امام موسی صدر مسجدالاقصی را نماد و رمزی بزرگ در نگاه مسلمانان میداند که تجاوز به این نماد به معنای ایستاییِ اسلام در یک منطقه معین و شبیه به تخریب خانه کعبه است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه امام موسی صدر، ٢١ اگوست برابر با روزی است که مسجدالاقصی در سال ١٩٦٩میلادی به دست صهیونیستها به آتش کشیده شد. سالها بعد به پیشنهاد ایران و تصویب اعضای سازمان کنفرانس اسلامی در سیامین نشست این سازمان، این روز به نام روز «جهانی مسجد» نامگذاری شد.
امام موسی صدر چند روز بعد از به آتش کشیده شدن مسجدالاقصی در ۲۸ آگوست به پرسشهای روزنامه بیروتی الجریده در این باره پاسخ گفت. امام در اولین اقدام پس از این ماجرا با دعوت از همه رؤسای مذاهب لبنان برای برپایی یک کنگره ملی تلاش میکند.
امام صدر در این
مصاحبه نکات متعددی را برای روشنتر شدن مسئله بیان کرده و معتقد است این مسئله و خطر بزرگی که از آن ناشی میشود تنها به شعایر و مؤسسات اسلامی اختصاص ندارد، بلکه مؤسسات مسیحی را هم دستخوش تهدید کرده است. تحلیل او از این واقعه را در ادامه میخوانید.
در معرض امتحان قرار گرفتن
ایمان در مشرقزمین و اسلام و مسلمین
نکته اول: میگویند مسجدالاقصی بر ویرانههای معبد سلیمان ساخته شده است. این دروغی تاریخی است، زیرا معبد سلیمان چندین بار پیش از ساخت بنای مسجدالاقصی خراب شده بود و زمانی هم که سپاهیان مسلمان به شهر قدس قدم نهادند، از این معبد هیچ نشانی بر جای نبوده است. همچنین، هنگامی که مسلمانان در روزگار خلافت عمربنخطاب مسجدالاقصی را میساختند، اگر بهراستی در آنجا معبد سلیمان هم میبود، آن را از میان نمیبردند. در تاریخِ مسلمانان، هیچگاه نیامده که مسلمانان معبدی را تخریب کرده باشند تا معبد دیگری بسازند، همچنانکه در مورد کلیسای القیامه نیز بدینگونه عمل کردند. گرچه خواندن نماز در کلیسا برای مسلمانان جایز است، ولی خلیفه وقت مسلمانان را از این کار منع کرده بود، چرا که نمیخواست فتح کلیسای القیامه و نماز گزاردن در آن بهانهای باشد تا مسلمانان آن را بهزور مسجدی برای خود شمارند. از این رو، هیچ دلیلی در دست نیست که نشان دهد معبد سلیمان تخریب گردیده و بر ویرانههای آن مسجدالاقصی ساخته شده باشد.
نکته دوم: مسئول این کار اسرائیل است. هر قدر حکومت اسرائیل در پوشاندن یا کتمان حقیقت تلاش کند، عاقبت تمام مسئولیتهای ناشی از این عمل متوجه آن است. دلیل ما آن است که مدت زمان طولانی است که در جراید و مجلات درباره احیای معبد سلیمان سخن گفته میشود و احیای این معبد احساسات نژادپرستانهای را تقویت میکند که به نام دین مطرح میکنند. کمتر از دو سال پیش مجله تایم مقاله مفصلی منتشر کرده بود و نویسنده مقاله این پرسش را مطرح کرده بود که تغییر مسجدالاقصی به معبد سلیمان چگونه امکانپذیر است و البته، نویسنده خود در پاسخ این پرسش گفته بود که شاید بتوان با به آتش کشیدن مسجدالاقصی این مهم را امکانپذیر ساخت. این مقاله موجود است.
نکته سوم: تأخیر و سستی در اطفای حریق. در هر دولت عقبماندهای امروزه سازمان آتشنشانی و مأموران میتوانند در عرض چند دقیقه خود را به محل حریق برسانند.
نکته چهارم: موضوعاتی که اسرائیل برای برانگیختن حساسیت یهود در جهان پخش میکند، سبب اصلی تشویق و تقویت این احساس در آنان است. درنتیجه، هر دادگاهِ حقی چارهای جز آن ندارد که اسرائیل را برای این حادثه محکوم کند.
نکته پنجم: نکتـه مهـم دیگر ابعـاد حادثـه است. آیـا بـهراستـی ایـن آتشسوزی حریقی معمولی بود؟ اگر چنین بود، چرا با این موج گسترده از محکومیت روبهرو شد؟ درحقیقت، ابعاد این عمل بسیار گسترده است و میتوان آن را تجاوزی به مردم و تجاوز به مؤسسات الهی و تجاوزی به زمین و آسمان تلقی کرد. همچنین، این عمل تجاوزی به زمان حال و زمان گذشته به حساب میآید. این کار تأکید بیشتر از افراط بر نژادپرستی است که هیچگونه حد و مرزی پیش روی خود نمیشناسد و حتی به پاکترین مقدسات دیگران هم تجاوز میکند.
نکته ششم: مسجدالاقصی خود در نگاه مسلمانان نماد و رمزی بزرگ به حساب میآید. چرا که اسلام در مکه متولد شد و اسراء یعنی انتقال پیامبر ص به قدس تعبیری کنایی از گسترش و انتشار اسلام بهشمار میرود. تجاوز به این نماد به معنای ایستاییِ اسلام در یک منطقه معین و شبیه به تخریب خانه کعبه است. نابودی کعبه به معنای مرگ نمادین اسلام است و همچنین، نابودی مسجدالاقصی نشانی است که معنایش مرگِ انتشار و گسترش اسلام است. علت این حادثه جنایتکارانه، بدون تردید، یهودیسازی است و یهودیسازی یعنی تبدیل قدس به شهری یهودی.
در اینجاست که ما میگوییم این خطر بزرگ فقط به شعایر و مؤسسات اسلامی اختصاص ندارد، بلکه مؤسسات مسیحی را هم دستخوش تهدید کرده است. چراکه یهودیسازی یعنی نابود کردن مؤسسات مسیحی و اسلامی به یکسان. خلاصه سخن آنکه این مؤسسات و نیز همین مسجدالاقصی اکنون در معرض خطر قرار گرفتهاند و نیت اینان یهودیسازی همهچیز است و علت آن هم روشن است.
از این رو، ما میتوانیـم بـا صراحت تمـام و با اطمینـان بگوییم که امروزه امت عرب در معرض امتحان قرار گرفته است. بهطور کلی ایمان در مشرقزمین بهخصوص اسلام و مسلمین در معرض امتحان قرار گرفتهاند. بنابراین، اگر این جنایت با عکسالعملِ متناسب با آن روبهرو نشود، من اعتقاد دارم که این خود دلیلی خواهد بود بر آنکه ما بهوجود ایمان و کیان یا امتی که نام او عرب است، تردید کنیم.