اینطور نیست؟
بله. در مقطع حضور و فعالیت امام در لبنان علمای نسبتاً مبرز دیگری هم در این کشور بودند و بعضاً نیز با برخی شیوهها و ابتکارات ایشان مخالفت میکردند اما اخلاق کریمه و تدبیر و جامع نگری ایشان مانع از تاثیر این مخالفتها و تعدیل وجهه و مکانت ایشان نزد مردم میشد. به عبارت دیگر توانائی وی در تطبیق اسلام با مقتضیات زمان، قدرت استدلال و نیز خلق جذاب از عوامل تفوق امام بر علمای معاصر با خود در لبنان بود. به عنوان نمونه از جمله منتقدین سرسخت شیوههای مدیریتی و رفتاری امام در لبنان مرحوم شیخ جواد مغنیه بود که در پارهای موارد از مرز انتقاد فراتر میرفت و به اهانت به ایشان میپرداخت. یک روز مرحوم مغنیه در اثناء یکی از سخنرانیهای خویش بحث را به تعامل و معاشرت امام با مسیحیان و سخنرانی ایشان در کلیسا کشاند و به انتقاد شدید از ایشان مشغول شد.
در همین اثناء امام صدر وارد مجلس او شدند و با دقت و سکوت به سخنان مغنیه گوش دادند و پس از اتمام مجلس و در زمان خداحافظی با وی به گرمی روبوسی کردند. اینگونه برخوردهای اخلاقی، بارها مخالفین سرسخت ایشان را بدل به موافق میکرد. برحسب شواهد متعدد شیعیان لبنان قبل از حضور امام صدر در این کشور، در فقر فرهنگی و اعتقادی شدیدی به سر میبردند و حضور و مجاهدت ایشان تحولی عظیم و همه جانبه در حیات شیعیان ایجاد نمود.
لطفاً میان شرایط شیعیان در قبل و بعد از حضور ایشان در لبنان مقایسهای داشته باشید؟
به طور خلاصه باید گفت که شیعیان پیش از آمدن امام به لبنان طایفهای محروم، خودباخته و به لحاظ علمی و اجتماعی در پایینترین سطح ممکن بودند. امام در بدو ورود به لبنان و پس از بررسی اندکی از وضعیت شیعیان فرموده بودند: شیعه هم امکانات رشد ندارد و هم باور ندارد که میتواند رشد کند... لذا تمام تلاش ایشان در راستای ایجاد امکانات رشد برای شیعه و نیز بازگرداندن اعتماد به نفس و باور به رشد و تعالی به این طایفه متمرکز شده است. دردآور است که بگویم در برخی دهات شیعه نشین در لبنان، شیعیان به آئین مسیحیت ازدواج میکردند و یا به خاک سپرده میشدند. خانوادهها و جوانان بسیاری از شیعه داشتیم که قبل از حضور امام در لبنان مسیحی شدهاند. امروز باقیماندههای آنان هنوز در لبنان هستند. به عنوان نمونه ما خانواده هائی با نامهای حسینی، موسوی، هاشم و... داریم که سید هم هستند اما در آن مقطع مسیحی شدهاند. طولانی خواهد شد اگر بخواهم شرح ۲۰ ساله تلاش امام صدر را در از بین بردن این وضع بیان کنم اما همین مقدار میگویم شیعهای که در آن روزگار هیچ هویتی نداشت، پس از این مجاهدت ۲۰ ساله به طایفهای با هویت و فرهنگ، رشد یافته و متدین تبدیل میشود تا جائی که امروز اسرائیل را شکست میدهد و در معادلات منطقه تأثیرگذار میشود.
امروز جوان شیعه در لبنان به شیعه و ضداسرائیلی بودن خود افتخار میکند اما چهل سال قبل همین جوانان شیعه برای ابراز وجود کمونیست میشدند یا به احزاب چپ میپیوستند و یا با انکار دین خود به نوکری فئودالهای ادیان دیگر میپرداختند. آن روزگار مردان شیعه در پستترین مشاغل لبنان و زنان آنان در بهترین فرض خدمتکار خاندانهای معمولی این کشور بودند اما امروز هم سطح و در بسیاری از موارد بالاتر از پیروان ادیان دیگر در پستهای سیاسی، آموزشی و علمی فعالیت دارند. سطح آگاهی دینی در شیعیان به حدی نازل و سخیف بود که با مفهوم مرجعیت و بامراجع وقت خود اصلاً آشنائی نداشتند به عنوان نمونه هنگامی که مرحوم آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰ از دنیا رفت با وجود جمعیت قابل توجه شیعیان در لبنان تنها یک مراسم ختم برای ایشان برگزار شد و آن هم ازسوی امام بود اما براثر تلاش گسترده و تأثیرگذار فرهنگی امام صدر، چند سال بعد در مقطع رحلت مرجع وقت مرحوم آیت الله حکیم مجالس گسترده و متعددی از سوی شیعیان لبنان برای ایشان برگزار شد که در مواردی در جایگاه صاحب مجلس در کنار امام صدر برخی مفتیان اهل سنت هم میایستادند.
ایشان در راستای جذب جوانان لبنانی از چه شیوه هائی استفاده میکردند؟
تقریباً میتوان گفت که اکثر برنامه ریزیها و فعالیتهای امام علی الخصوص در قالب مؤسساتی که تأسیس نموده، با هدف مشارکت دادن جوانان و نیز ایجاد اعتماد به نفس و علاقه به هویت دینی در این نسل بوده است. ایشان در راستای تحقق این هدف از سال ۱۳۴۰ تصمیم گرفت تا به درون بخشهای گوناگون جامعه جوانان مانند مدارس، دبیرستانها و مراکز فرهنگی برود و شجاعانه اعلام کند که آماده هرگونه بحث وگفتگو برای رفع مشکلات فکری جوانان است و در این راستا جلسات زیادی با جوانان میگذارند. خود ایشان میگفتند در جلسات اول تحمل نگاههای همراه با استهزاء و خندههای تمسخرآمیز جوانان، بسیار مشکل بود اما تحمل کردم تا اینکه آهسته آهسته جو حاکم بر این جلسات تغییر کرد. با گذشت چند ماهی، دیگر این جوانان بودند که مشتاقانه نزد من آمدند و درخواست جلسه میکردند.
باز ایشان نقل میکرد در پایان یک سال تحصیلی جمعی از جوانان نزد من آمدند و گفتند: میدانی چرا ما تو را اینقدر دوست داریم؟
برای اینکه با دیگران فرق داری حرفها و رفتارت هم با دیگران متفاوت است. خاطره دیگر من در ارتباط با برنامه ریزی امام برای شبهای ماه رمضان جوانان است. شاید شنیده باشید که شبهای ماه رمضان در کشورهای عربی بویژه لبنان بسیار پرهیاهوست. مردم بعد از افطار به خیابانها میریزند مهمانی دارند. حتی بساط آواز خوانی و مجالس غنا و شب نشینیهای گوناگون که میتواند هر انسانی به ویژه جوانان را اغوا کند، بیشتر وگستردهتر برگزار میشود. خوب طبیعی بود که وجود چنین وضعیتی امام را آزار میداد. برهمین اساس تصمیم گرفتند تا برای بعد از افطار جوانان برنامه جذابی تدارک ببینند و جوانان را به این برنامه که در مسجد هم برگزار میشد جذب کنند.
قبل از ماه رمضان عدهای از جوانان را دعوت میکنند، بدون توجه به میزان التزام عملی آنها، پیشنهاد برنامهای ویژه را برای ماه رمضان میدهند و همه آنها را در برنامه ریزی و اجرای برنامه مشارکت میدهند. خلاصه پس از افطار هر شب با حضور امام جوانانی که برای اولین بار به مسجد میآمدند، جمع میشدند برنامه هم جذاب بود به این شکل که اول تعدادی از جوانان اخبار روز را بیان میکردند بعد در ادامه جلسه برخی از امور و برنامههای رایج هنری مثل فیلم و تئاتر مورد نقد قرار میگرفت بعد هم پرسش و پاسخ راجع مقولاتی چون دین واجتماع، دین وعلم، تاریخ اسلام وجهان و... انجام میگرفت. آهسته آهسته تعداد جوانان شرکت کننده در این برنامه روبه ازدیاد گذاشت تا جائی که دیگر فضای مسجد گنجایش لازم را نداشت. وقتی ماه رمضان تمام شد جوانان دور ایشان را گرفته بودند برخی گریه میکردند و حسرت میخوردند که چرا ماه رمضان و این برنامهها تمام شده است.
ایشان میگفت: من در برخورد با جوانان یک چشمم را بر خطایای آنان میبندم و چشم دیگر را بر استعدادها و ظرفیتهای آنان برای اصلاح و بهبود تدریجی باز میگذارم. چرا که قبل از هرگونه تربیت و اصلاحی باید بتوانم خودم را متقاعد کنم که با چنین افرادی ارتباط داشته باشم.
لطفاً ازسابقه آشنائی و ارتباط ایشان باحضرت امام خمینی و نیز مشارکت وی در جریان انقلاب اسلامی برای ما و خوانندگان بگوئید؟
حضرت امام از دیرزمان نزدیکان و مرتبطین با مرحوم آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر (پدر امام موسی صدر) بودند و با ایشان رابطه خانوادگی داشتند. خود امام موسی صدر هم بخش اعظم کتاب «رسائل» و نیز درس خارج زکات را نزد حضرت امام خواندهاند و از سالها قبل با ایشان رابطه داشتهاند. به پشتوانه همین سابقه بود که امام خمینی پس از ربوده شدن ایشان فرمودند: آقای صدر را من سالهای طولانی است که میشناسم بلکه باید بگویم که ایشان را بزرگ کردهام، من فضائلشان را میدانم و امیدوارم که ان شاءالله ایشان به محل خود برگردند و مسلمین آنجا از ایشان استفاده کنند. اما در مورد همگامی ایشان با انقلاب اسلامی گفتنیها فراوان است.
در پی دستگیری امام خمینی در سال ۴۲، امام موسی صدر به اروپا سفر میکند و با پاپ ملاقات میکند و در این دیدار پاپ را متقاعد میکند تا برای آزادی امام به شاه فشار بیاورد. این اولین بار بود که پاپ در دفاع از یک مرجع شیعه و یا حتی یک مسلمان به موضعگیری میپرداخت. ایشان در همان جریان سفری به مصر هم کردند و الازهر را نیز تحریک کردند تا از اهرمهایی که دراختیار دارند در راستای ایجاد فشار بر رژیم شاه استفاده کنند. در پایان این سفر و همزمان با آزادی امام خمینی از زندان، مرحوم آیت اله خوئی تصریح کرد که آزادی امام بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است. تقریبا از نیمه دوم دهه چهل دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند و زیرنظر تشکیلات امام صدر آموزش نظامی دیدند. در سال ۱۳۵۰ امام خمینی در پاسخ به برخی فضلای ایرانی مقیم عراق، امام موسی صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از سقوط شاه معرفی کردند.
در همان سال همزمان با به قدرت رسیدن مرحوم حافظ اسد در سوریه، سوریه به امنترین کشور خاورمیانهای برای مبارزین و انقلابیون ایران بدل گردید. پس از رحلت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی، امام صدر با بسیج علما و روحانیون لبنان و نیز دوستان خود در عراق از جمله پسر عمویشان شهید آیت اله سید محمد باقر صدر، بیش از پیش به حمایت علنی و همه جانبه از امام خمینی میپردازد مثلا در بهار ۱۳۵۷ امام صدر لوسین ژرژ خبرنگار فرانسوی را به نجف میفرستد تا با امام خمینی مصاحبه نماید و بدین ترتیب اولین مصاحبه ایشان با گستره بین المللی و محتوای غنی انتشار مییابد.
در این ایام به شهادت اسنادی که از مذاکرات امام صدر با سران کشورهای عربی از جمله سوریه، عربستان و برخی دیگر وجود دارد، ایشان در این ملاقاتها اهمیت انقلاب اسلامی و نیز پیروزی قریب الوقوع آن و لزوم همگامی سران این کشورها با این حرکت را به آنان گوشزد مینماید. ایشان در مقالهای که درست یک هفته قبل از ناپدید شدنشان تحت عنوان «ندای انبیاء» در روزنامه لوموند منتشر شد ضمن نام بردن از حضرت امام با عنوان «الامام الاکبرالخمینی» ایشان را به عنوان یگانه رهبر انقلاب اسلامی ایران به جهانیان معرفی مینماید. بیشک بزرگترین خدمت امام صدر به انقلاب اسلامی این است که در اثر تعلیمات وی مردم و شیعیان لبنان از ماهها قبل از پیروزی انقلاب در کنار ملت ایران قرار گرفتند و هم اینک نیز این سرزمین کوچک را به عنوان عمق استراتژیک این انقلاب بدل کردهاند.
آیا ایشان در مورد خودشان وقوع جریاناتی از قبیل ترور یا ربوده شدن را پیش بینی میکردند یا خیر؟
تا جائی که به یاد دارم طی جنگهای داخلی لبنان چندین بار به ایشان سوء قصد شد که در ۲ مورد عاملان سوء قصد قبل از انجام ماموریت خود پشیمان میشوند و گریان نزد امام میآیند و نقشه ترور را بازگو میکنند. و ایشان هم آنها را میبخشد. یک بار هم به هنگام ظهر به منزل ایشان حمله مسلحانه شد که مهاجمین پس از احراز اینکه امام در خانه نیستند، منزل را با تیراندازی و ایجاد رعب در اعضای خانواده و فرزندان ایشان ترک میکنند. یک بار هم در اوج جنگ داخلی و هنگامی که رابطه فلسطینیها و سوریه تیره شد و تندروها حضور امام و نفوذ ایشان در رهبری سوریه را مغایر با نقشههای خود میدیدند، به ایشان سوءقصد کردند.
جریان ازاین قرار بود که یک نیمه شب یاسر عرفات گریه کنان نزد امام صدر میآید و میگوید: آیا درست است که من به عنوان رهبر فلسطینیها تا مرز سوریه بروم و از ورودم جلوگیری شود؟
خلاصه با درخواست عرفات قرار میشود که امام به سوریه و نزد حافظ اسد بروند و وساطت کنند و همان ساعت هلی کوپتر حامل امام بلند میشود اما با کمال تعجب به محض بلند شدن هلی کوپتر حامل امام از آن مقر، ۸ گلوله ضد هوائی به سوی آن شلیک گردید که به شکل معجزه آسائی هلی کوپتر منفجر نشد. در همین سفر آخر به لیبی هم گویا به ایشان الهام شده بود که در این سفر برایشان مشکلی پیش خواهد آمد چرا که قبل از آغاز سفر از خیلی افراد حلالیت طلبیدند حتی با والدهشان تماس گرفته و از ایشان التماس دعا کردند. در طول سالیان پس از ربودن امام صدر معمولا از سوی خانواده و علاقمندانی که پیگیر سرنوشت ایشان بودهاند، دولت لیبی به انجام این عمل متهم شده است.
از دیدگاه شما دولت لیبی چه انگیزهای برای دست یازیدن به این عمل و زنده نگاهداشتن ایشان تا به حال میتواند داشته باشد؟
دولت لیبی انگیزه کافی برای ایفای نقش «عاملیت» در فرایند ربوده شدن ایشان را داشته است. چرا که در آن مقطع زمانی استراتژی لیبی و گروههای هم پیمان با این رژیم در لبنان مغایر با استراتژی امام صدر بود. آنها امکانات میدادند که جنگ داخلی و برادرکشی ادامه یابد تا لبنان تجزیه شود و امام به شدت مخالف تجزیه لبنان بود. اما پاسخ اینکه چرا لیبی تا به حال ایشان را نگاه داشته منوط به این است که تمامی ابعاد و جوانب این توطئه روشن شود و ما اگر ربوده شدن امام را توطئهای در راستای ضربه زدن به شیعیان لبنان و حتی در نگاهی وسیعتر تمامی مسلمانان بدانیم طبیعی است که اخبار مرتبط به آن سانسور شود. به هر حال آنچه در این میان مهم است این است که شواهد گوناگون نشان میدهد ایشان همچنان در قید حیات است اما اینکه چرا تاکنون ایشان را زنده نگاهداشتهاند، همانگونه که گفتم در گرو اطلاع از تمامی ابعاد این رویداد است.
ظاهراً شما و عموم کسانی که پیگیر مسئله امام صدر هستند به زنده بودن ایشان اعتقاد دارند، علت این امر چیست و چنانچه اخبار جدیدی از حیات ایشان دارید، بیان نمائید؟
همین طور است ما براساس اخبار و شواهد معتقد به حیات امام هستیم. اطلاعات آشکار و پنهان به دست آمده طی ۲۴ سال گذشته عمدتاً بر این دلالت دارد که امام صدر به همراه تعداد دیگری از علما و فعالان سیاسی جهان اسلام دوران حبس ابد را در زندانهای لیبی میگذرانند. شواهد دال بر این مسئله فراوانتر از آن است که بتوان در مجال اندک این مصاحبه به ذکر آنها پرداخت اما اشاره به تعدادی از آنها خالی از لطف نیست. به عنوان نمونه «غسان توینی» رئیس روزنامه النهار در سال ۱۳۵۹ یعنی دو سال و اندی پس از ربوده شدن امام صدر، پیشنهاد آمریکائیها مبنی بر معاوضه امام صدر با گروگانهای آمریکائی لانه جاسوسی را تقدیم امام خمینی کرد که بیدرنگ مورد موافقت ایشان قرار گرفت.
در سال ۱۳۶۶ خبرنگار آمریکائی به نام «پیتر سروا» در کتاب خود تحت عنوان «اسرار ناپدید شدن امام موسی صدر» از اطلاعات یک خبرنگار انگلیسی به نام «میشل کازین» پرده برمی دارد که براساس آن امام موسی صدر در محلی واقع در شهر کفرا در جنوب شرقی لیبی نگهداری میشده است. در زمستان سال ۱۳۶۷ مطبوعات اروپا و لبنان از قول یک چهره ایرانی ضدانقلاب بنام مهدی روحانی اعلام کردند که وی ازسوی برخی سازمانهای اطلاعاتی اروپا اخباری دریافت کرده که براساس آن امام صدر زنده و در آیندهای نزدیک آزاد خواهد شد. هرچند وعده روحانی مبنی بر آزادی امام تحقق نیافت اما وی قطعه فیلم کوتاهی برای مرحوم آیت اله حاج سیدرضا صدر برادر امام صدر ارسال نمود که آن بزرگوار را با محاسنی سپید و در لباس روحانیت، درحال گذر از میان نگهبانان خود نشان داده است. آخرین اخبار ما از حیات امام صدر نیز به رمضان سال گذشته مربوط میشود که برخی زندانیان فراری از لیبی اذعان کردند که ایشان را در زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده نمودهاند.
نکته جالب این است که در سال گذشته ۱۷۷ زندانی لیبیائی و غیرلیبیائی از زندانهای لیبی آزاد شدند که بین ۱۸ تا ۳۰ سال در زندان بودهاند و دولت لیبی هم همواره زندانی بودن آنان را تکذیب مینمود. از دیدگاه شما پیگیری دولتهای اسلامی درمورد سرنوشت ایشان تا چه میزان جدی بوده است و پیگیریهای جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید. متأسفانه باید گفت که پیگیریهای کشورهای اسلامی علی الخصوص لبنان در این زمینه چندان جدی نبوده است و ما از این بابت گلهمند هستیم. آیا دستگاه اطلاعاتی لبنان نباید این اخبار پی درپی را بررسی میکرد و ازطرق گوناگون به اطلاعات بیشتری میرسیدند و پاسخ ابهامات موجود را میدادند.
آیا مصالح ما ایجاب نمیکند که به حقیقت دست یابیم و براساس تخیلات و اوهام موضوع را تحلیل و تفسیر نکنیم؟
ما تا به حال هرگاه با کسانی که معتقد به شهادت امام صدر هستند صحبت میکنیم و دلیل میخواهیم، هیچیک دلیل و شاهد مستندی ندارند و صرفاً براساس حدس و گمان و اینکه عاقلانه نیست لیبی کسی را ۲۰ سال زندانی کند، حکم شهادت ایشان را صادر میکنند. اما درمورد ایران باید گفت که پیگیری جمهوری اسلامی دچار فراز و نشیبهایی بوده اما هیچگاه متوقف نشده است. حضرت امام خمینی پیش و بعد از انقلاب تا حدی بر روشن شدن مسئله اصرار ورزیدند که حتی به قذافی اجازه مسافرت به ایران را ندادند. با شروع جنگ تحمیلی طبعاً مسئله پیگیری کمرنگ شد و مجدداً با شروع دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی روند پیگیری جدیتر شد و علی الخصوص با تأکیدات مقام معظم رهبری بسیار فعالتر و گستردهتر گردید. جا دارد از توجه و جدیت این دو بزرگوار صمیمانه تشکر کنم. احساس میکنم با قاطعیت مقام معظم رهبری و پیگیری مستمر جناب رئیس جمهور از مظلومیت مضاعف امام صدر که همانا مجهول و مغفول ماندن سرنوشت ایشان است، کاسته شده است، همچنین از تلاشهای آقای ابطحی نماینده ویژه رئیس جمهور برای پیگیری و مذاکره درمورد قضیه امام صدر نیز قدردانی میکنم. ایشان به لیبی رفتند و مذاکره کردند.
به عنوان واپسین سؤال بفرمائید تا چه حد به آزادی و بازگشت ایشان امید دارید؟
ما همچنان به آزادی ایشان امید داریم. چراکه رژیم لیبی قابل پیش بینی نیست و نباید رفتار این حکومت را با اصول متعارف و منطقی تحلیل کرد. لذا احتمال بازگشت امام براساس اخبار موجود و نیز منطق رفتاری خاص لیبی از تمامی احتمالات و فروض عاقلانهتر به نظر میرسد. باتشکر از شما که فرصتی را به انجام این گفتوگو اختصاص دادید. ما نیز امیدواریم که به مدد الهی در آیندهای نزدیک شاهد آزادی ایشان باشیم.
¤ من هم تشکر میکنم.